مصلح جهان
همه چشم به راهند و انتظار دارند كه شايستهترين فرزندان پيغمبر قيام كرده،آئين توحيد و رسم برادرى و مساوات اسلامى را زنده نموده بشر را از نعمت آسايش بهرهمند سازد و موجبات تفرقه و محروميت و ناكامى را از ميان بردارد.
اين وعده الهى است و تخلف پذير نيست.دنيا به طرف آن عصر درخشان در حركت است،سير زمان، گردش دوران هر دم بشر را به چنين روزگارى نزديكتر مىسازد.
ايمان به ظهور حضرت مهدى-عليه الصلاة و السلام-و جهانگير شدن دين اسلام به آيات متعددى از قرآن مجيد و متواترترين روايات و قوىترين اجماعات اتكاء و استناد دارد كه هر مسلمان معتقد به قرآن و رسالت پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بايد به اين ظهور،ايمان راسخ و ثابت داشته باشد.
اگر چه در اين مقاله تفصيل و شرح اين مطالب ممكن نيست ولى براى توجه خوانندگان محترم تحت چهار عنوان: (1-آيات قرآن مجيد 2-اجماع و اتفاق مسلمين 3-روايات اهل سنت 4-روايات شيعه بطور اختصار توضيحاتى مىدهيم.
1-آيات قرآن مجيد
و قاتلوهم حتى لا تكون فتنة و يكون الدين كله لله (3)
«با كافران جهاد كنيد تا در زمين فتنه و فسادى نماند و آيين همه دين خدا گردد».
هو الذي ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله (4)
«او استخدائى كه رسول خود را با دين حق به هدايتخلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برترى دهد».
يريدون ان يطفؤا نور الله بافواههم و يابى الله الا ان يتم نوره (5)
«كافران مىخواهند كه نور خدا را با نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند ولى خدا نمىگذارد، تا آنكه نور خدا را به منتهاى ظهور و حد اعلاى كمال برساند».
يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم و الله متم نوره (6) .
«كافران مىخواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره،خاموش كنند،البته خدا نور خود را تمام و كامل مىكند».
و يريد الله ان يحق الحق بكلماته و يقطعدابر الكافرين (7)
«و خدا مىخواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانده و ريشه كافران را از بيخ و بن بركند».
و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا (8)
«بگو كه حق آمد و باطل را نابود ساخت،كه باطل خود لايق محو و نابودى است».
و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون (9)
«ما بعد از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد».
وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض (10)
«خداوند وعده فرموده،به كسانى از شما كه نيكوكار گردد در زمين خلافت دهد».
و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم المنصورون و ان جندنا لهم الغالبون (11)
«همانا عهد ما درباره بندگانى كه به رسالت فرستاديم سبقتگرفته است كه البته آنها بر كافران فتح و پيروزى يابند و سپاهيان ما غالبند».
انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا في الحياة الدنيا (12)
«ما البته رسولان خود و كسانى كه ايمان آورند در حيات دنيا نصرت و ظفر مىدهيم».
كتب الله لاغلبن انا و رسلى ان الله قوى عزيز (13)
«خدا حتم گردانيده كه البته من و رسولانم غالب مىشويم كه خداوند قوى و مقتدر است».
و آيات ديگرى كه تاويل آنها هنگام ظهور حضرت ولى عصر-عجل الله تعالى فرجه آشكار شود،دلالت دارند بر غلبه اسلام بر ساير اديان و غلبه اهل حق بر اهل باطل و حتمى بودن غلبه انبياء و اتمام نور خدا كه اين معانى بطور مطلق تا حال ظاهر نشده و اين آيات تحقق آن را در آخر الزمان بشارت مىدهد.
خداوند وعده داده كه البته پيغمبران را غالب سازد و يارى كند و معلوم است كه اين نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نيست،براى اينكه مىفرمايد: فى الحياة الدنيا و نصرت و غلبه انبيا بر قوم خودشان و پيشرفت كار آنها در عصر خودشان هم نيست،زيرا دعوت بسيارى از پيغمبران در قومشان اثر نبخشيد بلكه بعضى از آنها كشته شدند.
اين نصرت و غلبه،نصرت و غلبه مقصد و هدف و دعوت آنها استكه بر طبق ظاهر آيات مقيد به مرتبهاى نيستبلكه نصرت و غلبه مطلق است.
همچنين است اتمام نور،كه معنى اينكه خدا نور خود را در مقابل آنهائى كه مىخواهند نور او را خاموش كنند و مانع از پيشرفت اسلام شوند تمام مىگرداند اين است كه دين را جلو مىبرد و بر قلمرو اسلام مىافزايد و اتمام آن وقتى است كه اسلام تمام جهان را بگيرد.
چنانكه معنى استخلاف و جانشينى مؤمنين در زمين و وارث شدن آنها زمين را نيز استخلاف در تمام زمين و وارث شدن كره ارض است كه براى امام زمان و ياران و اصحاب آن حضرت حاصل مىشود.
معناى غلبه حق بر باطل بطور اطلاق هم غير از اين نيست كه به تمام معنى حق بر باطل پيروز شود و اگر از جهتحجت و برهان غالب باشد (با اينكه به اين معنى هميشه غالب است) ولى در ظاهر غالب نباشد غلبه مطلق نيست و ظاهر اين آيات غلبه مطلق است.
و اما آيه:
ليظهره على الدين كله
كه دلالتش بر غلبه اسلام واضح است.
و مؤيد مستفاد از اين آيات است رواياتى كه در اين خصوص از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقول است،مثل:
«ليدخلن هذا الدين على ما دخل عليه الليل»
«البته اين دين در هر كجا كه شب داخل شده باشد داخل مىشود».
و شايد نكته اينكه فرمود:«على ما دخل عليه الليل»و نفرمود:«علىما دخل عليه اليوم او الشمس»تشبيه دين به آفتاب باشد كه همانطور كه روز آفتاب در هر كجا كه شب رفته باشد وارد مىشود،خورشيد عالمتاب اسلام نيز به تمام اماكن پرتو افكن خواهد شد و تاريكى كفر و شرك و ضلالت را نابود خواهد ساخت،همانطور كه آفتاب،تاريكى شب را از ميان مىبرد.
2-اجماع مسلمين
«قد وقع اتفاق الفريقين من المسلمين اجمعين على ان الدنيا و التكليف لا ينقضي الا عليه»
«اتفاق سنى و شيعه بر اين است كه دنيا و تكليف،منقضى و تمام نشود مگر بر آن حضرت- يعنى بعد از ظهور آن حضرت-» (14) .
كسانى كه در تاريخ تتبع دارند مىدانند كه ظهور مصلح منتظر و مهدى آل محمد-عليه الصلاة و السلام-آنچنان مورد اتفاق و مسلم نزد تمام مسلمين بوده كه از همان قرن اول هجرى تا حال در مقام رد ادعاىافرادى كه ادعاى مهدويت كردند يا اين ادعاء را به آنها نسبت دادند،اصل ظهور قائم آل محمد عليه السلام را كسى انكار نكرد،زيرا بر خلاف اجماع مسلمين و انكار اخبار قطعى صادر از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود.بلكه در مقام رد آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتى كه براى مهدى موعود در اخبار و احاديث مذكور است استناد مىجستند.
چنانچه چهار نفر از بزرگان علماى مذاهب چهارگانه اهل سنت،ابن حجر شافعى مؤلف«القول المختصر»و ابو السرور احمد بن ضياء الحنفى و محمد بن احمد مالكى و يحيى بن محمد حنبلى در جواب استفتائى كه از ايشان شده و در باب 13 از كتاب«البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان»عين فتاواى آنها را نقل كرده،همين روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدى در آخر الزمان و اينكه عالم را پر از عدل و داد كند و عيسى به آن حضرت اقتدا نمايد و اوصاف ديگر آن حضرت،رسما فتواى محكم و مستدل و قاطع دادهاند حتى شاعر بنى اميه حكيم بن عياش كلبى نيز در رد نسبتى كه به جناب زيد بن على بدون رضايت آن جناب داده شده بود (و او را مهدى خوانده بودند) گفته:
«و لم ار مهديا على الجذع يصلب» (15)
مقصودش اين است كه آن مهدى كه ظهور مىكند مستولى بر ممالك و فاتح كشورها مىگردد و عدل و داد را بسط مىدهد،پس چگونه ممكن است جناب زيد كه مصلوب شد مهدى باشد.
3-احاديث اهل سنت
علاوه بر اين،بسيارى از محققين علماى عامه در اشعار و قصايد يا كتب و تصنيفاتشان ايمان خود را به اينكه حضرت مهدى عليه السلام همان يگانه فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است اظهار داشتهاند،كه ما در كتاب«منتخب الاثر»در باب اول از فصل سوم تصريحاتى از بيش از شصت نفر علماى اهل سنت راجع به ولادت يا غيبت و امامت آنحضرت را ضبط كردهايم و هر منصفى مجموع اين اعترافات را ملاحظه كند برايش جاى شبهه باقى نخواهد ماند.
