نقش تاریخ در آموزش زبانهای خارجی
امروزه، با گسترش دامنهی علوم و پیدایش حوزههای میان رشتهای، بهرگیری از دانش چند رشتهی علمی مختلف در درک یک موضوع از اهمیت بالایی برخوردار شده است. تاریخ نیز به منزلهی یکی از رشتههای مادر در علوم
نویسنده: آرش گل اندام (1)
چکیده:
امروزه، با گسترش دامنهی علوم و پیدایش حوزههای میان رشتهای، بهرگیری از دانش چند رشتهی علمی مختلف در درک یک موضوع از اهمیت بالایی برخوردار شده است. تاریخ نیز به منزلهی یکی از رشتههای مادر در علوم انسانی در درک و شناخت بهتر رشتههای دیگر علوم انسانی، به خصوص زبانهای خارجی، نقش مهمی را به خود اختصاص داده است.برای دست یابی به شناخت از یک زبان خارجی، دانستن تاریخ سرزمین آن زبان امری است واجب. زیرا تحولات اجتماعی، که در گذر سالیان متمادی رنگ و بوی تاریخ را به خود میگیرند، در زبان نیز منعکس میشوند و به نوعی با زبان به ثبت میرسند. در نتیجه، همیشه بین تاریخ و زبان پیوند تنگاتنگی وجود دارد. داشتن معلومات تاریخی در فرایند یادگیری زبانهای خارجی کمک زیادی به تحلیل یک مفهوم و واقعیت زبانی (کلمه) میکند. در هر زبان، موارد بی شماری هستند که برای درک درست آنها ناگزیر به داشتن معلومات تاریخی هستیم. زبان آموزی که از ابزار شناخت تاریخی زبان محروم باشد در عمل نمیتواند بخشی از زبان را یاد بگیرد.
در مقالهی حاضر، تأثیر و نقش تاریخ و شناخت آن در امر یادگیری زبانهای خارجی، به طور عام، و اهمیت شناخت مفاهیم ویژهی فرهنگی- تاریخی (مفاهیمی که درک آنها بدون داشتن اطلاعات تاریخی غیرممکن است) در یادگیری زبان روسی، به طور خاص، بررسی میشود. هدف محقق در مقاله دستیابی به شیوهها و روشهای شناخت و یادگیری زبان خارجی بر اساس بررسیهای صورت گرفته دربارهی زبان روسی از بُعد شناخت تاریخی کشور روسیه است. شناخت دانش پس زمینهای کلمات (مجموع اطلاعات مرتبط با شناخت یک کلمه) را که محتمل است ریشه در تاریخ داشته باشد بررسی خواهیم کرد. شناخت زبان، بدون در نظر گرفتن ویژگیهای تاریخی، ممکن است موجب سردرگمی در درک مطالب ارائه شده، که نیاز به آگاهی تاریخی از زبان و کشور دارد، گردد. در این تحقیق سعی میشود اطلاعات و نتیجهی بررسی روشهای موجود برای یادگیری مفاهیم ویژهی تاریخی زبان روسی از طریق شناخت تاریخی آن زبان ارائه شود.
مقدمه
به هنگام مقایسهی زبانها و فرهنگهای مختلف با یکدیگر، مواردی مشاهده میشوند که با هم همخوانی دارند و مواردی نیز مطابقت نمیکنند. زبان به منزلهی یکی از مظاهر فرهنگی از جمله مواردی است که از مطابقت و تشابه کمتری برخوردار است. هر اندازه زبانهای مورد مقایسه منفرد باشند و هرچه از لحاظ فرهنگی با دیگر زبانها و فرهنگها برخورد و ارتباط کمتری داشته باشند، به همان میزان از وجه مشترکات کمتری برخوردار خواهند بود و تمایزات و اختلافات بیشتری خواهند داشت. کلماتی که در زبان دیگر مترادف ندارند. مواردی که مربوط به یک زبان بوده و در زبان دیگر وجود ندارند از جمله مواردی هستند که تشابه و تطابق در آنها کمتر است و یا اصلاً وجود ندارد. برطبق تعریف آقای تماخین «اسامی اشیاء مربوط به فرهنگ مادی، رویدادهای تاریخی، ابزار دولتی، اسامی قهرمانان ملی، مذهبی و مردمی (فولکلور) و موجودات اسطورهای که صرفاً مربوط به یک ملت و مردم خاص هستند، "مفهوم ویژهی فرهنگی" (2) نامیده میشوند». (Toмaxин, 1988, 20)بدیهی است که هر فراگیرندهی زبانی، خارج از آن ملت و مردم، تنها درک صوری و ظاهری از «مفهوم ویژه فرهنگی» دارد و از راه یافتن به عمق مفهوم ویژه ناتوان است. به سخن دیگر، در مقایسهی مفاهیم ویژهی فرهنگی با دیگر کلمههای زبان، تفاوت اصلی آنها در ارتباط تنگاتنگ با فرهنگ یک مردم است و اینکه در نزد مردم دیگر مفهومی ندارند.
