40 نكته درباره آيين پژوهش و نگارش (1)
حضرت اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ : «لا سُنَّةَ أَفضَلُ مِنَ التَّحقيق.»
«هيچ راه و آيينى، برتر از تحقيق و حقيقتجويى نيست.»
بس نكته با تو گويم شايد نديده باشى
تا دسته دسته نرگس زين باغ چيده باشى
در نويسندگى با موضوعات گوناگونى از قبيل زير رو به رو هستيم :
يك . تعريف نويسندگى ؛
دو . ارزش و اهميت نويسندگى ؛
سه . آثار و فوايد نويسندگى ؛
چهار . اهداف نويسندگى ؛
پنج . كليات نويسندگى ؛
شش . مقدمات نويسندگى ؛
هفت . اقسام نويسندگى ؛
هشت . شرايط نويسنده و نويسندگى ؛
نُه . مراحل نويسندگى ؛
ده . . . . . . .
هر كدام از اين موضوعات، داراى قلمرو گسترده و عرصه پهناورى است و به تعبير مولوى در مثنوى:
اين سخن را ترجمِهىْ پهناورى
گفته آيد در مقام ديگرى
اما مراحل نويسندگى عبارت است از :
يك . پژوهش ؛
دو . نگارش ؛
سه . ويرايش .
آن چه در پى آمده، 40 نكته در زمينه آيين پژوهش و نگارش است كه با زبانى ساده نوشته شده، اما شايسته است كه با نگاهى ساده خوانده نشود . اميد است كه مطبوعتان آيد و مقبولتان افتد و نظريات سودمندتان را ارمغانمان كند .
1ـ در تحقيقات و تأليفاتمان به هيچ وجه بر گفتهها و شنيدهها ـ هر چند مشهور و از انسانهاى مشهور نيز باشند ـ تكيه نكنيم، مگر آن كه خودمان آنها را در منابع قابل اعتبار و قابل استناد ببينيم و بيابيم تا پيام اين حديث شامل حال ما نشود:
« . . . لاتُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما سَمِعتَ بِه فَكَفى بِذلِكَ كَذِباً.»
«هر چه را شنيدهاى به مردم نگو ؛ زيرا همين كار براى دروغ شمردن آن شنيده از سوى مردم بس است.»
در اين صورت، مثلاً خواهيم ديد كه عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» ، با آن همه شهرتى كه دارد، از حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ و بدين گونه نبوده است ؛ بلكه از ياسر عرفات بوده كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به ايران آمده و به محضر حضرت امام رسيده و هنگام گفت و گو درباره انقلاب به ايشان عرض كرده است : «آنها [دشمنان انقلاب شما] مىگويند كه زلزلهاى رخ داده، ما مىگوييم كه انفجار نور روى داده.»
شايان توجه است كه حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ نيز نفرمودهاند: «خرمشهر را خدا آزاد كرد» ؛ بلكه سخن ايشان به گونهاى ديگر است .
2ـ آن چه را در تحقيقات و تأليفات، براى خودمان واضح و مفهوم نشده است، براى ديگران توضيح ندهيم و به ديگران تفهيم نكنيم و حتى از ذكر آن نيز بپرهيزيم و عطايش را به لقايش ببخشيم ؛ زيرا ممكن است آثار نامطلوب و نامقبول و حتى نامشروعى را در پى داشته باشد . مثلاً اگر به تبيين و تحليل اين نكته كه حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ دستان مباركشان را از كفن بيرون آوردند و امام حسن و امام حسين ـ عليهما السلام ـ را در آغوش گرفتند، براى خودمان مفهوم و روشن نشده است، آن را براى ديگران بازگو نكنيم و به قلم نياوريم ؛ هرچند شمارى از حديثپژوهان در اعتبار سندى آن نيز خدشه كرده و آن را مخدوش و مجعول دانستهاند .
