نويسنده: عباس کوثري

 
«وَلي» برگرفته از «ولي» در اصل به معناي نزديک بودن است. جمله «تباعد بعد ولي» يعني دور شد پس از آنکه نزديک بود و «وجَلس ممّا يَليني» به اين معناست که در محلي نشست که به من نزديک بود. (1) گستره آن نزديک بودن در مکان، نسب و خويشاوندي و نيز قرب از جهت دين، دوستي و صداقت، ياري کردن و اعتقاد است (2) هر فرد که عهده‌دار کار ديگري شود، وليّ اوست. اين واژه گاه بر آزاد کننده، پسر عمو، ياري کننده، حافظ خويشاوندي و دوست نيز اطلاق شده است. (3)

کاربردهاي وليّ در قرآن

1. فرزند

حضرت زکريا (عليه‌السلام) در نيايش خود به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِي مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيا * يرِثُنِي وَيرِثُ مِنْ آلِ يعْقُوبَ». (4) در معناي لغوي گفته شد که به هر کس که عهده‌دار کار ديگري شود، وليّ گفته مي‌شود. در اين آيه به سه قرينه مي‌توان گفت مقصود از وليّ فرزندي است که عهده‌دار کارهاي حضرت زکريا شود:
1. جمله «يرِثُنِي وَيرِثُ» بيانگر فرزند وارث است؛ زيرا جمله «وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِي مِنْ وَرَائِي» دلالت مي‌کند که حضرت وارثان ديگر داشته است؛ اما از وراثت آنان بيمناک بوده است.
2. در سوره آل عمران دعاي حضرت با تعبير «ذريه» بيان شده است: «قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيةً طَيبَةً». (5)
3. حضرت صديقه طاهره (عليهاالسلام) در مقابل غصب فدک به اين آيه احتجاج کرد و فرمود: «يابن ابي قحاقه اَفي کتاب الله اَنْ تَرثَ اباک و لا اَرِث ابي لَقَدْ جئتَ شيئاً فَرِّياً اَفَعَلي عَمْدٍ ترکتم کتاب الله وَ نبَذْتموه وراءَ ظهورکم اذ يقول فيما اقتَصَّ من خبر يحيي ابن زکريا فَهَب لي من لدنک وَلِياً يرثني وَ يرث من آل يعقوب». اين حديث (6) گواه بر اين است که آيه مربوط به ارث ماديِ پدر و فرزندي است نه ارث معنوي، چنان‌که سيوطي نيز در الدرالمنثور از ابن عباس نقل کرده مقصود از «يَرِثُنِي» ارث از اموال و «يرِثُ مِنْ آلِ يعْقُوبَ» ارث نبوت است. (7)

