زنان مورخ
کریستوفر پارکر
مترجم: محمد تقی ایمان پور
در دوران پس از جنگ جهانی دوم، شمار دانشجویانی که به دانشگاهها وارد شدند، بسیار افزایش یافت. اگرچه این افزایش بیشتر مردان را دربرمیگرفت، اما بر شمار زنانی که به تحصیلات بالاتر وارد شدند، فوقالعاده افزوده شد. پیش از سال 1939 میلادی، به ویژه در دانشگاههای پیشین، پذیرش در دانشگاه و آغاز زندگی دانشجویی در دورههای لیسانس تأییدکنندهی موقعیت فرد در حکومت و قرار گرفتن در میان نجبا و نخبگان محسوب میشد. (1) دانشجویان دههی 1960 میلادی که درآمد شخصی نداشتند، تحصیل برای آیندهی شغلیشان اساسی و حیاتی بود؛ در همان زمان گسترش دانشگاهها نیز به طور خاص به نیازهای اقتصادی دولت وابسته بود. این موقعیت در برخی دانشجویان این احساس را ایجاد میکرد که ارزشهای انسانی که با دانشگاهها ارتقا یافته، با هدف نهایی که برای دستیابی به آن دانشگاهها توسعه پیدا کرده؛ در تناقض است. این احساس بیگانگی به ویژه هنگامی که با تهدید پیشرفتهای بینالمللی، مانند افزایش سلاحهای هستهای و جنگ ویتنام همراه میشد، منجر به پیوستن شمار بسیاری از دانشجویان به جناح چپ سیاسی میشد. این تحولات به قدری مهم بود که شماری از دانشجویان «نظریهپرداز» دانشگاهها را به عنوان پایگاههای سرخ» (Red Bases) سوسیالیسم در درون جوامع سرمایه داری توصیف میکردند. (2) این تحول در دههی 1960 میلادی به دنبال خود زنان مورخ را پدید آورد. (3) ربوتام، با نشان دادن تحولات تاریخی فشار سرمایهداری بر زنان، به دنبال این بود که طرز تفکر افرادی را که تقسیم جنسیتی نیروی کار را گاهی اوقات اجتنابناپذیر میدانستند، زیر سؤال ببرد. او همچنین به دنبال این بود تا با برجسته کردن عمل گرایی زنان درگذشته، راهحلهایی برای مشکلات زنان پیدا کند. با در نظر گرفتن موقعیتی که باعث ظهور این گروه از مورخان شد، شگفتانگیز نبود که ببینیم آثار تاریخی آنها به طور کامل با عقاید سیاسیشان در ارتباط باشد و خود آنان به شدت تحت تأثیر مارکسیسم باشند. نمونهی مشخص چنین افرادی شیلا روبوتام (Sheila Rowbotham) است که هم مورخ تحصیل کرده و هم پیشگام حرکت آزادی خواهی زنان بود. ملاحظاتی که کار اولیهی روبوتام را شکل داد، به طور مشخص در مقالهای که در سال 1970 میلادی به چاپ رسانید، نشان داده شده است. وی در آنجا اشاره میکند که وجود زنان «در جامعه به عنوان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان فوقالعاده ضروری است؛ در حالی که آنها چیزی تولید و مبلغی دریافت نمیکنند؛ از این رو، سرمایهداری برایشان ارزشی قائل نیست.» (4) آنچه در اینجا آشکار است، وجود تمایل به ارتباط دادن وابستگی زنان به نیازهای شیوهی تولید سرمایهداری است. تعجی ندارد که روبوتام راه پیشرفت را مشارکت در مبارزهی طبقاتی میبیند. او به بحث در این باره میپردازد که زنان در چنین مسیری «از همهی نومیدیها، مرگ و کشتارها، کنار کشیدن و استعفا دادنها و بیارادگیها گذشتند». (5) این اندیشهها در کتاب کوچکی که او در سال 1973 میلادی به چاپ رسانید، به دقت شرح داده شده، همان جا که روبوتام به چند موضوع تاریخی نیز پرداخته است. بنابر ادعای او، خانوادهی هستهای در سدهی بیستم میلادی، حاصل صنعتی شدن بود؛ یعنی هنگامی که محل کار از خانه جدا میشد، پیامد آن محدود شدن زنان به محیط خانه بود (او در این نظریه از آلیس کلارک پیروی میکرد). وی همچنین اشاره میکند که جدایی این دو محیط و وابستگی زنان به خانه، به شکل رویدادی عادی نمایانده میشد. (6)