خانم آخماتوا بر این باور است که آگاهی گوینده و شنونده از حداقل مفاهیم ویژهی فرهنگی به منزلهی رکن اصلی ارتباط زبانی، لازمهی ایجاد هرگونه ارتباط زبانی است.
آقای کومیلف اولین زبان شناس روسی است که مفهوم ویژگیهای فرهنگی- تاریخی را وارد زبان شناسی کرد. او بر این باور بود که کلمه، علاوه بر نامیدن یک عینیت بیرونی در یک جامعه، ذهنیت و زمینههای مرتبط با آن مفهوم را نیز به وجود میآورد.
به هنگام مقایسهی زبانها، کلمههایی که این گونه واقعیتها و عینیتهای بیرونی را بیان میکنند جزو کلمههای بدون مترادف محسوب میگردند. لغاتی را که بیانگر مفاهیم و ذهنیتهای مربوط به فرهنگ، خاص هستند و در فرهنگهای دیگر وجود ندارد کلمههای بی مترادف میخوانند. این گونه لغتها، همان گونه که مشحص است، به روش مستقیم (حالت یک به یک) به زبان دیگر ترجمه نمیشوند و خارج از محدودهی زبان و فرهنگی که به آن تعلق دارند کلمههای مترادف دیگری ندارند. مترجمان به هنگام ترجمه این گونه موارد مجبور به فضاسازی میشوند و یا وادار به ارائهی ابداعات شخصی.
ترجمهی درست کلمه و یا عبارات زبانهای دیگر هر چند ممکن است در حد همان کلمه صحیح باشد، لیکن مضمونی را که مربوط به آن کلمه است و ذهنیتی که آن کلمه در زبان مبدأ ایجاد میکند پدید نمیآورد. حتی ترجمهی صحیح کلمه نیز ذهنیت لازم را، که یک خوانندهی زبان مبدأ با خواندن آن کلمه پیدا میکند، به دست نمیدهد و خوانندهی زبان مقصد، از آن بی خبر، صرفاً با یک کلمهی بی جان و بی روحی سرکار دارد که هیچ گونه ذهنیتی از آن ندارد و هیچ گونه فضایی را برای او ترسیم نمیکند. دلیل اصلی آن هم این است که مترجم، به هنگام ترجمهی آن کلمه که رنگ و بوی فرهنگی خاص خود را دارد، از ارائه و انتقال آن غافل و یا عاجز مانده و یا قادر به ترجمه صحیح آن نشده است. برای مثال، کلمهای همچون 1937 ϩоб را میتوان به صورت عبارت «سال 1937» به زبان فارسی ترجمه کرد، ولی با اینکه خواننده مفهوم کلمات را میداند، در زبان مادری خود هیچ گونه ذهنیت صحیحی، که در زبان روسی از این عبارت وجود دارد، پیدا نمیکند؛ حال آنکه در زبان روسی این کلمه به معنای دوران تبعیدهای استالینی و سرکوب هرگونه دگراندیشی است.
