مصلح جهان

نويسنده:حضرت آيت الله صافى گلپايگانى



يكى از مسائل و امورى كه فرق اسلام بر آن،اجتماع و اتفاق نموده‏اند،ظهور مهدى اهل بيت‏حضرت قائم آل محمد-صلوات الله عليهم اجمعين-در آخر الزمان است كه همه متفق الكلمه انتظار يك قيام روحانى جهانى و ظهور مصلحى (2) را مى‏كشند كه عدالت اجتماعى و نظام جهان را بر اساس ايمان به خدا و احكام دين اسلام‏برقرار سازد و دنيا را از چنگال ستمكاران و جباران نجات بخشد و پرچم عزيز اسلام را در تمام نقاط به اهتزاز در آورد.
همه چشم به راهند و انتظار دارند كه شايسته‏ترين فرزندان پيغمبر قيام كرده،آئين توحيد و رسم برادرى و مساوات اسلامى را زنده نموده بشر را از نعمت آسايش بهره‏مند سازد و موجبات تفرقه و محروميت و ناكامى را از ميان بردارد.
اين وعده الهى است و تخلف پذير نيست.دنيا به طرف آن عصر درخشان در حركت است،سير زمان، گردش دوران هر دم بشر را به چنين روزگارى نزديك‏تر مى‏سازد.
ايمان به ظهور حضرت مهدى-عليه الصلاة و السلام-و جهانگير شدن دين اسلام به آيات متعددى از قرآن مجيد و متواترترين روايات و قوى‏ترين اجماعات اتكاء و استناد دارد كه هر مسلمان معتقد به قرآن و رسالت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بايد به اين ظهور،ايمان راسخ و ثابت داشته باشد.
اگر چه در اين مقاله تفصيل و شرح اين مطالب ممكن نيست ولى براى توجه خوانندگان محترم تحت چهار عنوان: (1-آيات قرآن مجيد 2-اجماع و اتفاق مسلمين 3-روايات اهل سنت 4-روايات شيعه بطور اختصار توضيحاتى مى‏دهيم.

