نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
گربه‌اي به دنبال بهانه‌اي موجّه مي‌گشت تا خروسي را که گرفته بود، بخورد. او خروس را متّهم کرد که شب‌ها سر و صدا راه مي‌اندازد و نمي‌گذارد انسان‌ها راحت بخوابند. خروس از خود دفاع کرد که او با اين کار خود به انسان‌ها خدمت مي‌کند و سبب مي‌شود تا آن‌ها به موقع بيدار شوند و به کارشان برسند. گربه دوباره او را متّهم کرد که حرم‌سرا درست کرده است و هيچ يک از مرغ‌هاي مرغداني، حتّي آن‌ها که محارم او هستند، از دستش آسايش ندارند. خروس پاسخ داد که اين‌هم در جهت خدمت به انسان‌هاست چرا که با اين کار خود باعث مي‌شود تا مرغ‌ها تخم بگذارند. گربه که حوصله‌اش سر رفته بود، گفت: «براي هر کارت عذر و بهانه‌اي آماده داري امّا اين‌ها دليل نمي‌شود که من گرسنه بمانم.»
گربه با خوردن خروس نشان داد که خوي و خصلت شيطاني وقتي مصمّم به کار ناپسندي مي‌شود، نيازي به‌دليل و دستاويز موجّه ندارد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم