واژه شناسی قرآنی: اِبتهال، تَضرّع
معناشناسی لغوی
1. ابتهال
«ابتهال» از «بهل» (باء،هاء و لام) دارای سه معنای اصلی است:الف) آزاد گذاشتن شخصی برای رسیدن به مراد و مقصود خود؛
ب) نوعی از دعا؛ مانند: مباهله و دعای دو طرف علیه همدیگر؛
ج) آب قلیل. (1)
«ابتهال» که گاهی در کلام اهل لغت مطلق و گاهی با قید «الی الله» و یا «فی الدعاء» آمده است به معنای لعن و نفرین، (2) تلاش و جدیّت در دعا، (3) اخلاص در دعا، (4) تضرع در دعا به پیشگاه خدا، (5) استرسال و رهایی در دعا و تضرع (6) و مبالغه در سؤال (7) آمده است. ابتهال به معنای لعن و نفرین دو طرف علیه همدیگر در جایگاه خود بررسی شده است و در این تحلیل ابتهال به معنای تضرع مد نظر است.
2. تَضرّع
«تضرع» از «ضرع» (ضاد، راء و عین) به معنای نرمی است و ضعف و ذلت و خواری از آن گرفته میشود. (8) اهل لغت «ضرع» و «تضرع» را به معنای میل کردن به چیزی از روی ذلت و نزدیک شدن به آن، (9) ذلت و خضوع هنگام درخواست چیزی، (10) ضعف و ذلت انسان، (11) شدت فقر و حاجت، (12) خضوع و خشوع همراه با ذلت، (13) سر فرود آوردن و استغاثه، (14) سر فرود آوردن با ذلت و خضوع (15) و نیز به معنای رغبت و مبالغه در طلب حاجت همراه با ذلت و خواری، (16) بالابردن دستها هنگام درخواست چیزی، (17) انگشت دست را به راست و چپ گردانیدن همراه با ترس و ذلت (18) و ابتهال (19) دانستهاند.معناشناسی تفسیری
1. اِبتهال
«ابتهال» فقط در آیه «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» (20) آمده است و به اخلاص در دعاء (21) تضرع در دعا به درگاه الهی، (22) لعن و نفرین کردن یکدیگر (23) همراه با تضرع نزد خدا (24) و جدیّت و مبالغه در دعا و لعن و نفرین (25) تفسیر شده است. برخی مفسران ابتهال را در اصل از بَهل به معنای لعن دانسته (26) و گفتهاند: بعداً در هر طلب و درخواستی که با اصرار و جدیّت صورت بگیرد - هرچند در آن لعن نباشد - به کار رفته است. (27)2. تضرّع
مفسران در آیه «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ » (28) «تضرع» را به معنای اخلاص در عبادت، (29) اطاعت از روی رغبت و ذلت و فروتنی، (30) درخواست از روی ذلت همراه با گریه و زاری، (31) خضوع و فروتنی در برابر اوامر الهی، (32) خضوع و خشوع، (33) ذلت و انقیاد در طاعت، (34) سؤال و درخواست از کسی همراه با ذلت و فروتنی (35) و اظهار ذلت در برابر خدا (36) دانستهاند. «تضرع» در آیه «قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً ...» (37) نیز به اظهار ذلت و خضوع در برابر خداوند، (38) ذلت و خواری، (39) شدت فقر و نیازمندی، (40) اظهار ذلت و فروتنی هنگام دعا و درخواست چیزی، (41) ابتهال، (42) خشوع در برابر خداوند هنگام گرفتاریها و شداید (43) و اظهار ضعف و ذلت در برابر خداوند (44) تفسیر شده است.جمع بندی و تحلیل نهایی
1. «ابتهال» به معنای تضرع هم آمده است و در این معنا اشتراک دارند.2. «ابتهال» مشتق از «بَهل» و بَهل دارای معانی مختلفی از جمله دعا و تضرع در پیشگاه خداوند (45) است.
