خدمت رسانى و خوبى به مردم

نويسنده:زهرا نساج



طليعه سخن

جامعه‏اى كه رهبران و مسئولان دينى و اجتماعى در آن پيشگام خدمت رسانى باشند مصداق جامعه قرآنى است، زيرا در بينش توحيدى، بزرگان هر ملتى طبيبان دوّارى هستند كه شيفتگان خدمت اند نه تشنگان قدرت. از روى آورى به مشكلات مردم، دل خسته و ملول نمى‏شوند بلكه با شتاب و عدم اتلاف وقت زمينه اعتماد و خوش‏بينى را در مردم به وجود مى‏آورند.
امام خمينى (رحمت الله علیه) بارها مسئولين نظام را در راه خدمت و نيكى به مردم تشويق كردند واز اين كه خود خدمت گزار ملت باشد اظهار رضايت مى‏نمود. ايشان در دستورالعملى چنين به فرزند خويش نگاشته‏اند: آنچه گفتم بدان معنا نيست كه خود را از خدمت به جامعه كناركشى و گوشه‏گير و كلّ بر خلق اللّه باشى كه اين از صفات جاهلان متنسّك است يا درويشان دكان دار... از زير بار مسئوليت انسانى، كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالى مكن. [1]
اين تعبير امام خمينى (رحمت الله علیه) از نگرشى ژرف سرچشمه مى‏گيرد كه انسان حقيقت جو خدمت به خلق را جداى از بندگى خالق نمى‏بيند و در واقع مردم را عيال خدا مى‏داند و از خدمت به آنها سرباز نمى‏زند.چنان چه اين ديد به صورت فرهنگ درآمده و مسئولان با عزمى راسخ در پى انجام وظايف محوله گام بردارند مردم با دل گرمى بيشتر در امر حفاظت از نظام در صحنه حاضر مى‏گردند.
امام على (علیه السلام) درباره نيكى و خدمت به خلق مى‏فرمايد: اين را بدان كه در جلب خوش بينى مسئولان نسبت به كارمندان و زير دستان و شهروندان چيزى كار سازتر از خدمت به آنان و كاستن هزينه‏هاى
زندگيشان و حذف تحميل هانيست. پس در اين زمينه طورى رفتار كن كه با تكيه برآن خوش بينى و اعتماد زير دستانت فراهم شود. [2]

خدمت رسانى

در فرهنگ اسلام موضوع خدمت رسانى به مردم؛ خصوصاً صالحان و مؤمنان از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است. اولياى الهى همواره در خدمت به خلق پيش قدم بوده و به پيروان خويش سفارش نموده‏اند كه در انجام اين فريضه مهم كه از عالى‏ترين درجات ديندارى است همت گماشته و در نفع رسانى به مردم ولو با خدمتى اندك از هيچ كوششى دريغ نورزند.
اين عمل چندان با اهميت است كه پيامبر اكرم (علیه السلام) ميزان محبوبيت نزد خدا را وابسته به آن دانسته و مى‏فرمايد: بهترين مردم كسى است كه براى ديگران سودمندتر باشد. [3]
از ديگر وجوه خدمت به خلق، بُعدِ عبادى آن است، زيرا عبادت تنها به روزه گرفتن و نمازخواندن محدود نمى‏شود و چنان چه فكر، قلب و اعضا در خدمت حق باشند و اعمال خالصانه در راه رضاى خدا انجام پذيرد داشتن روحيه خدمت گذارى نيز زمينه ساز عبادت پروردگار است:
در آموزه‏هاى دينى خدمت به مردم وظيفه هر فرد مسلمان و جزء برنامه‏هاى اصلى پيامبران و اساس اخلاق اسلامى است. اهميت اين مطلب به حدى است كه پيامبر اكرم (علیه السلام) كسانى را كه با بى توجهى و غفلت از پذيرش اين مسئوليت شانه خالى مى‏كنند، مسلمان نمى‏داند:«من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس منهم و من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم؛ [4] كسى كه در هر صبحگاه به امور مسلمين همت نگمارد و در انديشه كارهاى آنان نباشد از آنها نيست و كسى كه بشنود مردى فرياد مى‏زند و كمك مى‏طلبد و به او كمك نكند مسلمان نيست».
از آن جا كه زندگى اجتماعى بر پايه ارتباطات سنجيده و در سايه خيرخواهى وعلاقه به هم نوع، پايه ريزى گرديده و بر اساس تعاون و خدمت به هم قوام مى‏يابد، لازم است افراد به فكر منفعت خويش نباشند ودر پى ارضاى غرايز شخصى قدم برندارند، بلكه به نفع ديگران نيز گام بردارند، درد آنها را درد خود دانسته و در درمانش بكوشند. چنين انديشه مثبتى موجب مى‏شود تيرگى‏ها و مشكلات از آسمان زندگى انسان‏ها كنار رفته و درد دردمندان به داروى جانبخش طبيبان دوّار (خدمت گزاران) درمان شود و به مدد دست‏هاى تواناى آنها جامعه‏اى پيشرو، سالم و سربلند به وجود آيد.

