فرقهها چگونه عمل ميکنند؟
فرقهها در بيرون جذابند ولي از درون سوء استفادههاي زيادي ميکنند. رهبران فرقهها، بي صبرانه در پي جذب فريبکارانه شما هستند و ميخواهند تبعيت، وقت و پول شما را بگيرند. فرقهها از تکنيکهاي پيچيده کنترل
اطلاعاتي که فرقهها نميخواهند شما بدانيد!
فرقهها در بيرون جذابند ولي از درون سوء استفادههاي زيادي ميکنند. رهبران فرقهها، بي صبرانه در پي جذب فريبکارانه شما هستند و ميخواهند تبعيت، وقت و پول شما را بگيرند. فرقهها از تکنيکهاي پيچيده کنترل ذهني و عضوگيري که در طول زمان پيشرفت کردهاند، استفاده ميکنند. از اين که فکر ميکنيد با ورود به يک فرقه مصون ميمانيد، بر حذر باشيد. فرقهها ميليونها عضو در سراسر جهان دارند و بيشتر اين اعضا زماني فکر ميکردند که مصون ماندهاند، ولي هنوز نميدانند که عضو يک فرقهاند! براي تشخيص يک فرقه لازم است بدانيد آنها چگونه عمل ميکنند و تکنيکهاي مورد استفاده شان چيست. آموزش اين موارد به شما هدف اين مقاله است که به وسيله پژوهشگران غربي فراهم آمده است.باورهاي غلط در خصوص فرقهها که بايد دور بريزيم
يکي از باورهاي غلط اين است که: فرقهها براحتي قابل تشخيص اند و در حالي که لباسهاي عجيب ميپوشند در کمونها (خانههاي جمعي) زندگي ميکنند.گرچه برخي از فرقهها به همين صورتند، ولي در واقع بيشتر اعضايشان افرادي عادي مثل من و شما هستند و در خانههاي معمولي زندگي ميکنند، لباسهاي عادي ميپوشند و همان غذايي را ميخورند که من و شما ميخوريم. رهبران فرقهها نميخواهند شما بدانيد که عضو يک فرقه شده ايد، بنابراين به اعضاي خود دستور ميدهند که به دلخواه خودشان لباس بپوشند و صحبت و عمل کنند. يکي از همين فرقهها براي اين موضوع چنين عبارتي ساخته بود که به آن «ارتباط برقرار کردن» ميگفتند.
فرقهها ضعفها و عجايب بسياري دارند و از نظر احساسي نامتعادلند. اين مورد نيز يکي از باورهاي رايج فرقههاست که واقعيت ندارد. بسياري از اعضاي فرقهها باهوش، جذاب و ماهر هستند.
فرقهها صرفا يک مشت افراد خل و چل هستند. اين مورد هم اشتباهي است که عموم مردم مرتکب ميشوند و فکر ميکنند فرقهها صرفا گروههاي مذهبي هستند. تعريف مدرن از «فرق کنترل ذهني» به همه گروههايي برميگردد که از کنترل ذهني و تکنيکهاي عضوگيري اغفال کننده استفاده ميکنند. سيستم اعتقادي يک مذهب، اغلب به عنوان ظرف يا پوشش براي استفاده از تکنيکها به کار گرفته ميشود، ولي واقعيت اين است که خود اين تکنيکها فرقه را ميسازند. در جامعهاي آزاد، مردم ميتوانند به هر چيز دلخواهشان معتقد باشند، اما بيشتر مردم توافق دارند عملي که با حقه و فريب مردم را تحت کنترل درآورد، غلط است.
فرقه چيست؟
تعريف مدرن از «فرقه کنترل ذهني» عبارت از هر گروهي که از «کنترل ذهن و تکنيکهاي عضوگيري فريب دهنده» استفاده ميکند. به عبارت ديگر، فرقهها به مردم حقه ميزنند تا آنها را جذب کنند و آنها را فريب ميدهند تا در فرقه بمانند. اين تعريفي است که اغلب مردم با آن موافقند، البته غير از خود فرقهها!انواع فرقهها!