1-آيات قرآن مجيد

خداوند در قرآن مجيد در آيات كريمه متعددى تشكيل يك حكومت جهانى اسلامى،بسط دين اسلام، غلبه آن بر كليه اديان،زمامدارى صلحاء و ارباب لياقت را وعده فرموده است كه از آن جمله اين آيات است:
و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله (3)
«با كافران جهاد كنيد تا در زمين فتنه و فسادى نماند و آيين همه دين خدا گردد».
هو الذي ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله (4)
«او است‏خدائى كه رسول خود را با دين حق به هدايت‏خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برترى دهد».
يريدون ان يطفؤا نور الله بافواههم و يابى الله الا ان يتم نوره (5)
«كافران مى‏خواهند كه نور خدا را با نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند ولى خدا نمى‏گذارد، تا آنكه نور خدا را به منتهاى ظهور و حد اعلاى كمال برساند».
يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم و الله متم نوره (6) .
«كافران مى‏خواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره،خاموش كنند،البته خدا نور خود را تمام و كامل مى‏كند».
و يريد الله ان يحق الحق بكلماته و يقطع‏دابر الكافرين (7)
«و خدا مى‏خواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانده و ريشه كافران را از بيخ و بن بركند».
و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا (8)
«بگو كه حق آمد و باطل را نابود ساخت،كه باطل خود لايق محو و نابودى است‏».
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون (9)
«ما بعد از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد».
وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض (10)
«خداوند وعده فرموده،به كسانى از شما كه نيكوكار گردد در زمين خلافت دهد».
و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون (11)
«همانا عهد ما درباره بندگانى كه به رسالت فرستاديم سبقت‏گرفته است كه البته آنها بر كافران فتح و پيروزى يابند و سپاهيان ما غالبند».
انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا في الحياة الدنيا (12)
«ما البته رسولان خود و كسانى كه ايمان آورند در حيات دنيا نصرت و ظفر مى‏دهيم‏».
كتب الله لاغلبن انا و رسلى ان الله قوى عزيز (13)
«خدا حتم گردانيده كه البته من و رسولانم غالب مى‏شويم كه خداوند قوى و مقتدر است‏».
و آيات ديگرى كه تاويل آنها هنگام ظهور حضرت ولى عصر-عجل الله تعالى فرجه آشكار شود،دلالت دارند بر غلبه اسلام بر ساير اديان و غلبه اهل حق بر اهل باطل و حتمى بودن غلبه انبياء و اتمام نور خدا كه اين معانى بطور مطلق تا حال ظاهر نشده و اين آيات تحقق آن را در آخر الزمان بشارت مى‏دهد.
خداوند وعده داده كه البته پيغمبران را غالب سازد و يارى كند و معلوم است كه اين نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نيست،براى اينكه مى‏فرمايد: فى الحياة الدنيا و نصرت و غلبه انبيا بر قوم خودشان و پيشرفت كار آنها در عصر خودشان هم نيست،زيرا دعوت بسيارى از پيغمبران در قومشان اثر نبخشيد بلكه بعضى از آنها كشته شدند.
اين نصرت و غلبه،نصرت و غلبه مقصد و هدف و دعوت آنها است‏كه بر طبق ظاهر آيات مقيد به مرتبه‏اى نيست‏بلكه نصرت و غلبه مطلق است.
همچنين است اتمام نور،كه معنى اينكه خدا نور خود را در مقابل آنهائى كه مى‏خواهند نور او را خاموش كنند و مانع از پيشرفت اسلام شوند تمام مى‏گرداند اين است كه دين را جلو مى‏برد و بر قلمرو اسلام مى‏افزايد و اتمام آن وقتى است كه اسلام تمام جهان را بگيرد.
چنانكه معنى استخلاف و جانشينى مؤمنين در زمين و وارث شدن آنها زمين را نيز استخلاف در تمام زمين و وارث شدن كره ارض است كه براى امام زمان و ياران و اصحاب آن حضرت حاصل مى‏شود.
معناى غلبه حق بر باطل بطور اطلاق هم غير از اين نيست كه به تمام معنى حق بر باطل پيروز شود و اگر از جهت‏حجت و برهان غالب باشد (با اينكه به اين معنى هميشه غالب است) ولى در ظاهر غالب نباشد غلبه مطلق نيست و ظاهر اين آيات غلبه مطلق است.
و اما آيه:
ليظهره على الدين كله
كه دلالتش بر غلبه اسلام واضح است.
و مؤيد مستفاد از اين آيات است رواياتى كه در اين خصوص از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است،مثل:
«ليدخلن هذا الدين على ما دخل عليه الليل‏»
«البته اين دين در هر كجا كه شب داخل شده باشد داخل مى‏شود».
و شايد نكته اينكه فرمود:«على ما دخل عليه الليل‏»و نفرمود:«على‏ما دخل عليه اليوم او الشمس‏»تشبيه دين به آفتاب باشد كه همانطور كه روز آفتاب در هر كجا كه شب رفته باشد وارد مى‏شود،خورشيد عالمتاب اسلام نيز به تمام اماكن پرتو افكن خواهد شد و تاريكى كفر و شرك و ضلالت را نابود خواهد ساخت،همانطور كه آفتاب،تاريكى شب را از ميان مى‏برد.

2-اجماع مسلمين

اگر مقصود از اجماع و اتفاق،شيعه باشد كه محتاج به ذكر نيست و همه مى‏دانند كه از ضروريات مذهب اماميه ظهور قائم آل محمد فرزند حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام است.و اگر مقصود اتفاق عامه مسلمين (از شيعه و سنى) باشد براى اثبات آن،عبارت يكى از متتبع‏ترين علماى اهل سنت، علامه معتزله ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه (طبع مصر،ج 2،ص 535) كافى است كه مى‏گويد:
«قد وقع اتفاق الفريقين من المسلمين اجمعين على ان الدنيا و التكليف لا ينقضي الا عليه‏»
«اتفاق سنى و شيعه بر اين است كه دنيا و تكليف،منقضى و تمام نشود مگر بر آن حضرت- يعنى بعد از ظهور آن حضرت-» (14) .
كسانى كه در تاريخ تتبع دارند مى‏دانند كه ظهور مصلح منتظر و مهدى آل محمد-عليه الصلاة و السلام-آنچنان مورد اتفاق و مسلم نزد تمام مسلمين بوده كه از همان قرن اول هجرى تا حال در مقام رد ادعاى‏افرادى كه ادعاى مهدويت كردند يا اين ادعاء را به آنها نسبت دادند،اصل ظهور قائم آل محمد عليه السلام را كسى انكار نكرد،زيرا بر خلاف اجماع مسلمين و انكار اخبار قطعى صادر از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود.بلكه در مقام رد آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتى كه براى مهدى موعود در اخبار و احاديث مذكور است استناد مى‏جستند.
چنانچه چهار نفر از بزرگان علماى مذاهب چهارگانه اهل سنت،ابن حجر شافعى مؤلف‏«القول المختصر»و ابو السرور احمد بن ضياء الحنفى و محمد بن احمد مالكى و يحيى بن محمد حنبلى در جواب استفتائى كه از ايشان شده و در باب 13 از كتاب‏«البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان‏»عين فتاواى آنها را نقل كرده،همين روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدى در آخر الزمان و اينكه عالم را پر از عدل و داد كند و عيسى به آن حضرت اقتدا نمايد و اوصاف ديگر آن حضرت،رسما فتواى محكم و مستدل و قاطع داده‏اند حتى شاعر بنى اميه حكيم بن عياش كلبى نيز در رد نسبتى كه به جناب زيد بن على بدون رضايت آن جناب داده شده بود (و او را مهدى خوانده بودند) گفته:
«و لم ار مهديا على الجذع يصلب‏» (15)
مقصودش اين است كه آن مهدى كه ظهور مى‏كند مستولى بر ممالك و فاتح كشورها مى‏گردد و عدل و داد را بسط مى‏دهد،پس چگونه ممكن است جناب زيد كه مصلوب شد مهدى باشد.

