نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
گرگي که به رهبري گرگ‌هاي ديگر انتخاب شده بود، اعلام کرد براي آن‌که گرگ‌ها از گرسنگي يکديگر را نخورند، همه بايد آن‌چه را شکار مي‌کنند روي هم بريزند و بعد به‌طور مساوي تقسيم کنند.
در اين هنگام الاغي که از آن‌جا مي‌گذشت، پيش آمد و گفت: «چه فکر بکري، جناب گرگ. امّا راستي چرا خود شما شکار ديروزتان را توي لانه گذاشته‌ايد؟ شکارتان را به محل نگهداري شکارها بياوريد و آن را با ديگران تقسيم کنيد.»
گرگ که از اين افشاگري شرمنده شده بود، قانون خود را لغو کرد.
کساني که تظاهر به رعايت قانون مي‌کنند، به قانوني هم که خودشان برقرار کرده‌اند، عمل نمي‌کنند.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم