واژهی نشوز در قرآن
«نشز» به معناي نافرماني و عصيان و رها کردن و جفا کردن است. «نَشَرتِ المرأة من زوجها» به معناي نافرماني زن از شوهرش است و «نشز الرّجل» يعني مرد همسر خود را رها کرد و به او جفا نمود. معناي اصلي
نويسنده: عباس کوثري
«نشز» به معناي نافرماني و عصيان و رها کردن و جفا کردن است. «نَشَرتِ المرأة من زوجها» به معناي نافرماني زن از شوهرش است و «نشز الرّجل» يعني مرد همسر خود را رها کرد و به او جفا نمود. معناي اصلي اين واژه ارتفاع و بلندي است و «نشز» به فتح نون و شين به معناي زمين بلند است و براي نمو و زياده استعاره آورده شده است، (1) سپس براي هر يک از زن و مرد که بر يکديگر برتري ميجويند و حقوق يکديگر را رعايت نميکنند، استعاره آورده شده است، چنانکه به معناي برخاستن نيز آمده است. جمله «کلّمني کلاماً فانشزني» يعني سخني گفت که مرا به خشم درآورد و مرا از جايم حرکت داد. (2)
گفتني است ماده «نشز» در هيئت امر به معناي برخاستن نيز آمده است. خداوند متعال در سوره مجادله ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا»: (7) اي کساني که ايمان آوردهايد، هنگامي که به شما گفته ميشود مجلس را وسعت بخشيد [و به تازهواردها جا دهيد]، وسعت بخشيد؛ خداوند براي شما وسعت ميبخشد و هنگامي که گفته شود برخيزيد؛ برخيزيد.
زمخشري و طبرسي مينويسند: «انشُزُوا» يعني برخيزيد؛ يا براي باز شدن جا براي تازهواردها يا براي اينکه پيامبر به سبب نشستن زياد شما آزردهخاطر نشود يا براي نماز و جهاد و انجام کارهاي خير. (8) در هر صورت «انشُزُوا» به معناي برخاستن است، چنانکه در هيئت «نُنْشِزُهَا» به معناي کر و رشد آمده است: «وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا». (9)
در المصباح المنير آمده است: «انشزت المکان رفعته و استعير ذالک للزيادة و النمو»: انشازِ مکان به معناي بالا آوردن آن است و استعاره از زياد شدن و نمو ميباشد. مؤلف الميزان نيز مينويسد: انشاز به معناي نمو و رشد کردن است. (10)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
کاربردهاي نشوز در قرآن
1. نافرماني و عدم اطاعت زن از شوهر
قرآن کريم ميفرمايد: «وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً». (3) نشوز زن نافرماني و مخالفت وي با شوهر در امور واجب است به اينکه از همبستر شدن با شوهر امتناع ورزد و آنچه را موجب نفرت شوهر براي استمتاع جنسي و لذت شوهر ميشود از خود دور نکند و اگر شوهر درخواست تزيين دارد، به آن توجهي نميکند. (4) جمله «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» قرينه است بر اينکه نشوز زن عدم اطاعت وي از شوهر است.2. جفاي مرد
خداوند متعال ميفرمايد: «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ». (5) نشوز مرد به اين است که از پرداخت نفقه خودداري کند و از همبستر شدن با همسرش امتناع ورزد و از اظهار علاقه و مهر که بين زن و شوهر وجود دارد، دريغ کند و با دشنام يا زدن، زن را اذيت و آزار کند. اعراض نيز يعني انس و صحبت کردن با او را کم کند. (6) معناي آيه چنين است: و اگر زني از طغيان و سرکشي يا اعراض شوهرش بيم داشته باشد، مانعي ندارد با هم صلح کنند و صلح بهتر است.گفتني است ماده «نشز» در هيئت امر به معناي برخاستن نيز آمده است. خداوند متعال در سوره مجادله ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا»: (7) اي کساني که ايمان آوردهايد، هنگامي که به شما گفته ميشود مجلس را وسعت بخشيد [و به تازهواردها جا دهيد]، وسعت بخشيد؛ خداوند براي شما وسعت ميبخشد و هنگامي که گفته شود برخيزيد؛ برخيزيد.
زمخشري و طبرسي مينويسند: «انشُزُوا» يعني برخيزيد؛ يا براي باز شدن جا براي تازهواردها يا براي اينکه پيامبر به سبب نشستن زياد شما آزردهخاطر نشود يا براي نماز و جهاد و انجام کارهاي خير. (8) در هر صورت «انشُزُوا» به معناي برخاستن است، چنانکه در هيئت «نُنْشِزُهَا» به معناي کر و رشد آمده است: «وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا». (9)
در المصباح المنير آمده است: «انشزت المکان رفعته و استعير ذالک للزيادة و النمو»: انشازِ مکان به معناي بالا آوردن آن است و استعاره از زياد شدن و نمو ميباشد. مؤلف الميزان نيز مينويسد: انشاز به معناي نمو و رشد کردن است. (10)
پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 605.
2. خليل بن احمد فراهيدي؛ ترتيب کتاب العين؛ ج 3، ص 1791.
3. نساء: 34.
4. روح الله خميني؛ تحريرالوسيله؛ ج 2، ص 305.
5. نساء: 128.
6. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 571.
7. مجادله: 11.
8. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 492. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 9 و 10، ص 379.
9. بقره: 259.
10. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 2، ص 365.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}