جلوه هايى از قرآن و حديث در آثار سعدى

نويسنده: دكتر على مرزبان راد

آنان كه با زبان قلم سر و كار دارند" به ويژه فرهنگيان و دانشگاهيان دانش اندوخته در رشته زبان، ادبيات فارسى، بر اين باورند كه قرآن و حديث از صدها سال پيش تا کنون چنان در تاروپود نظم ، نثر فارسى در آميخته اند كه " جمع آورى و تبويب و تدوين آنها، چنانكه بايد و شايد ، جز از مردم عهده فرهنگستانى مجهز بر نيايد. مهمتر از تأثير ظاهرى، تأثير معنوى است كه آن را هيچ معيارى و مقياسى نيست. به راستى كلام بى همتاى رب العالمين و احاديث گهربار معصومان (ع) از صدر اسلام تا به امروز به اندازه اى در پندار و گفتار، كردار و اخلاق ايرانيان حق جوى حق پرست اثر گذارده و آنان را در يافتن، گزينش تنها دين پذيرفتنى نزد خدا "ان الذين عندالله الاسلام هدايت نموده است كه حساب و اجرش، تنها نزد عالم الغيب است و بس استاد سخن، سعدى شيرازى مانند ديگر گويندگان و نويسندگان پارسى گوى به طرق گوناگون از قرآن و حديث بهره برده است. گاه از بخشى از آيه يا حديث گاه به معنى و مفهوم آنها و گاه با تلميح و اشاره به يك واژه ، به آن دو گوهر آسمانى، سخن خود را گرانقدر ساخته است.
نمونه هايى چند از گفتار شيخ كه برخوردار از قرآن و حديث مى باشند:
1. اين شاعر شهير شيرازى، در سرودن سه بيت زير كه شهرت جهانى دارند به آيه 13 سوره حجرات و دو حديث نبوي نظر داشته است:
یا ايها الناس انا جعلناكم من ذكر، انثى و جعلنا كم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم...، هان اى مردم هر آينه شما را از يك مرد و زن آفريديم، شما را به صورت ملتها، طايفه ها در آورديم تا يكديگر را بشناسيد. همانا گرامي ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست نخستين حديث: "مثل المؤمنين فى توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائرالجسد بالسّهر والحمى .
مؤمنان در دوستيشان ، رحمشان ، مهرورزيشان به . يكديگر همانند يک پيكر عمل مى كنند، هنگامى كه اندامى از آن به درد آيد، ديگر اندامها در بى خوابى، تب با او هم ناله اند .حديث : "من اصبح ، لايهتم بأمور المسلمين فليس منهم" هر كه را بامداد فراز آيد و در انديشه كارهاى مسلمانان نباشد، از آنان نيست .
2.
اشاره دارد به : "تسبح له السموات السبع والارض و من فیهن و ان من شي الا يسبح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم...، مى ستايند خدا را آسمانهاى هفتگانه و زمين، هركس درآنهاست و چيزى نيست مگرآنكه ذكر و حمد خدا گويد و ليكن شما ستايش آنها را در نمى يابيد.
3.
عنايت به آيه 29 از سوره ق: يوم نقول لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزيد: روزى كه به دوزخ گوييم آيا پر شدى؟و او مى گويد: آيا باز هم هست؟
4.
يارب به لطف خويش گناهان ما بپوش
روزى كه رازها افتد از پرده برملا 7
اشاره به آيه 9 از سوره الطارق: يوم تبلى السرائر: روزى كه رازها، آشكار گردانيده شوند.
ه. با بدان بد باش و با نيكان نكو
جای گل گل باش و جاى خار خار
اشاره به آيه 29 از سوره الفتح: محمد رسول الله والذين معه اشداء على الكفار رحماء بيناهم... " محمد فرستاده خدا و كسانى كه با اويند به كافران سختگير و به خودشان مهربانند".
6.
نكاهد آنچه نبشتست عمر، نفزايد
پس اين چه فايده گفتن كه تا به حشر بپاى 9
اشاره به آيه 33 از سوره اعراف كه: فاذا جاء اجلهم لايستاخرون ساعة و لا يستقدمون و زمانى كه مرگشان فرا رسد نه ساعتى دير آيد نه زود"
7.
چندين هزار سكه پيغمبرى زده
اول به نام آدم و آخر به مصطفى
الهامش از جليل، پيامش ز جبرئيل
رايش نه از طبيعت و نطقش نه از هوى.10
مصراع دوم از بيت دوم نظر به آيه 3 از سوره نجم دارد: "و ما ينطق عن الهوى: پيامبر به خواهش دل سخنى نمى گويد".
8.
كس را چه زور و زهره كه، وصف على كند
جبار در مناقب او گفته هل اتى 11
شاعر در اين بيت به آيه اول و آيه هشتم از سوره انسان نظر داشته است: آيه اول:« هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئآ مذكورأ، آيا زمانى محدود از روزگار نامحدود بر آدمى سپرى شد كه هيج نامى از وى نبود! ". آيه هشتم: "و يطعمون الطعام على حبّه مسكيناً، يتيماً و اسيراً؟ در شأن امام على (علیه السلام) و خانواده اش نازل شد كه سه شام پيايى- هنگام افطار در روزه نذرى- طعام خود را با آنكه در دست داشتند (براى خشنودى خدا) به مسكين و يتيم، اسير بخشيدند.