خوبى و احسان

احسان به مردم ويژگى‏اى است پسنديده كه بارها قرآن كريم انسان‏ها را به انجامش ترغيب نموده است. خداوند متعال نيكوكاران را دوست دارد و آنها را به پاداشى عظيم مژده داده است. دست‏گيرى از مردم و كمك در حل مشكلات مادى ومعنوى آنها و شادكردن قلوب مؤمنين جلوه‏هايى از احسان است. نيكى به مردم خصلتى است ارزشمند كه با ايمان به خدا موقعيتى را به وجود مى‏آورد كه انسان با تكيه بر فضل پروردگار، با شور و علاقه، خوبى راترويج كند وباعشق و ايثار در برداشتن موانع از سر راه ديگران لذت آسوده زيستن را به كامشان گوارا كند. در پرتو احسان، عدالت اجتماعى و انصاف پديدار مى‏گردد و فرمان قرآن كريم تحقق مى‏يابد: «انّ الله يامر بالعدل و الاحسان؛ [5] خدا فرمان مى‏دهد به عدل و احسان.
از ثمرات احسان، رفع كدورت‏ها، حذف دشمنى‏ها و به وجود آوردن فضايى است كه همه از احساس يك رنگى و همدلى لذت مى‏برند. اين انديشه كه انسان در افق ديدش بندگان خدا را نيز جاى دهد، برخاسته از طبعى عالى و جوهره انسانى است كه خداوند به بشر ارزانى داشته است. وقتى دردى از مسلمانان وجوان آدمى را بيدار مى‏كند و او را با آغوشى باز و نيرويى خستگى‏ناپذير به مساعدت هم نوعان مى‏كشاند، انسانيت معنا مى‏يابد كه:
بنى آدم اعضاى يكديگرند
كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
كسانى كه استطاعت دارند ولى در دستگيرى از مستمندى قدمى بر نداشته و كوچك‏ترين زحمتى را تقبل نمى‏كنند و حتى از اقداماتى كه در اين زمينه صورت مى‏گيرد ممانعت به عمل مى‏آورندافرادى فرومايه و بى احساسند كه خداوند آنها را به عقوبت سخت مبتلا مى‏گرداند، زيرا خداوند همان گونه كه خود با فضل و رحمت با مردم رفتار كرده از انسانها نيز خواسته تا با هم به نيكى برخورد كنند و فضل و بخشش را فراموش نكنند: «ولا تنسوا الفضل بينكم». [6]

