«فاطمه بنت زیادبن زبیر»/ زنِ نمونه
«جبیره» فقیر و سیاه بود كه به علت فقر شدید، در ایوان مسجد زندگی میكرد.
نویسنده: علی شیرازی
«جبیره» فقیر و سیاه بود كه به علت فقر شدید، در ایوان مسجد زندگی میكرد.
روزی پیامبر دیدند كه وی سر بر زانوان خود گذاشته و غمگین است. روبه او كرده، فرمودند: «جبیره، زن میخواهی؟»
عرض كرد: «یا رسول الله! چه كسی به من زن میدهد؟!»
فرمودند: «بلند شو و به خانهی زیادبن زبیر برو و به او بگو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترت، فاطمه را برای من خواستگاری میكند.»
زیادبن زبیر، بزرگترین سرمایه دار و طایفه دار مدینه بود و دختری با شخصیت، متین، فهمیده بسیار زیبا داشت. جبیره با تردید به خانهی زیاد رفت و درب را كوبید، زیاد درب را باز كرد؛ جبیره به وی گفت: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است كه دخترت فاطمه را برای من عقد كن!»
زیادبن زبیر گفت: «خوب! شما برو، من خودم هم اكنون به نزد پیغمبر میآیم.»
فاطمه پشت درب منزل بود، مطلب را شنید و گفت: «پدر! موضوع چیست؟»
زیاد پاسخ داد: «جبیره، سیاهی است كه به خواستگاری تو آمده و میگوید، پیامبر چنین فرموده است!»
- چه جواب دادید؟
- گفتم هم اینك به نزد پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میآیم.
- اگر پیامبر او را فرستاده باشد، این سخن شما جسارت به مقام مقدّس ایشان است.
- چه كنم؟!
- بروید و او را به منزل دعوت كنید. آن گاه خود به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرف و نظر ایشان را جویا شوید؟!
زیاد به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و از حضرت دربارهی مطلب سؤال كرد؟ پیغمبر فرمودند: «بله! من گفتهام!!»
پدر به نزد دخترش بازگشت و جریان را نقل كرد. فاطمه عرض كرد: «هر چه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید، باید عمل شود.»
پدر عروس ، خانهای برای داماد تهیه كرد و همان لحظه، مراسم عروسی برگزار شد و دختر به حجله رفت!! (1)
پینوشتها:
1. عوامل كنترل غرائز در زندگی انسان، ص 210.
منبع مقاله :شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}