نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)

 
کلاغی تشنه کوزه‌ای آب یافت. امّا آب کوزه آن‌قدر کم بود که نوک کلاغ به آن نمی‌رسید. کلاغ که از شدّت تشنگی رو به مرگ بود به فکر چاره افتاد و زیرکانه نقشه‌ای کشید. او ریگ‌هایی را که در اطراف کوزه بودند، با نوک از زمین برداشت و به درون کوزه انداخت. هر ریگی که در کوزه می‌افتاد اندکی سطح آب را بالاتر می‌آورد. کلاغ آن‌قدر به این کار ادامه داد تا سرانجام نوکش به آب رسید و از مرگ رهایی یافت.
احتیاج، مادر اختراع است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانه‌های مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمه‌ی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.