40 نكته درباره آيين پژوهش و نگارش (1)





حضرت اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ : «لا سُنَّةَ أَفضَلُ مِنَ التَّحقيق.»
«هيچ راه و آيينى، برتر از تحقيق و حقيقت‏جويى نيست.»
بس نكته با تو گويم شايد نديده باشى
تا دسته دسته نرگس زين باغ چيده باشى
در نويسندگى با موضوعات گوناگونى از قبيل زير رو به رو هستيم :
يك . تعريف نويسندگى ؛
دو . ارزش و اهميت نويسندگى ؛
سه . آثار و فوايد نويسندگى ؛
چهار . اهداف نويسندگى ؛
پنج . كليات نويسندگى ؛
شش . مقدمات نويسندگى ؛
هفت . اقسام نويسندگى ؛
هشت . شرايط نويسنده و نويسندگى ؛
نُه . مراحل نويسندگى ؛
ده . . . . . . .
هر كدام از اين موضوعات، داراى قلمرو گسترده و عرصه پهناورى است و به تعبير مولوى در مثنوى:
اين سخن را ترجمِه‏ىْ پهناورى
گفته آيد در مقام ديگرى
اما مراحل نويسندگى عبارت است از :
يك . پژوهش ؛
دو . نگارش ؛
سه . ويرايش .
آن چه در پى آمده، 40 نكته در زمينه آيين پژوهش و نگارش است كه با زبانى ساده نوشته شده، اما شايسته است كه با نگاهى ساده خوانده نشود . اميد است كه مطبوعتان آيد و مقبولتان افتد و نظريات سودمندتان را ارمغانمان كند .
1ـ در تحقيقات و تأليفاتمان به هيچ وجه بر گفته‏ها و شنيده‏ها ـ هر چند مشهور و از انسان‏هاى مشهور نيز باشند ـ تكيه نكنيم، مگر آن كه خودمان آن‏ها را در منابع قابل اعتبار و قابل استناد ببينيم و بيابيم تا پيام اين حديث شامل حال ما نشود:
« . . . لاتُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما سَمِعتَ بِه فَكَفى بِذلِكَ كَذِباً.»
«هر چه را شنيده‏اى به مردم نگو ؛ زيرا همين كار براى دروغ شمردن آن شنيده از سوى مردم بس است.»
در اين صورت، مثلاً خواهيم ديد كه عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» ، با آن همه شهرتى كه دارد، از حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ و بدين گونه نبوده است ؛ بلكه از ياسر عرفات بوده كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به ايران آمده و به محضر حضرت امام رسيده و هنگام گفت و گو درباره انقلاب به ايشان عرض كرده است : «آن‏ها [دشمنان انقلاب شما] مى‏گويند كه زلزله‏اى رخ داده، ما مى‏گوييم كه انفجار نور روى داده.»
شايان توجه است كه حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ نيز نفرموده‏اند: «خرمشهر را خدا آزاد كرد» ؛ بلكه سخن ايشان به گونه‏اى ديگر است .
2ـ آن چه را در تحقيقات و تأليفات، براى خودمان واضح و مفهوم نشده است، براى ديگران توضيح ندهيم و به ديگران تفهيم نكنيم و حتى از ذكر آن نيز بپرهيزيم و عطايش را به لقايش ببخشيم ؛ زيرا ممكن است آثار نامطلوب و نامقبول و حتى نامشروعى را در پى داشته باشد . مثلاً اگر به تبيين و تحليل اين نكته كه حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ دستان مباركشان را از كفن بيرون آوردند و امام حسن و امام حسين ـ عليهما السلام ـ را در آغوش گرفتند، براى خودمان مفهوم و روشن نشده است، آن را براى ديگران بازگو نكنيم و به قلم نياوريم ؛ هرچند شمارى از حديث‏پژوهان در اعتبار سندى آن نيز خدشه كرده و آن را مخدوش و مجعول دانسته‏اند .
