نویسنده: سیده میترا ‌هاشمی (1)

 

چکیده:

تاریخ و معماری امروز دو رشته‌ی دانشگاهی مستقل از یکدیگرند. در گذشته نیز، این دو در طبقه بندی علوم و صناعات مستقل از هم بودند. اما این دو شاخه بی ارتباط با یکدیگر نیستند.
جایگاه تاریخ در رشته‌ی معماری آشکار است؛ توجه تاریخی در رشته‌ی معماری سبب پدید آمدن رشته‌ی تاریخ معماری شده است. تأمل در معنای تاریخ و معماری روشنگر آن است که معماری یکی از افعال انسانی است و در شمار موضوعات تاریخی، پس معماری موضوع تاریخ است؛ اما مورخان کمتر به این افعال پرداخته‌اند و این افعال به صورت خاص موضوع تاریخ معماری است. تاریخ معماری، علی رغم قدمتی طولانی، هنوز به مثابه یک رشته اصول و مبانی روشنی ندارد. به هر روی، تاریخ معماری جزئی از رشته‌ی معماری اما مبتنی بر آموزه‌های رشته‌ی تاریخ و همسو با آن است.
جایگاه معماری در رشته‌ی تاریخ، اما، چندان روشن نیست. آثار معماری در شمار مصنوعات انسان است و غایت آن آبادان کردن جهان برای زیست انسان. پس حضور انسان در جهان مساوی است با حضور او در آثار معماری، اثر معماری خود در زندگی فردی و جمعی انسان مؤثر است از دیگر سو، معماری محصول فرهنگ و جامعه است و در نتیجه مظهر آن نیز تواند بود. پس رجوع به آثار معماری برای شناخت وقایع گذشته در پژوهش‌های تاریخی ناگزیر است.
پیوند تاریخ و معماری محدود به پیوند این دو، به مثابه دو رشته‌ی دانشگاهی، نیست. سرآغاز تاریخ ملازم است با پیدایش و پیشرفت معماری؛ چه توجه تاریخی در گرو آغاز تمدن است و آغاز تمدن یا شهرنشینی، نیز در گرو پیدایش و پیشرفت فنون و آثار معماری، پس تاریخ و معماری پیوندی ماهوی و بنیادین با یکدیگر دارند که بازشناسی آن مبنایی برای برقراری پیوندی محکم‌تر میان این دو رشته در آینده تواند بود.

آغاز سخن

تاریخ و معماری امروز دو رشته‌ی دانشگاهی مستقل از یکدیگرند. در گذشته نیز، این دو شاخه جایگاه خاص خود را در میان علوم و صناعات داشته‌اند. اما این دو همواره با هم مرتبط بوده‌اند، لیکن تاکنون کمتر به پیوند این دو شاخه پرداخته‌اند. چرا که از یک سوی، معماران و پژوهشگران عرصه‌ی معماری کمتر اقبالی به تاریخ داشته‌اند و از سوی دیگر، مورخان کمتر به صورت خاص، به معماری توجه کرده‌اند. در این مقاله، در جستجوی مناسبات و پیوند این دو رشته‌ایم.
برای آن، نخست جایگاه تاریخ را در رشته‌ی معماری می‌جوییم. در این جستجو، نخست متوجه تاریخ معماری می‌شویم. سپس با تأمل در معنی تاریخ و معماری می‌کوشیم تا هم جایگاه تاریخ را در رشته‌ی معماری بیابیم و هم اصول تاریخ معماری را بر مبنای تاریخ قدری روشن کنیم.
سپس از جایگاه معماری در رشته‌ی تاریخ می‌پرسیم. تاکنون به این وجه از رابطه‌ی این دو رشته کمتر اندیشیده‌اند. برای آن، نخست در ماهیت معماری تأمل می‌کنیم و سپس، بر مبنای آن، اهمیت معماری را در رشته‌ی تاریخ می‌جوییم.
سرانجام فارغ از قید و بند رشته‌های دانشگاهی، تلاش می‌کنیم تا از وجهی از پیوند بنیادین تاریخ و معماری پرده برداریم، تا مقدمه‌ای باشد برای بازاندیشی وجوه پنهان‌تر پیوند این دو رشته در آینده.

1. جایگاه تاریخ در رشته‌ی معماری

رشته‌ی معماری امروز حوزه‌ای گسترده است که شاخه‌های مختلفی دارد؛ از آن جمله است طراحی، (2) نظریه، (3) و نقد (4) معماری. یکی از این شاخه‌ها نیز تاریخ معماری (5) است. توجه تاریخی معماران سبب پیدایش این شاخه در رشته‌ی معماری شده است. پس در بررسی جایگاه تاریخ در رشته‌ی معماری، ناگزیر به شاخه‌ی تاریخ معماری می‌رسیم و برای تبیین این جایگاه باید این رشته را بشناسیم.