1- فرق مذهبيفرقههايي که از سيستم اعتقادي به عنوان پايه و اساس فعاليتهاي خود استفاده ميکنند، خيلي مرسومند. سيستم اعتقادي آنها ميتواند مسيحيت، هندو، اسلام يا ديگر مذاهب جهان باشد يا ممکن است سيستم اعتقادي خود را خود خلق کرده باشند.
2- فرق اقتصادي
فرقههاي که اساس فعاليت شان درآمد اقتصادي است، «فرقههاي طمع» ناميده ميشوند. آنها به شما قول ميدهند که اگر به آنها بپيونديد و از برنامههاي مخصوص آنان براي موفقيت پيروي کنيد، بسيار ثروتمند خواهيد شد. اغلب آنها رهبر خود را به عنوان نمونه معرفي ميکنند و توضيح ميدهند که اگر شما آنچه را که رهبر ميگويد انجام دهيد، حتما موفق خواهيد شد. فرقههاي اقتصادي با استفاده از کنترل ذهن شما را مجبور به کار مجاني براي خود ميکنند و شما را وادار به پرداخت پول براي خريد نوار، کتاب و سمينارهاي هيجان انگيز ميکنند که تمامي آنها ظاهرا براي کمک به موفقيت شما طراحي شدهاند، ولي در حقيقت اينها براي ارتقاي محيط کنترل ذهني فرقه طراحي شدهاند و شما را در وضعي نگاه ميدارند که به روياي تقريبا ناممکن آنها براي موفقيت باور پيدا کنيد، البته آنها هرگز نميگويند که ابتداييترين روش براي رهبر براي پولدار شدن، فروش همين مطالب هيجان انگيز به افراد بوده است!3- خود ياري يا مشاوره
فرقههايي که از «خودياري»، «مشاوره» يا خودارتقايي به عنوان اساس کارشان استفاده ميکنند، اغلب تجار و شرکتهاي تجاري را هدف قرار ميدهند. آنها با برگزاري سمينارهاي خود، ادعا ميکنند که شما يا کارکنانتان در کارها موفق تر خواهيد بود. افراد تاجر در اتاق هتلها محبوس و سوژه افکار شبه فرقهاي ميشوند در حالي که آنان نقشهاي عجيبي را بازي ميکنند. به فعاليتهاي گروهي ميپيوندند و خصوصي ترين افکار خود را با گروه در ميان ميگذارند. زماني که يک دوره کامل را گذرانديد به شما گفته ميشود، لازم است دورههاي پيشرفته تري را دنبال کنيد که به طور طبيعي هزينه بيشتري از دوره پيش خواهد داشت. اين فرقهها برخي اوقات از شما ميخواهند تا کارهاي داوطلبانه انجام دهيد و کمک کنيد تا دوستان، خانواده و همکارانتان نيز عضو شوند. اين گروه در توليد تجارب هيجانانگيز، تبحر دارند و براي درگير کردن هر چه بيشتر شما در فرقه، از اين شيوه استفاده ميکنند. مفاهيم مذهبي به صورتي القا ميشوند که مذهبي به نظر نميرسند. آنها معمولا زماني که شما به پايان يک سمينار نزديک ميشويد، باطن خود را رو ميکنند. بسياري از مردم به دليل ورود به اين گونه فرقهها ورشکست شدهاند.4- فرق سياسي
فرقههايي که از ايدههاي سياسي به عنوان مبناي کار خود استفاده ميکنند در طول تاريخ به خوبي شناخته شدهاند. آلمان نازي هيتلري و شوروي کمونيستي استاليني، نمونههاي کلاسيک کنترل ذهن در ابعاد وسيع هستند. در ابعاد کوچک تر، قدرت طلبان سفيد و سياه، تروريستها، گروههاي شورشي به طور معمول از يک فرم کنترل ذهن براي جذب و تسلط بر اعضاي خود استفاده ميکنند.کنترل ذهن
کنترل ذهن «مجموعهاي از تکنيکهاي رواني» است که رهبران فرقهها به وسيله آنها اعضاي خود را کنترل ميکنند.ديده بان فرقه، پديده کنترل ذهن را به يک ابزار جادويي که ميتواند اراده آزاد افراد را از آنها بگيرد، به حساب نميآورد. يعني اين مقوله افراد را مانند ربات از راه دور کنترل ميکند. در عوض مشاهده ميکنيم که کنترل ذهن به عنوان يک نفوذ غيرصادقانه به طور نامحسوس از سوي فرقه بر اعضا اعمال ميشود، بنابراين به جاي اين که کنترل ذهن يک نوع نيروي غير قابل مقاومت (مانند افراد کرات ديگر در فيلمهاي سينمايي تخيلي که ذهن افراد را در اختيار ميگيرند) باشد، بيشتر شبيه يک تفنگ است. رهبر فرقه، تفنگ کنترل ذهن را به طرف يک عضو نشانه ميرود و ميگويد: اگر شما ما را ترک کنيد، تمامي دوستان و خانواده خود را از دست ميدهيد و اگر مرا تاييد نکنيد، حتما به جهنم ميرويد همچنين اگر شما به ما پول ندهيد، قطعا در کار و کسبتان ناموفق خواهيد بود.