2. سرپرستي و رهبري مادي و معنوي

قرآن کريم مي‌فرمايد: «إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ». (8) چنان‌که خواهيم گفت، روايات بسياري از شيعه و اهل سنت نقل شده که بيان مي‌کند مقصود از «الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ» امير مؤمنان علي (عليه‌السلام) است. از سوي ديگر کلمه «انّما» دلالت بر حصر مي‌کند، بدين‌سان که قرآن کريم وليّ مؤمنان را فقط خداوند، پيامبر و اميرمؤمنان دانسته است. چنين ولايتي به معناي نصرت و محبت نيست؛ زيرا براساس آيه «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» (9) تمامي مؤمنان دوستدار و ياور يکديگرند و اين دوستي اختصاصي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه‌السلام) ندارد.
آنچه مي‌تواند موجب انحصار و امتياز خاص باشد، ولايت به معناي سرپرستي است که ذات احديت که ولايت بالاستقلال دارد آن را براي مؤمنان و امام علي (عليه‌السلام) قرار داده است و بر مؤمنان ديگر لازم است که از آنان اطاعت و پيروي کنند؛ علاوه بر اينکه ظاهر خطاب «إِنَّمَا وَلِيكُمُ» به مؤمنان اين است که ولايت يکسويه است؛ يعني فقط خدا و رسول و علي ولي‌اند و بقيه فرمانبردارند، نه اينکه همه مؤمنان به طور متقابل بر يکديگر ولي باشند؛ زيرا اگر اين چنين بود براي آن تعبيري نظير «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» (10) ذکر مي‌شد.
مؤلف کشاف مي‌نويسد: آيه درباره علي (عليه‌السلام) نازل شده است، پس از آنکه حضرت در حال نماز انگشتر خويش را به سائل بخشيد. اگر گفته شود چگونه مي‌تواند آيه در مورد انفاق علي (عليه‌السلام) باشد با اينکه کلمات به صورت جمع آمده است، پاسخ اين است که تعبير جمع از آن جهت است که ديگران را ترغيب کند آنان نيز اين کار را انجام دهند تا به پاداشي همانند آن برسند و نيز بيان دارد که شيوه و سرشت مؤمنان بايد بر انجام کار نيک و رسيدگي به فقرا باشد؛ هر چند در حال نماز باشند. (11)
يکي از اشکال‌هايي که فخر رازي مطرح مي‌کند اين است که واژه «وليّ» مشتق است و اگر ولايت در آيه به معناي سرپرستي باشد، از آنجا که علي (عليه‌السلام) هنگام نزول آيه، امامت فعلي نداشت، لازمه‌اش آن است که اطلاق وليّ بر او به اين جهت باشد که در آينده سرپرست خواهد بود و اين هم درست نيست؛ چون اطلاق صفت بايد به لحاظ وجود فعلي باشد، چنان‌که سرپرستي خداوند و پيامبر بر مؤمنان ولايت فعلي است. اما اگر وليّ به معناي محبت و نصرت باشد، خداوند و پيامبر و نيز علي (عليه‌السلام) بالفعل داراي صفت دوستي و ياري‌اند و اطلاق وليّ بدون اشکال خواهد بود.
پاسخ اين است که کلمه «اِنّما» که بيانگر انحصار و حصر حقيقي است، دلالت مي‌کند که مقصود ولايت و سرپرستي است نه محبت و ياري؛ زيرا محبت و ياري براي همه مؤمنان است و اختصاصي به سه موردي که در آيه ذکر شده ندارد؛ اما اگر به معناي سرپرستي باشد، در انحصار اين سه خواهد بود و معنايش اين است که سرپرست شما فقط خدا و رسول و مؤمناني‌اند که نماز مي‌خوانند و از آنجا که براي همه روشن است که در زمان حيات پيامبر، رهبري و ولايت با اوست، مقصود از «الَّذِينَ آمَنُوا» جانشين و رهبر آينده خواهد بود، چنان‌که در آيه شريفه «فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيا يرِثُنِي» (12) کلمه ولي به قرينه «يرِثُنِي» بر فرزندي اطلاق شده است که بالقوه ولايت دارد. (13)

3. اسم و صفت الهي

در برخي از آيات قرآن، وليّ اسم و صفت الهي آمده است، همانند «اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ»، (14) «وَاللَّهُ وَلِي الْمُؤْمِنِينَ»، (15) «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِي» (16) و «وَاللَّهُ وَلِي الْمُتَّقِينَ». (17)
اطلاق وليّ بر خداوند متعال بدين جهت است که مؤمنان را سرپرستي و تدبير مي‌کند، بدين‌سان که براي هدايت آنان حجت و برهان اقامه مي‌کند و آنان را در مقابله با دشمنان ياري مي‌کند و بر اطاعت و اعمال نيک پاداش مي‌دهد. (18)

4. دوست
قرآن کريم مي‌فرمايد: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَينَكَ وَبَينَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِي حَمِيمٌ». (19) به قرينه واژه «عَدَاوَةٌ»، مقصود از وليّ مي‌تواند دوست باشد. «حَمِيمٌ» به معناي گرم و صميمي يا خويشاوندي است؛ بنابراين معناي آيه چنين است: بدي را با نيکي دفن کن. در اين هنگام همان فرد که ميان تو و او دشمن است، گويي دوستي گرم و صميمي است [و يا دوستي همانند خويشاوند است].

 

پي‌نوشت‌ها:

1. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 6، ص 141.
2. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 885.
3. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 672-673.
4. مريم: 5-6.
5. آل عمران: 38.
6. احمد بن علي طبرسي؛ الاحتجاج؛ ج 1، ص 102.
7. جلال‌الدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 5، ص 480.
8. مائده: 55.
9. توبه: 71.
10. همان.
11. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 649.
12. مريم: 5-6.
13. عبدالله جوادي آملي؛ تسنيم؛ ج 23، ص 119.
14. بقره: 257.
15. آل عمران: 68.
16. شورا: 9.
17. جاثيه: 19.
18. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 2، ص 314.
19. فصلت: 34.

منبع مقاله :
کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.