1. 1. تاریخ معماری

تاریخ معماری، به مثابه‌ی رشته‌ای مستقل، در میانه‌ی سده‌ی بیستم پدید آمد (Payne, 1999 , p 292, 293). اما این پدان معنی نیست که این حوزه هیچ پیشینه‌ای نداشته است. تاریخ معماری، از گذشته‌ی دور، ذیل شاخه‌ی تاریخ هنر بود و از مبانی و روش‌های آن بهره می‌برد؛ چه معماری را در زمره‌ی هنرهای بصری، (6) مانند نقاشی و مجسمه سازی، می‌شمردند. (7) اما تاریخ هنر، به طور اعم، و مطالعه‌ی تاریخ معماری در سیاق تاریخ هنر، بالأخص، با انتقادات بسیاری مواجه شد. (8) تاریخ معماری در قرن هجدهم قدری به باستان شناسی و در میانه‌ی قرن نوزدهم به مطالعات فرهنگی گرایش یافت (Leach, 2010, p9, 10). تغییر بنیادین در تاریخ معماری با ورود آن به مدارس معماری آغاز شد. در پی توجه مدارس معماری به تاریخ معماری، این شاخه بخشی از فرایند آموزش طراحی معماری شد. اگرچه این تغییر موقعیت، به سبب رویکرد عمل گرایانه‌ی (9) این مدارس به تاریخ معماری، سبب انتقادات بسیاری شد (Otto 2006, p 52-56,)، جدایی از نهادهای تاریخ هنر کم کم زمینه ساز استقلال تاریخ معماری در میانه‌ی سده‌ی بیستم شد (Payne, 1999, p 292-293).
امروز تاریخ معماری اگرچه رشته‌ای مستقل شده، هنوز ذیل حوزه‌ی گسترده‌تر معماری است. به هر روی، حتی آنها که تاریخ معماری را رشته‌ای مستقل می‌پندارند نیز بر ماهیت میان رشته‌ای آن تأکید دارند؛ چه تاریخ معماری از اساس بر بنیاد چند رشته‌ی قدیمی‌تر همچون تاریخ هنر، معماری، و باستان شناسی پدید آمد (Leach, 2010, p 9, 10). این تعامل میان رشته‌ای در گسترش تاریخ معماری پس از استقلال آن نیز مؤثر افتاد. مورخان معماری، در سال‌های اخیر، بیش از پیش به گسترش میان رشته‌ای تاریخ معماری و تعامل با دیگر حوزه‌های علوم اجتماعی و علوم انسانی توجه کرده‌اند.
با این حال، تاریخ معماری، به مثابه یک رشته، (10) هنوز مبانی معرفت شناختی (11) و روش شناختی (12) اجماعی و روشنی ندارد (Leach, 2010, p 9, 10 برخی به سبب این‌ کاستی، اساساً «رشته» بودن تاریخ معماری را رد کرده‌اند. نک. Selimann, p 14) همین کاستی گسترش میان رشته‌های تاریخ معماری را با پیچیدگی‌ها و دشواری‌های بسیاری مواجه کرده است؛ چه مورخان معماری در حالی در پی گسترش مرزهای تاریخ معماری‌اند، که خود توافق روشنی درباره‌ی مرزهای کنونی و مبانی آن ندارند. شناخت مبانی و اصول تاریخ معماری سبب می‌شود که در مواجهه‌ی تاریخ معماری با دیگر رشته‌ها، وجوه افتراق آن روشن باشد، و تاریخ معماری هر قدر گسترده شود، باز قابل تشخیص باشد.
در چند دهه‌ی اخیر، تلاش‌هایی برای تدوین مبانی تاریخ معماری آغاز شده است (Arnold et all 2006, p 2,3). در این میان، آنچه بیش از همه مغفول مانده، شناخت نسبت میان تاریخ معماری و تاریخ است. مورخان معماری کمتر اقبالی به تاریخ داشته‌اند. این امر، از سویی، به سبب شناخت ناقص ایشان از تاریخ است، مثلاً گاه در تعریف تاریخ آن را تا حد گاه شماری (13) کاسته‌اند (نک، Guven, p 76)؛ و از سویی دیگر، از ثمرات طرد تاریخ در دوران مدرن برای دست یابی به معماری جدید است که مورخان معماری هنوز اقبالی به تاریخ ندارند و نسبت به آن بدبین‌اند (Coldstream, p 221).
اما توجه به تاریخ در تاریخ معماری ناگزیر است؛ چه تاریخ معماری، به هر روی، از جنس پژوهش‌های تاریخی است. تأمل در نسبت تاریخ معماری با تاریخ می‌تواند در تدوین مبانی تاریخ معماری راهگشا باشد. پس در ادامه تأملی می‌کنیم در معنای تاریخ و آن را مبنایی می‌کنیم برای تعریف تاریخ معماری، تا درآمدی باشد بر تبیین مبانی این شاخه‌ی پژوهشی.

