28 اردیبهشت 1388 / 23 جمادی الاولی 1430 / 18 می 2009
28 اردیبهشت 1388 / 23 جمادی الاولی 1430 / 18 می 2009
28 اردیبهشت 1388 / 23 جمادی الاولی 1430 / 18 می 2009 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
قوم منچو ديوار بزرگ چين را تصرف كرد. پيش ازقوم منچو سلسله مينگ درچين تسلط داشت و درهمين زمان بود كه ورود اروپاييان بويژه انگليسيها به اين سرزمين آغازشد. شايان توجه است كه ساختمان ديوارچين درسال204 قبل ازميلاد به پايان رسيد و دربناي آن بيش از300000تن ازمجرمان سياسي و اميران جنگي شركت داشتند. |
پيِر آگوسْتين كارون دو بومارْشِه، نويسنده و نمايشنامهنويس فرانسوي در دوم فوريه 1732م در پاريس به دنيا آمد. پدرش ساعتساز معروفي بود كه از ذوق هنري بهره داشت و خانواده خود را به موسيقي و تئاتر و شعر علاقهمند ساخت. از اينرو، بومارشه از نوجواني به حرفه پدر روي آورد و پس از ساختن ساعتهاي خوب براي درباريان و شاه، به دربار راه يافت. او در مدت كوتاهي، ترقي زيادي كرد به طوري كه به زودي در شمار اشراف درباري واقع شد. با اين حال، پس از چندي به علت نوشتن مقاله درباره مقامات قضايى و رسوا كردن آنها دستگير و محكوم شد و با انتشار كتاب چهار بخش خاطرات، از خود دفاع نمود. وي در سالهاي پس از آن مدتي به كارهاي سياسي پرداخت و از طرف دولت فرانسه، راهي ماموريتي در هلند گرديد. در طي سالهاي بعد، با وجودي كه بومارشه بيشتر وقت خود را به كارهاي دولتي مشغول بود، با اين وصف آثار متعددي نوشت كه برخي از آنها همچون ريشتراش اُسويل و عروسي فيگارو و مادر مقصرْ، شهرتي فراواني يافت. بومارشه شخصيتي فعال و ذهني تابناك داشت، درباره همه امور، انديشههاي تازه عرضه ميكرد و از بيشتر هنرها بهرهمند بود. شهرت بومارشه، بيشتر به دو كمدي او به نامهاي ريشتراش اسويل و مادر مقصّر، كه در نوع خود آثاري بينظير بودند كه نه از چيزي تقليد شده و نه كسي توانست از آنها تقليد كند. خاطرات او نيز تحسين عموم را برانگيخت و او را در شمار نويسندگان تراز اول قرار داد. بومارشه خود گفته است كه ادبيات برايش تنها يك تفنّني به شمار ميآمد. اما دستنويس آثارش ثابت ميكند كه وي نويسندهاي دقيق بوده و در نوشتههايش، تيزهوشي و زيركي بسيار به كار ميبرده است. پير آگوستين بومارشه سرانجام در هجدهم مه 1799م بر اثر سكته قلبي در 67 سالگي درگذشت. |
كشورهاي استعماري طي سدههاي گذشته سعي داشتند تا به هر طريقي با تصرف نواحي گوناگون جهان، حضور خود را بر اين نقاط تحميل كنند و به مستعمرات خود بيفزايند. در اين ميان، فرانسه از پيشگامان استعماردر قاره اروپا بود كه به دنبال بهانهاي بود تا به كشور الجزاير در شمال قاره افريقا يورش برد. در نهايت در 18 مه 1830م پادشاه مستبد فرانسه به بهانه آن كه فرمانرواي الجزاير، سه سال پيش از آن، براي وصول هفت ميليون فرانك طلب اين كشور از فرانسه، پاريس را تهديد كرده بود، دستور حمله به الجزاير را صادر كرد. اما بر خلاف تصور دولتمردان فرانسه، مردم الجزاير در مقابل حمله به كشورشان به شدت مقاومت كردند و حتي پس از اشغال اين كشور توسط سربازان فرانسوي، امير عبدالقادر الجزايري، سالها با آنها مبارزه كرد. با اين وصف، به دليل برتري تجهيزات فرانسويان، آنان پس از كشتار مردم و سركوب مقاومت آزاديخواهان الجزاير، بر اين كشور مسلط شدند. اگر چه استعمارگران فرانسوي پس از تسلط بر الجزاير، به غارت منابع اين كشور پرداختند، اما سرانجام مبارزات مردم منجر به استقلال الجزاير در سال 1962م گرديد. |
|
|
|
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}