تناسب آيات قرآن کريم (قسمت اول)


 

نويسنده: علي قانعي





 

چکيده
 

يکي از مباحث ارزشمند علوم قرآني، مسئله ي «تناسب آيات قرآن با يکديگر » است اين تناسب و ارتباط در واژگان قرآني ، در درون يک آيه يا آيات هر سوره نمايان است. با وجود اينکه آيات سوره هاي قرآني به ظاهر پراکنده و هر يک مشتمل بر موضوعاتي متفاوت است ، اما با توجه به علم ، حکمت و هدف داري خداوند ، متن قرآن داراي همگرايي موضوعي و محتوايي در جهت هدف تربيتي و هدايتي است و عناصر محتوايي قرآن همانند اجزاي يک ساختمان ، به هم پيوسته و ناظر به يکديگرند. با اين طرز تلقي بوده که در ميان دانشمندان اسلامي ، کساني کوشيده اند سوره ها را به صورت مجموعي و روي هم رفته بررسي و تحقيق کنند. اينان با نگاه تازه اي که از اين دريچه ي مبارک به حقايق قرآني دوخته اند ، توانسته اند به نتايج گران باري دست يابند.
اين مقاله بر آن است که با اثبات تناسب آيات ، در پي بردن به ژرفاي معنايي آيات و نکات ظريف آن ما را ياري رساند و نيز پاسخگوي کساني باشد که سبک قرآن را پراکنده مي دانند.
کليد واژه ها : تناسب ، وحدت موضوعي ، توقيفي بودن آيات، شيوه ي بياني قرآن ، حسن مطلع ، حسن ختام

مقدمه
 

يکي از ويژگي هاي قرآن کريم اين است که به رغم نزول تدريحي در طول 20 يا 23 سال در باب موضوعات گوناگون ، بين آيات هر سوره تناسب وجود دارد. توجه به اين ويژگي قرآن کريم ، در فهم و تفسير صحيح اين کتاب الهي نقش مهي دارد و در پي بردن مفسر به ظرافت هاي معنايي و برخي اسرار آن کمک شاياني مي کند. در تفاسيري همچون الميزان في تفسير القرآن ، الاساس في التفسير و في ظلال القرآن بسياري از لطايف و نکات تفسيري در نگرش به قرآن از زاويه ي هماهنگي و همبستگي فراهم آمده است. بدين روي ، در ذيل ، وجود تناسب بين آيات بررسي مي شود:
1. مفهوم شناسي
1- تناسب در لغت
«تناسب» و «مناسبت» در لغت ، به معناي به هم نسبت داشتن ، وجود نسبت و رابطه ميان دو کس يا دو چيز ؛ سازواري ؛ موافقت و هماهنگي ؛(1) نزديک هم بودن ؛(2) هم شکلي و همانندي ؛(3) و پيوند داشتن چيزي با چيز ديگر است.
2- تناسب در علم بلاغت
در علم بديع ، مناسبت بر دو قسم است : مناسبت در معاني و مناسبت در الفاظ «مناسبت معني» آن است که سخنور معنايي را آغاز کند، آن گاه سخنش را با عباراتي که با آن معنا مناسبت معنوي - نه لفظي - دارد ، به پايان برساند؛ مثلا ، در آيه ي شريف « لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار و هو اللطيف الخبير» ( انعام: 103) ديده نشدن با چشم ، مناسب معناي « لطف» است ، و اين کلام در قالب تمثيل ظاهر شده ؛ زيرا نزد مخاطب معلوم است که چشم جسم هاي لطيف مانند هوا را درک نمي کند؛ همچنان که در « و هو يدرک الابصار» ، صفت « خبيريت» مناسب ادارک ابصار است.
اما « مناسبت لفظي» عبارت از آوردن کلمه هاي موزون و قافيه دار و يا موزون و بدون قافيه است. اگر مناسبت در وزن و قافيه باشد، « مناسبت تام» است و اگر مناسبت در وزن بدون قافيه باشد ، « مناسب ناقص» است. مناسبت ناقص در کلام فصيح بيشتر است ، زيرا در آن ، قافيه آوردن ضرورت ندارد؛ همانند قول خداوند است که مي فرمايد:
« ق ، و القرآن المجيد بل عجبوا ان جاء هم منذر منهم فقال الکافرون هذا شيء عجيب» (ق: 1-2) و از جمله شاهدهاي مناسب تام اين قول خداي تعالي است : « ن و القلم و ما يسطرون ما انت بنعمة ربک بمجنون و ان لک لأجرا غير ممنون» (قلم : 1-3) (4)
3- تناسب در اصطلاح علوم قرآني
« تناسب» در علوم قرآني به معناي هم شکلي و هم بستگي ميان آيات ، و پيوند معنايي آيه اي با آيه ي ديگر است که گاه به صورت عام و خاص ، گاه پيوند عقلي ، حسي و خيالي يا نوعي از علاقه و تلازم ذهني مثل سبب و مسبب ، علت و معلول و يا حتي دو مخالف و ضدي است که پيوستگي موضوعي را نشان مي دهد.(5)
برخي معتقدند : علم مناسبات قرآن دانشي است که به وسيله ي آن علل چگونگي ترتيب يافتن اجزاي آن شناخته مي شود و اين دانش است که گوياي اسرار بلاغي قرآن است ؛ چون ثمره ي آن اثبات سازگاري معاني با مقتضاي حال مخاطبان است. (6)
در علوم قرآن ، به ارتباط ميان موضوعات يک آيه و پيوند دو يا چند آيه با هم و ارتباط سوره ها با يکديگر «تناسب» گويند. (7)
از آنچه درباره ي معناي لغوي و اصطلاحي تناسب گفته شد ، روشن گرديد که تناسب به معناي ارتباط و پيوند ، هماهنگي و موافقت و هم شکلي و همانندي در اجزاي يک چيز است. در نتيجه ، از دو جهت از تناسب آيات قرآن بحث مي شود:
1. از جهت شکلي و قالبي آيات ( هم آهنگي و نظم در واژگان و جملات قرآن)؛
2. از جهت محتوايي و مضموني آيات ( ارتباط محتوايي بين آيات و عدم اختلاف آنها).
اين مقاله تنها وجود تناسب محتوايي بين آيات و عدم پراکندگي آنها را بررسي مي کند. پيش از آوردن دلايل وجود تناسب در قرآن ، به ديدگاه هاي مهم در مسئله اشاره مي شود :