1. 2. جستجوی مبانی تاریخ معماری در تاریخ

معنای تاریخ معماری، برخلاف آنچه می‌نماید، پیشاپیش روشن نیست. اصطلاح «تاریخ معماری» مرکب از الفاظ «تاریخ» و «معماری» است. کنار هم آمدن این دو لفظ معانی متعددی را با خود به همراه آورده است. منشأ این معانی متعدد را از سویی باید در معانی متعدد «تاریخ» جست و، از سویی دیگر، در معانی متعدد «معماری»، تعدد و اختلاف در معانی این دو به دست دادن تعریفی اجماعی برای تاریخ معماری را دشوار و حتی غیرممکن می‌سازد. کسانی که با تاریخ معماری سروکار داشته‌اند یا دارند نیز هنوز تعریف جامع و مانعی از آن به دست نداده‌اند و حتی کمتر در آن تأمل کرده‌اند.
شناخت معنای «تاریخ معماری»، پیش از هر چیز، مستلزم شناخت معنای «تاریخ» است. تعریف تاریخ خود محل اختلاف است؛ چه تاریخ در جهان بینی‌های گوناگون تعاریف گوناگونی یافته که بررسی آنها در اینجا نمی‌گنجد. امروز اصطلاح «تاریخ» برای معانی مختلفی به کار می‌رود. از آن میان، دو معنای اصلی را می‌توان برشمرد:
* «تاریخ» به معنای گزارش از وقایع گذشته و پژوهش از آن.
* «تاریخ» به معنای خود وقایع گذشته یا به دیگر سخن، گذشته. (14)
این دو معنی بی پیوند با هم نیست و یکی موضوع یا، از نگاهی دیگر، محصول دیگری است. «تاریخ» در معنای نخست از جنس علم است که با کار پژوهش (15) پیش می‌رود و درون دادها، (16) پردازش، (17) و برون دادهای (18) ویژه‌ی خود را دارد، و بنیاد آن همچون هر پژوهش دیگری بر پاسخ دادن به پرسشی استوار است. در معنای دوم نیز، همچون درون دادهای علم تاریخ در معنای نخست است که بار پردازش آن ناچیز است و همچون موضوع آن می‌نماید. به تعبیری، می‌توان تاریخ در معنای نخست را «تاریخ درجه دو» و تاریخ در معنای دوم را «تاریخ درجه یک» گفت. (19)
مراد از «تاریخ» در گذشته، نیز نزدیک به معنای نخست بود؛ چه «تاریخ» را تدبر در احوال گذشتگان و قصص و اخبار ایشان می‌دانستند. (20) به نظر می‌رسد که دیگر معانی تاریخ از راه ترجمه‌ی زبان‌های لاتینی به زبان فارسی راه یافته است. (21)
در میان تعاریف مختلف تاریخ، برخی تعاریف کلی و اجماع نیز هست؛ یکی از این تعاریف از آن کالینگوود (22) است. از آنجا که تعریف کالینگوود تعریفی کلی است، بسیاری از تعاریف دیگر را می‌توان جزئی از آن دانست. در نگاه وی، تاریخ از جنس پژوهش است، و به همین سبب بر پرسش در تاریخ تأکید بسیار دارد. وی در تعریف تاریخ آورده است: «تاریخ نوعی تحقیق یا پژوهش است ... موضوع آن افعال آدمیان در گذشته است ... با تفسیر مدارک پیش می‌رود... برای خودشناسی است» (کالینگوود، 1385، ص 16-18). تعریف کالینگوود از تاریخ مبتنی بر ساختار کلی هر پژوهش است و مبیّنِ ساختار کلی پژوهش تاریخی. (23) بر این اساس، ساختار پژوهش‌های تاریخی را می‌توان چنین برشمرد:
* موضوع تحقیق تاریخی افعال آدمیان در گذشته است، البته فعل انسانی با فکر همراه است یا، به دیگر سخن، فعل درونی دارد و برونی، مورخ به آن فعل می‌نگرد تا از برون آن به فکر و اندیشه‌ی درونش راه یابد. به همین روی، بسیاری از دانشوران معرفت تاریخی را منحصر به امور انسانی می‌دانند و نه امور طبیعی، چرا که امور طبیعی حادثه است، نه فعل (کالینگوود، 1385، ص272، 273).
* مرجع تحقیق تاریخی شواهد تاریخی است. در پژوهش تاریخی، هر گزاره‌ای مستلزم شاهد است، مگر آنکه بدیهی باشد (استنفورد، 1384، ص224). پس در هر پژوهش تاریخی، سیر از آغاز به انجام راه با تفسیر شواهد پیش می‌رود. این شواهد از سه گونه‌ی کتبی، مادی، و شفاهی است.
* مقصد تحقیقی تاریخی خود محل اختلاف است، در تعاریف امروزی، مقصود تاریخ را خودشناسی می‌دانند. در این دیدگاه، مراد از «خودشناسی» شناخت ماهیت خویشتن است در مقام انسان، نه شناخت خصوصیات شخصی (کالینگوود، 1385، ص18). از سوی دیگر، مورخان گذشته، به ویژه مورخان مسلمان، مقصد و فایده‌ی تاریخ را کسب «عبرت» و پند گرفتن می‌دانستند (حجت، 1380، ص34-39). به هر روی، در حالت‌ کلی مقصود تحقیق تاریخی از جنس معرفت و شناخت است که گاه از آن «خودشناسی» و گاه «عبرت» مراد می‌کنند.
حال پرسش اینجاست که پیوند معماری را با تاریخ در کجای این ساختار باید جست. برای پاسخ به این پرسش، نخست باید در معنای معماری تأمل کنیم و بدانیم مراد از «معماری» چیست.
لفظ «معماری» مرکب است از «معمار»، به معنای کسی که به کار ساختن و آباد کردن است، و «ی» نسبت. پس معنای اصلی «معماری» علم و عمل منسوب به معمار است؛ همچون بنّایی که علم و عمل منسوب به بنّاست. به این معنی، در گذشته «عمارت» یا «آباد کردن» نیز می‌گفتند. ولی معنای این لفظ امروز گسترده‌تر شده و «معماری» معانی دیگری نیز به خود گرفته است. رایج‌ترین این معانی «معماری» به معنای اثر منسوب به معمار است که در این مقاله آن را «اثر معماری» گوییم. (24)
پس معماری در معنای اصلی آن، عمل معمار یعنی ساختن و آبادان کردن است. بنابراین، معماری نیز یکی از افعال انسانی است. از آنجا که موضوع تاریخ افعال انسانی است و معماری نیز در شمار این افعال، پس معماری موضوع تاریخ است. پس در بیان نسبت معماری و تاریخ، نخست می‌توان گفت که معماری در شمار موضوعات تاریخی است.
اما مورخان کمتر متوجه وقایع معماری بوده‌اند. چنان که کمتر ذکری از ساختن شهرها و آبادی‌ها و ابنیه در تاریخ نامه‌ها می‌توان یافت. (25) این وقایع، به صورت خاص، موضوع تاریخ معماری است، اما واقعه‌ی معماری به این معنی حتی در تاریخ نامه‌های معماری نیز کمتر مورد توجه بوده است. موضوع بسیاری از تاریخ نامه‌های پیشین معماری یا اثر معماری است و یا معمار، در این تاریخ نامه‌ها به عمل معماری کمتر توجه کرده‌اند. (26) اما امروز برخی از صاحب نظران چنین تاریخ نامه‌هایی را «تاریخ آثار معماری» و «تاریخ معماران» می‌نامند و برآنند که نمی‌توان بسیاری از این آثار را مصداق «تاریخ معماری» دانست. (27)
پرسشی که در اینجا پیش می‌آید این است که اسباب غفلت از عمل معماری در تاریخ معماری چیست. شاید یکی از اسباب این غفلت آن است که «معماری»، به معنای فعل معمار، هیچ مصداق خارجی ندارد و ما با آن تنها در قالب اثر معماری و معمار مواجه می‌شویم. بنابراین در دوری گرفتار شده‌ایم که اثر معماری را به معمار احاله می‌کنیم و معمار را به اثر معماری، و در این میان از معماری که مقدم بر آن دو است غافلیم. (28) این مسئله در تاریخ معماری، که عمل معماری بُعد زمانی نیز پیدا می‌کند، از این نیز پیچیده‌تر است؛ چه عمل معماری در گذشته به انجام رسیده و ما امروز تنها با آثار آن، که بنیادی‌ترینش همان اثر معماری است، رودرروییم. (29)
پس بر مبنای ساختاری که برای پژوهش تاریخی برشمردیم، می‌توان به تعریفی برای تاریخ معماری نیز دست یافت. بر این اساس، تاریخ معماری پژوهشی است که با پرسش از وقایع معماری گذشته، یعنی واقعه‌ی ساخته و آبادان شدن جای‌ها، آغاز می‌شود. مرجع این پژوهش آثار مادی، کتبی، و شفاهی باقی از آن وقایع است و مقصد آن نیز در حالت کلی، کسب معرفت است و در حالت جزئی، به سبب آنکه مورخ معماری معمار است، مقصد او کسب معرفت در زمینه‌ی معماری است، یعنی شناختن و آموختن علم و عمل معماری.
پس معماری یکی از موضوعات تاریخ است، اما شاخه‌ای که مستقیماً به آن می‌پردازد تاریخ معماری است. از این منظر، تاریخ معماری، از یک سوی، ذیل رشته‌ی معماری است و، از سویی دیگر، از حیث اصول و مبانی متکی به رشته‌ی تاریخ، اما تا امروز معماران و مورخان معماری کمتر قائل به چنین مناسباتی میان تاریخ معماری و تاریخ بوده‌اند؛ شاید این غفلت به سبب ماهیت معماری است که از چنین پیوند یک سویه‌ای با تاریخ سر باز می‌زند. بنابراین برای روشن ساختن پیوند تاریخ و معماری بهتر است که یک بار نیز جایگاه و اهمیت معماری را در رشته‌ی تاریخ بشناسیم.