3-احاديث اهل سنت

محدثين بزرگ اهل سنت كه ذكر اسامى و كتب و مصنفات ايشان در اين مقال سخن را طولانى مى‏سازد،احاديث راجع به ظهور حضرت مهدى را تخريج نموده‏اند و از جماعتى از صحابه (16) و جمع كثيرى از تابعين راجع به ظهور آن حضرت روايات بسيارى نقل كرده‏اند و بعضى از ايشان در تخريج اين احاديث كتاب خاص نوشته‏اند و گروه بسيارى از آنان تواتر (17) اين روايات را صريحا تصديق كرده‏اند و به آنچه در كلمات بسيارى از ايشان تصريح شده اين است كه نه فقط اصل ظهور مهدى عليه السلام به روايات متواتر از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ثابت و قطعى است،بلكه به تواتر ثابت است كه آن حضرت زمين را پر از عدل و داد كند و عيسى از آسمان نزول كرده به آن حضرت اقتدا نمايد و تمام جهان را فتح كرده و احكام قرآن را نشر دهد.
علاوه بر اين،بسيارى از محققين علماى عامه در اشعار و قصايد يا كتب و تصنيفاتشان ايمان خود را به اينكه حضرت مهدى عليه السلام همان يگانه فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است اظهار داشته‏اند،كه ما در كتاب‏«منتخب الاثر»در باب اول از فصل سوم تصريحاتى از بيش از شصت نفر علماى اهل سنت راجع به ولادت يا غيبت و امامت آن‏حضرت را ضبط كرده‏ايم و هر منصفى مجموع اين اعترافات را ملاحظه كند برايش جاى شبهه باقى نخواهد ماند.

