بررسي عنصر تقيه در حديث شيعه


از مسائل قابل توجه در مطالعه ي عقايد، فقه و حديث شيعه، بررسي نقشي است که براي عنصر تقيه مي توان قائل شد و اين مسأله از آن جا مورد توجه قرار مي گيرد که در نقد و بررسي بسياري از روايات و فتاواي فقهي به عامل تقيه اشاره مي گردد. از طرف ديگر با آنکه تقيه اصلي اسلامي و قرآني است، با اين حال محققان اهل سنت اکثرا آن را اصلي منحصر به شيعه دانسته و از اين رهگذر طعن و انتقاداتي متوجه اين مذهب کرده اند، چنانکه دانشمندان شيعه نيز به نوبه ي خود انتقادات وارده را پاسخ گفته اند. اما قبل از بررسي نقش تقيه در مسير حديث شيعه بايد دو نکته مورد توجه قرار گيرد:
اول آنکه بحث از تقيه و بررسي تأثير مثبت و منفي آن بر حديث شيعه، خود ناشي از وجود تقيه در تاريخ سياسي شيعه و زندگي شيعيان در شرايط خفقان مي باشد و چنانکه خواهيم ديد شيعيان به جهت حفظ موجوديت و مواريث علمي خود - در قرون متمادي - از اين اصل استفاده کرده اند.
ديگر آنکه وقتي از عامل تقيه و تأثير آن بر حديث شيعه سخن به ميان مي آيد، دو مفهوم کاملا متفاوت به ذهن متبادر مي گردد و بايد توجه داشت تا بين اين دو مفهوم اختلاطي صورت نپذيرد اما شرح اين دو مفهوم به صورت زير است:
الف- حديث شيعه در شرايط تقيه و استتار صادر و منتشر شده است به اين معني که امامان شيعه در جمع خصوصي ياران خود، مطالب خود را به آنان عرضه کرده اند و شاگردان نيز در کمال دقت و مراقبت احاديث خود را بازنويسي و به دور از چشم اغيار به طبقات بعد منتقل کرده اند. اين موضوع يکي از محسنات حديث شيعه را تشکيل مي دهد.
ب- امام به دليل زندگي در شرايط خفقان، در جمع مراجعان خود به رعايت تقيه پرداخته و از بيان نظر و فتواي حقيقي خود، خودداري کرده است و نظرات وي که هماهنگ با فقه و فتواي اهل سنت بوده، در اختيار شيعيان نيز قرار گرفته است. در اين صورت، اين موضوع يکي از اسباب ضعف حديث شيعه به شمار مي رود.
در اين قسمت سعي مي شود به مسأله تقيه از هر دو زاويه نگريسته شود و تأثير هر يک در حديث شيعه مورد بررسي قرار گيرد. لکن قبل از هر موضوعي، لازم است به معناي تقيه از نظر لغوي و اصطلاحي، جايگاه تقيه از نظر قرآن و حديث و ضرورت و فلسفه ي تقيه اشاره شود.

تقيه از نظر لغوي و اصطلاحي

کلمه ي تقيه در زبان عرب در معاني خوف، خشيت، حذر و پرهيز به کار رفته است.(1)
و اما در اصطلاح ديني عبارت از اظهار سخن يا انجام عمل برخلاف معتقدات دروني – آن هم به انگيزه ي دفع ضرر از جان، مال و آبرو و حفظ موجوديت - مي باشد.(2) اين تعريف با روايتي از امام باقر (ع) تأييد مي شود آنجا که مي فرمايد: «پيشنهاد تقيه و استتار به خاطر حفظ جان است اما اگر ريخته شدن خون قطعي است، تقيه و استتار هم منتفي است».(3)