2. جایگاه معماری در رشته‌ی تاریخ

پیوند تاریخ و معماری پیوندی یک سویه نیست؛ روشن شدن وجه دیگر این پیوند مستلزم شناخت جایگاه معماری در رشته‌ی تاریخ است. اما این جایگاه پیشاپیش چندان روشن نیست، و در نگاه نخست، این تنها رشته‌ی معماری است که به واسطه‌ی شاخه‌ی تاریخ معماری وام دار تاریخ است. برای روشن ساختن جایگاه معماری در رشته‌ی تاریخ، بهتر آن است که نخست در ماهیت معماری، فارغ از بحث رشته بودن آن، تأمل کنیم.

2. 1. اثر معماری، مصنوع و محمل انسان

آثار معماری در شمار مصنوعات انسان است و، همچون دیگر ساخته‌های انسان، محصول فرهنگی است که در آن زیسته. «فرهنگ» در لغت به معنای دانایی است (لغت نامه‌ی دهخدا، ذیل «فرهنگ»)، دانایی‌ای که از «تجربه‌ی زیست» مداوم مردمان در گستره‌ای طبیعی حاصل شده است. (30) این منظر، فرهنگ به روزگاران حاصل شده و محصول یک دوره‌ی تاریخی نیست. مردمان هر دوران فرهنگ نمی‌سازند بلکه در فرهنگ می‌بالند و می‌زیند. پس فرهنگ در این معنی خلق الساعه نیست، اما مطلق هم نیست و خود در معرض تغییر و تحول تدریجی است. فرهنگ دارای مراتبی است؛ مراتب ژرف‌تر آن پایدارتر است و مراتب ظاهری آن بیشتر در معرض تغییر، لایه‌های سطحی‌تر فرهنگ خودآگاهانه و ارادی است و به همین سبب در معرض تغییر و تحول، اما لایه‌های ژرف‌تر آن به صورت ناخودآگاهانه و طبیعتاً غیرارادی در زندگی انسان در کار است؛ به همین سبب از تغییر و تحول مصون است. (31)
تمام زندگی، رفتار و ساخته‌های انسان، از جمله معماری، محصول فرهنگ است، فرهنگی که به صورت خودآگاه و ناخودآگاه در زندگی او در کار است. (32) البته معماران امروزین، به تبعیت از معماران دوران مدرن، تمایل بسیاری دارند که خود را تنها پدیدآورنده و خالق اثر معماری بنمایند و تنها نیروی مؤثر در کار معماری را خلاقیت معمارانه خویش پندارند. حال آنکه بسیاری از اندیشمندان معماری برآنند که این مدعا به کلی غلط است و هرگز نباید منکر دیگر نیروهای مؤثر در کار معماری شد. (33) معماران گذشته نیز هرگز اثر معماری را منسوب به خویشتن نمی‌پنداشتند. شاید به همین سبب، در کمتر اثر معماری می‌توان نام و نشانی از معمار آن جست و معمار بسیاری از ابنیه‌ی گذشته را نمی‌شناسیم (ریخته گران، 1385، ص24-26. همچنین نک. پازوکی، 1388، ص71-73).
از سوی دیگر، غایت معماری سکونت است. چنان که گفتیم، معماری ساختن و آبادان کردن جای‌هاست برای زندگی مردمان و محصول واقعه‌ی معماری، یا به تعبیری اثر معماری محمل حضور انسان و قرارگاه او در این جهان است. (34) پس مردم در تمام تاریخ در آثار معماری مقیم بوده‌اند و در آثار معماری زیسته‌اند، و تمام حیات انسانی در تمام اعصار در آثار معماری وقوع یافته است. پس حضور انسان در این عالم حضور در آثار معماری است (نک. قیومی بیدهندی، 1388، ص138).
به تعبیری، اثر معماری «ظرف زندگی انسان» است، (35) اما نباید این ظرف را عنصری منفعل در زندگی انسان پنداشت. این ظرف خود در شکل دادن به مظروف آن مؤثر است. مثلاً برخی از آثار معماری قرن‌ها دوام می‌آورند و نسل‌ها، یکی در پی دیگری، در آن متولد می‌شوند و می‌زیند و جای خود را به بعدی می‌دهند. از آن جمله‌اند بسیاری شهرها که قدمت چند صدساله دارند و مانند ظرفی که پیاپی پر و خالی شود نسل‌های بسیاری در آن زیسته‌اند. به همین سبب، امروز بسیاری از اندیشمندان، به ویژه دانشمندان علوم اجتماعی، در شناخت انسان و زندگی فردی و جمعی او متوجه آثار معماری، یا به تعبیر ایشان «محیط ساخته شده»، (36) به مثابه عاملی مؤثر هستند (Stieber, p 175).
پس اثر معماری هم محصول فرهنگ است و هم محملی برای حفظ و تداوم فرهنگ و هویت یک جامعه، زندگی فردی و جمعی انسان متأثر از ظرف زندگی اوست. به همین سبب، معماری خود تاریخ ساز است. اثر معماری مظهر فرهنگ زاینده‌ی آن نیز هست و می‌توان انعکاس همه‌ی ویژگی‌های فرهنگ را، از نازل‌ترین مراتب تا عالی‌ترین و رفیع ترین آن، در آن دید (بهشتی، ص8). به همین سبب، بسیاری از اندیشمندان شاخه‌های گوناگون علوم انسانی متوجه آثار معماری‌اند و در آن چون آینه‌ی فرهنگِ پدیدآورنده‌ی آن نظر می‌کنند (allantyne, 2006, p 37) از جمله‌ی سرشناس‌ترین این اندیشمندان والتر بنیامین، از متفکران مکتب فرانکفورت، است. بنیامین که مباحث جدی و تأثیرگذاری در زمینه‌ی هنر و زیباشناسی دارد (نک، احمدی، 1376، ص31)، در رساله‌ی ناتمام خویش با عنوان کتاب پاساژها (Passagenarbeit) برای شناخت فرهنگ و احوال شهر پاریس در قرن نوزدهم از میان مظاهر فرهنگی بیش از هرچه متوجه آثار معماری آن دوران بود. (نک.Morton, 2006). مورخان، به ویژه مورخان فرهنگی نیز، متوجه این آثارند و به آن همچون یکی از مهم‌ترین مظاهر فرهنگی التفات دارند.