9.
زور آزماى قلعه خيبر كه بند اوى
در يك دگر گسست به بازوى لافتى
واژه لافتى. اشاره است بدين حديث قدسى در شأن على (علیه السلام) : "لافتى الأ على لاسيف الا ذوالفقار"12 نيست جوانمردي در حمايت از اسلام، مگر علي و نيست شمشيري، مگر دوالفقار
10 .
حذر از پيروي نفس كه در راه خداي
مردم افكن تر از اين غول بياباني نيست
عنايت بدين حديث نبوي«اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك 14
دشمن ترين دشمنت نفس تو است ميان دو پهلويت » ....
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ و هم
نه در ذيل وصفش رسد دست فهم 15
عنايت به سخن امام علي (علیه السلام) در وصف خداي بي مانند: «الّذي لايدركه بعد الهمم و لايناله غوص الفطن 16 ...؛ خدايي كه همتهاي بلند پرواز او را در نيابند و هوشهاي ژرف انديش بدو نرسند»
11. قصيده هجده بيتي وداع ماه رمضان كه مطلع آن بيت زير است:
برگ تحويل مي كند رمضان
بار توديع بر دل اخوان
نظر شاعر به دعاي چهل و پنجم صحيفه سجاديه بوده است با عنوان «في وداع شهر رمضان» كه در آغازش مي خوانيم: اللهم يا من لايرغب في الجزاء و يا من لايندم علي العطاء ...؛ بار خدايا! اي آنكه در برابر نعمتهايي كه به مردم بخشيده است پاداش نمي خواهد واي آنكه برعطاي خويش پشيمان نگردد!... » اگر اديبان و پژوهشگران مي گويند: استاد سخن سعدي شيرازي در آثار خود از قرآن مجيد و احاديث معصومان (ع) بهره برده است و اگر معتقدند آثار شيخ گنجينه اي پربار از فرهنگ و ادب فارسي است بدان معني نيست كه همه آثار او برگرفته از فرهنگ و ادب اسلامي است. سعدي آن استاد كم نظير، آدامي زاده ائي بوده است؛ چون ديگر آدميان كه ممكن است گه گاه خطا كنند.
هنرش بيش بگوي
اگر آثار شيخ را با آثار ديگر اركان ادب فارسي مقايسه كنيم به گمان شيخ گوي سبقت را خواهد ربود. با آنكه معمار كاخ سخن زنده كننده ايران كهن :‌ فردوسي طوسي در راستاي سروده هاي رزمي بي همتاست. با آنكه شور و نشاط عارفانه مولوي را در آثار ديگران كمتر توان يافت، با آنكه لطف سخن ، گزينش واژه و ظراف كلمه در نوازشگري تار دل مختصّ حافظ است با آن تعهدي كه حكيم نظامي گنجوي در لابلاي اشعارش به اسلام نشان مي دهد با آنكه محتشم نامورترين شاعر مرثيه سراي خاندان نبوت است و ذخيره كننده باقيات صالحات...
نيز مزايا، محسنات ادبى و اخلاقى كه در آثار گويندكان و نويسندگان پارسى گوى فراوان است اما جز شيخ سعدى كسى جامع الاطراف نيست. از هنرهاى سعدى يكى آنكه در حين مداحى از سلاطين ستمگر و ايل خانان بدگهر، هر جا توانسته ازين دست تازيانه هاى اندرز، آمرانه بر گرده جان شاه زمانه فرود آورده است.
1. به نوبتند ملوك اندرين سپنج سراى
كنون كه نوبت تو است اين ملك به عدل گراى...
2. خدا ترس، را بر رعيت گمار
كه معمار ملك است پرهيزگار
رياست به دست كسانى خطاست
كه از دستشان دستها بر خدا است
3. گريزد رعيت ز بيدادگر
كند نام زشتش به گيتى سحر
در منفور جلوه دادن پادشاه، مظهر همه پليديها چه نغز، حكيمانه سروده است.
3. سه كس را شنيدم كه غيبت رواست
وزان در گذشتى چهارم خطاست
يكى پادشاهى ملامت پسند
كه زو بر دل خلق آيد گزند
5. در مذمّت از حاكمى ستمگر مى سزد بر قدرت بيان سخنور، آفرين بگوييم:
درويشى مستجاب الدعوه در بغداد پديد آمده حجاج يوسف را خبر كردند. بخواندش، گفت: دعاى خيرى بر من بكن. گفت: خدايا! جانش بستان. گفت: از بهر خداى اين چه دعاست؟
گفت: اين دعاى خير است تو را، جمله مسلمانان را.
اى زبردست زيردست آزار كرم تا كى بماند اين بازار
به چه كار آيدت جهاندارى مردنت به كه مردم آزارى
ديگر از حسن آثار شيخ كه او را هم باقيات صالحات است و هم مايه برترى بر ديگر همپايگان: آنكه سردفترها معمولاً با نام خدا زيور يافته اند * گويا آن شاعر نامور در ديباجه هر دفتر اين حديث گهربار پيامبر أكرم (ص) را نصب العين داشته: "كل امر ذى بال لم يذكر فيه اسم الله فهو ابتر".

