نويسنده: عباس کوثري

 
«غمره» برگرفته از «غَمر» به معناي تنگنايي و سختي، وارد شدن در باطل، و سختي‌هاي مرگ است. جمع آن «غمرات» است. (1) غمره همچنين به معناي آب بسيار، فرد بخشنده، اسب تيزرو، بي‌تجربه در کارها و بوي گوشت (2) آمده است و معناي اصلي آن پوشاندن و فراگرفتن است. اگر به سختي‌هاي مرگ يا سختي‌ها به صورت عام، غمره گفته مي‌شود، بدين جهت است که سختي‌ها انسان را فرامي‌گيرند، چنان‌که کاربرد «غَمر» در آب بسيار نيز بدين مناسبت است که پوشاننده است. به وارد شدن در باطل و لهويات نيز به اين دليل غمر گفته شده که موجب پوشاندن حق از چشم صاحبش مي‌شود. (3)

کاربردهاي غمره در قرآن

1. جهل و ناداني

قرآن کريم در سوره مؤمنين مي‌فرمايد: «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ * فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى‏ حِينٍ». (4) راغب مي‌نويسد: «الغمرة معظم الماء الساترة لمقرها و جعل مثلاً للجهالة التي يغمر صاحبها»: غمره به آب زياد گويند که جايگاه خود را پوشانده است و تمثيلي از ناداني و جهالتي است که فرد را در خود فرو مي‌برد. (5) زمخشري نيز مي‌نويسد: غمره آبي است که قامت انسان را فراگرفته و ضرب‌المثل براي کساني شده که جهل و کوردلي، آنان را فراگرفته است يا آنکه در اين آيه واردشوندگان در باطل به افرادي تشبيه شده‌اند که بيهوده با آب بازي مي‌کنند. (6)
همين‌سان است آيه ديگر که مي‌فرمايد: «بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِنْ هذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِن دُونِ ذلِكَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ»: (7) بلکه دل‌هاي آنان از اين (نامه اعمال) در بي‌خبري و جهالت فرورفته و اعمال زشت ديگري جز اين دارند که پيوسته آن را انجام مي‌دهند. همچنين به همين معناست کلام ديگر الهي که مي‌فرمايد: «قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ». (8)
مرحوم طبرسي نقل مي‌کند مرتبه‌ي اولِ جهل، سهو است. پس از آن غفلت و بعد از غفلت، غمره است و غمره مبالغه در جهل و نهايت آن است. (9)

2. سختي و شدت

قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَلَوْ تَرَى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلاَئِكَةُ بَاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهونِ». (10) غمرات در اين آيه به معناي سختي‌هاي مرگ است. اضافه غمرات به موت و سياق آيه که بيانگر شدت و سختي حالات افترازنندگان است، قرينه بر اين معناست.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ص 453.
2. خليل بن احمد فراهيدي؛ ترتيب کتاب العين؛ ج 2، ص 1354.
3. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 4، ص 392.
4. مؤمنون: 53-54.
5. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 614.
6. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 3، ص 191.
7. مؤمنون: 63.
8. ذاريات: 10-11.
9. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8؛ ص 231.
10. انعام: 93.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.