سنایی و ادبیات عرفانی

در تاریخ ادبیات فارسی از « شعر قبل از سنائی و شعر بعد از سنائی» سخن گفته می شود و این بدان دلیل است که حکیم سنایی غزنوی بر فرهنگ و ادبیات پس از خود تاثیر جدی گذاشت و روند شعر فارسی را متحول کرد و آغازگر و مؤسس مکتبی شد که بعدها عطار و مولانا و حافظ آن را دنبال کردند و به اوج رسانیدند. چنانکه مولانا می گوید:
البته باید توجه داشت که این تاثیر گذاری سنایی و اهمیت وی در تاریخ ادبیات فارسی و عرفان و تصوف، مربوط به مرحلۀ بعد از تحول درونی سنایی می باشد، چه اینکه ایشان، نخست به عنوان شاعر هزل پرداز و ستایشگر پارسیان و درباریان مطرح بود، ولی بعد از مدتی، تحول درونی برای وی پدید می آید که وی را از بذله گویی و ستایشگری به پارسایی و گرایش صوفیانه می کشاند و در این دوره از زندگی خویش، شعر فارسی را که پیش از آن مملو از ستایش پادشاهان، شوخی و هزل و حتی کلمات رکیک بود، به عرفانی ترین سروده ها مبدل نمود و سبک جدید و مستقلی را برای شعر فارسی گشود که امروز از آن، بنام ادبیات عرفانی یاد می گردد.
برای پی بردن به اهمیت سنایی در تاریخ ادبیات فارسی و عرفان و تصوف و نقش و جایگاه وی در ادبیات عرفانی، لازم است که نو آوری های و دوران ساز وی در زمینۀ شعر فارسی مورد توجه قرار بگیرد. به همین منظور آنچه که در این نوشتار دنبال می شود، گذر اجمالی به این نو آوری های سنایی می باشد.

نو آوری های ادبی سنایی:

نوآوری های ادبی سنایی را می توان به طور کلی در چهار قلمرو بیان کرد:

1- غزل سرائی:

سنایی درسنت غزل فارسی دست به ابداعات و نوآوری هائی زد. از جمله اینکه شعر تغزلی تا آن وقت مستغرق در تجربه های زمینی و شخصی بود لغات و اصطلاحات در معانی واقعی آن بکار برده می شد که برای آن وضع شده بود؛ از می، شراب، زلف، میخانه و ... همان چیزی اراده می شد که عرف می فهمیدند و اگر معنای مجازی به لغت می دادند از حدود عرف و عادات بیرون نبود، مثلاً از عشق همان عشق زمینی و صوری بین دو فرد اراده می شد و خرابات به همان معنای قمار خانه، میخانه و جای زنان بدکار، بکار می رفت .
اما سنایی سنت غزل سرایی را به بعد تازه ای آراست و آن را ظرف عواطف دینی و عرفانی ساخت و مضمون های قلندرانه و ملامتیانه را به شعر در آورد به الفاظ و اصطلاحات معانی دیگری داد که خیلی گسترده و وسیع از دایره آن الفاظ و اصطلاحاتی است که در اوائل بکار برده می شد، به گونه ای که حتی خارج از فهم و تصور می باشد. مثلا عشق را از انحصار صوری و مادی بین دو فرد بیرون آورد و بدان چنان معنای وسیع بخشید که تمام هستی در آن گنجانده شده و اساس هر کمالی گشته است.
مرا عشقت بنامیزد بد انسان پرورید ای جان
که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید از جان
از این یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم
که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان
در ره عشق کائنات همه
شده از عجز خود برات همه
عرش و فرش از نهاد او حیران
بازگشته ز راه سرگردان
یا سنایی با تغییر معنای اصلی خرابات که قمار خانه و میخانه است، به معنی صوفیانه سروده است:
در کوی خرابات مرا بار دهد
به کمال و کرمش جان من اقرار دهد
ای خوشا کوی خرابات که پیوسته در او
مرمرا دوست همی وعده دیدار دهد
هر که او حال خرابات بداند بدرست
هر چه دارد همه در حال به بازار دهد
خرابات در این ابیات در همان معنای صوفیانه بکار رفته است که همان مقام بیخودی کامل و ترک تعینات و تعلقات و خراب شدن و خراب کردن همه اوصاف و عادات می باشد.
هر چند پیش از سنایی مقدمات این کار فراهم شده بود و در دو بیتی ها و رباعی های که در قرن پنجم سروده شده است، الفاظ چون زلف، رخ، خط، خال،می، خرابات و ... با معانی عرفانی بکار رفته است، اما سنایی بود که این قبیل استعارات و کنایات را آگاهانه در سطح وسیع در اشعار خود بکار برد .