پاداش احسان

پروردگار عالم مظهر هر خير و خوبى است. او انسان‏ها را با احسان پرورش مى‏دهد و در مدرسه بندگيش الفباى نيكى مى‏آموزد. اگر بنده‏اى توفيق يافت تا به بندگان احسان كند بايد بداند كه خداوند به لطف خويش او را برگزيده تا با الهام از سرچشمه فيض ربوبى زيبايى احسان را درك نمايد و آن گاه به واسطه او نعمت‏هاى الهى بر مردم نازل شود. اين سعادتى والاست كه امام سجّاد (علیه السلام) نيز در دعاى مكارم‏الاخلاق از خدا مى‏طلبد: «واجرى للناس على يدى الخير ؛ با دست‏هاى من به مردم خير برسان.» در فرهنگ قرآنى پاداش نيكى به ديگران برگشت آن عمل به خود است و بى توجهى به نيازهاى مردم و كم لطفى در رفع احتياجات آنها ظلم به خويشتن است؛ چنان چه قرآن مى‏فرمايد:
«ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اسأتم فلها». [7] اگر نيكى كنيد به خود كرده‏ايد و اگر بدى كنيد به خود كرده‏ايد.
در شرع مقدس از عمل نيك به معروف تعبير شده و نيكوكاران اهل معروف‏اند، يعنى خوبى كرده و به خوبى فرمان مى‏دهند و اين از بالاترين فضايل و كمالات انسانى است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «محبوب‏ترين مردم پيش خدا كسى است كه معروف را دوست بدارد و خودش هم به مردم نيكى كند». [8]
در روايات آمده است كه در بهشت درى است كه فقط نيكوكاران از آن وارد مى‏شوند، افرادى كه در دنيا مازاد ثروت خويش را در جهت رفع مشكلات قشر آبرومند جامعه صرف مى‏كنند و با باران خير و نيكى كوير عطشناك جان‏هاى نيازمند را سيراب مى‏سازند و با اين عمل، خدا و پيامبرش را خرسند مى‏گردانند. نيكوكاران در دنيا عزيز و سربلندند و در آخرت نيز از خوبان هستند. پيامبر اكرم (علیه السلام) فرمود: «نيكوكاران در دنيا در آخرت نيز نيكوكار شناخته مى‏شوند، زيرا در عرصه محشر كه كفّه حسنات و اعمال خير آنها در ميزان‏ [9] سنجش سنگينى مى‏كند از ثواب‏ها و حسنات خود مقدارى را به گناه كاران مى‏بخشند و باعث رهايى آنها مى‏شوند».

به چه كسى نيكى كنيم

در احاديث و متون دينى به ارزش ذاتى احسان و خدمت به مردم اشاره شده و آن را به زمان و كان و يا اشخاص خاصى محدود نكرده‏اند. هرچه دامنه اين عمل پسنديده گسترش يافته و در شعاع تابش آن انسان‏هاى بيشترى قرار گيرند، خداوند بر نزول بركت و رحمت خويش مى‏افزايد. پيامبر اكرم (علیه السلام) در اين باره فرمود: «پس از ايمان به خداوند سرآمد تمام اعمال عاقلانه، مهربانى و نيكى با مردم است؛ چه خوب باشند چه بد». [10]
گرچه در احسان نمودن مرزى وجود ندارد و در پرتو آن انسان‏هاى خوب و بد بهره‏مند و سيراب مى‏شوند، اما نبايد از نظر دور داشت كه كمك به ظالمين و ستم گران در حيطه وظايف مسلمين نمى‏باشدو چنان چه شخصى از كمك رسانى به كافر خوددارى كرد مورد مؤاخذه قرار نمى‏گيرد، در حالى كه كوتاهى در مورد انسان‏هايى كه مسلمان، مؤمن و نيازمند هستند مذمت شده و عذاب الهى به دنبال خواهد داشت.
امام سجّاد (علیه السلام) در اين باره به فرزندش فرمود: هركس تقاضاى خير و نيكى از تو نمايد، از احسان به او دريغ مكن، زيرا اگر تقاضا كننده لايق آن نيكى باشد تو به حقيقت دست يافته‏اى و اگر شايستگى آن را نداشته باشد تو در پاسخ به خواسته‏اش مراتب بزرگوارى خود را ابراز داشته‏اى. [11]
احسان و خدمت به خلق تنها بخشيدن مال و رفع دردهاى مادى و دنيوى نيست، بلكه بخشش و كمك‏هاى معنوى و اصلاح امور اخلاقى و اجتماعى مردم از عالى‏ترين نوع احسان است. راهنمايى و نجات اشخاصى كه به بيراهه رفته‏اند و دست‏گيرى از آنها به اميد رهايى و هدايت، ارزنده‏ترين كارى است كه نيكوكاران انجام مى‏دهند.