4-روايت و اخبار شيعه

بطور كلى احاديثى كه از طرق شيعه روايت‏شده معتبرترين روايات است زيرا از عصر حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم تا به حال كتابت‏حديث،ضبط و حفظ و روايات در بين ايشان منقطع نشده و هم اكنون بعضى از كتبى كه در نيمه اول و دوم هجرت نوشته‏اند موجود و محل مراجعه است و اولين كتاب ايشان همان كتابى است كه به املاى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و خط امير المؤمنين على عليه السلام مى‏باشد و در اخبار مكرر ديده مى‏شود كه ائمه عليهم السلام در نقل احاديث و بيان احكام به آن استناد مى‏جستند.
روايات شيعه با روايات ديگران فرق ديگر نيز دارد و آن اين است كه روايات شيعه از ائمه اهل بيت عليهم السلام كه علم و زهد و تقوى و فضيلت ايشان نزد فريقين مسلم است،اخذ شده و به مقتضاى‏«اهل البيت ادرى بما فى البيت‏»طبعا نقل آنها محكم‏تر و از اشتباه دور است.و بالاخره سومين جهتى كه روايات شيعه را در بالاترين درجه اعتبار قرار داده و در حقيقت پشتوانه اين روايات است، احاديث متواتر ثقلين و احاديث‏سفينه و احاديث امان و روايات ديگرى است كه امت را ارجاع به ائمه معصومين از اهل بيت كه اعدال قرآن مجيد هستند نموده و قول ايشان را حجت و اخذ از ايشان را امان از ضلالت معرفى كرده و دلالت‏بر خالى نبودن زمان از وجود امام معصوم از اهل بيت دارد. بنابراين احاديث كه از ائمه طاهرين صادر شده از راه بناى عقلا بر احتجاج و عمل به خبر واحد در اعلى درجه اعتبار است،زيرا اختصاص و ارتباطى را كه ائمه طاهرين عليهم السلام با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم داشته‏اند احدى از صحابه و تابعين نداشتند و از طريق حديث متواتر ثقلين شرعا نفس اقوال و گفته‏هاى ايشان ماخذ و مستند است و بر امت مراجعه و اخذ از ايشان كه از قرآن جدا نمى‏شوند و معصومند،فرض و واجب مى‏باشد.
بعد از بيان اين مقدمه كوتاه (كه در كتابى كه در بيان وجوب پيروى از اهل بيت و اخذ علم از ائمه عليهم السلام نگاشته‏ايم شرح و تفصيل آن را داده‏ايم) مى‏گوئيم.
از طرق شيعه راجع به ظهور حضرت ولى عصر قائم آل محمد-عجل الله تعالى فرجه-معتبرترين روايات در كتب مشايخ و محدثين ايشان كه از همان قرن اول هجرت تا به حال تاليف شده،موجود است مانند روايات كتب اصولى كه پيش از ولادت حضرت قائم تاليف شده مثل كتاب مشيخه حسن بن محبوب (متوفى 224) و كتاب سليم بن قيس (متوفى 70 يا 90) .
رواياتى كه بسيارى از آنها به تنهايى براى اثبات امامت امام زمان،يگانه فرزند عزيز و گرامى امام حسن عسكرى عليه السلام كافى و قطع آور است.رواياتى كه از لحاظ پيشگوئيهائى كه در آنها شده و وقوع يافته،از معجزات اولياى دين،و اخبار آنان از مغيبات شمرده مى‏شود.رواياتى كه در آنها خصوصيات اين ظهور و شرايط و علامات آن بطور واضح بيان شده است.اين روايات،فوق تواتر بوده و احصاى آن جز براى‏اشخاصى كه تتبع و احاطه كامل داشته باشند،ممكن نيست.
خوانندگان عزيز!اين سخنان حرف و ادعاء نيست‏بلكه بيان حقيقت و روح واقع است،علاوه بر تمام جوامع حديث،صدها كتاب و مصنفات محدثين بزرگ ايشان در خصوص موضوع،دليل و برهان اين سخنان است.
مانند كتاب‏«المهدى‏»تاليف عيسى بن مهران مستعطف از بزرگان قرن سوم،كتاب قائم و غيبت فضل بن شاذان و غيبت عبد الله بن جعفر حميرى از اكابر قرن سوم،كتاب غيبت و ذكر القائم تاليف ابن اخى طاهر (متوفى 358) كتاب غيبت محمد بن قاسم بغدادى معاصر ابن همام (متوفى 333) ،اخبار القائم علان رازى كلينى دائى كلينى معروف (متوفى 339) ،اخبار المهدى تاليف جلودى (متوفى 332) ،غيبت نعمانى از اعلام قرن چهارم،غيبت‏حسن بن حمزه مرعشى (متوفى 358) ،دلائل خروج القائم تاليف ابن على حسن بن محمد صفارى بصرى از اعلام قرن سوم،كتاب ذكر القائم من آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم تاليف احمد بن رميح المروزى،اخبار القاء تاليف ابن على احمد بن محمد الجرجاني از قدماى محدثين،الشفاء و الجلاء احمد بن على رازى،ترتيب الدوله تاليف احمد بن حسين مهرانى،كمال الدين،كتاب غيبت كبير تاليف صدوق (متوفى 381) ،غيبت ابن جنيد (متوفى 381) ، غيبت مفيد (متوفى 413) ،غيبت‏سيد مرتضى (متوفى 436) ،غيبت‏شيخ طوسى (متوفى 460) ،التاج الشرفى تاليف اسعد آبادى معاصر سيد مرتضى،كتاب ما نزل من القرآن في صاحب الزمان،تاليف عبد الله بن عياش (متوفى 401) ،فرج كبير،تاليف محمد بن هبة الله طرابلسى‏شاگرد شيخ طوسى،بركات القائم،و تكميل الايمان،بغية الطالب،تبصرة الاولياء و كفاية المهدى،اخبار القائم،اخبار ظهور المهدى، الحجة البالغة،تثبيت الاقران،حجة الخصام،الدر المقصود و اثبات الحجة،اتمام الحجة،اثبات وجود القائم، مولد القائم،الحجة فيما نزل في الحجة،الذخيرة في المحشر،السلطان المفرج عن الايمان،سرور اهل الايمان،جنى الجنتين،سيزدهم بحار،غيبت عوالم و صدها كتاب ديگر كه ذكر نام آنها و اسماى مؤلفين موجب كمال تطويل خواهد شد.
و فقط بعضى مواردى را كه اين روايات به تواتر قطعى راجع به اوصاف حضرت مهدى عليه السلام و علائم ظهور آن جناب بر آن دلالت دارد،فهرست وار يادآور مى‏شويم و بحث و توضيحات لازم در اطراف هر يك از اين موارد را به موقع و فرصت ديگر موكول مى‏كنيم (18)
در خاتمه ياد آور مى‏شويم كه دلائل ديگرى از عقل و نقل بر وجود امام عصر-عجل الله تعالى فرجه-نيز اقامه شده كه ما در اين مقاله در صدد بيان آن نبوده‏ايم و اجمالا همه آن ادله عقلى و نقلى كه در امامت عامه دلالت دارند بر لزوم وجود امام معصوم در تمام اعصار و وجوب معرفت امام و اينكه زمين خالى از وجود حجت نمى‏ماند كه:
«لو بقيت الارض بغير حجة لساخت‏باهلها»
«اگر زمين بدون حجت‏بماند اهل خود را فرو خواهد برد».
بر وجود حضرت صاحب الزمان عليه السلام و امامت آن حضرت نيز دلالت‏دارند و اگر در مقام استدلال فقط همان براهين امامت عامه را مستند قرار دهيم،در اثبات امام عصر-ارواحنا فداه-و بقاى آن حضرت در پشت پرده غيبت كافى خواهد بود.