تقيه از نظر قرآن

در قرآن کريم، دو آيه در مورد تقيه وجود دارد که يکي از آنها در مکه و ديگري در مدينه نازل شده است.
آيه ي اول - «من کفر بالله من بعد ايمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالايمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعليهم غضب من الله و لهم عذاب عظيم»(4).
يعني: هر کس سخن کفر بر زبان جاري سازد، بعد از آنکه اظهار ايمان کرده باشد، نه آنکه مجبور مي شود و کفر مي گويد ولي دل او در ايمان خود مطمئن و ثابت است، بلکه آن کسي که سخن کفر مي گويد و عقده ي دلش از گفتن کفر باز مي شود، خشم و غضب خدا بر آنهاست و براي ايشان شکنجه ي بزرگي در دوزخ مهياست.
در اين آيه که در مکه نازل شده است خداوند تقيه ي عمار ياسر را – که جهت حفظ جان خود کلمه کفر بر زبان جاري کرده بود- به رسميت شناخت و علاوه بر آن به ديگران رخصت فرمود که در صورت اجبار و اکراه با مشرکان هم آواز شده و سخنان کفرآميز بر زبان جاري کنند.
آيه ي دوم- «لا يتخذ المؤمنون الکافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلک فليس من الله في شي الا ان تتقوا منهم تقيه و يحذرکم الله نفسه و الي الله المصير»(5) يعني: مؤمنان نبايد کافران را به عنوان حامي و دوست خود اتخاذ کنند و دوستي مؤمنان را واگذارند و هر کس مرتکب اين خطا گردد و با کافران پيوند حمايت و دوستي ببندد از پيوند خدا برکنار است. مگر آنکه از کافران در هراس باشيد، خداوند شما را از جانب خود برحذر مي دارد و بازگشت همه ي کارها به سوي اوست، اين آيه نيز که در مدينه نازل شده - و در مورد کساني است که با يهوديان هم پيمان بودند- (6)، به مسلمانان رخصت داده است که در صورت ترس از کفار (از مشرکان يا اهل کتاب) با آنان پيمان دوستي و ترک مخاصمه اعلام کنند و با صلح و صفا زندگي مسالمت آميز، آغاز نمايند.(7)
به موجب پاره اي از روايات رخصت تقيه در صدر اسلام براي همه ي مسلمانان صادر گرديده و در صورت ضرورت در فروع دين نيز جايز است.(8) اين مطلبي است که نه تنها مورد ادعاي شيعه بلکه بزرگان اهل سنت نيز به آن تصريح کرده اند به عنوان مثال غزالي در احياءالعلوم گفته است:
«مراقبت از خون مسلمان واجب است و هرگاه هدف جلوگيري از ريخته شدن خون مسلماني باشد که از دست ظالم مخفي شده باشد، دروغ گفتن به عنوان يک ضرورت واجب مي شود»(9).

تقيه در روايات شيعه

روايات مربوط به تقيه به نحوه ي چشم گيري در احاديث شيعه وارد شده است. از جمله در جلد اول اصول کافي دو باب با عنوانهاي «تقيه» و «کتمان سر» جلب نظر مي کند که در اين دو باب مجموعا سي حديث در خصوص تقيه و رازداري ديده مي شود. در اينجا به سه نمونه از اين روايات اشاره مي گردد:
الف- عبدالله بن ابي يعفور در روايت مفصلي از امام صادق (ع) آورده است:«دين خود را با تقيه حفظ کنيد. چرا که هر که تقيه ندارد، ايمان ندارد. به درستي که شما در بين مردم همانند زنبور در ميان پرندگانيد، اگر پرنده بداند چه چيزي در شکم زنبور - از عسل - وجود دارد، چيزي از او باقي نمي گذارد مگر آنکه بخورد و اگر مردم بدانند چه چيزي از حب و دوستي، در دلهاي شما مي گذرد، با زبان خود به شما طعن زده و آشکارا و پنهان عليه شما توطئه مي کنند، خداوند هر يک از شما را که بر ولايت ما از دنيا رحمت کند»(10).
ب- ابوجعفر باقر (ع) فرمود:«تقيه و پنهانکاري از آيين من و آيين پدران من است. کسي که تقيه و استتار نکند، ايمان ندارد»(11).
ج- ابوجعفر باقر (ع) فرمود:«تقيه و استتار در مواقع ضرورت لازم مي گردد و صاحب تکليف بهتر مي تواند مورد ضرورت را تشخيص دهد».(12)