انواع احسان

نيكى بر حسب حالات احسان كننده واحسان شونده گوناگون است ؛ مثلاً انسانى كه به حكم فطرت در مقابل احسانى كه به او شده احسان مى‏كند طبيعى‏ترين عكس العمل را نشان داده، زيرا ناسپاسى در پاسخ عمل نيك بسيار زشت و نكوهيده است. قرآن كريم در اين باره مى‏فرمايد: «هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان». [12] آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟»
قسم ديگر احسان آن است كه انسان به كسى نيكى كند كه او را نمى‏شناسد و قبلاً نيز خير ونيكى از او دريافت نكرده است. اين خوبى كه يك طرفه و بدون مقدمه است، احسان ابتدايى گويند. خداوند متعال در گستره‏اى بى نهايت اين گونه به بندگانش نيكى مى‏كند. او آغاز كننده هر احسانى است، بدون آن كه بندگانش احسانى كرده ويا استحقاق آن را داشته باشند.
بالاترين مرتبه احسان در بين مردم اين است كه نسبت به شخصى كه بدى كرده نيكى شود.خداوند اين برخورد كريمانه را به پيروان مكتب اسلام توصيه كرده و فرموده: هميشه بدى را به بهترين شيوه - خير و نيكى - پاداش ده. [13]
بدى‏ها را با خوبى پاسخ دادن سبب مى‏شود كه دشمنى و كدورت از بين برود و دوستى و مهربانى در روابط انسان‏ها حاكم گردد. امام صادق (علیه السلام) نيز در كسب اين اخلاق شايسته فرموده است: مى‏خواهيد شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم؟ يكى اين كه اگر كسى به تو ظلمى كرده او را ببخشى و اگر كسى با تو قطع رابطه كرد با او رفت و آمد كنى و با كسى كه به تو بدى كرده احسان ورزى. [14]

آداب احسان

در سيره معصومين (علیه السلام) احسان كردن با نكاتى بسيار ظريف و دقيق همراه است كه رعايت آنها سبب ارتقاى عمل و مقبوليت آن مى‏شود كه برخى از آنها عبارت اند از:
الف - شتاب در نيكى:
يكى از آداب احسان، شتاب در اين عمل است. از دست دادن وقت و منتظر نگه داشتن نيازمندان، سبب پشيمانى و حسرت مى‏شود و آدمى را از پاداش شايسته و آرامش وجدان محروم مى‏سازد.
شتاب در احسان همانند ميوه‏اى بر درخت است، همان طورى كه درخت پس از ميوه دادن گوارايى و سودش بر همگان آشكار مى‏گردد، احسان در وقت نيازمندى هم لذت بخش و گواراست. امام على (علیه السلام) مى‏فرمايد: «برطرف كردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز: 1- كوچك شمردن خدمت، تا خدا آن را بزرگ نمايد،2- پنهان داشتن آن، تا خدا آن را آشكار سازد، 3- شتاب در برآوردن نياز، تا براى محتاج گوارا و مسرت بخش باشد». [15]
ب - منع منت گذارى
از جمله آفات احسان و خدمت به مردم منت گذارى است كه با اين كار ماهيت عمل، باطل مى‏گردد. خداوند متعال در سوره بقره آيه 264 مى‏فرمايد: «ولا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى»؛ صدقاتى كه مى‏دهيد و احسان‏هايى كه به مردم مى‏كنيد با منت و اذيت از بين نبريد.
بزرگان دين كه در موقعيت‏هاى مختلف به رفع مشكلات و گرفتارى‏هاى مردم اقدام مى‏كردند به پيروان خويش آموخته‏اند كه براى حفظ آبروى اشخاص در پنهان احسان كرده و از منت گذارى بپرهيزند. اگر انسان درك كند كه به خاطر حضور حاجت‏مندى كه بر او وارد شده و مورد احسان واقع گرديده به چه مقام و فضيلتى در بارگاه الهى نائل مى‏گردد هيچ گاه نيكى‏هايش را با منت ضايع نمى‏كند.