3ـ بكوشيم كه فضاى تحقيقات و تأليفاتمان را حقيقتاً از اكسيژن تحقيق و تأليف به معناى درست و فراگيرِ آن و با همه ويژگى‏هايش پُر سازيم و با گازكربنيك‏هايى همچون «تحقيق بازى» و «تأليف سازى» آلوده نكنيم و مانند معماران بساز و بفروش، ما نيز «مؤلفان بچاپ و بفروش» نشويم . مولوى در مثنوى چه دُر سُفته است كه گفته است:
علم تقليدى بُوَد بهر فروخت
چون بيابد مشترى، خوش برفروخت
مشترىِّ علم تحقيقى حق است
دائماً بازار او بارونق است
لب ببسته مست در بيع و شرى
مشترى بى حد كه اَللهُ اشتَرى
شايان توجه است اين نكته مهم را در داورى‏هاى خصوصى و يا عمومى‏مان، مانند انتخاب كتاب سال، به خاطر داشته باشيم كه همواره پُربرگى يك تحقيق و پُرفروشىِ يك تأليف به معناى پُربارىِ آن و پُرفروغىِ اين نيست و حتى پُرعنوانىِ فهرست منابع ـ تا چه رسد به پُرعنوانىِ فهرست مطالب و فهرست تأليفات ـ نيز هماره به معناى پُرمايگى و پُرانديشگىِ آن نيست .
4ـ بكوشيم كه روحيه «نگرش تحقيقى» و «نگارش تحليلى» را در خود زنده كنيم و روز به روز آن را بالنده‏تر نماييم . براى به دست آوردن چنين روحيه‏اى مى‏توانيم اين كارها را انجام دهيم :
يك . مطالعه كتاب‏ها و منابعى كه با نگرشى تحقيقى و نگارشى تحليلى نوشته شده‏اند . از اين رو، محقق كسى است كه در تحقيقات خويش به كتاب‏ها و منابع دست چندم و حتى گاه به كتاب‏ها و منابع دست دوم نيز مراجعه نمى‏كند . مثلاً يكى از محققان مى‏گفت: «من در تحقيقاتم حتى به كتاب شريف بحارالانوار نيز استناد نمى‏كنم، بلكه به مصادر و مآخذ اوليه‏اى كه محدّث بزرگ و بزرگوار شيعه، مرحوم علامه مجلسى ـ اَعلَى‏اللّهُ مَقامَهُ الشّريف ـ ، خود به آن‏ها استناد كرده است، مراجعه مى‏نمايم و اصل حديث را در آن جا مى‏يابم و سپس با رعايت شروطش به آن استناد مى‏كنم» .
دو . در زندگى علمى، همنشين شدن و نشست و برخاست كردن با كسانى كه در مسائل فكرى و علمى به صورت تحقيقى مى‏نگرند و به صورت تحليلى مى‏نگارند . از اين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمىِ خويش، با كسانى كه در انديشه و انديشيدن «مقلد» هستند، نمى‏نشيند تا چه رسد به اين كه با آنان همنشين شود. مولوى در مثنوى چه خوش سروده است:
از محقق تا مقلد فرق‏هاست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
منبع گفتار اين سوزى بُوَد
وان مقلد، كهنه آمـوزى بُوَد
سه . مطالعه زندگى و شيوه علمى كسانى كه مقلدانه نمى‏انديشيده‏اند و محققانه مى‏نوشته‏اند . بدين رو، زندگى و روش علمى علامه امينى، علامه طباطبايى، علامه مطهرى و علامه جعفرى ـ رضوان اللّه عليهم اجمعين ـ مى‏تواند الگويى پسنديده در اين زمينه‏ها باشد . يا مثلاً گفته‏اند : «يكى از محققان مى‏خواسته است كه در كتاب دايرة‏المعارف خويش، متراژ پل قديمى و سمبليك اهواز را بنويسد . بدين منظور، هيئتى را از تهران به اهواز مى‏فرستد تا دقيقاً متراژ آن را محاسبه نمايند و آن گاه در دايرة‏المعارف خود بنگارد» .
چهار . حضور داشتن در جلسات و شركت كردن در مجالس علمى‏اى كه با نگرشى تحقيقى و تحليلى تشكيل مى‏شود . بدين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمى‏اش ، به جلسات و مجالس غير علمى و جلسات و يا مجالسى كه عنوان علمى دارد، اما روشى غير تحقيقى و غير تحليلى نيز دارد، پا نمى‏گذارد . پُر روشن است كه اين سخنان و اين پيشنهادها ، موضوعات و مسائلى را كه اساساً بايد با روشى تقليدى و نه تحقيقى به آن‏ها دست يافت، شامل نمى‏شود .
