نويسنده: سيدحسين سيدي

 
کلمه‌ي هارون، بيست بار در قرآن به کار رفته است. به نظر جِفري، هميشه مراد از هارون همان هارون در عهد عتيق است. گمان مي‌رود اين نام مدّتها پيش از ظهور اسلام در نزد اعراب معروف بوده و به کار مي‌رفته است. (1)
اما در ميان مفسران، آراي پراکنده‌اي درباره‌ي هارون، به ويژه در رابطه با آيه‌ي 28 از سوره‌ي مريم مطرح شده است. از جمله آورده‌اند:
1- هارون در ميان بني‌اسراييل مردي صالح بود و هر کس اهل صلاح بود به هارون تشبيه مي‌شد. «ابن عباس، قتاده، کعب، ابن زيد، مغيرة بن شعبه به روايت از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)».
2- هارون برادر پدري مريم و مردي نيکو روش بود. (کَلبي)
3- هارون برادر موسي بود و مريم با او نسبتي داشت. (سُدّي)
4- مردي بدکار بود. منظور از آيه‌ي يا اُختَ هارُونَ ما کانَ اَبُوکِ امرَأَ سَوءِ وَ ما کانَت أُمّکِ بَغِيّاً. اين است که تو از لحاظ بدي و آلودگي شبيه وي هستي؟ (2)
طبرسي در مجمع‌البيان چهار قول را نقل کرده است:
1- هارون مردي صالح بود و هر کس که به خوبي معروف بود به او نسبت داده مي‌شد.
2- برادر پدري مريم بوده است نه مادري؛ ولي انسان نيک کرداري بود.
3- برادر موسي بود و به مريم نسبت داده شده است، چون از نسل وي بوده است. مثل اين که مي‌گويند: يا أخاتميم.
4- مردي فاسق بود و از سر سرزنش به او نسبت داده‌اند. (3)
علامه طباطبايي در ذيل همين آيه، ضمن ذکر مطالب مجمع‌البيان، چنين آورده است:
«در کتاب سعد السعود، ابن طاوس از کتاب عبدالرحمن بن محمد أزدي نقل کرده است که گفت: سماک بن حرب از مغيرة بن شعبه برايم حديث کرد که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مرا به نجران فرستاد تا آنها را به اسلام دعوت کنم. آنها از سر خرده‌گيري از من پرسيدند که قرآن، مريم را خواهر هارون خوانده است و گفته: يا أخت هارون؛ و حال آن که ميان مريم و هارون سالهاي بسيار فاصله بوده است. من نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدم و جريان را نقل کردم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چرا پاسخ ندادي که در ميان آنها رسم بوده که افراد را به نام انبيا و صالحان خود مي‌خواندند. خلاصه اين که مراد از هارون در جمله‌ي «يا أخت هارون» مردي است که نامش هم نام هارون پيامبر، برادر موسي بوده است و هيچ دلالت ندارد بر اين که مرد نامبرده آن‌طور که برخي پنداشته‌اند، از صالحان بوده است. (4)
در هر حال، هارون نخست زاده‌ي عمران و برادر موسي (عليه السلام) از يک پدر و مادر است و در زبان عبري به معناي «کوه‌نشين» است. برخي که موسي (عليه السلام) را مصري الاصل مي‌پندارند، هارون را برادر رضاعي موسي (عليه السلام) مي‌شناسند. نام وي بيست بار در قرآن مجيد ذکر شده است و از جمله انبيا به شمار رفته است. حديث منزلت که به موجب آن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السلام) مي‌فرمايد: «أنتَ منّي بمنزلة هارونَ من موسي إلاّ أنّه لانبَّي بعدي» متفقّ عليه اهل تشيع و تسنن است. هارون به نقل تورات 123 سال عمر کرده و در سن 83 سالگي به معاضدت حضرت موسي (عليه السلام) مأمور شده است. به موجب قرآن، هارون به واسطه‌ي فصاحتي که داشته به درخواست حضرت موسي (عليه السلام) از طرف خداوند به ياري و همکاري موسي (عليه السلام) مأمور گرديده است. هر دو با هم فرعون را به يکتاپرستي دعوت کردند و بني‌اسرائيل را از مصر نجات بخشيدند و به جانب سرزمين مقدّس سوق دادند. هارون هنگامي که موسي (عليه السلام) براي گرفتن احکام به طور سينا رفته بود بر بني‌اسراييل خلافت مي‌کرد. حادثه‌ي سامري در آن زمان اتّفاق افتاد و از آن جهت هارون مورد عتاب موسي (عليه السلام) قرار گرفت. هارون به موجب تورات مقام نبوّت نداشته و رئيس کاهنان بوده است و حتي يک بار مدّعي مکاشفه شده و با موسي (عليه السلام) به معارضه پرداخته امّا به زودي پشيمان گرديده است.
«ساختن گوساله هم در تورات فعلي به هارون منسوب است. صاحب قاموس کتاب مقدس معتقد است که هارون به الوهيّت آن بت معتقد نبوده و آن را به خدايي معرفي نکرده و فقط اقدام او به اين کار از جهت ساکت نمودن قوم بوده است». (5)

پي‌نوشت‌ها:

1- آرتور جفري: واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد، ترجمه‌ي فريدون بدره‌اي، ص410.
2- ابوالفتوح رازي: رَوض الجَنان و رَوح الجنان، 1590، ص162.
3- فضل بن حسن طبرسي: مجمع البيان، ج6، ص791، و منهج الصادقين، ج5، ص416.
4- محمدحسين طباطبايي: الميزان، ج14، صص 58-68.
5- محمد خزايلي: اعلام قرآن، اميرکبير، 1371 ه.ش، صفحات 657 و 658.

منبع مقاله :
بدوي؛ عبدالرحمن، (1392)، دفاع از قرآن در برابر آراي خاورشناسان، برگردان: حسين سيّدي، مشهد: انتشارات به نشر، چاپ پنجم