ارتباط تقيه با شرايط سياسي شيعه

چه بسا آنان که از تاريخ سياسي شيعه بدون اطلاع مي باشند، ضرورت فلسفه ي تقيه را در بين شيعيان درک نکرده و آنان را در استفاده از تقيه مورد انتقاد قرار دهند. اما اگر بتوان فقط اندکي از مظالم وارده بر شيعيان را در نظر گرفت، آن وقت روشن مي گردد که چگونه اين گروه در پرتو تقيه، خود و مواريث خود را حفظ کرده است. به عنوان نمونه بايد گفت: پس از حادثه ي غم انگيز کربلا در سراسر سرزمين اسلامي امنيتي براي شيعيان باقي نماند و از اين زمان ضرورت تقيه در شيعه خودنمايي کرد و خصوصا از زمان امام باقر (ع) که مذهب شيعه از صورت يک گروه حماسي به صورت يک مکتب علمي درآمد، بر استفاده از رخصت تقيه تأکيد گرديد تا شاگردان مکتب زنده بمانند و پيام مکتب را به نسلهاي بعد بسپارند(13). چرا که غير از اين، راهي در جهت زنده ماندن شيعيان و بقاي مواريث آنان در بين نبود. شخصي بر امام سجاد (ع) وارد شد و پرسيد: يابن رسول الله چگونه روزگار مي گذرانيد؟ حضرت در پاسخ فرمود: «به گونه اي که بني اسرائيل در ميان آل فرعون سپري مي کردند. فرزندان را مي کشتند، زنان را به کنيزي مي بردند. اکنون نيز مردم با دادن دشنام به بزرگ و سيد ما اميرالمؤمنين به دشمنان ما تقرب مي جويند»(14).
به همين ترتيب در دوران امام صادق (ع) نيز علي رغم وجود آزادي نسبي، از شيعيان رفع اختناق نگشت و پيوسته امام (ع) به رعايت تقيه و حفظ اسرار سفارش مي نمود.
حماد بن واقد لحام کوفي گويد:«با ابوعبدالله صادق (ع) در راهي مواجه شدم اما روي خود را بازگردانده و رفتم، سپس روزي به خدمت او شرفياب شدم و گفتم: قربانت گردم من با شما مواجه مي شوم، اما روي خود را باز مي گردانم و مي روم مبادا مايه ي گرفتاري و سختي شما گردم. ابوعبدالله (ع) گفت: خدايت رحمت کناد...»(15).
بايد گفت: به ميزاني که پايه هاي خلافت عباسيان تثبيت مي گرديد، فشار و اختناق عليه شيعيان افزايش مي يافت به گونه اي که شيعيان مجبور بودند در رفت به خدمت امام صادق (ع) کاملا جانب احتياط را رعايت کنند. در اين مورد هشام بن سالم گويد: به امام صادق (ع) پيغام داديم که ما جمعي از شيعيان کوفه هستيم و قصد خداحافظي و وداع از مدينه کرده ايم. حضرت پيغام داد: يکي يکي يا دو تا دوتا بياييد(16).
وجود اختناق موجود نه تنها امنيت مالي و جاني شيعيان را به خطر مي افکند، بلکه اداي شهادت و نقل حديث آنان را نيز با دشواري همراه مي ساخت. در چنين شرايطي نه تنها براي شيعيان بلکه برا ي هر کس که مي خواست به نحوي از علي (ع) و اهل بيت او سخني بر زبان جاري سازد، رعايت تقيه امري الزامي بود و به طوري که تاريخ نشان مي دهد حصن بصري از علي (ع) با کنيه ي ابوزينب ياد مي نمود(17)، و از شعبي که بزرگ محدثان عراق بود اقراري به جا مانده است به اين مضمون که :«از دست آل علي (ع) چه کنيم. اگر بخواهيم آنها را دوست بداريم به دست خلفا کشته مي شويم و اگر بخواهيم دشمني بورزيم در قيامت داخل آتش مي گرديم»(18) و وقتي بزرگان اهل سنت در اظهار دوستي نسبت به علي (ع) با چنين مشکلاتي درگير بوده اند تکليف شيعيان مشخص مي باشد. بنابراين در اين شرايط ياران اهل بيت جز آنکه اعتقادات خود را مخفي ساخته و مطابق با فرهنگ و رسومات اهل سنت زندگي کنند و يا در مجالس درسي به گونه ي آنان فتوي دهند چاره اي در مقابل خود نمي ديدند. چنانکه امام صادق (ع) رسما به ابان بن تغلب اجازه داد که در مسجد بنشيند و با استفاده از فقه و معالم ديني اهل سنت به مراجعان پاسخ دهد.(19)
بايد يادآوري کرد که رخصت تقيه پس از رحلت صادقين (ع) نيز ادامه يافت، چنانکه در قرنهاي چهارم و پنجم هجري برخي از دانشمندان شيعه، در پوشش علماي اهل سنت زندگي کرده و در عين حال حافظ مکتب و مواريث مذهب بوده اند. به عنوان مثال سيوطي در مورد شيخ طوسي مي نويسد: «او به بغداد آمد و فقه شافعي آموخت و در آن استاد شد، سپس ملازمت شيخ مفيد را برگزيد و به مذهب رافضيان گراييد»(20).
به هر حال استفاده از تقيه توسط شيعيان معلول فشار و اختناق به عمل آمده از سوي اهل سنت بوده تا نفاق و دوگانگي شيعيان، از اين رو به محض تقليل فشار و اختناق اهل سنت به شيعيان، استفاده از تقيه نيز منتفي گشته است(21).