شاد كردن مؤمن

از ارزش‏هاى پسنديده اخلاقى، كه با نيكى قرين است و در آيين اسلام بدان تأكيد شده، خوشحال نمودن بندگان خداست. از فرمايشات بزرگان دين در مى‏يابيم كه خوشحالى بنده‏اى از بندگان خدا، سرور پيامبر و امامان و رضايت پروردگار را به دنبال دارد و انسانى كه در شادى ديگران شريك بوده و گرد و غبار غم را مى‏زدايد و در راهى هدف‏مند دلى را به دست مى‏آورد، به خدا نزديك مى‏شود.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «يك لبخند بر روى چهره برادر ايمانى حسنه‏اى است در نامه عمل تو و رفع گرفتارى از او حسنه‏اى ديگر است و خداوند با هيچ عمل و عبادتى همچو شادكردن يك مؤمن پرستش نشده است». [16]
اسلام با دستورات عالى و جاودانى براى ساخت جامعه‏اى سالم و پرنشاط، انسان‏ها را به شاد زيستن در كنار هم دعوت نموده است، زيرا در جامعه‏اى كه غم و اندوه فراوان باشد زندگى ديگران نيز دستخوش خمودگى و آسيب مى‏گردد.
اجتماع بشرى مانند يك پيكر است كه با اختلال يك عضو، سلامتى و نظمش بهم مى‏خورد و براى برگشت دوباره سلامتى نياز به همكارى و هماهنگى ديگر اعضا است. بنابراين وجود افراد نيازمند و درمانده، سلامتى روحى و روانى جامعه را خدشه دار مى‏كند كه همه توان مندان مى‏بايست در رفع اين مشكل بكوشند.
امروزه مشكلات اقتصادى از جمله دغدغه خانواده‏هاست و چه بسا افرادى كه اين غم و اندوه را در دل خويش پنهان ساخته و صورت هايشان را با سيلى سرخ نگه داشته‏اند.
از رسول اكرم (علیه السلام) پرسيدند: كدام كارها نزد خدا محبوب‏تراست؟ فرمود: دنبال سرور و شادى يك مسلمان بودن. سؤال شد: چگونه؟ فرمود: با سير كردن شكم او، رفع غم و اندوه و پرداخت بدهى‏هايش. [17]

بر آوردن حاجات مردم

مسلمانان نبايد نسبت به احتياجات و مشكلات يكديگر بى‏تفاوت باشند. تشريك مساعى در رفع حاجات مردم موهبتى الهى است. البته براى كسانى كه جوياى رضايت پروردگار و امنيت در روز قيامت‏اند.
خداوند متعال بندگانى را كه در روى زمين در برآوردن نيازمندى‏هاى مردم تلاش مى‏كنند به اجر و پاداش فراوانى وعده داده است و به تعداد گام هايى كه در اين راه بر مى‏دارند نيز حسنه مى‏دهد. پيامبر اكرم (علیه السلام) فرمود: هر كس در انجام حاجات برادر دينى‏اش بكوشد مثل آن است كه هزار سال، خداوند را عبادت كرده به اين ترتيب كه روزها را روزه و شب‏ها را به نماز ايستاده باشد. [18]
اشخاصى كه با بى‏توجهى در مقابل گرفتارى و مصائب ديگران روزگار مى‏گذرانند، در حالى كه مى‏توانند پناهگاه حاجت مندان باشند در اين زمينه كوتاهى كرده و به ذلت و خوارى و عذاب الهى مبتلا مى‏شوند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر مؤمنى كه دست رد بر سينه برادر نيازمندش بزند با اين كه مى‏تواند از پيش خود يا ديگران نياز او را برآورد، خداوند روز قيامت او را با روى سياه و چشم كبود و دست‏هاى به گردن بسته محشور مى‏كند و سپس گفته مى‏شود: اين است خيانت كارى كه به خدا و پيامبرش خيانت كرده، آن‏گاه او را به دوزخ مى‏برند. [19]
بر اساس سيره عملى ائمه معصوم (علیه السلام) مى‏بايست در اولين فرصت نياز ديگران را برآورده ساخت و قبل از درخواست آنها اقدام نمود تا آبرويشان خدشه دار نگردد.
مردى از انصار به محضر امام حسين (علیه السلام) شرفياب شد تا حاجتش را با امام مطرح كند آن حضرت فرمود: برادر آبروى خود را حفظ كن و درخواست خويش را شفاهى و رو در رو بيان نكن، حاجت را در نامه‏اى بنويس تا به خواست خدا برآورده سازم. [20]
انديشه كار سازى در امور مسلمانان و اقدامات عملى در اين رابطه علاوه بر پاداش ارزشمند، اين مطلب را به اثبات رسانده كه با گره گشايى از كار مردم خداوند در لحظات تنهايى و گرفتارى با امداد غيبيش انسان را نجات مى‏دهد:
تو نيكى مى‏كن و در دجله انداز
كه ايزد در بيابانت دهد باز
روزى امام على (علیه السلام) به كميل فرمود: به خانواده‏ات دستور بده تا در تحصيل مكارم اخلاق بكوشند و در تاريكى‏هاى شب به انجام حاجات مردم و رفع نيازمندى‏هاى آنها بپردازند. سوگند به خدايى كه جان من در دست اوست! هيچ كس بر دل انسان مؤمنى سرور و شادمانى وارد نمى‏كند مگر آنكه خداوند از اين عمل خير مايه لطفى مى‏آفريند كه در موقع نزول بلا و به هنگام گرفتارى سريعتر از سرعت سيلاب در سراشيبى به امداد او مى‏رسد و او را از گرفتارى نجات مى‏دهد. [21]