ديدگاه ها درباره ي تناسب آيات
 

همه ي کساني که درباره ي تناسب آيات ، به بيان ديدگاه هاي خود پرداخته اند يکسان سخن نگفته و ادعاي واحدي ابراز نداشته اند ؛ هر کدام به فراخور حال خود ،به بيان يک يا چند قسم از اقسام تناسب اشاره کرده اند. مي توان گفت : سه رويکرد کلي در مسئله ي تناسب آيات وجود دارد که عبارتند از :

1. وجود تناسب در تمام آيات
 

اين ديدگاه تصريح دارد که قرآن براساس لوح محفوظ ترتيب يافته و تمام آيات آن از نظر ترتيب توقيفي بوده و نظم و پيوند آيات ، شگفت انگيز و معجزه است. برخي از مفسران مسلمان ، به ويژه مفسران متاخر ، اين ديدگاه را پذيرفته اند. (8)

2. تناسب درون گروهي آيات و عدم تناسب برون گروهي آيات
 

اين رويکرد تنها تناسب آياتي را که در يک زمان نازل شده اند ، مي پذيرد. (9) معتقدان به اين ديدگاه ، خود دو گروهند :
الف- گروهي تناسب برون گروهي آيات را اصلا قبول ندارند.
ب- گروهي تناسب برون گروهي بخشي از آيات را قبول دارند.

3. عدم تناسب درون گروهي آيات
 

برخي از مستشرقان ادعا مي کنند که آيات قرآن پراکنده اند و تناسب لازم را ندارند. (10)