5ـ در صورتى كه هم بتوانيم و هم بيابيم، پژوهش‏هاى خويش را پس از نگارشِ نهايى و براى مطالعه و بازنگرى و برخوردارى از صحت و دقت بيش تر، دست كم به دو تن، با اين دو ديدگاه و ويژگى بدهيم :
يك . از ديدگاه پژوهشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن ؛
دو . از ديدگاه نگارشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن .
البته چه شايسته است ـ اگر نگوييم بايسته است ـ هديه‏اى نيز براى انجام دادن اين دو كار، براى اين دو بزرگوار ـ أَدامَ اللّهُ ظِلَّهُما ـ در نظر بگيريم و يا به گونه‏اى ديگر و بهتر، اين زحمت و خدمت آنان را جبران نماييم و در هر دو صورت، آيه 61 سوره مؤمنون ، يعنى «اُولئِكَ يُسارِعونَ فِى الخَيرات و هُم لَها سابِقون»، را فراموش نكنيم . چه خوش گفته‏اند : «آش از دهان كه افتاد، از مزه خواهد افتاد» .
6ـ در تحقيقات و تأليفات خود و متناسب با مطالب و مخاطبان آن، از مواد و مطالب زير به عنوان استناد و يا استشهاد استفاده نماييم :
يك . آيات قرآن ؛
دو . روايات معصومان ـ عليهم السلام ـ ؛
سه . اصول منطقى و قواعد عقلى ؛
چهار . قوانين تجربى و نظريات علمى ؛
پنج . نظريات و سخنان بزرگان دين و دانش ؛
شش . اشعار ؛
هفت . داستان و خاطره ؛
هشت . آمار و اخبار ؛
نُه . تمثيلات و امثال و حِكَم ؛
ده . طنز و لطيفه .
7ـ چنان چه در تحقيقات و تأليفات خويش، از آيات كريم قرآن و روايات شريف معصومان ـ عليهم السلام ـ استفاده مى‏نماييم، به اين ظرايف و لطايف، خوب بنگريم:
يك . در برداشت از آيات و روايات، دقيق باشيم و به كتاب‏هاى معتبر و تفسيرى مراجعه نماييم تا به طور مثال از آيه 11 سوره رعد، يعنى «إِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .» ، برداشت اجتماعى و سياسى و تاريخى نكنيم و اين چنين نگوييم : «خدا تاريخ و سرنوشت هيچ اجتماعى را از بد به نيك تغيير نمى‏دهد ، مگر آن كه آنان به خود آيند و تاريخ و سرنوشت خويش را با دستان خودشان از بد به نيك تغيير دهند» ؛ زيرا به قرينه آيه 53 سوره انفال، يعنى «ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَم يَكُ مُغَيِّراً نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .»، معناى آيه و برداشت از آن بدين گونه است: «خدا هر نعمتى را كه بر اثر پيروى از فطرت و سنت الاهى به قومى بخشيده است، تا مادامى كه نيت خود را [از نيك به بد] تغيير ندهند و در سبب‏سازى و نعمت‏دهى او شك نكنند و دچار هوا پرستى نگردند، خدا آن نعمت را [از نيك به بد و نه از بد به نيك] تغيير نمى‏دهد.»
دو . در ترجمه آيات و روايات، بسيار دقت كنيم تا مثلاً عبارت «و لاتَحسَبَنَّ» را در آيه «و لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللّهِ أَمواتا . . .» به صورت جمع (و هرگز مپنداريد) ترجمه ننماييم و آن را به صورت مفرد (و هرگز مپندار) ترجمه كنيم ؛ زيرا «ولاتَحسَبَنَّ» ، قالب و صيغه مفرد است و قالب و صيغه جمع آن، «و لاتَحسَبُنَّ» به ضمه حرف باء است .
سه . در نوشتن آيات و روايات دقت نماييم تا مثلاً عبارت «وإِن لَم تَفعَل» را در آيه «يآ أَيُّهَا الرَّسول بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّك و إِن لَم‏تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه . . .» به صورت « . . . فَإِن لَم‏تَفعَل . . .» ننويسيم .
چهار . در اعراب‏گذارى آيات و روايات توجه داشته باشيم تا مثلاً حرف نون مفتوح در كلمه «نَعمَة» را كه در آيه 27 سوره دخان است، به صورت نون مكسور ، يعنى «نِعمَة» ننويسيم .
