مردی به عظمت زبان پارسی
مردی به عظمت زبان پارسی
مردی به عظمت زبان پارسی
نويسنده: محمود سوری
بیتردید ژرفای زبان فارسی، مدیون تلاش شگفت حکیم ابوالقاسم فردوسی، بزرگترین شاعر حماسه سرای ملی ایران است. معماری حکیمانه او در برپایی کاخی رفیع از نظم در زبان فارسی، چنان استوار قامت افراشته است که در قرون و اعصارْ مصون از باد و باران و فرسایش، سرفراز بر تارک فرهنگ ایرانی و اسلامی میدرخشد و نام بلند آن شاعر گران مایه را برای همیشه زنده نگه داشته است.
نمیرم از این پس که من زندهام **** که تخم سخن را پراکندهام
برای بزرگداشت مقام این شاعر و سخن سرای نامی، روز 25 اردیبهشت ماه هر سال، به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است تا فرصتی فراهم آید که علاوه بر شناساندن این شخصیت بزرگ ادبی به اقشار مختلف مردم، زمینه حفظ این گنجینه و میراث غنی در همگان افزون گردد.
بناهای آباد گردد خراب ***** زِ باران و ازتابش آفتاب
پیافکندم از نظمْ کاخی بلند ***** که از باد و باران نیابد گزند
هر باب از این کتابِ نگارین که برکنی هم چون بهشت گویی از آن باب خوشتر است
چنین گفت موبد که مردن به نام
به از زنده، دشمن بدو شاد کام
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
همان مرگ بهتر به نام بلند
از این زیستن، پر هراس و گزند
تو را نام باید که ماند دراز
نمانی همی، کار چندین مساز
به دشت آهوی ناگرفته مبخش
سخن رفتشان یک به یک هم زبان
که از ماست بر ما بد آسمان تو کاری
که داری نبُردی به سر *** چرا دست یازی به کار دگر
که ما را کنون جان به اسب اندر است *** چو سستی کند باد مانَد به دست
که در شهر خائن شد آهنگری *** بزد قهرمان گردن دیگری
چنان چون به یک شهر دو کدخدای *** بود بوم ایشان نماند به پای
خداوند کیوان و گردان سپهر
خداوند ناهید و رخشنده مهر
سخن هیچ بهتر ز توحید نیست
به ناگفتن و گفتن، ایزد یکی است
او یأس و ناامیدی از رحمت الاهی را سرآغاز بدبختی میشمرد:
چو نومید گردد زِ یزدان کسی
از او نیک بختی نیابد بسی
و ناسپاسی به خدا را هراسانگیز میخواند:
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید زِ هر سو هراس
زِ دانش نخستین به یزدان گرای
که او هست و باشد همیشه به جای
بدو بگروی کام دل یافتی
رسیدی به جایی که بشناختی
و گام دوم، شناخت خداست که به پرستش او میانجامد:
چو یزدان پرستی، پسندیدهای
جهان چون سرشک و تو چون دیدهای
بسی از جهان آفرین یاد کن
پرستش برین یاد بنیاد کن
توانا و دانا و پایندهای
خداوندِ خورشید تابندهای
نخست آفرین کرد بر کردگار
توانا و دانا و پروردگار
توانا و دانا و دارنده اوست
سپهر و زمین را نگارنده اوست
بر آن آفرین، کآفرین آفرید
مکان و زمان و زمین آفرید
هم آرام از اوی است و هم کام از اوی
هم انجام از اوی است و فرجام از اوی
سپهر و زمین و زمان کرده است
کم و بیش گیتی برآورده است...
جز او را مخوان کردگار جهان
شناسنده آشکار و نهان
برون آی و بر فرق گردون بتاب
به یک گوشه از گیتی آرام توست
همه گیتی آکنده از نام توست
چو آهنگ شعر تو آید به گوش
به تن خونِ افسرده آید به جوش
زِ شهنامه گیتی پرآوازه است
جهان را کهن کرد و خود تازه است
توگفتی: «جهان کردهام چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت»
زِ جا خیز و بنگر کز آن تخم پاک
چه گلها دمیده ست بر روی خاک
تویی دودمان سخن را پدر
به تو باز گردد نژاد هنر
شادروان حسین مسرور
2. دبیرسیاقی، محمد؛ زندگینامه فردوسی و سرگذشت شاهنامه، تهران: چاپ و انتشار علمی، 1370.
3. رضا، فضلاللّه؛ پژوهشی در اندیشههای فردوسی، تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1350.
4. ریاحی، محمدامین؛ فردوسی (زندگی، اندیشه و شعراو)، تهران: طرح نو، 1375.
5. سیدی، مهدی؛ سراینده کاخ نظم بلند، مشهد: 1371.
6. ماسه، هانری؛ فردوسی و حماسه ملّی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز: دانشگاه تبریز، 1350.
7. محجوب، محمدجعفر؛ آفرین فردوسی، تهران: مروارید، 1371.
8. مرتضوی، منوچهر؛ فردوسی و شاهنامه، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369.
9. مینوی، مجتبی؛ فردوسی و شعر او، تهران: انجمن آثار ملی، 1346.
10. نولدکه، تئودور؛ حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران: نگاه، چاپ پنجم، 1379.