3. «تضرع» مشتق از «ضرع» به معنای میل کردن به چیزی و قرب و نزدیکی به آن و «مضارعه» به معنای مشابهت و نزدیکی دو چیز در اوصاف است. (46) فعل مضارع را از آن رو «مضارع» نامیدهاند که بر وقوع فعل در آینده نزدیک دلالت میکند (47) و نامگذاری پستان به «ضرع» به جهت سرازیر و مایل شدن شیر به سوی آن است؛ (48) بنابراین تضرع کردن به معنای مایل شدن به سوی خدا و برطرف کردن حجابها و نزدیک شدن به اوست و چون این امر با زبونی و ذلت در برابر خدا حاصل میشود، برخی آن را به معنای حالت ضعف و خواری انسان هنگام دعا (49) یا اظهار ذلت و خواری در برابر خداوند برای رفع گرفتاریها و تنگناها (50) و ابراز ذلت نفس در مقابل خدا هنگام طلب حاجت از وی (51) دانستهاند.
4. اظهار ذلت و کوچکی قیدی است که برخی مفسران و لغت شناسان در معنای «تضرّع» لحاظ کرده بودند. بعضی محققان نیز همین قید (اظهار ذلت) را ملاک فرق مادّه «تضرّع» و واژگان مشابه شمرده (52) و گفتهاند: اصل مادّه «ابتهال» به معنای خارج ساختن و ترک کردن است و «ابتهال» در صورتی به معنای «تضرّع» است که انسان نفس را طرد و ترک کند و به خدا بپردازد. (53)
پینوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 310-311.
2. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص198. ابوبکر سجستانی؛ غریب القرآن؛ ص 460. ابن درید؛ جمهرة اللغه ج 1، ص 176. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج6، ص 311. ابوالحسین احمد بن فارسی رازی؛ مجمل اللغه؛ ص 87. ابن منظور؛ لسان العرب، ج 1، ص 522. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب القرآن؛ ص 447.
3. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص198. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج6، ص 310. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج1، ص 522. فخرالدین طریحی؛ تفسیر غریب القرآن؛ ص447. ابوالبقاء الکفوى؛ الکلیات؛ ص 33.
4. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 1، ص176؛ اسماعیل بن حماد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 4، ص 1643. مجدالدین فیروزآبادی؛ قاموس المحیط؛ ج 2، ص 1284. مجمع اللغة العربیه؛ معجم الفاظ القرآن الکریم؛ ج 1، ص 132.
5. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج4، ص 1643. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 311. ابوالقاسم محمودبن عمر زمخشری؛ اساس البلاغه؛ ص32. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج1، ص 522. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 64.
6. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 149. مجمع اللغة العربیه؛ معجم الفاظ القرآن الکریم؛ ج 1، ص 132.
7. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 1، ص 522. «ابتهال» به معنای لعن و نفرین دو طرف علیه همدیگر در جایگاه خود بررسی شده است و در این تحلیل معنای تضرع مطرح است.
8. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 3، ص 395. وجه انشعاب ضعف و ذلت از معنای اصلی «تضرّع» (نرمی) این است که انسان ضعیف و ذلیل ناگزیر در مقابل دیگران نرمی نشان میدهد.
9. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 8، ص 54. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 7، ص 28-29.
10. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 2، ص 1041. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 3، ص 1249. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 506. ابن اثیر؛ النهایة فی غریب الحدیث؛ ج3، ص 85. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 8، ص 53. احمدبن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 361. فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج4، ص 364.
11. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج 2، ص 411.
12. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 2، ص 469.
13. همان، ج 1، ص 469. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 8، ص 53.
14. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 1، ص 471 (به نقل از اصمعی).
15. مجمع اللغة العربیه؛ معجم الفاظ القرآن الکریم، ج 1، ص 103.