2. 2. اثر معماری، سندی از روزگار گذشته

چنان که گفتیم به سبب ماهیت معماری که مصنوع و محمل انسان در این جهان است، بسیاری از اندیشمندان حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی متوجه آثار معماری‌اند. مورخان نیز در شمار این اندیشمندان‌اند و کمابیش متوجه اهمیت آثار معماری در پژوهش‌های تاریخی هستند.
از دلایل اهمیت معماری نزد مورخان نخست این است که افعال انسانی، که موضوع تاریخ است، در گاهی و در جایی روی داده‌اند و ناگزیر متأثر از آن جای و گاه بوده‌اند. پس شناخت جای رویداد، اعم از طبیعی یا مصنوعی، روشنگر وجهی از آن افعال است و به همین سبب، در تاریخ اهمیت دارد. نیز آثار معماری مظهری است از فرهنگ و جامعه‌ای که در آن پدید آمده و از وجهی از آن فرهنگ ادب و جامعه پرده بر می‌دارد، پس آثار معماری برجای مانده از‌ گذشته از مهم‌ترین شواهد در دست مورخ است.
مورخان در همه‌ی اعصار کمابیش متوجه آثار معماری بوده‌اند، (37) اما باید آغاز توجه جدی و گسترده‌ی مورخان به این آثار و بهره بردن از آن در نگارش تاریخ را در قرن نوزدهم میلادی جست (گلیجانی مقدم، 1384، ص62)، به سبب همین توجه به آثار معماری است که «فنون معماری» نیز در زمره‌ی دیگر «دانش‌های کمک کار تاریخ»، جون سکه شناسی، (38) زبان شناسی، (39) خط شناسی، (40) به حساب می‌آید. چه آشنایی با این فنون درک و شناخت بخشی از مهم‌ترین آثار تاریخی گذشته، یعنی آثار معماری، را ممکن می‌سازد (نک، آیینه‌وند، 1377، ص367، 368. همچنین نک. همان، ص391، 392).
پس آثار معماری نشانه‌هایی از گذشته است. این آثار به طور اعم حکم شواهدی از گذشته را دارند و بالأخص ظرف وقوع وقایع را، و از این حیث توجه به آن در شناخت آن واقعه ضروری است. پس مورخان ناگزیر از مطالعه‌ی آثار معماری‌اند، چه این آثار از مهم‌ترین شواهد و گاه شواهد اصلی در دست مورخ است. مثلاً پژوهشگری در شاخه‌ی تاریخ نظامی (41) متوجه آثار باقی از قلاع نظامی است، و در شاخه‌ی تاریخ ادیان (42) متوجه آثار عبادتگاه‌های ادیان مختلف، از کلیساها تا مساجد، است. مورخ تاریخ فرهنگی نیز آثار معماری را مظهر فرهنگ می‌داند و از این حیث در این آثار نظر می‌کند. مورخان تاریخ سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی نیز از وجهی متوجه آثار معماری گذشته‌اند (Leach, 2010, p 9-11) از اسباب اینکه آثار معماری موضوع مطالعه‌ی رشته‌های مختلف است این است که خود معماری ماهیتی میان رشته‌ای دارد و با نظام پیچیده‌ای از مسائل انسانی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در تعامل است. نک. Arnold, 2002, p1.

