تعدد معاني واژه ها و عبارت هاي قرآني (قسمت دوم و پاياني)
تعدد معاني واژه ها و عبارت هاي قرآني (قسمت دوم و پاياني)
تعدد معاني باطني واژگان و عبارت هاي قرآن
الف. از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده است:
« ما انزل الله - عزوجل - آية إلا لها ظهر و بطن» ؛ ( 1)
خداي متعال هيچ آيه اي از قرآن نازل نکرده است ، جز آنکه ظاهر و باطني دارد.
ب. از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده است :
« له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم ، ظاهره أنيق و باطنه عميق » ؛ (2) قرآن ظاهر و باطني دارد. پس ظاهر آن ، حکم و باطنش علم است ؛ ظاهر آن زيبا و باطنش ژرف است.
ج. امام باقر عليه السلام فرموده اند :
« ان للقرآن بطنا و للبطن بطنا و له ظهر و للظهر ظهر» ؛ (3) قرآن را باطني است و براي بطن آن نيز باطني است و آن را ظاهري است و ظهر آن هم ظاهري دارد.
د. از امام علي (4) و امام حسين (5) و امام صادق عليهم السلام (6) روايت شده است:
« ان کتاب الله علي اربعة اشياء ، علي العبارة و الاشارة و للطائف و الحقائق . فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولياء و الحقائق للانبياء » ؛ کتاب خداوند بر چهار چيز مشتمل است : عبارت ، اشارات ، لطايف و حقايق . عبارت براي عوام، اشارت براي خواص ، لطايف براي اوليا ، و حقايق براي انبياست.
استفاده تعدد معاني باطني واژگان و عبارت هاي قرآن از روايات مربوط به باطن قرآن مشروط به اين است که باطن يک امر مفهومي ، يا مفهومي و مصداقي با هم باشد ؛ زيرا هر گاه مراد از « باطن » ، مصداق هاي پنهان باشد ، آيات قرآن مصاديق متعدد خواهند داشت.
به نظر گروهي از انديشمندان ، باطن قرآن از سنخ معنا و مفهوم است. برخي باطن را معناي مطابقي دانسته و معتقدند : معاني مطابقي گوناگوني دارد که لفظ بر هر يک از آنها بالمطابقه دلالت مي کند و البته آنها در طول هم هستند. (7) برخي ديگر باطن را معناي کلي مي دانند که در زمان هاي گوناگون ، بر مصاديق متعدد صدق مي کند. (8) برخي باطن را مدلول التزامي و ملازم معنا شمرده اند. (9) برخي ديگر باطن را معناي مجازي و استعاري مي دانند. (10)
گروهي ديگر از انديشمندان ، باطن را امري مصداقي دانند. به نظر برخي از ايشان ، بطون قرآن ، مصداق هاي مفهوم کلي است؛ همچنان که ظاهر قرآن، مصداق ظاهري است.(11) کساني نيز بطون را مصداق هاي پنهان براي مفهوم کلي مي دانند.( 12)
به نظر برخي ، از مجموع روايات وارد شده در باطن قرآن با صرف نظر از صحت و ضعف سند آنها ، استفاده مي شود که باطن قرآن ، معاني و مصاديقي است که دلالت و انطباق آيات بر آنها آشکار نيست. (13)
نمونه هايي از معاني باطني در روايات
1. از امام باقر عليه السلام درباره ي آيه شريفه ي « ان شر الدواب عند الله الذين کفروا فهم لا يومنون » ( انفال : 55) ؛ ( بي ترديد ، بدترين جنبدگان نزد خدا کساني اند که کفر ورزيدند و ايمان نمي آورند.) سؤال شد. ايشان فرمودند: اين آيه درباره ي بني اميه نازل شد. آنان بدترين آفريده ي خدا هستند ، آنان کساني هستند که در باطن قرآن کفر ورزيدند و آنان کساني هستند که ايمان نمي آورند. (14)