تقدّم رفع حاجت مردم بر هر كارى

يكى از شيعيان مى‏گويد: در مسجد الحرام مشغول طواف بودم، يكى از دوستانم از من درخواست دو دينار وام كرد، به او وعده دادم كه پس از طواف حاجتش را برآورده سازم، هنوز طوافم به پايان نرسيده بود كه امام صادق (علیه السلام) وارد شد و دست بر شانه‏ام نهاد و بر من تكيه كرد و هر دو مشغول طواف شديم. طواف من تمام شد ولى به احترام امام صادق او را همراهى كردم و طواف را ادامه دادم، آن مرد حاجت‏مند كه در كنارى نشسته بود و امام صادق را نمى‏شناخت به خيال آن كه من حاجتش را فراموش كرده‏ام هربار كه از مقابلش مى‏گذشتم با دست اشاره مى‏كرد و مطلبش را يادآورى مى‏نمود. امام صادق (علیه السلام) از من پرسيد: چرا اين مرد به تو اشاره مى‏كند؟ گفتم فدايت شوم او منتظر من است كه پس از طواف نزد او روم و وامى به او بدهم و چون دست مبارك شما بر شانه من است خوش ندارم شما را ترك گويم. امام صادق (علیه السلام) بدون لحظه‏اى تأمل، دست از روى شانه من برداشت و فرمود: مرا به حال خود گذار و برو حاجت او را برآور. من رفتم و كار او رااصلاح نمودم. روز بعد امام صادق را ديدم كه بااصحابش سخن مى‏گفت: تا مرا ديد سخن خود را قطع كرد و فرمود: اگر براى بر آوردن حاجت يكى از برادران مؤمن خود تلاش و سعى كنم نزد من بهتر و محبوب‏تر است از آزاد كردن هزار بنده و بسيج نمودن هزار نفر در راه خدااست. [22]

پي نوشت ها:

[1]. صحيفه نور، ج 20، ص 130.
[2]. نهج البلاغه فيض الاسلام، ص 1000.
[3]. نهج الفصاحه،ص 315.
[4]. اصول كافى، ج 2، ص 164.
[5]. سوره نحل، آيه 90.
[6]. سوره بقره، آيه 237.
[7]. سوره اسراء، آيه 7.
[8]. فروع كافى، ج 4، ص 65.
[9]. ثواب الاعمال،ص 127.
[10]. مستدرك، ج 2، ص 67.
[11]. الروضةالكافى، ص 153.
[12]. سوره الرحمن، آيه 60.
[13]. اصول كافى باب عفو.
[14]. سوره فصلت، آيه 34.
[15]. نهج البلاغه(فيض)، ص 1131.
[16]. اصول كافى، ج 2، ص 189.
[17]. قرب الاسناد، ص 68.
[18]. بحار،ج 74، ص 315.
[19]. اصول كافى، ج 2، ص 367.
[20]. بحارالانوار، ج 78، ص 118.
[21]. همان، ج 74، ص 314.
[22]. سفينة البحار، ج 1، ص 353.

منبع: پاسداراسلام