4-روايت و اخبار شيعه
روايات شيعه با روايات ديگران فرق ديگر نيز دارد و آن اين است كه روايات شيعه از ائمه اهل بيت عليهم السلام كه علم و زهد و تقوى و فضيلت ايشان نزد فريقين مسلم است،اخذ شده و به مقتضاى«اهل البيت ادرى بما فى البيت»طبعا نقل آنها محكمتر و از اشتباه دور است.و بالاخره سومين جهتى كه روايات شيعه را در بالاترين درجه اعتبار قرار داده و در حقيقت پشتوانه اين روايات است، احاديث متواتر ثقلين و احاديثسفينه و احاديث امان و روايات ديگرى است كه امت را ارجاع به ائمه معصومين از اهل بيت كه اعدال قرآن مجيد هستند نموده و قول ايشان را حجت و اخذ از ايشان را امان از ضلالت معرفى كرده و دلالتبر خالى نبودن زمان از وجود امام معصوم از اهل بيت دارد. بنابراين احاديث كه از ائمه طاهرين صادر شده از راه بناى عقلا بر احتجاج و عمل به خبر واحد در اعلى درجه اعتبار است،زيرا اختصاص و ارتباطى را كه ائمه طاهرين عليهم السلام با پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم داشتهاند احدى از صحابه و تابعين نداشتند و از طريق حديث متواتر ثقلين شرعا نفس اقوال و گفتههاى ايشان ماخذ و مستند است و بر امت مراجعه و اخذ از ايشان كه از قرآن جدا نمىشوند و معصومند،فرض و واجب مىباشد.
بعد از بيان اين مقدمه كوتاه (كه در كتابى كه در بيان وجوب پيروى از اهل بيت و اخذ علم از ائمه عليهم السلام نگاشتهايم شرح و تفصيل آن را دادهايم) مىگوئيم.
از طرق شيعه راجع به ظهور حضرت ولى عصر قائم آل محمد-عجل الله تعالى فرجه-معتبرترين روايات در كتب مشايخ و محدثين ايشان كه از همان قرن اول هجرت تا به حال تاليف شده،موجود است مانند روايات كتب اصولى كه پيش از ولادت حضرت قائم تاليف شده مثل كتاب مشيخه حسن بن محبوب (متوفى 224) و كتاب سليم بن قيس (متوفى 70 يا 90) .
رواياتى كه بسيارى از آنها به تنهايى براى اثبات امامت امام زمان،يگانه فرزند عزيز و گرامى امام حسن عسكرى عليه السلام كافى و قطع آور است.رواياتى كه از لحاظ پيشگوئيهائى كه در آنها شده و وقوع يافته،از معجزات اولياى دين،و اخبار آنان از مغيبات شمرده مىشود.رواياتى كه در آنها خصوصيات اين ظهور و شرايط و علامات آن بطور واضح بيان شده است.اين روايات،فوق تواتر بوده و احصاى آن جز براىاشخاصى كه تتبع و احاطه كامل داشته باشند،ممكن نيست.
خوانندگان عزيز!اين سخنان حرف و ادعاء نيستبلكه بيان حقيقت و روح واقع است،علاوه بر تمام جوامع حديث،صدها كتاب و مصنفات محدثين بزرگ ايشان در خصوص موضوع،دليل و برهان اين سخنان است.
مانند كتاب«المهدى»تاليف عيسى بن مهران مستعطف از بزرگان قرن سوم،كتاب قائم و غيبت فضل بن شاذان و غيبت عبد الله بن جعفر حميرى از اكابر قرن سوم،كتاب غيبت و ذكر القائم تاليف ابن اخى طاهر (متوفى 358) كتاب غيبت محمد بن قاسم بغدادى معاصر ابن همام (متوفى 333) ،اخبار القائم علان رازى كلينى دائى كلينى معروف (متوفى 339) ،اخبار المهدى تاليف جلودى (متوفى 332) ،غيبت نعمانى از اعلام قرن چهارم،غيبتحسن بن حمزه مرعشى (متوفى 358) ،دلائل خروج القائم تاليف ابن على حسن بن محمد صفارى بصرى از اعلام قرن سوم،كتاب ذكر القائم من آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم تاليف احمد بن رميح المروزى،اخبار القاء تاليف ابن على احمد بن محمد الجرجاني از قدماى محدثين،الشفاء و الجلاء احمد بن على رازى،ترتيب الدوله تاليف احمد بن حسين مهرانى،كمال الدين،كتاب غيبت كبير تاليف صدوق (متوفى 381) ،غيبت ابن جنيد (متوفى 381) ، غيبت مفيد (متوفى 413) ،غيبتسيد مرتضى (متوفى 436) ،غيبتشيخ طوسى (متوفى 460) ،التاج الشرفى تاليف اسعد آبادى معاصر سيد مرتضى،كتاب ما نزل من القرآن في صاحب الزمان،تاليف عبد الله بن عياش (متوفى 401) ،فرج كبير،تاليف محمد بن هبة الله طرابلسىشاگرد شيخ طوسى،بركات القائم،و تكميل الايمان،بغية الطالب،تبصرة الاولياء و كفاية المهدى،اخبار القائم،اخبار ظهور المهدى، الحجة البالغة،تثبيت الاقران،حجة الخصام،الدر المقصود و اثبات الحجة،اتمام الحجة،اثبات وجود القائم، مولد القائم،الحجة فيما نزل في الحجة،الذخيرة في المحشر،السلطان المفرج عن الايمان،سرور اهل الايمان،جنى الجنتين،سيزدهم بحار،غيبت عوالم و صدها كتاب ديگر كه ذكر نام آنها و اسماى مؤلفين موجب كمال تطويل خواهد شد.