مفاهیم ویژهی فرهنگی فقط به دلیل عدم مطابقت و هماهنگی کلی با دیگر فرهنگها، در سطح کلماتی که مفاهیم آنها را بیان میکنند، اهمیت پیدا نکردهاند، بلکه این عدم هماهنگی در موارد ریز و جزئی نیز قابل تشخیص است. به همین منظور، در علم زبان شناسی فرهنگی، کلماتی را باید به عنوان مفاهیم ویژه فرهنگی در نظر داشت که بیانگر عینیتهای بیرونی و واقعیتهایی باشند که به نوعی با تاریخ، فرهنگ، اقتصاد و معیشت کشوری که زبان آن آموخته میشود در ارتباط باشند و همچنین با مفاهیم و برداشتهای لغوی از عینیتهای بیرونی در زبان مقابل به طور کلی یا جزئی (در بخشهای معنی از مفاهیم لغوی خود) مغایرت داشته باشند. در مقایسهی زبانی، کلماتی که در بخشهای معنایی با یکدیگر مغایرت داشته و قابل درک نباشند جزو گنجینه لغات مفاهیم مرتبط با یک لغت و یا کلمات توضیحی مخصوص به یک زبان محسوب میشوند. به هنگام یادگیری زبان خارجی، علاوه در یادگیری به گنجینهی لغوی جدید، فرد مجبور به یادگیری ساختار جدید فکری نیز میشود. فردی که زبان خارجی یاد میگیرد با مفاهیم و تصورات جدید لغوی آشنا میشود و مجدداً آنها را با کلمات جدید یادگرفته شده مرتبط میسازد و همانند متکلمان آن زبان به یک تصور و برداشت صحیح دست پیدا میکند. از آنجایی که فرهنگ ملی یک کشور تنها در قالب اسامی عام نبوده و در قالب اسامی خاص نیز دیده میشود، بهتر است که آنها را نیز جزو مفاهیم ویژهی فرهنگی محسوب کنیم مفاهیم مرتبط با یک لغت و یا کلمات توضیحی (3) را نیز به دلیل داشتن ویژگیهای ملی، که بیانگر عینیتهای بیرونی خارج از ذهن بوده و مترادفی در فرهنگ مقابل ندارند، میتوان جزو مفاهیم ویژهی فرهنگی دانست.
«مفاهیم ویژهی فرهنگی» جزو متعلقات دانش پس زمینهای زبانی هستند و دانستن آنها برای فهم متون به زبانهای خارجی الزامی است. منظور از «دانش پس زمینهای زبانی»، حداقل اطلاعات و مفاهیمی است که یک فرد باید برای درک صحیح «مفاهیم ویژه فرهنگی» در یک بافت متنی و یا عبارت بداند. ندانستن تاریخ کشور، فرهنگ و باورهای آن، رویدادهای مهم تاریخی و افراد متشخص آن جامعه در درک متون خارجی موجب سردرگمی میشود. از نظر آقای تماخین، معلومات محیطی اصل زبان شناسی فرهنگی را تشکیل میدهند که تنها متکلمان یک جامهی خاص از آن مطلع هستند. آقایان ورشاگین و کاستومارف اولین دانشمندان روسی هستند که وجود «دانش پس زمینهای زبانی» را ثابت کردهاند.
نداشتن اطلاعات کافی از دانش پس زمینهای زبانی موجب بروز ترجمهها و برداشتهای صرفاً لغوی میشود. برای مثال، در ترجمهی کتاب To kill a Mocking Bird نوشتهی Harper Lee “bread lines in the cities grew longer” به زبان روسی چنین ترجمه شده است «در شهرها صفهای خرید نان طولانیتر میشد.» در حالی که اصطلاح bread lines در کشور آمریکا و تاریخ آن به معنای صف بیکاران برای دریافت اغذیهی مجانی است.
با توجه به این مثال میبینیم که عدم آگاهی ممکن است چه اشتباهاتی را در پی داشته باشد و در نتیجه خواننده از پیامی که نویسنده در زبان اصلی منتقل کرده است غافل بماند. در این صورت، مترجم نه تنها به افراد مشاور فنی، بلکه به متخصصان امر در شناخت مقولههای فرهنگی و به خصوص در این تحقیق، دارندگان دانش تاریخی از زبان برای درک و انتقال بهتر و صحیح این گونه کلمهها نیاز دارد. بدین ترتیب، زبان شناسی محدود شده به مرزهای زبانی نمیتواند بدون کمک دانش پس زمینهای زبانی در یک زبان مواردی از قبیل اشارههای خاص، کلمات توضیحی مرتبط با موضوعهایی که ریشه در تاریخ آن کشور و زبان دارد و یک متکلم زبان آنها را به خوبی میداند و فرد خارجی از آنها غافل است حل کند. برای برطرف کردن این مانع، زبان شناسی باید به ویژگی تاریخی و فرهنگی توجه مبرمی بکند، چرا که نمیتوان زبان را جدا از تاریخ و فرهنگ یاد گرفت. آگاهی از دانش پس زمینهای زبانی یک زبان باعث میشود که با چنین مشکلاتی روبه رو نشویم. مثال:
«I have talked to a number of people, literary, industrial, commercial, profession ... to Mayflower Americans:...to negroes, and to immigrants.»
