واژهی عزم در قرآن
«عزم» در لغت، تصميم قلبي بر انجام کاري است، همچنين به معناي تلاش و جديت در کار است. «و عزيمة الله» به معناي واجبات الهي است
نويسنده: عباس کوثري
«عزم» در لغت، تصميم قلبي بر انجام کاري است، همچنين به معناي تلاش و جديت در کار است. «و عزيمة الله» به معناي واجبات الهي است (1) و «واَلَعزمِيُّ من الرجال» وفا کننده به پيمان را گويند. در لغت هذيل، «عزم» به معناي صبر است. (2) عزم در قرآن کريم جلوهها و مصاديق مختلفي دارد که در ادامه ميآيد.
يکي از معاني عزم همانگونه که در معناي لغوي آن ذکر شد، وجوب و لزوم است. اضافه در «عَزْمِ الْأُمُورِ» لاميه است و جمله «إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» به اين معناست که صبر از واجبات الهي است که براي کارها مقرر کرده است. مؤلف کشاف مينويسد: «مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» به اين معناست که صبر از اموري است که عزم بر آن واجب است يا آنکه از اموري است که خداوند ارادهاش به انجام آن تحقق گرفته است؛ (10) ولي از آنجا که معناي اول نيازمند تقدير گرفتن «واجب» است، معناي دوم مناسبتر خواهد بود.
براساس روايات اهل بيت (عليهمالسلام) پيامبران اولوالعزم پنج نفرند. ابن ابي يعفور ميگويد از امام صادق (عليهالسلام) شنيدم که ميفرمود: آقاي انبيا و رسولان پنج نفرند و آنان اولوالعزم و محور شريعت بودهاند که عبارتند از نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد. (12)
در حديثي از امام رضا (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «انما سمّي اولوالعزم لانهم کانوا اصحاب العزايم و الشرايع»: تعدادي از پيامبران اولوالعزم ناميده شدهاند؛ زيرا صاحبان احکام و شريعت بودهاند. (13) در نتيجه آنچه برخي گفتهاند تمام انبيا اولوالعزماند و کلمهي «من» در عبارت «أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» بيانيه است (14) با روايات اهل بيت سازگاري ندارد. مؤلف الميزان براساس روايات معتقد است عزم در اين آيه برگرفته از عزيمت به معناي حکم و شريعت است، (15) چنانکه خداوند در آيهاي نام اين پنج نفر را که صاحب شريعتاند بيان کرده و فرموده است: «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى»: (16) آييني را براي شما تشريع کرد که به نوح توصيه کرده بود و آنچه را بر تو وحي فرستاديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش کرديم.
ميتوان گفت کلمهي «عزم» به قرينه «عَهِدنا» به معناي وفاي به عهد و پيمان است. در لغت نيز عزم به معناي وفاي به پيمان آمده است.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي عزم در قرآن
1. اراده و تصميم قلبي
در برخي از آيات عزم به معناي تصميم قلبي بر انجام کار آمده است. قرآن کريم ميفرمايد: «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ»، (3) «وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ» (4) و «وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً». (5) چنانکه بيان شد، يکي از معاني لغوي عزم، اراده و تصميم است. راغب نيز همين معنا را برگزيده است. (6) در اين آيات مناسبترين معنا همين معناست.2. واجب و لازم
قرآن کريم صبر را از مصاديق «عزم الامور» ذکر کرده و گاه آن را با قيد تقوا و گاه غفران و گذشت همراه کرده است: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزِمِ الْأُمُورِ»، (7) «وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (8) و «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ». (9)يکي از معاني عزم همانگونه که در معناي لغوي آن ذکر شد، وجوب و لزوم است. اضافه در «عَزْمِ الْأُمُورِ» لاميه است و جمله «إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» به اين معناست که صبر از واجبات الهي است که براي کارها مقرر کرده است. مؤلف کشاف مينويسد: «مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» به اين معناست که صبر از اموري است که عزم بر آن واجب است يا آنکه از اموري است که خداوند ارادهاش به انجام آن تحقق گرفته است؛ (10) ولي از آنجا که معناي اول نيازمند تقدير گرفتن «واجب» است، معناي دوم مناسبتر خواهد بود.
2. شريعت و حکم
خداوند متعال ميفرمايد: «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلاَ تَسْتَعْجِل لَهُمْ» (11) برخي معتقدند عزم در اين آيه برگرفته از عزيمت به معناي حکم و شريعت است؛ در نتيجه مقصود از «أُوْلُوا الْعَزْمِ» پيامبرانياند که صاحب شريعت بودهاند.براساس روايات اهل بيت (عليهمالسلام) پيامبران اولوالعزم پنج نفرند. ابن ابي يعفور ميگويد از امام صادق (عليهالسلام) شنيدم که ميفرمود: آقاي انبيا و رسولان پنج نفرند و آنان اولوالعزم و محور شريعت بودهاند که عبارتند از نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد. (12)
در حديثي از امام رضا (عليه السلام) نقل شده که فرمود: «انما سمّي اولوالعزم لانهم کانوا اصحاب العزايم و الشرايع»: تعدادي از پيامبران اولوالعزم ناميده شدهاند؛ زيرا صاحبان احکام و شريعت بودهاند. (13) در نتيجه آنچه برخي گفتهاند تمام انبيا اولوالعزماند و کلمهي «من» در عبارت «أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» بيانيه است (14) با روايات اهل بيت سازگاري ندارد. مؤلف الميزان براساس روايات معتقد است عزم در اين آيه برگرفته از عزيمت به معناي حکم و شريعت است، (15) چنانکه خداوند در آيهاي نام اين پنج نفر را که صاحب شريعتاند بيان کرده و فرموده است: «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى»: (16) آييني را براي شما تشريع کرد که به نوح توصيه کرده بود و آنچه را بر تو وحي فرستاديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش کرديم.
3. پيمان
قرآن کريم ميفرمايد: «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً». (17)ميتوان گفت کلمهي «عزم» به قرينه «عَهِدنا» به معناي وفاي به عهد و پيمان است. در لغت نيز عزم به معناي وفاي به پيمان آمده است.
پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 408.
2. محمد ازهري؛ تهذيب اللغة؛ ج 2، ص 152.
3. آل عمران: 159.
4. بقره: 227.
5. طه: 115.
6. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 565.
7. لقمان: 17.
8. آل عمران: 186.
9. شورا: 43.
10. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 450.
11. احقاف: 35.
12. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 5، ص 23، ح 40.
13. همان.
14. همان، ص 24، ح 45.
15. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 18، ص 218.
16. شورا: 13.
17. طه: 115.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}