3. پیوند آغازین تاریخ و معماری

در این مقاله، در جستجوی پیوند میان دو رشته‌ی تاریخ و معماری، یک بار جایگاه تاریخ را در رشته‌ی معماری جستیم و دیگر بار جایگاه معماری را در رشته‌ی تاریخ. آنچه مبنای این پیوند بود در محدوده‌ی رشته‌های دانشگاهی و ازجنس تعاملات میان رشته‌ای بود. اما چنان که دیدیم، هم تاریخ و هم معماری با شئون مختلف حیات انسانی در ارتباط‌اند و کژفهمی است اگر تصور کنیم تنها در قالب تنگ رشته‌های دانشگاهی می‌توان به شناختی جامع از نسبت آن دو دست یافت. برقراری پیوندی محکم‌تر میان تاریخ و معماری مستلزم توجه به ماهیت این دو و بنیادهای آنهاست و در خور مجالی فراخ‌تر. اما در اینجا، جستجویی می‌کنیم در سرآغاز این دو شاخه و پیوند آغازین آنها؛ به امید آنکه سرآغازی شود برای یافتن پیوند بنیادین تاریخ و معماری، فارغ قید و بندهای ساز و کار دانشگاهی.
دوران تاریخی با اختراع خط آغاز شد. از دوران پیش از آن هیچ سند مکتوبی در دست نیست و به همین سبب آن دوران را «پیش از تاریخ» (43) گویند. تمام آنچه از آن دوران می‌دانیم تنها از طریق افسانه‌ها و اسطوره‌ها و به صورت شفاهی حفظ شده است (See Encyclopedia of Encarta, “prehistory”). اختراع خط خود یکی از دستاوردهای جوامع «متمدن» بود. «تمدن» در لغت به معنای تخلق به اخلاق اهل شهر و در شهر بود باش کردن و انتظام شهر نمودن است (لغت نامه‌ی دهخدا، ذیل «تمدن») تمدن در زبان‌های لاتینی نیز civilization است. که از ریشه‌ی لاتین civis به معنی شهروند، منبعث شده. نک. “civilization” in Merriam Webster's Dictionary. آنگاه که انسان زندگی صحراگردی را ترک گفت و اجتماع شهری را برگزید یا به شهرنشینی روی آورد، از وضعیت غیرمتمدن درآمد و تمدن یافت. تمدن یافتن در این معنی، شهرنشین شدن است. (44) اما تمدن و زندگی شهرنشینی از چه دورانی آغاز شد و علل و دلایل آن چه بود؟
بر سر این دلایل در میان باستان شناسان اختلاف است، اما همه‌ی ایشان اتفاق نظر دارند که این تحول با پیشرفت فن معماری، در کنار پیشرفت دیگر علوم و فنون، و به تبع آن گسترش استقرارگاه‌ها و ساخت ابنیه‌ی کامل‌تر ملازم بود (ملکی شهمیرزادی، 1378، ص465). یکی از تبعات تولید غذا، به ویژه از طریق کشاورزی، یک جانشینی بود. اقامتگاه‌های نخستین موقتی و فصلی بود و استمرار در یک جانشینی به تدریج زمینه ساز ساخت خانه شد. پیشرفت خانه سازی در کنار تحولاتی که در نظام اجتماعی پدید آمد، به پیدایش سکونت گاه‌های جمعی مانند «ده» و یا «روستا» انجامید و کم کم زمینه ساز زندگی شهری شد (همان، ص158، 159).
مورخان گذشته نیز متوجه این نسبت و اهمیت معماری در پیدایش تمدن بودند. چنان که در نظر ابن خلدون، صناعت معماری یا به تعبیر وی «صناعت البناء» در شمار نخستین و بنیادی‌ترین صنایع «عمران حضری» است. «عمران»، در نظر ابن خلدون، زیستن مردمان در کنار یکدیگر در شهرها و روستاهاست، برای خو گرفتن به یکدیگر و برآوردن نیازهای خود و دیگران، چرا که کمک به یکدیگر برای پیدا کردن روزی در سرشت مردم است. در نظر وی، عمران دو گونه است. گونه‌ی یکم، که «عمران بدوی» است، زیستن در بیابان‌ها و کوه‌ها و ریگزارها و جای‌هایی است که آبادان نیستند. گونه‌ی دوم، که «عمران حضری» است، زیستن در شهرها و روستاها و خانه‌ها و نگاه داشتن خویش در آنها به کمک دیوارها و باروها است (ابن خلدون، 1385، ج1، ص75).
پس تا اندازه‌ای روشن شد که «عمران حضری» چیست، و چرا معماری از نخستین و پیش‌ترین صنایع آن است. چنان که پیداست، «عمران حضری» یعنی زیستن در شهرها و روستاها و جای‌های آبادان، و روشن است که برای زیستن در این جای‌ها از نخستین و پیش‌ترین کارها «معماری» یا «آبادان کردن» آنجاست. این پیوند در واژگان نیز پیداست؛ چه معنای اصلی «عمران» آبادانی است و معنای اصلی «معماری» آبادان کردن، و این هر دو از یک ریشه‌اند (ابوعلی، 1389، ص33، 34). چنان که دیدیم، توجه تاریخی و پیدایش علم تاریخ مشخصات جوامع متمدن است، و سرآغاز تمدن نیز در گرو پیدایش معماری. بنابراین، تاریخ و معماری از آغاز با هم ملازم بوده‌اند، و پیدایش یکی در گرو دیگری است.