ادله ي تناسب آيات
 

يکي از بحث هايي که با تناسب آيات ارتباط اساسي دارد و از مباني آن به شمار مي آيد، توقيفي بودن ترتيب آيات در سوره هاست. اين موضوع يکي از مباحث مهم علوم قرآني است. اگر توقيفي بودن ترتيب آيات ثابت گردد دو حالت وجود دارد : يا بين آيات تناسب وجود دارد که مدعا همين است ، يا تناسب وجود ندارد که در اين صورت ، لازم مي آيد آيات بدون هيچ تناسب و هماهنگي از جانب خداوند ترتيب يافته باشند که اين کار قبيح است ؛ چرا که آوردن عباراتي پشت سر هم بدون هيچ ارتباط ، از سوي افراد بشري هم قابل قبول نيست، چه رسد از سوي خداي حکيم . ادله ي عقلي (11) و دلايل و شواهدي از آيات (12) و روايات ، (13) دلالت دارند که بدون شک ، ترتيب آيات کاملا توقيفي بوده و تا کنون نيز ثابت مانده اند و دست بشري ترتيب آنها را به هم نزده است. افزون بر آن ، اصل بر توقيفي بودن نظم آيات در سوره هاست.(14)
دلايل متعددي بر وجود تناسب در ميان آيات سوره ها دلالت دارد. برخي از مهم ترين آنها عبارتند از :
1- دليل عقلي
دليل عقلي از مهم ترين دلايلي است که مي توان تناسب آيات را بر آن استوار کرد. اين دليل را مي توان با دو تقرير بيان کرد:
الف. مي توان با تکيه بر هدف نزول قرآن و حکمت خداوند، دليل اقامه کرد که هدف از نزول قرآن ، هدايت بشر به سوي سعادت نهايي او با بهترين شيوه است ، و نا هماهنگي و اختلاف و عدم تناسب در آيات با اين هدف سازگار نيست. و چون نقض غرض با حکمت خداوند سازگاري ندارد ، پس خداوند قرآن را به گونه اي کاملاً هماهنگ نازل کرده است ، اين بيان، دست کم، هماهنگي محتواي کل آيات قرآن را به کرسي مي نشاند. (16)
ب. منشاء اختلاف و ناهماهنگي در سخن متکلم يا نوشتار نويسنده ، يا جهل است يا نسيان و يا هر دو ، کسي که بر خلاف گذشته سخن مي گويد يا براي آن است که در گذشته جاهل بوده و اکنون به اشتباهش پي برده ، يا براي آن است که گذشته را فراموش کرده و اکنون از روي نسيان سخن مي گويد . اما اگر متکلم (16) به همه چيز آگاه باشد ، به گونه اي که کوچک ترين ذره اي در آسمان و زمين از او مخفي نباشد، (17) چگونه جاي جهل براي او وجود دارد؟ چه اينکه اگر متکلمي از نسيان منزه بوده و فراموشي در حريم او راه نداشته باشد ( 18) و عين حضور و شهود باشد ، در اين صورت ، چگونه ممکن است زمينه اي براي نسيان او وجود داشته باشد ؟ چنان که بخل و امساک فيض و نظاير آن از امور عدمي ، نقص و ضعفند و ساحت قدس الهي از آنها منزه است. براين اساس ، کتاب و کلامي که از سوي خدايي اين گونه باشد ، هيچ گاه جهل و نيسان و بخل و عجز در آن نيست و از اين رو ، هيچ اختلافي در آياتش وجود ندارد. (19)
2. شواهد قرآني
قرآن کريم براي خود اوصافي بر مي شمارد که بر هماهنگي آيات آن دلالت دارند ، مانند : مثاني ، متشابه ، عزيز و حکيم . در ذيل ، برخي از اين موارد ذکر مي شود :
الف- متشابه و مثاني : کلمه ي « متشابه» تنها در آيه ي 23 سوره ي زمر ، به عنوان صفت همه ي قرآن واقع شده است. خداوند سبحان درباره ي تشابه و هماهنگي آيات قرآن مي فرمايد :
« الله نزل احسن الحديث کتابا متشابها مثاني» ؛ خداي سبحان بهترين سخن را نازل نموده که سراسر آن شبيه به هم و هماهنگ با يکديگر است. (20)
در اين آيه ، «متشابه» از « شبيه» به معناي شبيه هم بودن است. وصف قرآن به « متشابه» به خاطر همانندي آيات قرآن است. اين همانندي يا ظاهري است و يا معنوي. « همانندي ظاهري» به اين لحاظ است که همه ي آيات آن در حد اعجاز و داراي بلاغت باشد. « همانندي معنوي» نيز بدين لحاظ است که تضاد و تخالفي در مفاهيم قرآن وجود ندارد ، بلکه همه با يکديگر متناسب و هماهنگ هستند و هدف واحدي دنبال مي کنند.(21)
«مثاني» يعني داراي انثناء و انحناء ، يعني آيات الهي منثني و مشابه يکديگرند و گرايش و انعطاف عميقي بين آنها وجود دارد. به چيزهايي که وجه مشترک داشته، همگون و همگرا باشند ، «اثنان» گويند. (22)