ما کنترل ذهن را در يکسري تکنيکهايي که فرقههاي به کار ميگيرند، تجزيه ميکنيم. فرقهها با استفاده از اين تکنيکها کنترل ذهن را به وجود ميآورند.
1- فريب
اصولا يک فرقه براي عضوگيري و بکارگيري افراد از فريب استفاده ميکند، آيا ميدانيد چرا؟پاسخ اين سوال روشن است: اگر مردم عملکرد و اعتقادات واقعي فرق را از قبل بدانند به آنان نخواهند پيوست. يک فرقه نياز دارد واقعيت را تا زماني که فکر ميکند شما اماده قبول آن هستيد، مخفي نگه دارد.
به عنوان مثال، اگر «رهبر فرقه دروازه بهشت» در خصوص گروه خود صادق باشد و به يک تازه وارد بگويد که به ما ملحق شويد، لباسهاي عجيب بپوشيد، مقطوع النسل شويد سپس جام زهر بنوشيد! مسلما او پيروان زيادي نخواهد داشت.
نکته کليدي:
هيچ گروه مشروعي نياز به دروغگويي يا گمراه کردن شما در خصوص آنچه انجام ميدهيد يا به آن معتقد است، ندارد.يک فرقه، داراي روابط عمومي آراسته و ظاهرالصلاحي است که ماهيت واقعي گروه را مخفي نگه ميدارد. شما ميشنويد که آنها به فقرا کمک ميکنند يا از تحقيقات پشتيباني به عمل ميآورند يا براي صلح يا حفظ محيط زيست فعاليت ميکنند.
آنها به شما ميگويند که وقتي در گروهشان وارد شويد، چقدر خوشبخت خواهيد شد. اعضاي فرقه هميشه خيلي خوشحال و سرحال به نظر ميرسند، بيشتر به خاطر اين که به آنها گفته شده است که خوش رفتاري کنيد، زيرا اگر اين کار را نکنيد، دچار مشکل ميشويد، ولي به شما گفته نميشود که زندگي در گروه واقعا به چه شکل است و انها به چه چيزي اعتقاد دارند. اين حقايق بتدريج برايتان روشن ميشود و شما اين تغييرات تدريجي را متوجه نخواهيد شد. عاقبت متوجه حقايق و واقعيتهايي ميشويد که اگر در ابتداي ورود به فرقه متوجه آن مسائل ميشديد، ميتوانست شما را از آنچه به آن اعتقاد پيدا کرده يا عمل نموده ايد، فرسنگها دور کند.
2- ويژه سازي
يک سازمان مذهبي طبيعي، نسبت به اين که شما به سازمان مشابهي نقل مکان کنيد، مشکل نخواهد داشت تا زماني که در همان مذهب باقي بمانيد؛ زيرا مهم، سيستم اعتقادي است، نه عضويت در يک سازمان ويژه. براي مثال، اگر شما مسيحي باشيد، ميتوانيد از يک کليسا به کليساي ديگر برويد و باز هم مسيحي باقي بماني شده ايد.به هر صورت رهبران فرقهها به شما خواهند گفت که تنها ميتوانيد در سازمان آنها نجات پيدا کنيد يا به موفقيت برسيد و هيچ سازمان ديگري واقعيت را نميگويد و ديگران همگي گمراهند، بنا بر اين سيستم اعتقادي نيست که آينده شما را تعيين ميکند بلکه سيستم اعتقادي بعلاوه عضويت شما در گروه اين کار را انجام ميدهد.