با در نظر گرفتن این دیدگاه، شاید این مسئله شگفتانگیز نباشد که میبینیم روبوتام برای استحکام بخشیدن به تحلیلهای سیاسی خود به تاریخ روی میآورد. او کتاب بسیار مهم و برجستهاش تحت عنوان پنهان از تاریخ (Hidden from History) را «مستقیماً با تأثیر گرفتن از یک جنبش سیاسی نوشت». (7) او در این کتاب تأیید میکند که ظلم و ستم به زنان از پیش از دورهی سرمایهداری وجود داشته، اما سرمایهداری به این ظلم و ستم شکل خاصی داده است که تا اواخر سدهی بیستم میلادی ادامه یافت. (8) بنابر دیدگاه روبوتام، تا پایان سدهی نوزدهم میلادی ویژگیهای خاص ظلم و فشار سرمایهداری بر زنان ادامه داشت، که عبارت بودند از: به رسمیت نشناختن و پاداش ندادن به کار در خانه؛ در مفهومی دقیق، تولید و نگهداری نیروی کار؛ دسترسی بیثمر و بیارزش آنان به بازار کار از طریق داشتن مشاغل کم درآمد و در نتیجه وابستگی اقتصادیشان به مردان. (9)
ربوتام، با نشان دادن تحولات تاریخی فشار سرمایهداری بر زنان، به دنبال این بود که طرز تفکر افرادی را که تقسیم جنسیتی نیروی کار را گاهی اوقات اجتنابناپذیر میدانستند، زیر سؤال ببرد. او همچنین به دنبال این بود تا با برجسته کردن عمل گرایی زنان درگذشته، راهحلهایی برای مشکلات زنان پیدا کند. یعنی اندیشهای که بتواند سیاستهای آن زمان را از طریق «آشکار کردن» سنت گمشدهی رادیکالیسم سیاسی که در اواخر دههی 1960 و اوائل دههی 1970 میلادی معمول شده بود، تحت تأثیر قرار دهد. این امر یقیناً توانست چاپخانهی فمینیستی «شیر زن» (Virago) را که در سال 1973 میلادی تأسیس شد، متأثر سازد و آثاری مانند راه سخت پیشرفت (Hard Way Up) را که زندگینامهی شخصی هانا میشل (Hannah Mitchell)، طرفدار حقوق زنان و جنبش عملگرایی طبقهی کارگر بود، دوباره به چاپ برساند. (10)
اثر تاریخی روبوتام (Rowbotham) یک هدف سیاسی مشخص داشت و آن این بود که نشان دهد چگونه ظلم و جور کنونی علیه زنان گسترش یافته است. او همچنین برای از بین بردن این ظلم راهی را پیشنهاد میکند. در اثر تاریخی روبوتام، به منظور دستیابی به این هدف، سعی بر آن است تا گزارشی از ظلم علیه زنان با الگو و طرحی مارکسیستی همراه شود؛ از این رو، تعجب برانگیز نیست که وی روایت (تفسیر) خود را پایان فرآیند «بیداری انقلابی گری»ای میبیند که از سال 1968 میلادی آغاز شده بود:
«آزادی زنان بخشی از این بیداری است و فمینیسم سوسیالیستی دوباره در دنیا میسر میشود. با وجود این، چنین آغازهایی بسیار شکننده هستند و اقبالهای فمینیستی جدید بستگی به ظرفیت ما برای ارتباط با طبقهی کارگر و عمل زنان طبقهی کارگر در انتقال آزادی زنان بنابر نیازهایشان دارد.» (11)
هرچند که روبوتام قطعاً به این موضوع پی میبرد که تجربههایی وجود دارد که ویژهی زنان است و این تجربهها در راه آگاهی زنان مسائلی به وجود میآورد که به سادگی با وارد کردن زنان به کشمکش طبقاتی برای سوسیالیسم حل نمیشود. اینها پرسشهایی هستند که به شیوهی خاصی از جنبههای زندگی زنان مرتبطاند، اما در دنیای مردان به آنها پرداخته میشود: «ما به طور مداوم به تفسیر حس جریحهدار شدهی خود میپردازیم که احساس میکنیم توسط مردان ساخته شده است». (12) اینها دقیقاً مشکلاتی بود که در پرداختن به چنین حوزههایی از تجربههای زنان وجود داشت و این مسئله برخی از محققان را به این سو هدایت کرد که آنان به موضوعی که باید به آن بپردازند، تنها سرمایهداری نبوده و یا نیست؛ بلکه پدر سالاری نیز مطرح است، که آنها بدین وسیله به قدرت جنس مذکر رسمیت بخشیدند. زنان مورخ، از جمله روبوتام، با توجه به چنین اندیشههایی در همین چارچوب فعالیت میکردند و علاقهمند بودند حوزههای مختلف فمینیسم سوسیالیستی را مورد بررسی قرار دهند. آنها اغلب روی نهادها و اعمالی مانند خشونت مردان علیه زنان، تجاوز جنسی و ازدواج، تمرکز میکردند که از نظر ایشان قدرت مردان را در خود نهفته داشتند و این قدرت را تقویت میکردند. (13) یک مثال خوب از این رویکرد، مجموعه مقالاتی بود که به نام محرکههای جنسی تاریخ (The