صدور حديث در شرايط تقيه

با توجه به حقايق ذکر شده امام باقر و امام صادق (ع) از يک سو حقايق مربوط به فقه و مکتب شيعه را در جمع خصوصي ياران خود القا کرده اند- و شاگردان نيز به طور پنهاني آن حقايق را نشر داده اند- ، و از سوي ديگر آن دو بزرگوار در مجالس عمومي، رهنمودها و فتاوايي داشته اند که
اساس آن را همگوني با فرهنگ عامه و استناد به سنت نبوي (22) تشکيل مي داده است. لذا فعاليت علمي در شرايط تقيه به نوبه ي خود تأثيراتي متفاوت بر حديث شيعه گذاشت که به بررسي آن مي پردازيم.

فوايد صدور حديث در شرايط تقيه

چنانکه از سخنان بعضي از محققان استفاده مي شود مهم ترين فايده ي صدور حديث در شرايط تقيه، تحقق خلوص در مفهوم حديث، از نظر لفظ و معني مي باشد.(23) اين مطلب در حديث اهل بيت اتفاق افتاده است چرا که وجود اختناق ناشي از حکومتهاي بني اميه و بني عباس موجب گشت تا در اين دوران جز افراد مخلص و فداکار کم تر کسي با امامان رابطه داشته باشد و نيز افراد منحرف يا فرصت طلب نتوانند در بين شاگردان نفوذ پيدا کنند. به اين ترتيب حديث شيعه در خفا و استتار، از اين دو امام (ع) صادر شده و پس از ضبط و نگارش توسط ياران اوليه، در اختيار معتمدان طبقات بعد قرار گرفت و به طوري که در سيره ي امامان (ع) گذشت آنان بسياري از حقايق را تنها در اختيار اشخاص متعهد قرار مي دادند، چنانکه زراره مي گويد: او در مسير آموختن فقه و حديث اهل بيت (ع) شبهاي زيادي را در مسجدالحرام، با امام باقر (ع) به صبح رساند(24). علاوه بر آن ياران صادقين (ع) در نگهداري کتب و دفاتر خويش مواظبت به خرج داده و احاديث خود را در اختيار افراد مطمئن قرار مي دادند. از سوي ديگر به سفارش امام صادق (ع) جهت بازگوئي حديث آل محمد (ص)، با يکديگر ديدار مي کردند(25). وجود اين عوامل سبب شد که حديث شيعه از ابتداي صدور از خطر تحريف در امان بماند و با اين حساب بايد گفت: عامل تقيه در مجموع امتيازي براي حديث شيعه محسوب شده که اين امتياز نسبت به حديث اهل سنت وجود ندارد.