پي نوشت ها:

1-اين مقاله در سالنامه معارف جعفرى سال 81-1380،ص 60-73،چاپ شده است لازم به تذكر است كه قسمتى از اين مقاله و بعضى مقالات ديگر براى اينكه مطالب در اين مجموعه تكرار نگردد،حذف شد.مع ذلك چون اين مقالات بطور مستقل و در مناسبت‏هاى مختلف نگارش يافته و تصرف و حذف بيشتر باعث كوتاهى و نارسائى،بلكه تغيير اساس مقاله مى‏شد از حذف بعضى از مطالب مكرر خود دارى كرديم.
2-مخفى نماند كه ملل ديگر و معتقدين به اديان معروف هم در اصل انتظار ظهور يك شخصيت روحانى براى اصلاح جهان و خاتمه دادن به ظلم و جنگ و فساد و خرابكارى و نجات ضعفاء و مظلومين،با مسلمانان همراه و متفقند و بشاراتى كه در كتابهاى آنها است منطبق به حضرت صاحب الزمان عليه السلام مى‏شود كه بعضى از فضلاى معاصر آنها را استقصاء و استخراج نموده‏اند.
3-سوره انفال،آيه 39.
4-سوره توبه،آيه 33 و سوره فتح،آيه 28.
5-سوره توبه،آيه 32.
6-سوره صف،آيه 8.
7-سوره انفال،آيه 7.
8-سوره اسراء،آيه 81.
9-سوره انبياء،آيه 105.
10-سوره نور،آيه 55.
11-سوره غافر،آيه 51.
12-سوره غافر،آيه 51.
13-سوره مجادله،آيه 21.
14-سخنان چهار نفر ديگر از علماى معروف اهل سنت را چون در يكى از فصلها و مقالات آينده نيز ذكر شده حذف كرديم به آن مقاله مراجعه شود.
15-طبق رواياتى كه ابن حجر عسقلانى شافعى در«الاصابه‏»،ج 1،ص 395.از«فوائد كواكبى‏»روايت كرده، حكيم بن عياش نامبرده به سبب نفرين حضرت صادق عليه السلام به وضع عجيبى هلاك شد.
16-قسمتهائى از اين مقاله مانند اسامى صحابه و كتابهائى كه در اين باب،علماى اهل سنت تاليف كرده‏اند و نام كسانى كه به تواتر اين روايات تصريح نموده‏اند،چون در فصل‏هاى آينده اين كتاب مذكور مى‏شود حذف گرديد.
17-حديث متواتر،حديثى را گويند كه راويان و كسانى كه آن را نقل مى‏كنند جمعى باشند كه عادة اتفاق و تبانى آنها بر كذب ممكن نباشد.
18-چون اين خصائص در فصل‏«مشخصات و اوصاف مهدى عليه السلام‏»بيان شده براى اينكه تكرار نشود از اين مقاله حذف كرديم و خواننده عزيز را به فصل مذكور رجوع مى‏دهيم.

منبع: امامت و مهدويت