Sexual Dynamics of History) در سال 1983 به چاپ رسید. در مقدمهی این مجموعهی تألیفی، اندیشهی اجتناب ناپذیر طبقه محور تفکر مارکسیستی رد شده و در آن اعلام گردیده است: «زمان آن فرا رسیده است که محرکهی گمشدهای را به تاریخ اضافه کنیم؛ یعنی قدرت مردان و مقاومت زنان». (14) در اینجا بحث محوری این است که نیروی اساسی در تاریخ، تعارض بین دو جنس است؛ کشمکشی که ادعا شده است، با توجه به تغییر شرایط تاریخی و سطح افزایش و کاهش مقاومت زنان، دستخوش نوسان میشود. عناصر مهم دیگر این تجزیه و تحلیل آن است که مردان از ستم خود علیه زنان بهرهمند میشوند. «ستم به زنان اغلب آگاهانه و تعمدی است؛ در نتیجه، همهی زنان در مقابله علیه ستم مردان، دارای علائق مشترک هستند». (15)
با بهرهگیری از این چشم انداز، مورخان فمینیست افراطی، حوزههای وسیعی از تحولات و پدیدههای مرتبط با زنان را مجدداً تفسیر نمودند. برای مثال، فروید در اواخر سدهی نوزدهم میلادی اعلام کرد که روان پریشی و جنون در زنان جوان اغلب نتیجهی نگرانیهای جنسی است، به ویژه هنگامی که به زمان ازدواج نزدیک میشوند. او همچنین بیان نمود که چنین روان پریشیهای «در صورتی از بین میروند که لذتهای جنسی به مرور زمان پدیدار شوند و آسیبهای روحی را محوکنند.» (16) یا به بیان دیگر، درمان برخی از اشکال روان پریشی یک زندگی جنسی عادی، توسط جنس مخالف صورت میگیرد. در مقابل این عقیده، نویسندگان کتاب محرکههای جنسی تاریخ ادعا میکنند که در گذشته، روان پریشی شکلی از مقاومت علیه قدرت مردان بوده است، و یکی از ابزارهای آن وابستگی به جنس مخالف است. (17)
پذیرش دیدگاه «جنگ جنسی» در مخالفت با «جنگ طبقاتی»، مورخان فمینیست افراطی را قادر ساخت تا مجموعهی وسیعی از رفتارهایی را که ممکن است در گذشته نتیجهی انحرافات فردی بوده باشند، مجدداً تفسیر نمایند. بنابراین، وجود نمونهای از زنانی را که مانند مردان لباس میپوشیدند و مانند آنان زندگی میکردند، یعنی یک پدیدهی کاملاً رایج که در سرودهای عامیانه به وفور وارد شده بود، به عنوان راهبرد به کار گرفته شده توسط زنان در جنگ با ستم مردان ببینند. (18) در مقیاس وسیعتر، همکار شیلا جفری (Sheila Jefirey) ادعا کرد که جنسیت شناسی، نوعی بررسی «علمی» از رفتارهای جنسی است که در اوائل سدهی بیستم میلادی پدید آمد. او در واقع آن را یک تحول عقیدتی میدانست که به دنبال مقابله با تحولات فمینیسم از طریق ارائهی تعریفی مشخص از «گرایش به جنس مخالف» به عنوان هنجاری برای فعالیت جنسی در جامعه است. بر خلاف این عقیده، جفری توضیح میدهد که:
«ازدواج دو جنس مخالف در واقع رابطهای سیاسی است که از درون آن، زن که نقش کارگر را دارد بیرون میآید و زندگی زنان برای ارضای نیازهای مردان تحت سلطه و اختیار قرار میگیرد.» (19)
این محرکهی تاریخی ویژه، مشکلات خاصی به وجود میآورد. برای مثال، به نظر میرسد این محرکه به طور کلی از امکان شکل گیری رابطهی برابر با جنس مخالف ممانعت به عمل میآورد. در واقع، گفته شده است که رابطهی جنسی زنان همجنس گرا «یکی از نیرومندترین اشکال مقاومت» در برابر قدرت مردان بوده است. (20) همچنین به نظر میرسید که این قضیه به نزاعی اشاره دارد که تا زمانی که بشریت به دو جنس تقسیم شده باشد، حل نخواهد شد. این نکات در مقالهای مختصر از شیلا روبوتام که در اوئل دههی 1980 میلادی نوشته شده مطرح گردیده و در آن مقاله، موضوع به مفهوم پدر سالاری پیوند یافته است. (21)این مقاله توسط دو مورخ فمینیست- سوسیالیست، سالی الکساندر (Sally Alexander) و باربارا تیلور (Barbara Taylor) پاسخ داده شد. این مورخان از جملهی کسانی بودند که مانند بسیاری از زنان پیش از خود، معتقد بودند که تحلیلهای طبقه محور برای فهم نقش مردان و زنان در جامعه کارآمد و کافی