16. ابن اثیر؛ النهایة فی غریب الحدیث؛ ج3, ص 85. فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج 4، ص 364.
17. فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج 4، ص 364.
18. ابوهلال عسگری؛ معجم الفروق اللغویه؛ ص 327.
19. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 3، ص 1249. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 8، ص 53. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ج 3، ص 361. فخرالدین طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج 4، ص 366. مجمع اللغة العربیه؛ معجم الفاظ القرآن الکریم؛ ج 2، ص103.
20. ال عمران: 61.
21. مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل؛ ج 1، ص 281.
22. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج3، ص 84 (به نقل از ابن عباس). ابوالحسن نیشابوری؛ الوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 1، ص 445.
23. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج3، ص 84. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 368. محمد سبزواری؛ الجدید فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 74.
24. محمد جمال الدین قاسمی؛ محاسن التأویل؛ ج4، ص 113.
25. ابواسحاق زجاج؛ معانی القرآن و اعرابه؛ ج 1، 423. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج3، ص 84 (به نقل از کلبی). ابومحمد عبدالحق اندلسی؛ المحرر الوجیز؛ ج 1، ص447. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 3، ص 113.
26. ابولیث نصربن محمد سمرقندی؛ تفسیر سمرقندی؛ ج 1، ص 274. ابن جوزی؛ زادالمسیر؛ ج 1، ص 399. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 368. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج3، ص 224.
27. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 1، ص 368. ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج3، ص 300. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 3، ص 224.
28. انعام: 42. واژه «تضرع» و مشتقات آن هفت بار در قرآن آمده است.
29. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 7، ص 252.
30. همان.
31. همان. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 137. ابومحمد عبدالحق اندلسی؛ المحرر الوجیز؛ ج 2، ص 291. ابن جوزی؛ زادالمسیر؛ ج3، ص 38 سیدی عبدالرحمن ثعالبی؛ الجواهر الحسان؛ ج 1، ص 480.
32. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 136. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 23. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3-4، ص 466. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج6، ص 98.
33. ابومحمدبن عاشور ثعلبی؛ الکشف و البیان؛ ج4، ص 147.
34. ابوالحسن نیشابوری؛ لوسیط فی تفسیر القرآن؛ ج 2، ص 270.
35. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 4، ص 137. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3-4، ص 465.
36. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف والبیان؛ ج 4، ص147. ناصرالدین بیضاوی؛ انوار التنزیل و اسرارالتاویل؛ ج 2، ص 17.
37. انعام: 63.
38. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 7، ص133.
39. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج6، ص 145.
40. ابن جوزی؛ زادالمسیر؛ ج3، ص 58.
41. احمد مصطفی مراغی؛ تفسیرالمراغی؛ ج 8، ص 175 (ذیل اعراف: 55).
42. همان.
43. ابوعبدالله محمدبن احمد قرطبی؛ الجامع لاحکام القرآن؛ ج 12، ص 95. محمد بن علی شوکانی؛ فتح القدیر؛ ج 3، ص 494، (ذیل مومنون: 76.)
44. اسماعیل حقی بروسوی؛ روح البیان؛ ج 6، ص 129 (ذیل مومنون: 76).
45. مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل؛ ج 1، ص 281. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشاف و البیان؛ ج3، ص 84. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 1، ص 522.
46. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 8، ص 54. ابوالبقاء الکفوی؛ الکلیات؛ ص 871.
47. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج8، ص 54.
48. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج4، ص 424. ابو هلال عسگری؛ معجم الفاروق اللغویه: ص 327.
49. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 3-4، ص 465. محمد صادقی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ ج 8-9، ص 178-179.
50. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ ج7، ص 89.
51. محمدبن عمر فخرالدین رازی؛ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)؛ ج14، ص130. محمدبن یوسف ابوحیان غرناطی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ ج5، ص 70.
52. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج7، ص29.
53. همان، ص 28.
جمعی از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}