نکته کليدي:
هر گروهي که ميگويد، شما بايد به سازمان آنها متعلق باشيد تا نجات يابيد، به احتمال زياد يک فرقه است.رهبران فرقهها نياز به اين دارند که شما باور کنيد جاي ديگري نيست که برويد و در عين حال نجات پيدا کنيد و اگر شما زماني کليساي واقعي واحد را ترک کنيد، به جهنم خواهيد رفت. اين ترسي است که «پايه مکانيزم کنترل» را که براي نگه داشتن شما در فرقه طراحي شده است، تشکيل ميدهد. همچنين قدرت فوق العادهاي به رهبر فرقه براي تسلط بر شما ميدهد، اگر شما واقعا باور داشته باشيد که ترک گروه برابر با ترک خداست يا اين که شما تنها شانس موفقيت در زندگي خود را از دست ميدهيد، بنابراين شما از رهبران فرقه، حتي زماني که با او مخالفيد به جاي پذيرفتن ريسک اخراج از گروه، اطاعت ميکنيد. ويژه سازي به عنوان تهديد به کار گرفته ميشود و اين مقوله، رفتار شما را از طريق ايجاد ترس کنترل ميکند.
3- ترس و ارعاب
ا عضا بايد از رهبري فرقه بترسند. مخالفت با رهبري، مانند مخالفت با خداست. رهبران فرقهها ادعا ميکنند که اوتوريته مستقيم از جانب خدا براي کنترل تقريبا تمامي شوونات زندگي شما را دارند، بنابراين زير سوال بردن رهبران يا برنامههاي گروه به هر صورت به عنوان نشانهاي از شورش و حماقت تلقي ميشود.
احساس گناه براي کنترل شما مورد استفاده قرار ميگيرد. ممکن است علت اين که شما پول کافي به دست نميآوريد، اين باشد که شما با برنامههاي فرقه همراه نشده ايد. ممکن است دليل اين که شما نميتوانيد تازه واردها را تغيير بدهيد، اين باشد که قلب شما مغرور و مملو از گناه است. هرگز به اين صورت نخواهد بود که برنامه مربوط کارايي لازم را ندارد يا آن تازه واردها دلايل معتبر براي نپيوستن به گروه را داشته باشند. هميشه تقصير شماست و هميشه شما اشتباه کرده ايد، بنابراين شما بايدسخت تر بکوشيد شما همچنين وادار ميشويد که براي اطاعت نکردن از هر قانون نوشته يا نانوشته فرقه احساس گناه زيادي بکنيد.
ترور شخصيت براي خلق احساس گناه در شما مورد استفاده قرار ميگيرد.
اگر از کارکرد ترور شخصيت آگاهي نداشته باشيد، اين شيوه راه قدرتمندي براي اعمال کنترل روي شماست.
نکته کليدي:
ترور شخصيت حقيقتاً يک علامت فرقه است.در نشستهاي هدفمند براي شکستن افراد، دو يا چند عضو فرقه و رهبران آنها براي ساعتهاي طولاني به شخصيت يک فرد ديگر حمله ميکنند. برخي فرقهها اين نشستها را تا زماني که قرباني بدون کنترل به گريه بيفتد، متوقف نميکنند.