نیستند، بلکه مهمتر از آن، نقشهای جنسی، پیش از آن اموری زیستشناختی باشند، اموری اجتماعی هستند. (22) از این نظر، موضوع پدر سالاری ساختاری محتوم و دائمی نیست، بلکه ابزار مفیدی است که به تحلیل جنبههایی از تعامل بین مردان و زنان میپردازد که تنها با استفاده از الگوی مارکسیستی نمیتوانستند به صورت رضایت بخش آزموده شوند. آنچه سرانجام از این مقابلهی بین شاخههای مختلف تاریخ فمینیستی پدیدار شد، چیزی است که ما اکنون آن را به نام تاریخ جنسیت میشناسیم. این امر رویکردی است که بر ساختارهای اجتماعی و عقیدتی هویتهای جنسهای مؤنث و مذکر تمرکز میکند. مورخان فمینیست- سوسیالیست و مورخان فمینیست افراطی، موضوع تولید اجتماعی و هویتهای جنسی را مورد بررسی قرار دادهاند، اما بررسی یاد شده، فقط از طریق فرایندی رودرو و مباحثهای انجام گرفته که این رویکرد به طور دقیق در آن بیان شده است.
نمایش پی نوشت ها:
1- R. Hilary (1943), The Last Enemy, Macmillan & Co., p. 10.
2- A. Cockburn (1969), ‘Introduction’, in a Cockburn and R. Blackburn(eds), Students Power: Problems, Diagnosis, Action, Penguin, p. 17.
3- S. Rowbotham (1973), Women's Consciousness, Man's World, Penguin, p.17; S. Alexander (Spring 1984), ‘Women, class and sexual differences in the 1830 s and 1840s, History Workshop Journal,17, p. 127; Hall, White, Male and Middle Class, p. 3.
4-. S. Rowbotham (1976), ‘Cinderella Organize Buttons’, Black Dwarf, 1970, reported in D. Widgery(ed), The Left in Britain 1956-68, Penguin, p. 417.
5- Ibid., p. 420.
6- Rowbotham, Women's Consciousness, Men's World.p. 57.
7-S. Rowbotham (1974), Hidden from History, Pluto Press, p. ix.
8- Ibid., p.x.
9-Ibid., pp. 58-59.
10- H. Mitchell (1977), The Hard Way Up, Virago. For details of Virago see: www.virago.co.uk/virago/history.asp?Tag F&CID-virago.
11- Rowbotham, ibid., pp. 168-169.
12- S. Rowbotham (1973), Women's Consciousness, Men's World, Penguin, p. 35.
13- J. Purvis (1995), ‘From “Women Worthies” to post structuralism? Debate and controversy in Women History in Britain, in Purvis(ed), Women's History Britain 19850-1945, UCL Press, p. 10.
14- The London Feminist Group (1983), The Sexual Dynamics of History, Pluto Press, p. 3.
15- Ibid., pp. 4-6.
16- J. Breuer and Sigmund Freud (1955), ‘Studies in on Hysteria’, The standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud, Vol.II(1893-1895), The Hogarth Press Ltd., p. 246.
17- The London Feminist Group, ibid., p. 6.
18- Ibid., See also: ‘The Female Drummer’ (1977), in Roy Palmer(ed), The rambling Soldier, Penguin, pp. 163-164.
19-S. Jefferys, ‘Sex reform and anti-feminism in the 1920s’, in London Feminist History Group, The sexual Dynamics of History, p. 178. See also M. Jackson (1994), The Real facts of Life. Feminism and the Politics of sexuality c. 1850-1940, Taylor and Francis, pp. 106-29.
20-London Feminist Group, ibid, p.6.
21- S. Rowbotham (1981), ‘The Trouble with “Patriarchy”, in R. Samuel(ed), People's History and Socialist Theory, Routledge & Kegan Paul, pp. 364-369.
22- S. Alexander and B. Taylor, “In Defence of “Patriarchy”, in Samuel(ed), People's History and socialist Theory, pp. 370-2.
اسپالدینگ، راجر؛ پارکر، کریستوفر؛ (1392)، مقدمهای بر تاریخنگاری، ترجمه محمد تقی ایمان پور، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}