2. از امام صادق عليه السلام درباره ي آيه « مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان» ( رحمن : 19-20) ؛ ( دو دريا را [ به گونه اي] روان کرد [که] با هم برخورد کنند؛ ميان آن دو حايلي است که به هم تجاوز نمي کنند) روايت شده است : « علي و فاطمه -عليها السلام - دو درياي عميق علم هستند که يکي بر ديگري تجاوز نمي کند » و نيز از ايشان درباره ي آيه ي « يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» ( رحمن : 22) ؛ ( از آن دو ،مرواريد و مرجان بيرون مي آيد) روايت شده است : « اللؤلؤ و المرجان » حسن و حسين - عليها السلام - هستند. (15)
3. ذريح محاربي به امام صادق عليه السلام عرض کرد : خداوند در کتابش مرا به امري سفارش کرده است که دوست دارم که آن را انجام دهم . امام فرمودند : آن عمل کدام است؟ عرض کرد: سخن خداي عزوجل که مي فرمايد : « ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم » (حج : 29) ؛ ( بايد آلودگي خود را بزدايند و به نذرهاي خود وفا کنند.). امام عليه السلام فرمودند : منظور از « تفثهم » ( ملاقات کردن امام است ؛ يعني پس از حج ، به حضور امام مشرف شدن و مقصود از « نذورهم » همان مناسک ( انجام دادن مناسک حج ) است. (16)
عبدالله بن سنان ، که اين روايت را از ذريح شنيده ، مي گويد : خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و معناي آيه « ثم ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم » را پرسيدم ، امام فرموند : منظور کم کردن موي شارب و چيدن ناخن است. سپس به ايشان عرض کردم : ذريح محاربي از شما نقل مي کند که فرموديد : منظور از « تفثهم » ملاقات کردن امام است و مقصود از « نذورهم » همان مناسک است . امام فرمودند: هم ذريح راست گفته و هم خبر شما راست است. قرآن ظاهر و باطني دارد ، و چه کسي حمل مي کند آنچه را که ذريح حمل مي کند ؟ (17)
4. آيه ي شريفه « و بالوالدين احسانا» ( نساء : 36) ( و به پدر و مادر احسان کنيد.) به لزوم نيکي به پدر و مادر دستور مي دهد . از امام باقر و امام صادق عليهم السلام روايت شده است : رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم يکي از والدين و حضرت علي عليه السلام والد ديگر است. (18) از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم روايت شده است : من و علي پدران اين امتيم. (19)
پدر و والد ، مبدا بشري براي وجود انسان است و مربي او . معلم انسان و مربي او در کمالات نيز پدر اوست. بنابراين ، پيامبر و حضرت علي عليه السلام نسبت به پدر جسماني ، که جايگاهي جز مبدئيت و تربيت جسماني ندارد ، شايسته تر است که پدر براي مؤمني باشد که از انوار علوم و معارف اقتباس کرده است. پس پيامبر و حضرت علي عليهما السلام هر دو پدر هستند و آيات قرآن که به نيکي فرزندان به والدين سفارش مي کند ، به حسب باطن ، شامل ايشان مي شود ، گرچه به حسب ظاهر ، از والدين جسماني تجاوز نمي کنند. (20)
از مجموع روايات ، استفاده مي شود آيات قرآن کريم معاني در طول هم دارند. البته بايد يادآور شد اين معاني مشخص و محدود است و آنچه بيان شد شاهد بر نظريه ي تکثر قرائت ها نيست؛ زيرا اثبات تعدد معاني براي آن نظريه کفايت نمي کند ، بلکه از جمله ي مباني آن اين است که اولا ، مفسر محور است ، نه مؤلف محور ؛ (21) و ثانيا معاني واژگان و عبارات قرآن از پيش معين نيست ، و حال آنکه اولا ، فهم و تفسير مؤلف محور است و در عمل تفسير ، بايد دنبال مراد الهي بود ، ثانياً، مراد الهي از آيات قرآن معين است . (22)
نتيجه گيري
1. به رغم آنکه برخي واژگان قرآن کريم مفاد ظاهري متعددي دارند، ولي تمام آنها مراد الهي نيست ، اما برخي از عبارت ها معاني متعددي دارند که « مفهوم » و « مدلول سياقي » ناميده مي شوند و خداوند آنها را اراده فرموده است.