باید دانست که در تاریخ آمریکا واژهی Mayflower اسم کشتیای بوده است که استعمارگر ان انگلیسی را از انگلستان به مستعمرهی جدید (آمریکا) آورد، و عبارت Mayflower families، که ریشه در تاریخ آمریکا دارد، در جامعهی آمریکا به خانوادههای سرشناس اشرافی گفته میشود. به همین خاطر، در متن، این اصطلاح در مقابل سیاه پوستان و مهاجران به کار میرود. (Toмaxин, 1988, 35)
ادیبان و مترجمان آثار ادبی متذکر میشوند که ویژگیهای ملی و تاریخی- فرهنگی آثار ادبی اغلب از طریق «مفاهیم ویژهی فرهنگی» بیان میشوند. هرچقدر اثر ادبی از لحاظ محتوایی به تاریخ و زندگی مردم و از لحاظ سبکی به فولکلور نزدیکتر باشد، به همان میزان ویژگیهای فرهنگی در آن واضحتر و مشخصتر جلوه میکند، و به همان اندازه زبان آموز و مترجم باید برای درک و انتقال صحیح مطالب با فرهنگ و تاریخ آن جامعه آشناتر باشد.
یادگیری زبانهای خارجی توسط زبان آموزان در خارج از محیط زبانی امری دشوار و روندی پیچیده است. از آنجایی که زبان در تمامی لایههای اجتماعی جای دارد و دامنهی گستردگی آن با پراکندگی انسانها و درک آنها از واقعیتهای پیرامون خود مرتبط است، مسلماً نگاه صِرف زبانی برای آموزش زبان خارجی، به صورت برش جداگانه (دستوری و آوایی)، کاری است بسیار بیهوده. همین امر است که یادگیری زبان خارجی را برای افراد دشوار میکند. حتی با پیشرفتهای حاصل شده در زمینهی نرم افزارهای رایانهای و به خصوص ترجمهی ماشینی، باز هم به هنگام ترجمهی یک مطلب از زبانی به زبان دیگر با نواقص و مشکلاتی روبه روییم. به خصوص اگر موضوع ترجمه شده با بخشهای فرهنگی و مسائلی مرتبط باشد که درک آنها صرفاً از طریق شناخت کامل دانش پس زمینهای زبانی ممکن باشد. (4)
بررسی
شناخت کافی و کامل وقایع و رویدادهای تاریخی، که ریشه در فرهنگ، ساختار ادراکی مردمان یک سرزمین، باورها و دیدگاهها، سنن و رفتارها دارند و با آنها اجین شدهاند، از مواردی است که علم تاریخ و علم زبان را به یکدیگر پیوند میزند و دانستن یکی در درک بهتر دیگری تأثیر زیادی دارد. از این رو، دانستن تاریخ هر کشور و به تبع آن تاریخ کشوری که زبان آن آموزش داده میشود امری است بسیار ضروری، از طرف دیگر، دانستن تاریخ یک کشور خاص و مطالعهی آن از طریق زبان آن کشور زوایای پنهان زیادی را برای زبان آموزان میگشاید. برای مثال، آشنا شدن با تاریخ روسیه از طریق زبان روسی مسلماً اطلاعات بسیار بیشتری را در اختیار فرد میگذارد تا اینکه همین تاریخ را از طریق زبانهای دیگر و به واسطه به دست آورد. چرا که هر ملتی میتواند با توجه به فرهنگ و ویژگیهای اجتماعی خود به تاریخ خود از زاویهای نگاه کند که دیگر کشورها آن را آن طور نبینند. مثلاً در تاریخ روسیه، واقعهی جنگ جهانی دوم را هیچ گاه با این نام نمیخوانند و از آن با عنوان جنگ بزرگ میهنی نام میبرند، لیکن همین واقعهی تاریخی را در اغلب کشورها با نام جنگ جهانی دوم میشناسند. همان طور که از مثال پیداست شناخت زبانی صرف و شناخت تاریخی صرف در امر ترجمهی یک متن از زبان روسی به زبان فارسی چندان مفید نیست، در صورتی که تلفیق این دو به یعنی مطالعهی تاریخ روسیه از طریق زبان روسی میتواند به زبان آموزان و مترجمان اطلاعات گران قیمت فرهنگی در خصوص تاریخ آن کشور بدهد. چه بسا رویدادهای تاریخی و اتفاقات که ریشه در تاریخ دارند در زبان امروز در قالب یک کلمه یا ضرب المثل به ذهن مخاطبان آن زبان میآیند ولی یک فرد خارجی آن کلمه را به اصل موضوع ربط ندهد و آن کلمه را و، به تبع آن، کل مطلب را درست متوجه نشود. مثال:عبارت приказ Посолъский در ترجمهی لغوی به معنای «دستور سفیری» است؛ معنای صحیح «دستور سفیری» مکان صدور فرامین در خصوص سیاستهای خارج از کشور است که همان وزارت خارجهی روایی است و در سالهای 1549 تا 1720 در روسیه ایجاد شده بود و نقش اصلی آن رسیدگی به امور خارجی کشوری بوده است. حال با توجه به این مثال میتوان دریافت که اگر یک مترجم و یا زبان آموز زبان روسی را خوب بداند، ولی بعد تاریخی این زبان را درک نکند، نمیتواند این واژه را به درستی ترجمه کند و یا درک این جمله بدون دانش تاریخی و دانستن تاریخ روسیه غیر ممکن است.