4- بمباران عشق و کنترل روابط
فرقهها به اين موضوع مهم واقفند که اگر بتوانند روابط شما را کنترل کنند، پس ميتوانند شما را هم کنترل نمايند، چه دوست داشته باشيم، چه نداشته باشيم. همه ما از کساني که در اطراف ما هستند، تاثيرات عميقي ميگيريم. زماني که شما براي اولين بار وارد يک فرقه ميشويد، آنها بمباران عشق را روي شما پياده ميکنند و دوستان فوري برايتان برمي گزينند. در ظاهر خيلي عالي است و خواهيد گفت: چگونه چنين گروه دوست داشتني ميتواند اشتباه کند! ولي شما بزودي ميآموزيد، اگر با آنها مخالفت يا فرقه را ترک کنيد، تمامي دوستان تازه تان را از دست خواهيد داد. اين تهديد، ناخواسته بر اعمال شما در فرقه تاثير ميگذارد. هرآنچه در روال معمول و طبيعي موجب شاکي شدن شما ميشود، در اين حالت با سکوتتان از شما عبور ميکند، زيرا شما نميخواهيد منفور و ملعون باشيد. درست مانند يک رابطه ناسالم که از عشق براي روشن و خاموش کردن دستگاه کنترل فرد استفاده ميشود. فرقهها همچنين ميکوشند تا ارتباط شما را با دوستان و خانواده قطع کنند، زيرا آنها از اين که ديگران نيز بتوانند روي شما نفوذ داشته باشند، متنفرند. يک فرقه «کنترل ذهني» خواهان مانور دادن روي زندگي شماست، به طوري که ارتباط شما با اعضاي فرقه را به حداکثر و ارتباط با افراد خارج از گروه را به حداقل برساند. بويژه آنهايي که مخالف درگير شدن شما در فرقه هستند.نکته کليدي:
از دوستان فوري برحذر باشيد و به خاطر داشته باشيد که دوستان واقعي در طول زمان شناخته ميشوند.همچنين از گروهي که به شما ميگويد، چه کسي را ميتوانيد ببينيد و چه کسي را نميتوانيد ببينيد، برحذر باشيد.
5- کنترل اطلاعات
کساني که اطلاعات را کنترل ميکنند، فرد را هم تحت کنترل دارند. در يک فرقه کنترل ذهني، هر گونه اطلاعاتي خارج از فرقه بويژه اگر در مخالفت با فرقه باشد، شيطاني تلقي ميشود. به اعضا گفته ميشود، مطالب مخالف فرقه را نخوانند و باور نکنند، چون فقط اطلاعات تعبيه شده از سوي فرقه حقيقت دارد. يکي از فرقهها به اطلاعاتي که عليه خودش داده ميشد، برچسب گستاخانه يا مستهجنات روحي ميزد.فرقه ديگر آنها را ادبيات کفر ميخواند و چنانچه اين اطلاعات نزد کسي يافت ميشد، آن فرد را از فرقه اخراج ميکردند. فرقهها به اعضاي خود ميآموزند تا هر نوع اطلاعات انتقادي به آنان را فوري نابود کنند و حتي اين تصور که ممکن است اطلاعات مربوطه درست باشد را به مخيله خود راه ندهند.
نکته کليدي:
اگر به شما از جانب يک گروه راهنمايي کنند که اطلاعات انتقادي مربوط به گروه را نخوانيد، اين يک کارکرد فرقهاي است.عقل سليم به ما اين گونه حکم ميکند: کسي که در تصميم گيريهاي خود تمامي اطلاعات را مدنظر قرار نميدهد، ممکن است تصميم نامتوازني بگيرد. فيلتر اطلاعات در دسترس يا سعي در بي اعتبار کردن آنها، يک متد عمومي کنترل است که در طول تاريخ مورد بهره برداري قرار گرفته است.
نکته کليدي:
گروههاي مشروع، ترسي از اين که اعضايشان اطلاعات انتقادي را در خصوص آنها بخوانند، ندارند.6- ساختار گزارش دهي
در يک فرقه کنترل ذهني، مانند آلمان نازي يا روسيه کمونيستي شما بايد نسبت به آنچه ميگوييد يا انجام ميدهيد مراقب باشيد، چون ديوار موش دارد و موش هم گوش دارد. هر کس ترغيب ميشود تا مراقب برادران و خواهران مبارز باشد و گزارش آنچه را که ميبيند به رهبري بدهد. اغلب اطلاعات داده شده، شخصي يا خيلي خصوصي فوري به رهبري گزارش ميشود سپس رهبران فرقهها از اين اطلاعات براي متقاعد کردن اعضايشان به اين که آنها ارتباطات ماواءالطبيعه دارند، استفاده ميکنند، عضوي که اعتماد کرده است، نسبت به مکانيزم طبيعي پشت پرده اين ارتباطات، مشکوک نميشود.همچنين مردم در يک فرقه کنترل ذهني، عقايد و احساسات واقعي خود را پنهان ميکنند و در عوض ماسکي به چهره ميزنند که آنها را به صورت يک عضو بي نقص فرقه جلوه ميدهد. اين ماسک دفاعي در برابر گزارش شدن به رهبر و تنبيه شدن به خاطر منطبق نشدن با فرقه است، بنابراين اعضاي فرقه طوري تعليم ميگيرند که نه تنها افراد بيروني را گول بزنند، بلکه ديگر اعضاي فرقه را هم اغفال کنند. دوستيهاي نزديک در درون فرقهها کمتر ميتواند شکل بگيرد و اگر اين اتفاق بيفتد، رهبران فرقه ممکن است به اين روابط به شکل يک تهديد نگاه کنند و درصدد جدايي آنان برآيند. هرچيزي که بتواند قوي تر از وابستگي اعضاي فرقه به گروه و رهبرانش باشد، مجاز شمرده نميشود.