ب . عزيز : خداوند در برخي از آيات ، قرآن را کتاب «عزيز» معرفي کرده است ؛ همانند آيه ي شريفه ي « ان الذين کفروا بالذکر لما جاء هم و انه لکتاب عزيز» ( فصلت: 41) عزيز يعني کسي که پيروز مي شود و هرگز شکست نمي خورد ؛ زيرا در آن هيچ گونه نقص و ضعفي وجود ندارد و اجزاي آن کاملا به هم گره خورده و محکم است. (23) بنابراين ، «کتاب عزيز» يعني: کتابي که به لحاظ قوت و استحکام دروني اش ، کسي نمي تواند بر آن غلبه کند يا همانند آن را بياورد. يکي از جلوه هاي عزت قرآن استحکام دروني آن و وجود نظم و پيوستگي بين آيات براساس غرض واحد است.
ج- نفي اعوجاج از قرآن : در آيه ي شريفه ي « الحمدلله الذي انزل علي عبده الکتاب و لم يجعل له عوجا» ( کهف :10)
خداوند هر گونه اعوجاج و کجي را از قرآن نفي کرده است. «عوج» به فتح عين در کجي چيزهاي محسوس همانند نيزه و چوب استعمال مي شود ، و با کسره ي عين ( عوج) در انحراف امور ناديدني مثل اعتقادات و سخن گفتن به کار مي رود.(24)
با توجه به اينکه «عوج» در آيه نکره بوده و در سياق نفي است ، افاده ي عموميت مي کند. پس قرآن کريم در تمامي جهات ، بدون اعوجاج است : لفظش فصيح و معنايش بليغ است؛ مضامين آن با يکديگر اختلافي ندارند و هيچ باطلي را در آن راه نيست ؛ و در شيوه ي بيان از نقص و پراکندگي در گفتار و گسيختگي در بيان به دور است.
د. حکيم : خداوند سبحان با عبارات گوناگون ، قرآن را « حکيم» ناميده است ، همانند : « الر تلک آيات الکتاب الحکيم» (يونس : 1) ؛ « و الذکر الحکيم» ( آل عمران : 58) يکي از دلايل ناميدن قرآن به « حکيم » ، محکم بودن و غير قابل رخنه بودن آن است. قرآن حکيم است ، يعني آيات آن به واسطه ي نظم شگفت آور و معناي تازه ، استوار است ، به گونه اي که تبديل و تحريف و اختلاف در آن راه ندارد بنابراين ، حکيمانه بودن آيات قرآن اقتضا مي کند که ارتباط تنگاتنگ و غير قابل خدشه اي در بين آنها باشد و از گسيختگي و پراکندگي در امان باشد.
بسياري از صفات ديگر قرآن مانند : « کتاب مبين» (نمل : 1) ؛ « نورا مبينا» ( نساء : 174)؛ « لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه » ( فصلت : 42) « احسن الحديث» ( زمر : 23) « احسن القصص» ( يوسف : 3) ؛ و « بصائر للناس» ( جاثيه : 20) ؛ هر يک به گونه اي بر ضرورت نظم دروني و ارتباط آيات اشاره دارند.
هـ . عدم انتقاد مشرکان از تناسب نداشتن آيات قرآن :
بنا به نقل قرآن ، مشرکان از هيچ بهانه و کوششي براي کوبيدن قرآن و مخدوش کردن آن در نظر مردم دريغ نمي کردند.
قصص حکمت آميز آن را بافته هاي پيشينيان ( اساطير الاولين ) (25) جذابيت لفظي و آهنگين قرآن را «شعر» ،(26) و تاثير گذاري آن را « سحر» مي ناميدند(27) و پيامبر را « شاعر مجنون» ، (28) خطاب مي کردند. در چنان شرايطي که دشمنان اسلام از نقاط قوت قرآن به عنوان دستاويزي براي تضعيف اسلام و تحريک مردم بر ضد پيامبر استفاده مي کردند ، بي شک ، اگر آيات قرآن پراکنده و مفاهيم آن مبهم و گنگ بود و از مجموع يک سوره هيچ نتيجه و مقصود جامعي به دست نمي آمد ، کفار زخم خورده لحظه اي به پيامبر امان نمي داند و سيل انتقادها و تمسخرها را متوجه قرآن و پيامبر مي کردند. بنابراين ، با توجه به اينکه قرآن چنين خدشه و انتقادي را از کفار نقل نکرده است ، مي توان استنباط کرد که نظم آيات موجود در سوره ها چنان بديهي و ملموس و قابل قبول بوده که جايي براي بهانه جويي باقي نگذاشته است ، بلکه آنان چون با آيات روشن و منظم و هدفدار قرآن مواجه مي شدند و راه فرار را به روي خود مسدود مي ديدند ، موضوع کلام را تغيير داده ، ايرادهاي بني اسرائيلي مي گرفتند و مي گفتند : « و اذا تتلي عليهم آياتنا بينات ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بآبائنا ان کنتم صادقين» ( جاثيه : 25) ؛ هنگامي که آيات روشن و گوياي قرآن بر آنها تلاوت مي شود هيچ دليلي براي مخالفت ندارند ، جز آنکه بگويند پدران ما را زنده کنيد اگر راست مي گوييد.(29).