میتوان اسامی رویدادهای تاریخی، مهمترین برهههای زمانی در تاریخ کشور، اسناد، نام گروههای مذهبی و سیاسی و نام شرکت کنندگان در آنها را نیز در مجموعهی «مفاهیم ویژه فرهنگی» تاریخی قرار داد. مثال:
Sons of Libety فرزندان آزادی
سازمان عمومی که نمایندگان تمامی اقشار جامعه (آمریکا) در آن شرکت داشتند و سلاح اصلی آنها در برابر استعمارگران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی محسوب میشد. این حرکت، که در منطقهای به نام کنکتیک شرقی به وقوع پیوست، به زودی به حرکت «فرزندان آزادی» شهرت پیدا کرد. این جنبش در شهرهای ماساچوست و نیویورک گسترش یافت و در اواخر سال 1765 تمامی جنبشهای مستعمرات را رهبری میکرد. (Toмaxин, 1988, 47)عبارات مربوط به رویدادها و اتفاقات تاریخی، که به صورت غیر مستقیم از آنها یاد میشود یا نام برده میشود، از مشکلاتی هستند که زبان آموزان و مترجمان به هنگام ترجمه با آن مواجه میگردند. هاوثورن مینویسد: the people disguised as Indians” “ (آن افرادی که ملبس به لباس سرخ پوستان شده بودند.) هر خوانندهی آمریکایی با خواندن این جمله متوجه میشود که در سال 1773، به هنگام تحریم کالاهای انگلیسی، اهالی بُستون که ملبس به لباس سرخپوستان شده بودند وارد کشتی انگلیسی که در بندر پهلو گرفته بود شدند و همهی بار آن را که چای بود به دریا ریختند. این حادثه در تاریخ آمریکا تحت عنوان «چای نوشیدن اهالی بُستون» معروف است. مسلم است که در ترجمهی این موضوع به زبان دیگر، برای اینکه خوانندهی غیر آمریکایی نیز متوجه موضوع شود، باید به صورت توضیحی عمل کرد، و اگر مترجم از این رویداد تاریخی و برههی تاریخی آگاهی نداشته باشد به صرف دانش زبانی نمیتواند به درستی از پس ترجمه برآید.
مثالهای دیگری از مفاهیم ویژهی تاریخی را در زیر بررسی میکنیم:
عبارت “lanterns in North Church” اشاره به همان دوره دارد که به منظور مطلع ساختن اهالی بستون و حومهی آن از حملهی نیروهای انگلیسی قرار بر این شد که بر فراز برج «کلیسای شمالی» فانوس روشن کنند. اگر دو فانوس روشن باشد به معنای حمله از طریق دریا است و اگر یک فانوس روشن باشد به معنای حملهی نیروهای انگلیسی از طریق خشکی است. (همانجا).
عبارت “Boston massacre” (زد و خورد در بستون): حضور سربازان انگلیسی در سال 1768 موجب افزایش تنش بین سربازان و اهالی بستون شد. مدام بین مردم و سربازان زد و خورد ایجاد میشد که در نتیجه موجب خروج نیروهای نظامی از شهر بستن شد. (همانجا).