8ـ اگر در تحقيقات و تأليفات خويش از شعر استفاده مى‏نماييم، به اين نكات ظريف و دقيق توجه كنيم:
يك . هيچ گاه از شعر به عنوان دليل و يا استنادِ سخن استفاده ننماييم، بلكه از آن به عنوان تأييدِ سخن و استشهاد براى آن و گاه براى تغيير ذائقه خوانندگان نوشته خود بهره ببريم و اگر ديگران نيز در استفاده از شعر، به غير گونه‏اى كه گفته شد، عمل كردند، ما نيز آنان را مورد نقد قرار دهيم؛ زيرا كسى ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا كردن با او به اين شعر حافظ استناد كند:
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
شخص ديگرى نيز ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا نكردن با او به اين شعر سعدى استناد نمايد:
امروز بكُش، چو مى‏توان كُشت
كآتش چو بلند شد، جهان سوخت
مگذار كـه زه كند كمان را
دشمن كه به تير مى‏توان دوخت
دو . در انتساب شعر به شاعر دقت كنيم تا مثلاً بيتِ «موجيم كه آسودگى ما عدم ماست / ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم» را كه از كليم كاشانى و از نظر ترتيب مصراع‏ها به صورت پيشين است، به اقبال لاهورى نسبت ندهيم . گفتنى است كه اين بيت در ترجيع‏بند ساقى‏نامه كليم كاشانى است و مَطلعِ بندِ پنجم آن بدين صورت است: «مستيم و عنان دل خودكام نگيريم / تا جام بُوَد عبرت از ايام نگيريم.
سه . اشعار را از نظر كلمات و چينش، به طور درست بخوانيم و بنويسيم تا مثلاً اين بيتِ مولوى در مثنوى را، يعنى «چون كه با كودك سر و كارم فُتاد / هم زبان كودكى بايد گشاد» ، به صورتِ «چون كه با كودك سر و كارت فتاد / پس زبان كودكى بايد گشاد» نخوانيم و ننويسيم .
چهار . اشعارى را در تحقيقات و تأليفاتمان به كار گيريم كه از نظر وزن و قافيه معيوب نباشند . به طور نمونه، بيتِ «يارِ جسمانى بُوَد رويش چو مرگ / صحبتش شوم است بايد كرد ترك» داراى عيب قافيه‏اى به نام اِكفاء يا همان اختلاف رَوى است كه در اين بيت ، حرف رَوى در آخر دو كلمه «مرگ» و «ترك» با يكديگر مطابقت ندارد و يكى حرف «گ» و ديگرى حرف «ك» است .
9ـ چنان چه دوست داريم كه تحقيقات و تأليفاتمان با استقبال روز افزون خوانندگان و مخاطبان رو به رو شوند، از گفتن سخنان كليشه‏اى و باسمِه‏اى و مطالب كهنه و نخ نما دورى كنيم و به گفتن سخنانِ تر و تازه و مطالب نو و با طراوت روى آوريم و خدا وكيلى حرفى براى گفتن داشته باشيم . كليم كاشانى چه خوش گفته است:
گر متاع سخن، امروز كساد است «كليم»
تازه كن طرز كه در چشم خريدار آيد
البته شمار فراوانى از ما ـ اگر بنا بر احتياط، نگوييم همه ما ـ هميشه بر اين پنـدار و در اين رؤياييم كه حرف‏هاى نو و تازه‏اى زده‏ايم و مى‏زنيم .
10ـ اگر ما به اين حقيقت روشن و ساده دست يازيم ـ هر چند با تلقين به خويشتن هم باشد ـ كه «مادر زاد، محقق و مؤلف نبوده‏ايم» و همان گونه كه براى فراگيرى علوم و فنون ديگر و يادگيرى «ضَرَبَ زَيدٌ عَمراً» وقت فراوانى را صرف و گاه تلف مى‏نماييم، براى محقق و مؤلف شدن نيز بايد وقت فراوانى را صرف كنيم، آن گاه پيش از آغاز هر تحقيق و پژوهشى و هر تأليف و نگارشى، به فراگيرى دو فن و هنر مهم روى مى‏آوريم:
يك . روش تحقيق و پژوهش ؛
دو . روش تأليف و نگارش .