پی نوشت:

1- محمد معين ، فرهنگ فارسي ( تهران ، امير کبير ، 1376) ، ذيل « تناسب».
2- احمد بن محمد بن علي مقري فيومي ، المصباح المنير ( قم ، دارالهجره ، 1414) ، ط . الثانيه ، ج 1-2 ، ص 602.
3- اسماعيل بن حماد جوهري ، الصحاح ( بيروت ، دارالعلم للملايين ، 1407) ، ط ، الرابعة ، ج 1، ص 224 / سعيد خوري شرتوني ، الاقرب الموارد ( قم ، مکتبة آيت الله العظمي مرعشي نجفي ، 1403) ، ذيل « تناسب».
4- ر. ک. ابن ابي الاصبع مصري ، بديع القرآن ( مصر ، دار نهضه ، 1377 ق) ، ص 145 / همو ، بديع القرآن ، ترجمه ي علي مير لوحي ( مشهد ، آستان قدس رضوي ، 1368) ، ص 231 - 235، به نقل از : زين الدين بن احمد رازي ، محظوط ، روضة الفصاحة ، ص 15 ؛ ابن حجة الحموي ، خزانة ابن حجة ، ص 166 ؛ شهاب الدين ابي الثناء حلبي ، حسن توسل ، ص 79 ؛ نويري نهاية الارب ، ج 7 ، ص 158.
5- بدرالدين زرکشي ، البرهان في علوم القرآن ( بيروت ، دارالفکر ، 1988) ، ج 1 ، ص 131/ جلال الدين سيوطي ، الاتقان في علوم القرآن ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ( بي جا ، منشورات الرضي ، 1363) ، ط . الثانيه ، ج 3و 4 ، ص 371/ همو ، تناسق الدرر في تناسب السور ، ( سوريه ، دارالکتب العربي ، بي تا، ص 15.
6- برهان الدين بقاعي ، نظم الدرر في تناسب الايات و السور (بيروت ، دارالکتب العلميه ، 1415) ، ج 1 ، ص 5.
7- مصطفي مسلم ، مباحث في التفسير الموضوعي ( دمشق ، دارالقلم ، 1418) ، ص 58.
8- ر. ک. برهان بقاعي ، پيشين / جلال الدين سيوطي ، تناسق الدرر في تناسب الآيات و السور ( سوريه ، دارالکتب العربي ، بي تا ) / سيد قطب ، في ظلال القرآن ( بيروت ، داراحياء التراث العربي ، 1368 ق ) / عبدالکريم بي آزار شيرازي و محمد باقر حجتي ، تفسير کاشف ( تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1366) / سعيد حوي ، الاساس في التفسير ( قاهره ، دارالسلام . 1412) محمد محمود حجازي، الوحدة الموضوعية (قاهره، دارالکتب الحديثه، 1390) / عبدالله شحاته، اهداف کل سوره و مقاصدها في القرآن (قاهره، الهيئة المصرية العامة الکتاب ، 1998).
9- ر. ک. محمد بن علي بن شوکاني ، فتح القدير ( بيروت ، دارالمعرفة ، بي تا ) ج 1، ص 72 / فريد وجدي ، المصحف المفسر ، ( مصر ، مطبعة محمد علي صبيح و اولاده ، 1372 ق) ، ص 69 / ناصر مکارم شيرازي ، قرآن و آخرين پيامبر ( تهران دارالکتب الاسلامية ، 1375)، ص 308 / محمد حسين بهشتي ، روش برداشت از قرآن ، ( تهران ، هادي ، 1360) ، ص 18.
10- ر. ک. بهاء الدين خرمشاهي ، ذهن و زبان حافظ ( تهران ، نشر نو ، 1362) ، مقاله ي « اسلوب هنري حافظ و قرآن » ،؛ ص 12 به نقل از :