نتیجه

تاریخ و معماری امروز دو رشته‌ی دانشگاهی مجزایند که رابطه‌ی آنها پیشاپیش روشن نیست. اما این دو به هم پیوسته‌اند. از یک سوی، معماری در شمار افعال انسانی است و موضوع تاریخ. اما مورخان کمتر به معماری، به مثابه فعل، توجه داشته‌اند. در عوض، این افعال موضوع پژوهش تاریخ معماری است، که شاخه‌ای مستقل در رشته‌ی معماری است. علی رغم کاستی‌های بسیار تاریخ معماری، این رشته از حیث اصول و مبانی متکی بر رشته‌ی تاریخ است؛ و شناخت درست علم تاریخ اساس بازاندیشی و تدوین مبانی معرفت شناختی و روش شناختی تاریخ معماری تواند بود.
از سوی دیگر، معماری یکی از افعال انسان است که رسالت آن آبادان کردن جهان است. برای زیستن مردمان، پس اثر معماری هم ظرف زندگی انسان و شکل دهنده به مظروف آن است و هم محصول و مظهر فرهنگی که در آن پدید آمده است. پس معماری هم تاریخ ساز است و هم شاهدی ارزشمند در دست مورخان.
فارغ از پیوند میان دو رشته‌ی تاریخ و معماری، که در این مقاله به تفصیل از آن صحبت کردیم، تاریخ و معماری با حیات انسانی پیوسته‌اند و از این روی پیوند بنیادی‌تری با یکدیگر دارند. تأمل در سرآغاز تاریخ و معماری نشانگر آن است که این دو از آغاز به هم پیوسته و ملازم یکدیگر بوده‌اند. کشف و شناخت پیوند بنیادین تاریخ و معماری مبنای برقراری پیوندهای جدید میان این دو رشته تواند بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس ارشد مطالعات معماری از دانشگاه شهید بهشتی Hashemii.mitra@gmail.com.
2. design.
3. theory.
4. criticism.
5. architectural history.
6. visual arts.
7. برای مثال، کتاب سرگذشت هنرمندانی اثر وازاری (Giorgio Vasari, 1511-1574)، که به تعبیری «پدر تاریخ هنر» است، به زندگی «نقاشان، مجسمه سازان و معماران مشهور» اختصاص داشت. نک. ماری، 1384، ص 143.
8. در ادامه درباره‌ی بخشی از انتقادات بیشتر خواهیم گفت.
9. pragmatic.
10. discipline.
11. epistemological.
12. methodological.
13. chronology.
14. کار، تاریخ چیست؟، ص49.
15. research.
16. inputs.
17. process.
18. outputs.
19. گاه این دو معنی متمایز را «تاریخ چونان گزارش» و «تاریخ چنان رویداد» نیز گویند. نک. استنفورد، 1384، ص22.
20. نمونه‌های کاربرد تاریخ در این معنی بسیار است. برای نمونه نک. حاجی خلیفه، 1402ق، ص212. برا آگاهی بیشتر در این باره نک. آیینه وند، 1377، ص57-62.
21. مثلاً مترجمان پیشین در ترجمه از زبان فرانسه، علاوه بر لفظ «historie»، الفاظ «annals» به معنای «سالنامه»، «chronique» به معنای «گاه شماری»، «ere» به معنای «مبدأ تاریخ»، «computation» به معنای «حساب تخمینی زمان»، و «date» به معنای «سال ماه» را نیز به «تاریخ» برگردانده‌اند. نک. لغت نامه‌ی دهخدا، ذیل «تاریخ».
22. Robin George Collingwood (1889-1943).
23. یکی از کسانی که در ساختار پژوهش اندیشیده و تحلیلی از آن به دست داده مارتین‌هایدگر است. در نظر او، بنیاد هر پژوهش بر پرسشی نهاده شده است. پرسش در آغاز درباره‌ی چیزی است که به آن «موضوع تحقیق» گوییم. در انجام نیز برای رسیدن به چیزی است که به آن «مفصل تحقیق» گوییم. رفتن از آغاز به انجام راه نیز به کمک چیزی است که به آن «مرجع تحقیق» گوییم. این سه ارکان اصلی هر پژوهش‌اند و مراد از «ساختار پژوهش» در اینجا نیز همین است. (هایدگر، 1386، ص66-68).
24. برای آگاهی بیشتر درباره‌ی معنای «معماری» نک. قیومی بیدهندی، 1388، ص5، 6.
25. نمونه‌ی این قبیل توجهات نادر است. در معدود موارد موجود نیز، مقصود نه شناخت واقعه‌ی معماری، بلکه نشان دادن مسائلی دیگر همچون قدرت پادشاهان بوده است. از آن جمله است اهتمام منصور، خلیفه‌ی عباسی، به ساختن شهر بغداد که در برخی از متون از جمله در البلدان یعقوبی به تفصیل آمده است. نک. یعقوبی، 2536، ص26-8.
26. تاریخ معماری از این حیث متأثر از تاریخ هنر است، چه این شیوه‌ی معمول مورخان هنر بوده است. نک. آرنولد، 1389، ص68. همچنین نک. Fernie, 2006, p 20.
27. انتقاد بر این دو شیوه‌ی تاریخ نویسی در هنر و معماری سبب بازاندیشی تاریخ هنر و معماری در سال‌های اخیر شده است (آرنولد، 1389، ص27، 28). همچنین نک .Fernie, 2006, p 204; Arnold,2002 , p 3.
28. درباره‌ی هنر و نسبت آن با اثر هنری و هنرمند نیز چنین است (ریخته گران، 1386، ص30، 31).
29. محصولی واقعه‌ی معماری آبادی یا ساختمان است که به آن «اثر معماری» گوییم. واقعه‌ی معماری با اثر آن، که ساختمان یا آبادی است، پیوندی ماهوی دارد. چنان که می‌توان این دو را ظاهر و باطن یک چیز دانست. آثار معماری در صورتی موضوع تاریخ معماری است که آن را مظهر آن وقایع بدانیم، و چنان نیست که هر تأملی در آثار معماری گذشته را بتوان «تاریخ معماری» نامید. نک. آرنولد، 1389، ص2، 29.
30. این تعبیر از استاد گرامی، مهندس سید محمد بهشتی، است. (همچنین نک. حمید، «فرهنگ نفس انسانیت است»، ص126.) «فرهنگ» یکی از واژگانی است که به دست دادن تعریفی جامع و واحد از آن دشوار است. صاحب نظران این حوزه نیز به پیچیدگی معنایی این واژه، به ویژه در زبان‌های لاتینی، معترف‌اند (نک، پهلوان، 1388، ص68، 69). مراد از فرهنگ در اینجا، معنای اعم آن است؛ چه «فرهنگ» در معانی جزئی تری نیز به کار می‌رود. مثلاً گاه آثار هنری یا آداب و رسوم و آیین‌های یک قوم را «فرهنگ» می‌نامند. این معانی را می‌توان «محصولات فرهنگ» یا، به تعبیر جامعه شناسان، «فرهنگ مادی» نامید. برای آگاهی درباره‌ی این تنوع معنایی نک. پهلوان، 1388، 48، 49.
31. مجموعه‌ی تأثیرات گونه‌ی نخست چنان در زندگی فردی و جمعی انسان عیان است که گاه این شبهه پیش می‌آید که هرچه هست در همین مرتبه رخ داده و مراتبی دیگر در کار نیست (بهشتی، 1387، ص8، 9).
32. به اعتبار همین ویژگی است که امروز می‌توان از معماری گستره‌های گوناگون فرهنگی، مانند «معماری ایران»، سخن گفت. البته این محدوده‌ها مبتنی بر مرزهای فرهنگی است، نه مرزبندی‌های سیاسی کنونی، مثلاً مراد از «معماری ایران»، معماری ایران فرهنگی است، نه ایران کنونی. نک. خالقی مطلق و متینی، 1384.
33. از این حیث وضعیت معماری قدری روشن‌تر از دیگر هنرهاست، چرا که ساخت ابنیه هزینه بر است و تصمیم برای ساخت آن معمولاً تصمیمی جدی است. نیز بنا نشانه‌ی شأن و حیثیت اجتماعی انسان است. پس نمی‌توان کار معماری را تنها منوط به خلاقیت و خواست معمار دانست. شواهد بسیاری از این تأثیرات در کار معماری از دوران باستان تاکنون در دست است. نک. Ballantyne, 2006, p 39.
34. «معماری» در معنای اعم آن صرف ساختن نیست بلکه آباد کردن است. به این تعبیر، هرگونه مداخله‌ی انسان در طبیعت برای تبدیل موانع زیستی به منابع زیستی معماری است.
35. این تعبیر از استاد گرامی دکتر مهدی حجت است.
36. built environment.
37. چنین توجهاتی را حتی در میان مورخان نخستین، همچون توسیدید و هرودوت، نیز می‌توان جست (هیوز وارینگتون، 1386، ص475، 476).
38. numismatics.
39. philology.
40. paleography.
41. military history.
42. history of religious.
43. prehistory.
44. پهلوان، 1388، ص357، 358.