منبع: سایت حوزه
/خ
نمیرم از این پس که من زندهام **** که تخم سخن را پراکندهام
برای بزرگداشت مقام این شاعر و سخن سرای نامی، روز 25 اردیبهشت ماه هر سال، به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری شده است تا فرصتی فراهم آید که علاوه بر شناساندن این شخصیت بزرگ ادبی به اقشار مختلف مردم، زمینه حفظ این گنجینه و میراث غنی در همگان افزون گردد.
زندگی نامه
بناهای آباد گردد خراب ***** زِ باران و ازتابش آفتاب
پیافکندم از نظمْ کاخی بلند ***** که از باد و باران نیابد گزند
حکمت فردوسی
شاهنامه
هر باب از این کتابِ نگارین که برکنی هم چون بهشت گویی از آن باب خوشتر است
اهمیت شاهنامه
مقام معظم رهبری و شاهنامه
فضیلتهای اخلاقی در شاهنامه
چنین گفت موبد که مردن به نام
به از زنده، دشمن بدو شاد کام
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
همان مرگ بهتر به نام بلند
از این زیستن، پر هراس و گزند
تو را نام باید که ماند دراز
نمانی همی، کار چندین مساز
ضرب المثلهای شاهنامه
به دشت آهوی ناگرفته مبخش
سخن رفتشان یک به یک هم زبان
که از ماست بر ما بد آسمان تو کاری
که داری نبُردی به سر *** چرا دست یازی به کار دگر
که ما را کنون جان به اسب اندر است *** چو سستی کند باد مانَد به دست
که در شهر خائن شد آهنگری *** بزد قهرمان گردن دیگری
چنان چون به یک شهر دو کدخدای *** بود بوم ایشان نماند به پای
رمز هوشیاری فردوسی
خداپرستی توحید گرا
خداوند کیوان و گردان سپهر
خداوند ناهید و رخشنده مهر
سخن هیچ بهتر ز توحید نیست
به ناگفتن و گفتن، ایزد یکی است
او یأس و ناامیدی از رحمت الاهی را سرآغاز بدبختی میشمرد:
چو نومید گردد زِ یزدان کسی
از او نیک بختی نیابد بسی
و ناسپاسی به خدا را هراسانگیز میخواند:
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید زِ هر سو هراس
پرستش یزدان پاک
زِ دانش نخستین به یزدان گرای
که او هست و باشد همیشه به جای
بدو بگروی کام دل یافتی
رسیدی به جایی که بشناختی
و گام دوم، شناخت خداست که به پرستش او میانجامد:
چو یزدان پرستی، پسندیدهای
جهان چون سرشک و تو چون دیدهای
بسی از جهان آفرین یاد کن
پرستش برین یاد بنیاد کن
اندیشه توحیدیِ فردوسی
خداوند در شاهنامه
توانا و دانا و پایندهای
خداوندِ خورشید تابندهای
نخست آفرین کرد بر کردگار
توانا و دانا و پروردگار
توانا و دانا و دارنده اوست
سپهر و زمین را نگارنده اوست
آفرین بر آفریدگار
بر آن آفرین، کآفرین آفرید
مکان و زمان و زمین آفرید
هم آرام از اوی است و هم کام از اوی
هم انجام از اوی است و فرجام از اوی
سپهر و زمین و زمان کرده است
کم و بیش گیتی برآورده است...
جز او را مخوان کردگار جهان
شناسنده آشکار و نهان
فردوسی در خارج از مرزهای ایران
فردوسی در کلام ادب شناس بیگانه
فردوسی در کلام برتلس
خوابگاه فردوسی
برون آی و بر فرق گردون بتاب
به یک گوشه از گیتی آرام توست
همه گیتی آکنده از نام توست
چو آهنگ شعر تو آید به گوش
به تن خونِ افسرده آید به جوش
زِ شهنامه گیتی پرآوازه است
جهان را کهن کرد و خود تازه است
توگفتی: «جهان کردهام چون بهشت
از این بیش تخم سخن کس نکشت»
زِ جا خیز و بنگر کز آن تخم پاک
چه گلها دمیده ست بر روی خاک
تویی دودمان سخن را پدر
به تو باز گردد نژاد هنر
شادروان حسین مسرور
کتابشناسی فردوسی
2. دبیرسیاقی، محمد؛ زندگینامه فردوسی و سرگذشت شاهنامه، تهران: چاپ و انتشار علمی، 1370.
3. رضا، فضلاللّه؛ پژوهشی در اندیشههای فردوسی، تهران: وزارت فرهنگ و هنر، 1350.
4. ریاحی، محمدامین؛ فردوسی (زندگی، اندیشه و شعراو)، تهران: طرح نو، 1375.
5. سیدی، مهدی؛ سراینده کاخ نظم بلند، مشهد: 1371.
6. ماسه، هانری؛ فردوسی و حماسه ملّی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز: دانشگاه تبریز، 1350.
7. محجوب، محمدجعفر؛ آفرین فردوسی، تهران: مروارید، 1371.
8. مرتضوی، منوچهر؛ فردوسی و شاهنامه، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369.
9. مینوی، مجتبی؛ فردوسی و شعر او، تهران: انجمن آثار ملی، 1346.
10. نولدکه، تئودور؛ حماسه ملی ایران، ترجمه بزرگ علوی، تهران: نگاه، چاپ پنجم، 1379.
منبع: سایت حوزه
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}