Richard bell , the Quran : Translated , with Rearrangement of the surahs (Two vols. Edinburgh , 1937-1939)
11- ر. ک. ابوالقاسم خوئي ، البيان في تفسير القرآن ( قم ، مؤسسه ي احياء آثار الامام خوئي ، بي تا ) ، ص 251/ محمد هادي معرفت ، صيانة القرآن من التحريف ( قم ، دارالقرآن الکريم ، 1410 ) ، ص 35-58.
12- براي مثال ، آياتي که تعبير « کتاب» در آنها آمده است ( نحل : 89 / نساء : 113) يا آياتي که لفظ « سوره » درآنها به کار رفته است . ( توبه : 86/ نور : 1) ر. ک. محمد فاضل لنکراني ، مقدمات بنيادين علم تفسير ، ترجمه ي محمد رسول دريايي ( تهران ، بنياد قرآن ، 1381) ، ص 382/ ابوالفضل مير محمدي ، بحوث في تاريخ القرآن و علومه ( بيروت ، دارالتعارف ، 1400) ، ص 84-86.
13. ر. ک. عبدالعلي بن جمعه عروسي حويزي ، تفسير نور الثقلين ( قم ، اسماعيليان ، 1415) ، ج 1، ص 6 / محمد هادي معرفت ، التفسير الأثري الجامع ( قم ، مؤسسه التمهيد ، 1425) ، ج 1 ، ص 323 / محمد باقر مجلسي ، بحار الانوار ( طهران ، المکتبه الاسلاميه ، 1376) ، ج 92 ، ص 236 و 308-309 / فضل بن حسن طبرسي ، مجمع البيان لعلوم القرآن ( بيروت ، دارالمعرفه ، 1406) ، ج 2 ، ص 675 / محمد هادي معرفت ، التمهيد في علوم القرآن ( قم ، مؤسسه النشر الاسلامي ، 1416) ، ج 1 ، ص 276-277. به نقل از : احمد بن يعقوب ، تاريخ يعقوبي ( بيروت ، دارصار ، بي تا ) ، ج 2 ، ص 36، براي ملاحظه ي جزئيات بيشتر ، نک . جعفر مرتضي عاملي ، حقائق هامة حول القرآن الکريم ( قم ، مؤسسه النشر الاسلامي ، 1410) ، ص 142-143.
14- منظور از اين اصل ، همان اصل لفظي عقلي است که در اصول فقه بحث شده است. اما اصل لفظي است ؛ زيرا در باب الفاظ جريان دارد ، و اصل عقلي است ؛ زيرا مدرک آن بناي عقلاست . به اين بيان که عقلا در کارهاي خود ، اصل را بر تناسب و نظم الفاظ از طرف متکلم مي دانند ، به ويژه در جايي که کلام از سوي مولاي حکيمي باشد. براي اطلاع بيشتر ، ر. ک. علي مشکيني ، اصطلاحات الاصول ( قم ، الهادي ، 1409) ، ص 56. در اينجا ، دو ادعا وجود دارد: يکي کبروي و ديگر صغروي که به لحاظ هر يک از آن دو ،اصلي وجود دارد : 1. اصل کبروي ؛ 2 . اصل صغروي . بيان اصل کبروي : اصل در هر کلام مستقل واحد ، وجود ارتباط بين اجزاي آن است و حاصل تقريب اصل ثبوتي چنين است. طريقه ي عقلا در سخن اين است که هر گاه کلامي را براي بيان غرضي آغاز کردند ، پيش از استيفاي غرض ، دست از کلام نمي کشند و کلام ديگري آغاز نمي کنند. بنابراين ، هر جا کلامي متصل وجود داشته باشد ، نشانه ي عدم استيفاي غرض است تا پايان کلام و نتيجه ي آن وجود غرض واحد از هر کلام متصل است. تا پايان کلام و نتيجه ي آن وجود غرض واحد از هر کلام متصل واحدي است . به دليل آنکه کلام الهي در هر سوره عرفا کلام متصل واحدي است ، بنابراين ، اصل عقلايي اقتضا دارد که غرض واحدي معاني اين کلام واحد را به هم بپيوندد. بنابراين، اصل در آيات يک سوره ، وجود رابطه ي معنوي واحد ميان آنهاست.