11ـ پيش از فراگيرى دو روش پژوهش و نگارش و يا همزمان با آن، بايد روش‏هايى را نيز فرا بگيريم و آن گاه خواهيم ديد كه تحقيقات و تأليفاتمان از صحت، دقت و سرعت بيش‏ترى نيز برخوردار شده‏اند و چه زيبا گفته‏اند: «اگر به من روش ماهيگيرى را ياد دهيد، بهتر از آن است كه هر روز به من يك ماهى بدهيد» و آن روش‏ها عبارت است از :
يك . روش مطالعه و تندخوانى ؛
دو . روش تلخيص و خلاصه‏نويسى ؛
سه . روش فيش‏بردارى و يادداشت‏بردارى ؛
چهار . روش تنظيم فيش‏ها و دسته‏بندى يادداشت‏ها ؛
پنج . روش نقد و بازنگرى مطالب و يادداشت‏ها ؛
شش . روش طبقه‏بندى كتاب‏ها و تنظيم كتابخانه ؛
هفت . روش مأخذشناسى و كتابشناسى ؛
هشت . روش ترجمه ؛
نُه . روش كار با رايانه و استفاده از برنامه‏هاى رايانه‏اى .
12ـ با توجه به اين كه امام حسين ـ عليه السلام ـ فرموده‏اند:
« . . . مِن دَلائِلِ العالِم اِنتِقادُهُ لِحَديثِه . . .»
«از نشانه‏هاى دانشور اين است كه خودش سخنان خويش را به نقد كشد.»
هيچ پژوهشى را پيش از انجام دادن اين دو كار مهم، به كسى يا جايى عرضه نكنيم:
يك . بازنگرى ؛
دو . بازنگارى .
پس از انجام دادن اين دو كار، باز هم پژوهش خود را عرضه نكنيم و اين تجربه را آويزه گوش خويش قرار دهيم و به مدت حدود يك اربعين (چهل روز) از كار پژوهشى‏مان فاصله بگيريم كه حافظِ شيرين سخن گفته است:
سحرگـه رهرُوى در سرزمينى
همى گفت اين معما با قرينى
كه اى صوفى! شراب آن گه شود صاف
كه در شيشه برآرد اربعينى
پس از سپرى شدن اين مدت، دوباره به سراغش برويم و آن را مطالعه نماييم و سپس به ديگران عرضه كنيم . اگر از اين تجربه، بهره و يا بهره‏هاى علمى و تحقيقى و تأليفىِ جديدى نصيبتان شد كه إن شاء الله خواهد شد، در حق گوينده اين تجربه، دعاى خيرى نيز بفرماييد كه سعدى‏گونه:
غرض نقشى است كز ما باز مانَد
كه گيتى را نمى‏بينم بقايى
مگر صاحبدلى روزى به رحمت
كند در كار درويشان دعايى
13ـ از آفت‏هايى كه شمارى از محققان و مراكز تحقيقاتى ـ اگر نگوييم بسيارى از آن‏ها ـ به آن دچار مى‏شوند و گاه همچون خوره به جانشان مى‏افتد، «پراكنده‏كارى» و «نيمه‏كارى» در تحقيقات است .
يك روز در مجلسى كه تنى چند از محققان حضور داشتند، همگى مى‏گفتند و مى‏ناليدند كه چقدر تحقيقات پراكنده و نيمه‏كاره دارند . در اين ميان نيز، يكى از محققان حوزوى را نام مى‏بردند كه تا يك تحقيق و تأليف خود را به پايان نرساند، به تحقيق و تأليف ديگرى نمى‏پردازد . به همين جهت نيز بوده است كه تاكنون حدود 100 كتاب و مقاله را به نگارش در آورده است . بنابراين ، از خداى خويش بخواهيم كه به همه ما توفيق دهد تا بتوانيم به اين حديث ژرف و شگرف از امام صادق ـ عليه السلام ـ عمل كنيم:
«إِذا كانَ الرَّجُلُ عَلى عَمَلٍ فَلْيَدُم عَلَيهِ سَنَةً ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنه إِن شاءَ إِلى غَيرِه . . . .»
«هر گاه كسى در حال انجام دادن كارى است، تا يك سال آن را ادامه دهد و سپس اگر خواست، از آن كار دست كشد و به سراغ كار ديگرى رود.»
برگرفته از : فرهنگ جهاد - زمستان 1386، شماره 50
منبع: http://www.hawzah.net