استفاضه از قرآن و حديث

جنانكه قبلأ گفته شد يكى از بهين كارهاى سعدي آنكه وى با آگاهى از فرهنگ اسلامى، توانسته است در موارد مقتضى از آيات قرآن، أحاديث معصومان الهام بگيرد، گفتار خود را هرچه زيباتر، دل انگيزتر جلوه دهد. در آغاز مقاله نمونه هايى چند به زبان قلم در آمده است.
شاعر شهير شهر ما ، در تعظيم و تقديس آفريدگار جهان و اوصاف حميده رسول الله(ص)، خاندان مطهرش اخلاصى شايسته تحسين‌شان داده و با سرودن اشعار زاهدانه ، باب رحمت حق را به روى خود گشوده است. كدام عارف است كه اين اشعار ايمان افزا را بخواند و براى سراينده اش طلب آمرزش نكند؟
1- ... بعد از خداى هر چه پرستند هيچ نيست
بى دولت آن كه بر همه هيچ اختيار كرد
2- ... اقرار مى كند ذو جهان بر يگانگيش
يكتا و پشت عالميان بر درش دو تا
3- مپندار سعدى كه راه صفا
توان رفت جز بر پى مصطفى
3- كس را چه زور و زهره كه وصف على كند
جبار در مناقب او گفته هل اتى
5- يارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
يارب به خون پاك شهيدان كربلا
دل هاى خسته را به كرم مرهمى فرست
اى نام اعظمت در گنجينه شفا
6- خدايا به حق بنو فاطمه كه بر قولم ايمان كنم خاتمه
اگر دعوتم رد كنى يا قبول من و دست، دامان آل رسول

پي نوشت :

1- سوره آل عمران، آيه 17
2- سعدى، چاپ فرو غى، ص 25
3- احاديث مثنوى، به اهتمام استاد فرو زانفر، ص 137.
3- اصول كافى، جلد سوم، ص 239
5- كليات سعدى، قصائد، ص26.
6- بوستان سعدى به تصحيح غللامحسين يوسفى، ص 146،
7- قصائد، ص 3.
8- همان، ص 33.
9- همان، ص 65.
10- همان، ص 3.
11- همان، ص 3.
12- چهارده معصوم، عماد اصفهانى، جلد اول، ص 363.
13- قصائد، ص 11
14- نهـج البلاغه، ترجمه پابند، ص د.
15- بوستان سعدى، ص 35.
16- نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، جلد اول، ص 13.

منبع:گلستان قرآن.شماره146