نکته کليدي:
آيا اطلاعاتي که شما محرمانه تلقي ميکنيد، به رهبري گزارش شده ست؟ اگر چنين است پس شما در يک فرقه ايد.7- کنترل زمان
فرقههاي کنترل ذهني، اعضاي خود را به حدي با ملاقاتها و فعاليتها مشغول ميکنند که آنها به دليل اين مشغوليت و خستگي زياد، به مسائل شخصي خود فکر نميکنند.
کنترل زمان به فرقه کمک ميکند تا اعضاي خود را در محيط مصنوعي فرقه، غوطه ور کرده و اعضا را از دوستان و خانواده دور نگه دارد.
نکته کليدي: ملاقاتها و ماموريتهاي بي پايان اجباري، نشانه يک فرقه است.
تکنيکهاي فرقهها براي جذب نيرو
در اينجا برخي علائم هشداردهنده کليدي که ممکن است نشان دهنده تلاشي يک فرقه براي جذب نيرو باشد، آورده ميشود:1- جلسات پر جلوه
فرقهها به جاي ارائه توضيحات در خصوص اعتقادات گروه يا اين که برنامههايشان چيست، اصرار ميکنند که تنها در صورت حاضر شدن در جلسات گروه، ميتوانيد به فهم مطالب برسيد. در آنجا و در اطراف شما همه به حدي مشتاق به نظر ميرسند که شروع به فکر کردن ميکنيد و به خودتان ميگوييد، يک اشکالي در من هست. آنها محيطي را خلق ميکنند که شما در آنجا احساس ناراحتي ميکنيد و تنها راه خلاصي از آن احساس عجيب را پيوستن به آنها ميدانيد. اين يک عملکرد فشار گروهي» کنترل شده است.
2- فشار بي وقفه و شديد
آنها مدام تماس ميگيرند. در محيط دانشگاه يا خارج از محل کارتان شما را ملاقات ميکنند. به شما حقه ميزنند که فقط يک ساعت با شما کار دارند سپس شما را به يک مطالعه، جلسه يا گفتگوي طولاني ميکشانند. آنها مجبورند فشار را حفظ کنند، وگرنه ممکن است شما از «محيط کنترل ذهني» آنها خارج شويد.
3- آنها به شما ميگويند که يک فرقه نيستند
اين يک اقدام پيشگيرانه در برابر اخطار از جانب دوستان و اعضاي خانواده است و فرقهها ميدانند که شما تحت تاثير قرار ميگيريد. در حقيقت برخي فرقهها تا جايي پيش ميروند که به شما ميگويند: شيطان سعي خواهد کرد با فرستادن اعضاي خانواده و دوستان به شما بگويند اين يک فرقه است، شما را منصرف کند. وقتي از اين تاکتيک استفاده ميشود، اغلب يک نوع منطق غريب در ذهن فرد شکل ميگيرد، «فرستادگان شيطان» خواهند آمد و به آنها خواهند گفت که اين يک فرقه است، بنابراين از آنجا که فرقه از قبل پيش بيني چنين اتفاقي را کرده بود، در نتيجه به ذهن فرد تداعي ميشود که گروه، درست ميگويد!
نکته پاياني
اگر گروهي به شما بگويد که يک فرقه نيست، ولي برخي مردم آنها را فرقه بدانند پس بکوشيد به خاطر خدا علت آن را پيدا کنيد!منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهايي از فرقههاي نوپديد و عرفانهاي دروغين)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}