عبارت “Minute Men” (شبه نظامیان): نامی است که بر روی افرادی گذاشته شده است که در صورت لزوم و ضرورت باید در اسرع وقت جمع میشدند و در نقطهی مورد نظر حضور پیدا میکردند. (همانجا).
عبارت “American Revolution” (انقلاب بورژوایی آمریکا): انقلاب آمریکا مجموعهی رویدادها و اندیشهها و تغییراتی است که منجر به جدایی سیزده ایالت آمریکای شمالی از بریتانیا و تأسیس ایالات متحده آمریکا گردید. (همانجا).
و یا عبارت GPS “Cycaнuн” در جملهی زیر بدون درک تاریخی و در پی آن بُعد فرهنگی آن که امروز در زبان روسی وجود دارد غیر ممکن است. یک فرد ایرانی تنها متوجه میشود که این یک دستگاه است. لیکن یک فرد روس زبان با خواندن این جمله، علاوه بر این دریافت، لبخندی نیز بر لبان خود دارد و درک عمیقتری از آن به دست میآورد، چرا که این نام را با نام سوسانین، که در تاریخ روسیه شناخته شده است، و عملی که او انجام داده است مرتبط میداند. ولی برای اینکه همان درک عمیق را یک فرد خارجی نیز به دست بیاورد باید توضیح داده شود که «سوسانین» در فرهنگ روسی اشاره به دهقانی دارد که در قرن شانزدهم لشکر کشور لهستان را، که به خاک روسیه حمله کرده بود، به عنوان بلد راه در جنگل به بیراهه برده و موجب هلاک شدن آنها و مرگ خود شده است. از این رو، هر کس که در روسیه راهنمایی درستی انجام ندهد و به نوعی موجب سردگمی طرف مقابل در دست یابی به چیزی بشود او را «سوسانین» مینامند (گل اندام، 1389، ص225).
آوانگاری مفهوم ویژه به تنهایی نمیتواند جز ظاهر امر مطلب دیگری را به کاربر برساند. یک فرد روسی زبان به راحتی بین ظاهر کلمه و مفهوم باطنی آن ارتباط برقرار میکند، در صورتی که فرد غیر روس زبان چون از مفهوم مستتر در آن کلمه آگاهی کامل ندارد تنها به ظاهر امر توجه میکند و هیچ مطلبی دستگیرش نمیشود.
«کشتی بخار فلسفی» دارای جایگاه ویژهای در تاریخ روسیه.
ارائهی ترجمه بدون توضیحات لازم درک صیحی به دست خوانندهی غیرروس نمیدهد. ولی با ارائه این توضیحات که «کشتی بخار فلسفی» اشاره به مهاجرت عدهی زیادی از فیلسوفان و روشنفکران اوایل قرن نوزدهم به دلیل تحولات سیاسی اجتماعی 1917 دارد که تبعید و رانده شدند موضوع کاملاً روشن میشود. مترجم و زبان آموزی که این موضوع را، که ریشه در تاریخ روسیه و زبان آن دارد، نداند هیچ گاه نمیتواند یک ترجمهی خوبی را انتقال دهد و یا خود آن را درک کند، گرچه از لحاظ دستوری و گفتاری زبان روسی را خوب بداند. (گل اندام، 1381، ص226). مثالهای دیگری در جدول 1 ارائه شده است.