و فقط بعضى مواردى را كه اين روايات به تواتر قطعى راجع به اوصاف حضرت مهدى عليه السلام و علائم ظهور آن جناب بر آن دلالت دارد،فهرست وار يادآور مىشويم و بحث و توضيحات لازم در اطراف هر يك از اين موارد را به موقع و فرصت ديگر موكول مىكنيم (18)
در خاتمه ياد آور مىشويم كه دلائل ديگرى از عقل و نقل بر وجود امام عصر-عجل الله تعالى فرجه-نيز اقامه شده كه ما در اين مقاله در صدد بيان آن نبودهايم و اجمالا همه آن ادله عقلى و نقلى كه در امامت عامه دلالت دارند بر لزوم وجود امام معصوم در تمام اعصار و وجوب معرفت امام و اينكه زمين خالى از وجود حجت نمىماند كه:
«لو بقيت الارض بغير حجة لساختباهلها»
«اگر زمين بدون حجتبماند اهل خود را فرو خواهد برد».
بر وجود حضرت صاحب الزمان عليه السلام و امامت آن حضرت نيز دلالتدارند و اگر در مقام استدلال فقط همان براهين امامت عامه را مستند قرار دهيم،در اثبات امام عصر-ارواحنا فداه-و بقاى آن حضرت در پشت پرده غيبت كافى خواهد بود.
پي نوشت ها:
1-اين مقاله در سالنامه معارف جعفرى سال 81-1380،ص 60-73،چاپ شده است لازم به تذكر است كه قسمتى از اين مقاله و بعضى مقالات ديگر براى اينكه مطالب در اين مجموعه تكرار نگردد،حذف شد.مع ذلك چون اين مقالات بطور مستقل و در مناسبتهاى مختلف نگارش يافته و تصرف و حذف بيشتر باعث كوتاهى و نارسائى،بلكه تغيير اساس مقاله مىشد از حذف بعضى از مطالب مكرر خود دارى كرديم.
2-مخفى نماند كه ملل ديگر و معتقدين به اديان معروف هم در اصل انتظار ظهور يك شخصيت روحانى براى اصلاح جهان و خاتمه دادن به ظلم و جنگ و فساد و خرابكارى و نجات ضعفاء و مظلومين،با مسلمانان همراه و متفقند و بشاراتى كه در كتابهاى آنها است منطبق به حضرت صاحب الزمان عليه السلام مىشود كه بعضى از فضلاى معاصر آنها را استقصاء و استخراج نمودهاند.
3-سوره انفال،آيه 39.
4-سوره توبه،آيه 33 و سوره فتح،آيه 28.
5-سوره توبه،آيه 32.
6-سوره صف،آيه 8.
7-سوره انفال،آيه 7.
8-سوره اسراء،آيه 81.
9-سوره انبياء،آيه 105.
10-سوره نور،آيه 55.
11-سوره غافر،آيه 51.
12-سوره غافر،آيه 51.
13-سوره مجادله،آيه 21.
14-سخنان چهار نفر ديگر از علماى معروف اهل سنت را چون در يكى از فصلها و مقالات آينده نيز ذكر شده حذف كرديم به آن مقاله مراجعه شود.
15-طبق رواياتى كه ابن حجر عسقلانى شافعى در«الاصابه»،ج 1،ص 395.از«فوائد كواكبى»روايت كرده، حكيم بن عياش نامبرده به سبب نفرين حضرت صادق عليه السلام به وضع عجيبى هلاك شد.
16-قسمتهائى از اين مقاله مانند اسامى صحابه و كتابهائى كه در اين باب،علماى اهل سنت تاليف كردهاند و نام كسانى كه به تواتر اين روايات تصريح نمودهاند،چون در فصلهاى آينده اين كتاب مذكور مىشود حذف گرديد.
17-حديث متواتر،حديثى را گويند كه راويان و كسانى كه آن را نقل مىكنند جمعى باشند كه عادة اتفاق و تبانى آنها بر كذب ممكن نباشد.
18-چون اين خصائص در فصل«مشخصات و اوصاف مهدى عليه السلام»بيان شده براى اينكه تكرار نشود از اين مقاله حذف كرديم و خواننده عزيز را به فصل مذكور رجوع مىدهيم.
/خ