2- نوآوری در مثنوی:

آثار تصوف پیش از سنایی به نثر بود، ولی سنایی زبان تصوف را رسماً تغییر داد و هم به تصوف رنگ دیگری بخشید و هم شعر فارسی را وارد ساحتی جدید کرد. سنایی با خلق آثار عرفانی تعلیمی چون سیرالعباد و حدیقه الحقیقه، مثنوی را قالب ادبیات تعلیمی و فلسفی ــ عرفانی قرار داد. بویژه کتاب مثنوی حدیقه الحدیقه وی یکی از شاهکارهای مهم ادبی زبان پارسی و در نوع خود بی نظیر است و ظاهراً اولین کتابی می باشد که بر این اسلوب و روش نگاشته شده است این کتاب در حقیقت قبل از مثنوی معنوی بزرگترین بنای شعر تعلیمی صوفیه بشمار می آید به همین جهت یکی از مؤثرترین آثار ادبیات تعلیمی و صوفیانه بوده، چنانکه دیگر شاعران بزرگ پارسی از جمله مولوی و عطار مثنوی های خود را به شیوه سنایی ساختند و دیگران نیز مثنوی های بسیاری به تقلید از شیوه سنایی آفریدند سنایی گرچه خود به سلسله و خانقاه منسوب نبوده است یا به شیوه مشایخ عصر خویش از طریق ایجاد سلسله برای دستگیری و ارشاد علاقمندان تلاش نکرده است، ولی به سبب خلق این گونه منظومه های تعلیمی فلسفی ــ عرفانی و انتشار آن نقش قابل ملاحظه ای در رشد و نشر تصوف و عرفان داشته است.

3- ادبیات انتقادی:

سومین جلوه خلاق در کار حکیم سنایی، ادبیات انتقادی است. سنایی در قصاید اجتماعی و مثنوی هایش بویژه در کارنامه بلخ به انتقادات اجتماعی پرداخت و این نوع ادبی را هم متحول ساخت. بسیاری از سنت ها و باورهای اجتماعی و اخلاقیات نادرست را به نقد کشید و در غزل های قلندرانه خود به ستیز با جامعه ریا زده عصر بر خاسته و اعتراض خود را به معیارهای جامعه آن روز نشان می دهد.
سنایی دراین گونه اشعار خود همگان را به نقد می کشد،« از نقد کار علمای دین و زاهدان ریائی تا نقد صوفیان دکان دار تا بازاریان و ترازوداران دزد تا پادشاهان و وزیران و سپاهیان و همه و همه عناصر جامعه. در این گونه شعر ها سنایی بی پرواترین نمونه نقد اجتماعی را عرضه می کند و شجاعت او در این راه تقریبا بی نظیر است».
البته در این نوع ناصر خسرو پیشرو سنایی است و او قبل از سنایی بیرون از نظام حاکم ناقد و معترض وضعیت موجود بود و نظام حاکم و معیارهای جامعه را با اشعار خویش به نقد می کشید. ولی به نظر برخی « اگر صورت کمال یافته این نوع شعر را مورد نظر داشته باشیم نه مقدم دارد و نه تالی ... هیچ کدام از قصاید سیاسی و اجتماعی قدماء با در نظر گرفتن دو سوی صورت و ساخت و معنی و مضمون به پای این گونه شعرهای سنایی نمی رسد.» در اینجا به برخی از قصاید اجتماعی و سیاسی سنایی به عنوان نمونه اشاره می شود:
ای خداوندان مال، الاعتبار الاعتبار
ای خداوندان قال! الاعتذار الاعتذار!
سر به خاک آورد امروز آنکه افسر داشت دی
تن به دوزخ برد امسال، آنکه گردون بود یار!
ننگ ناید مر شما را زین سگان پر فساد؟
دل نگیرد مر شما را، زین خران بی فسار؟
این یکی گه «زَین دین» و کفر را زو رنگ و بوی
واندگر گه «فخر ملک» و ملک را زو ننگ و عار
***
مسلمانان مسلمانان! مسلمانی مسلمانی!
از این آئین بی دینان پشیمانی پشیمانی!
مسلمانی کنون اسمی است بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی؟
***
این چه قرن است اینکه در خوابند بیداران همه
وین چه دور است اینکه سر مستند هشیاران همه
سنایی برای این گونه شعرهای خویش که جنبه انتقادی و اجتماعی دارد عنوان زهد و مثل را گزیده است .
گذشته از این گونه اشعار و ابیات که صراحت در نقد و اعتراض هنجارهای موجود در جامعه و یا مبارزه با ریا کاری و فساد دارد، یک وجه دیگر اشعار ملامتی و قلندری وی نیز همین جنبه ی انتقادی و اجتماعی آنها است و اصلاً چنین به نظر می رسد که فلسفه وجودی قلندریات سنایی، همین جنبه می باشد و او اولین شاعری عارفی است که با وارد کردن اشعار قلندری و ملامتی در ادبیات فارسی، مبارزه منفی را علیه دینداران ریاکار آغاز کرد.
جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید
باده نهانی خورید بانگ جرس کم کنید
نیست جز از نیستی سیرت آزادگان
در ره آزادگان صحو و درس کم کنید
راه خرابات را جز به مژه نسپرید
مرکب طامات را زین هوس کم کنید
***
آن جام لبالب کن و بردارو مرا ده
اندک تو خور ای ساقی و بسیار مرا ده
هر کس که نیاید به خرابات و کند کبر
او را بر خود یار مده بار مرا ده
مسجد به تو بخشیدم، میخانه مرا بخش
تسبیح ترا دادم و زنار مرا ده

4- قصه پردازی و تمثیل:

قصه پردازی سنایی یکی دیگر از نوآوری های وی است. در روزگار سنایی موجی از توجه به داستان همه جا را فرا گرفته بود. پیش از سنایی، اخوان الصفا و ابو علی سینا از داستانهای ساده تأویلات فلسفی ارائه کرده بودند و سنایی احتمالاً به تاثیر از آنها داستان را به جانب اندیشه های عرفانی کشاند و پایه گذار داستانهای عرفانی در مثنوی شد .
غیر از حدیقه و دیوان که تمثیل ها و قصه های زیادی برای بیان مطالب عرفانی بکار رفته است، اصلاً کتاب سیر العباد او یک کتاب تمثیلی عرفانی است که شرح تکامل روح انسان را نشان می دهد.
نوآوری سنایی در قصه پردازی و تمثیل برای بیان لطائف و مطالب عرفانی، سر مشق بسیاری از شاعران پس از خود گردید و منطق الطیر عطار و مثنوی معنوی مولوی در تمثیل و قصه پردازی از سنایی پیروی نموده و راه وی را ادامه داده اند، ولی با پختگی و سختگی بیشتر که در آثار سنایی کمتر دیده می شود.
آنچه که تاکنون بیان شد اشاره ای کوتاهی بود به نوآوری های سنایی در زمینه ادبیات فارسی که مجموع آنها، خصوصاً نوآوری های وی در زمینه های غزل سرایی، مثنوی تعلیمی و قصه پردازی، سبک و روشی را بنام ادبیات عرفانی پدید می آورد و مشخصۀ اصلی این سبک، این است که درونمایه های اصلی شعر فارسی را اندیشه های عرفانی و آموزه های صوفیانه، تشکیل می دهد.این سبک، سر مشق و الگو برای بسیاری از سرایندگان ادب فارسی گردید، و از جمله عطار و جلال الدین بلخی به این سبک اقتداء نموده و آن را به تکامل رسانید.
منبع:www.imamhadi.com