منابع تحقیق :
- آرنولد، دینا (1389). تاریخ هنر، ترجمه‌ی رحیم قاسمیان، تهران: بصیرت.
- آیینه وند، صادق (1377). علم تاریخ در گستره‌ی تمدن اسلام، ج1. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی
و مطالعات فرهنگی.
- ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد (1385). مقدمه‌ی ابن خلدون، ترجمه‌ی محمد پروین گنابادی، ج1، تهران: علمی و فرهنگی.
- ابوعلی، سامان (1389). اندازه و شمار در صناعت عمارت: راهی برای آموختن صناعت عمارت در گذشته‌ی ایران به کمک اندازه و شمار. پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران. استاد راهنما: محمدرضا رحیم زاده، مهرداد قیومی بیدهندی و مهدی حجت. تهران: دانشگاه شهید بهشتی، دانشکده‌ی معماری و شهرسازی، بهمن 1389.
- احمدی، بابک (1376). خاطرات ظلمت: درباره‌ی سه اندیشه گر مکتب فرانکفورت والتر بنیامین، ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، تهران: مرکز.
- استنفورد، مایکل (1384). درآمدی بر تاریخ پژوهی، ترجمه‌ی مسعود صادقی، تهران: دانشگاه امام صادق.
- ____(1382). درآمدی بر فلسفه‌ی تاریخ، ترجمه‌ی احمد گل محمدی، تهران: نی.
- بهشتی، سید محمد (1387). «جهان باغ ایرانی»، در گلستان هنر، ش12، ص7-15.
- ____ (1387). «غزل باغ ایرانی». در گلستانی هنر، ش11، ص8-12.
- پازوکی، شهرام (1388). حکمت هنر و زیبایی در اسلام، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران.
- پهلوان، چنگیز (1388). فرهنگ و تمدن، تهران: نی.
- حاجی خلیفه (1402ق). کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، بیروت: دارالفکر.
- حجت، مهدی (1380). میراث فرهنگی در ایران؛ سیاست‌ها برای یک کشور اسلامی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
- حمید، حمید. «فرهنگ نفس انسانیت است»، در تعریف فرهنگ ایرانی، حسین سرفراز (ویراستار)، ص109-127.
- خالقی مطلق، جلال و جلال متینی (1384). «هویت ایرانی و مرزهای ایران فرهنگی»، در گلستان هنر، ش1، ص7-17.
- ریخته گران، محمدرضا (1386). حقیقت و نسبت آن با هنر: شرح رساله‌ای از مارتین‌ هایدگر، تهران: سوره‌ی مهر.
- ____(1385). هنر و زیبایی شناسی در شرق آسیا، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران.
- قیومی بیدهندی، مهرداد (1388). «سخنی در منابع مکتوب تاریخ معماری ایران و شیوه‌ی جستجو در آنها»، در گلستان هنر، ش15، ص205-.
- کار، ادوارد هلت (1386). تاریخ چیست؟، ترجمه‌ی حسن کامشاد، تهران: خوارزمی.
- کالینگوود، رابین جرج (1385). مفهوم کلی تاریخ، ترجمه‌ی علی اکبر مهدیان، تهران: اختران.
- گلیجانی مقدم، نسرین (1384). تاریخ شناسی معماری ایران: طرح رویکردی جدید با توجه به کاستی‌های تاریخ نگاری معماری ایران، تهران: دانشگاه تهران.
- ماری، کریس (ویراستار) (1384). نویسندگانی برجسته‌ی قلمرو هنر: از عهده کهن تا پایان سده‌ی نوزدهم، ترجمه‌ی صالح طباطبایی و فائزه دینی، تهران: فرهنگستان هنر.
- ملک شهمیرزادی، صادق (1378). ایرانی در پیش از تاریخ: باستان شناسی ایران از آغاز تا سپیده دم شهرنشینی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
- ‌هایدگر، مارتین (1386). هستی و زمانی، ترجمه‌ی سیاوش جمادی، تهران: ققنوس.
- هیوز وارینگن، مارنی (1386). پنجاه متفکر کلیدی در زمینه‌ی تاریخ، ترجمه‌ی محمدرضا بدیعی، تهران: امیرکبیر.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (2536). البلدان، ترجمه‌ی محمد ابراهیم آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- Arnold, Dana, Elvan Altan Ergut, Belgin Turan Özkaya (eds.) (2006). Rethinking Architectural Historiography. New York: Routledge.
- ______. (ed.) (2002). Reading Architectural History. London: Routledge.
- Ballantyne, Andrew (2006). “Architecture as evidence”, Rethinking Architectural Historiography, Dana Arnold and others (eds.), New York: Routledge, p 34-49.
- Coldstream, Nicola (2003). “The Architect, history and architectural history”. Transactions of the Royal Historical Society (Sixth Series), Janet L. Nelson (ed.), Royal Historical Society, p 219-226.
- Fernie, Eric C. (2006). “Art history and architectural history”, Rethinking Architectural Historiography, Dana Arnold and others (eds.), New York: Routledge, p 17-23.
- ______. (2003), “History and architectural history', Transactions of the Royal Historical Society. vol.13, p 199-206.
- GÜven, Suna (2006). “Frontiers of fear: Architectural history, the anchor and the sail”, Rethinking Architectural Historiography Dana Arnold and others (eds.), New York: Routledge, p 72-81.
- Leach, Andrew (2010). What is Architectural History?. Cambridge: Polity Press.
- Morton, Patricia A. (2006) “The afterlife of buildings: Architecture and Walter Benjamino's theory of history”, Rethinking Architectural Historiography: Dana Arnold and others (eds.) New York: Routledge, p 215-228.
- Otto, Christian F. (2006) “Program and programs”, Rethinking Architectural Historiography, Dana Arnold and others (eds.), New York: Routledge, p 50-59.
- Payne, Alina A. (1999), “Architectural history and the history of art: A Suspended dialogue”. Journal of the Society of Architectural Historians. vol.58 , No.3 , p 292-299.
- Seligmann, Claus (1980). “Architectural history: Discipline or routine?”, Journal of Architectural Education, vol.34 , no.1 , How Not to Teach Architectural History (Autumn, 1980), p 14-19.
- Stieber, Nancy (2006). “Space, time, and architectural history”. Rethinking Architectural Historiography, Dana Arnold and others (eds.), New York: Routledge, p 171-182.

منبع مقاله :
به کوشش داریوش رحمانیان؛ (1392)، مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاری‌های میان رشته‌ای، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.