مشکلات ناشي از صدور حديث در شرايط تقيه

همان طور که صدور حديث در شرايط تقيه داراي فوائدي بوده، بايد گفت که عامل تقيه و استتار تأثير نامطلوبي نيز بر حديث شيعه داشته و مشکلاتي ايجاد نموده است که اکنون به سه نمونه از اين مشکلات اشاره مي کنيم:

1-حيرت در شناخت حقيقت

کشي در اختيار الرجال و نوبختي در کتاب فرق الشيعه آورده اند که عمر بن رياح در ابتدا قائل به امامت امام باقر (ع) بود. اما پس از مدتي، وي با تعدادي از ياران خود از امامت حضرت روي گردان شد و دليل آن، اين بود که وي از امام باقر (ع) سؤالي نمود و پاسخي دريافت کرد. پس از گذشت يک سال، مجددا همان سؤال را از حضرت نمود اما پاسخي بر خلاف پاسخ سال قبل از حضرت شنيد. در اين جا عمر به امام گفت: پاسخ امسال شما بر خلاف پاسخي است که سال گذشته بيان کرديد. امام فرمود: «اين صحيح است، لکن پاسخ سال گذشته بر اساس تقيه صادر شد». در اينجا بود که عمر بن رياح در امامت امام باقر (ع) دچار ترديد و شک گرديد.(26) به همين ترتيب نوبختي از شخص ديگري به نام سليمان بن جرير ياد مي کند که بر سبيل طعن بر شيعه به انکار تقيه پرداخت و در پي وساوس او عده اي از شيعيان از امامت امام باقر (ع) و فرزند او امام صادق (ع) رويگردان شدند.(27)

2-حيرت در عمل به تکاليف ديني

3- کم و زياد شدن نصوص ديني .

پي نوشت :

1- المعجم الوسيط ج2 ص105.
2- الشيعه و التشيع از محمد جواد مفنيه، بيروت، دارالجواد ص 49.
3- الکافي ج2 ص220.
4- نحل آيه 106.
5- سوره آل عمران آيه 28.
6- تفسير مفاتيح الغيب، فخر رازي، بيروت، دارالمعرفه ج8 ص 11.
7- گزيده ي کافي ج 1 ص 218، شرح حديث 3030.
8- دراسات في الحديث و المحدثين تأليف هاشم معروف حسني، بيروت، دارالتعارف ص 327.
9- به نقل از کتاب مع الصادقين تأليف محمد تيجاني سماوي، بيروت، دارالفجر ص 185.
10- الکافي ج2 ص 218.
11- همان، ج 2 ص 206.
12- همان، ج 2 ص 209.
13- گزيده ي کافي ج1 ص218، شرح حديث 304.
14- حيات فکري و سياسي امامان شيعه ص 184.
15- الکافي ج2 ص 219.
16- همان مأخذ ج 2 ص 219.
17- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد ج4 ص 73، الامام الصادق تأليف عبدالحليم جندي، مصر، المجلس الاعلي للشئون الاسلامي شعبي ص 107.
18- النصايح الکافيه تأليف محمد بن عقيل، بيروت، مؤسسه الفجر ص 197.
19- اختيار الرجال به رقم 602.
20- طبقات المفسرين تأليف جلال الدين سيوطي، ط ليدن ص29.
21- الشيعه و الحاکمون ص 42-182.
22- مقصود سنتي است که به وسيله محدثان آن دوره نقل مي شده و يا حديثي است که با سند متصل از امام (ع) به رسول خدا (ص) مي رسيده است.
23- معرفه الحديث ص 40 «جنه التقيه».
24- الکافي ج 3 ص 370.
25- اختيار الرجال به رقم 525.
26- اختيار الرجال کشي به رقم 430، فرق الشيعه ص 60.
27- مفصل جريان را بنگريد در فرق الشيعه ص 64 الي 66.