2. واژگان و عبارت هاي قرآن معاني باطني متعددي دارند و آنها مراد الهي اند.
پی نوشت:
1- علي بن حسام الدين متقي هندي ، کنز العمال في سنن الافعال و الاقوال ( بيروت ، مؤسسة الرسالة ، 1409 ) ، ج 1 ، ص 550 / علي بن ابي بکر هيثمي ، مجمع الزوائد و منبع الفوائد ( بيروت ، دارالکتب العلميه، 1408) ، ج 7 ، ص 152.
2- محمد بن يعقوب کليني ، الکافي ( تهران ، دارالکتب الاسلاميه ، 1363) ، ط. الخامسه ، ج 2 ، ص 599.
3- احمد بن محمد برقي، المحاسن ( تهران ، دارالکتب الاسلاميه 1363) ، ط . الخامسه ، ج 2 ، ص 300 / محمد بن مسعود عياشي ، کتاب التفسير ( تهران ، چ علميه ، 1380 ق ) ، ج 1، ص 11 / محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ، ج 89 ، ص 91.
4- ابن ابي جمهور احسائي ، عوالي اللئالي ( قم ، مطبعه ، سيد الشهدا ء ، 1403) ، ج 4 ، ص 105.
5- محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 89 ، ص 20.
6- محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 75 ، ص 278 / محسن فيض کاشاني ، التفسير الصافي ( قم ، مؤسسة الهادي ، 1416) ، ط. الثانيه ، ج 1 ، ص 30.
7- ر. ک. محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 3 ، ص 64.
8- محمد هادي معرفت ، التمهيد في علوم القرآن ( قم ، مؤسسة النشر الاسلامي ، 1416) ، ج 3 ، ص 29.
9- محمد کاظم خراساني ، پيشين ،ص 38 / ابوالحسن مشکيني ، پيشين ، ج 1 ، ص 216-217 / محمد تقي بروجردي ، پيشين ، ج 1-2 ، ص 117.
10- ر. ک . علي اکبر بابايي و ديگران ، پيشين ، ص 88-89.
11- ر. ک . محسن فيض کاشاني ، پيشين ، ج 1 ، ص 31-33/ محمد تقي بروجردي، پيشين، ج 1-2 ، ص 117 / سيد حسين بروجردي ، پيشين ، ج 1 ، ص 110.
12- علي ايرواني ، پيشين ، ج 1، ص 60
13- علي اکبر بابايي ، مکاتب تفسيري ، ج 2 ، ص 20.
14- محمد بن مسعود عياشي ، پيشين ، ج 2 ، ص 65 / علي بن ابراهيم قمي ، تفسير القمي ( قم، دارالکتاب، 1367) ، ط. الرابعه ، ج 1 ، ص 279.
15- محمد بن علي صدوق ، الخصال ( قم ، مؤسسة النشر الاسلامي ، 1403) ، ط. الخامسه ، ص 65 / علي بن ابراهيم قمي ، پيشين ، ج 2، ص 344 / فرات بن ابراهيم کوفي ، تفسير فرات کوفي ( تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي ، 1420) ، ص 460.
16و 17 - محمد بن يعقوب کليني ، پيشين ، ج 4 ، ص 549 / محمد باقر مجلسي ، پيشين ، ج 47 ، ص 338.
18- محمد بن مسعود عياشي ، پيشين ، ج 1، ص 241.
19- محمد بن علي صدوق ، الخصال ، ج 1 ، ص 91-92 / همو ، معاني الاخبار ، ص 52.
20- سيد محمدحسين طباطبائي ، پيشين ، ج 4 ، ص 357.
21- ر. ک. مصطفي کريمي ، «علقه ي معناي متن به مؤلف» ، حوزه و دانشگاه 39 ( تابستان 1383) ، ص 42-48.
22- ر. ک. مصطفي کريمي ، « هزار جامه ي ناموزون بر قامت متن » ، قبسات 23 ( بهار 1381) ، ص 64-74.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}