بيان اصل صغروي : اصل صغروي ؛ اصل در هر سوره از کلام الهي ، اين است که يک کلام متصل واحد است. تقريب آن چنين است : در عرف عقلا نشانه هايي براي آغاز کلام وجود دارد و يکي از نشانه هاي متعارف براي آغاز کلام در بين عقلا ، آغاز کردن به نام بزرگان آنهاست. در عرف اسلامي نام خداي متعال ، که بزرگ ترين بزرگ ها در فرهنگ مسلمانان است . نشانه ي آغاز کلام است و چون هر سوره با بسمله آغاز مي شود و نشانه اي است عرفي بر آغاز کلام ، با آغاز سوره و در آنجا که بسمله وجود ندارد ، نشانه اي از آغاز نيست که نشان دهنده ي عدم پايان کلام سابق و عدم آغاز کلام جديد است.( با استفاده از بيانات استاد محسن اراکي در درس تفسير قرآن ) .
15- محمد تقي مصباح ، قرآن شناسي ( قم ، مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني ، 1376) ، ص 154-163/ عبدالله جوادي آملي ، قرآن در قرآن ، تفسير موضوعي قرآن کريم ( قم ، اسراء ، 1378) ،چ دوم ، ج 1 ، ص 143.
16- « و الله بکل شيء عليم» ( نساء : 176)
17- « لا يعزب عنه مثقال ذرة في السماوات و لا في الارض » ( سبا: 3)
18- « و ما کان ربک نسيا» ( مريم : 64)
19- عبدالله جوادي آملي ، تسنيم ، تفسير قرآن کريم ( قم ، اسراء ، 1378) ، ج 1 ، ص 485 و 67 / همو ، قرآن در قرآن ، ج 1 ، ص 140.
20- اما در آيه ي 7 آل عمران ، « متشابه » صفت بخشي از آيات قرآن است. در برابر بخشي ديگر که « محکمات » ناميده مي شود: « منه آيات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات... »
21- محمد تقي مصباح ، پيشين ، ص 66.
22- عبدالله جوادي آملي ، تسنيم ، تفسير قرآن کريم ، ج 1 ، ص 485 و 67.
23- راغب اصفهاني ، مفردات الفاظ قرآن ( قم ، اسماعيليان، بي تا) ، ماده « عز».
24- سيد محمد حسين طباطبائي ، الميزان ، في تفسير القرآن ( تهران ، دارالکتب الاسلاميه ، 1372)، ج 13 ، ص 253.
25- « و اذا قيل لهم ماذا أنزل ربکم قالوا اساطير الاولين » ( نحل : 24)
26- « انه لقول رسول کريم و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون » ( حاقه : 40-41)
27- « و اذا تتلي عليهم آياتنا بينات قال الذين کفروا للحق لما جاءهم هذا سحر مبين » ( احقاف : 7)
28- « و يقولون ائنا لتارکوا آلهتنا لشاعر مجنون » ( صافات : 36)
29- محمد خامه گر ، ساختار هندسي سوره هاي قرآن ( تهران ، امير کبير ، 1382) ، ص 84-88.
 

منبع: مجله معرفت شماره 122