نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)

 
کشاورزي به‌دليل هواي بد ناگزير به ماندن در خانه شد. او که نمي‌توانست براي يافتن غذا از خانه خارج شود، شروع به خوردن گوسفندانش کرد. امّا از آن‌جا که توفان هم‌چنان ادامه داشت، پس از گوسفندان نوبت بزها و سرانجام نوبت گاوهاي نري شد که با آن‌ها زمين را شخم مي‌زد. در اين هنگام سگ‌هاي کشاورز که شاهد ماجرا بودند، به هم گفتند: «بايد از عاقبت کار بترسيم، وقتي صاحب ما، به گاوهايي که اين همه برايش زحمت کشيده‌اند رحم نمي‌کند، به ما رحم مي‌کند؟»
بيش از همه از آن‌هايي که به دوستان‌شان رحم نمي‌کنند، پرهيز کنيد.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.