جدول 1
نتیجه
از دیدگاه زبان شناسی فرهنگی، قبل از هر چیز باید «مفاهیم ویژهی فرهنگی» انتخاب شوند و سپس در راستای اهداف زبان شناسی فرهنگی در دستههای مشخص معنایی و محیطی قرار گیرند و توضیح، توصیف و ترجمهی آنها انجام گیرد. در نتیجه، باید دروس و یا کارگاههای آشنایی با مطالب زبان شناسی فرهنگی و یا کشورشناسی برگزار کردند که شامل متون، لغت نامههای مربوطه و تمرینهای لازم در راستای اهداف آموزشی باشند. علم زبان شناسی فرهنگی بر اساس مقایسهی دو فرهنگ (فرهنگ زبان مورد آموزش با فرهنگ زبان مادری) استوار شده و از روشهای سنتی کشورشناسی، که اغلب مطالب و اطلاعات را خود متکلمان زبان و بدون توجه به مخاطبان تهیه و تنظیم میکنند، متمایز است. لیکن انتخاب مفاهیم ویژهی تاریخی نیز بسیار مشکل است. چون تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی در حیطهی تاریخ و کشورشناسی است و چه چیزی خارج از آن کاری است مشکل. تنها آن مواردی جزء معلومات تاریخی و کشورشناسی هستند که مربوط به دانستنیهای کلی و روزمرهی یک فرد متوسط در رابطه با کشورش باشد.به میزانی که اهداف آموزشی تغییر میکنند و بالا میروند، باید حداقل معلومات دانش پس زمینهای زبانی زبان آموز نیز به معلوماتی که یک فرد متوسط آمریکایی، آلمانی، روسی و یا غیره دارد... نزدیکتر شود. در هیچ یک از زبانها، حداقل مطلب مربوط به مفاهیم فرهنگی و کشورشناسی، که یک فرد متوسط آن بوم و جامعه از آن آگاهی دارد، تهیه و نظیم نشده و وجود ندارد. از این رو، کار مدرسان و مؤلفان کتب درسی دشوار است. مؤلف کتب درسی کشور شناسی، قبل از کار اصلی خود، یعنی شروع نگارش، مجبور است مدتی در مقام جامعه شناس، بوم شناس و تاریخ شناس عمل کند و حداقل اطلاعات و دانش تشکیل دهندهی «گنجینه فرهنگی» (5) لغات و محاورهی متکلمان جامعهی مورد نظر را بشناسد. مدرسانی که با متون حاوی مطالب کشور شناسی و فرهنگ شناسی سروکار دارند ممکن است در متن دقت لازم را برای تشخیص «مفاهیم ویژه» نداشته باشند و در نتیجه محیط (بافت لغوی مکمل و همراه آن کلمهی خاص) مرتبط با آن را نیز نبینند. برای مثال، در کتابهای مربوط به کشورشناسی جامعهی آمریکا، مؤلفان، اغلب تمامی نامهای ایالتها و شهرها را بدون توجه به ویژگیهای فرهنگی و تاریخی آنان ذکر میکنند. امکان دارد این کار فقط به منظور آشنایی با موقعیت جغرافیایی آنها باشد، در حالی که از مهم ترین کلمات دارای مفاهیم ویژه همانند کلمهی the Common wealth (به معنای کانادا) غافل بمانند.
«But there's supposed to be a big scene between two girls from Toronto and three women from French Canada who want independence from the Common wealth.»
گاهی در توضیحات مطالبی ارائه میشود که هیچ گونه ارزش والای فرهنگی و تاریخی آن جامعه را دربر ندارد، در حالی که کلمات اصلی دارای مفاهیم ویژه، بدون توجه، در کناری باقی میمانند. به هنگام انتخاب و گزینش مفاهیم فرهنگی باید به نوع مخاطبان دقت شود، و مد نظر داشت که برای چه سطحی از افراد متون درسی تهیه میشوند. بدین منظور، باید اطمینان حاصل کرد که فرد مورد نظر توانایی درک مطلب را دارد و برای درک مطالب جدید از اطلاعات کافی برخوردار است، و در صورت نداشتن این توانایی باید در به راه حلهایی برای برطرف کردن آن خلأ بود.
بالاخره باید به این نکته اشاره کرد که توضیحات در نظر گرفته شده برای متکلمان زبان به هیچ وجه به درد زبان آموزان خارجی نمیخورد. اگر برای متکلمان زبان ارائه توضیحات حاوی اطلاعات ریز و جزئی موجب کاملتر شدن معلومات محیطی موارد آشنا در آنها میگردد، برای زبان آموزان خارجی تنها ارائهی معلومات محیطی زبانی کافی به نظر میرسد. بنابراین، چندان منطقی نیست که مطالب ارائه شده در کتابهای راهنمای گردشگری، که برای خود گردشگران آمریکایی و یا روسی هستند، همان طور که در بعضی موارد مشاهده میشود، به طور مستقیم در محتوای کتابهای کشور شناسی جوامع دیگر برای زبان آموزان خارجی ارائه شود.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی و مدیر گروه زبان روسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان golandam@guilan.ac.ir.
2. Realia.
3. Koннoтaция.
4. Фоновъіе Знания
5. Культурньій Фон
$ منابع و کتاب شناسی
منابع را در نسخهی چاپی مشاهده فرمایید.
به کوشش داریوش رحمانیان؛ (1392)، مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاریهای میان رشتهای، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}