3ـ بكوشيم كه فضاى تحقيقات و تأليفاتمان را حقيقتاً از اكسيژن تحقيق و تأليف به معناى درست و فراگيرِ آن و با همه ويژگىهايش پُر سازيم و با گازكربنيكهايى همچون «تحقيق بازى» و «تأليف سازى» آلوده نكنيم و مانند معماران بساز و بفروش، ما نيز «مؤلفان بچاپ و بفروش» نشويم . مولوى در مثنوى چه دُر سُفته است كه گفته است:
علم تقليدى بُوَد بهر فروخت
چون بيابد مشترى، خوش برفروخت
مشترىِّ علم تحقيقى حق است
دائماً بازار او بارونق است
لب ببسته مست در بيع و شرى
مشترى بى حد كه اَللهُ اشتَرى
شايان توجه است اين نكته مهم را در داورىهاى خصوصى و يا عمومىمان، مانند انتخاب كتاب سال، به خاطر داشته باشيم كه همواره پُربرگى يك تحقيق و پُرفروشىِ يك تأليف به معناى پُربارىِ آن و پُرفروغىِ اين نيست و حتى پُرعنوانىِ فهرست منابع ـ تا چه رسد به پُرعنوانىِ فهرست مطالب و فهرست تأليفات ـ نيز هماره به معناى پُرمايگى و پُرانديشگىِ آن نيست .
4ـ بكوشيم كه روحيه «نگرش تحقيقى» و «نگارش تحليلى» را در خود زنده كنيم و روز به روز آن را بالندهتر نماييم . براى به دست آوردن چنين روحيهاى مىتوانيم اين كارها را انجام دهيم :
يك . مطالعه كتابها و منابعى كه با نگرشى تحقيقى و نگارشى تحليلى نوشته شدهاند . از اين رو، محقق كسى است كه در تحقيقات خويش به كتابها و منابع دست چندم و حتى گاه به كتابها و منابع دست دوم نيز مراجعه نمىكند . مثلاً يكى از محققان مىگفت: «من در تحقيقاتم حتى به كتاب شريف بحارالانوار نيز استناد نمىكنم، بلكه به مصادر و مآخذ اوليهاى كه محدّث بزرگ و بزرگوار شيعه، مرحوم علامه مجلسى ـ اَعلَىاللّهُ مَقامَهُ الشّريف ـ ، خود به آنها استناد كرده است، مراجعه مىنمايم و اصل حديث را در آن جا مىيابم و سپس با رعايت شروطش به آن استناد مىكنم» .
دو . در زندگى علمى، همنشين شدن و نشست و برخاست كردن با كسانى كه در مسائل فكرى و علمى به صورت تحقيقى مىنگرند و به صورت تحليلى مىنگارند . از اين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمىِ خويش، با كسانى كه در انديشه و انديشيدن «مقلد» هستند، نمىنشيند تا چه رسد به اين كه با آنان همنشين شود. مولوى در مثنوى چه خوش سروده است:
از محقق تا مقلد فرقهاست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
منبع گفتار اين سوزى بُوَد
وان مقلد، كهنه آمـوزى بُوَد
سه . مطالعه زندگى و شيوه علمى كسانى كه مقلدانه نمىانديشيدهاند و محققانه مىنوشتهاند . بدين رو، زندگى و روش علمى علامه امينى، علامه طباطبايى، علامه مطهرى و علامه جعفرى ـ رضوان اللّه عليهم اجمعين ـ مىتواند الگويى پسنديده در اين زمينهها باشد . يا مثلاً گفتهاند : «يكى از محققان مىخواسته است كه در كتاب دايرةالمعارف خويش، متراژ پل قديمى و سمبليك اهواز را بنويسد . بدين منظور، هيئتى را از تهران به اهواز مىفرستد تا دقيقاً متراژ آن را محاسبه نمايند و آن گاه در دايرةالمعارف خود بنگارد» .
چهار . حضور داشتن در جلسات و شركت كردن در مجالس علمىاى كه با نگرشى تحقيقى و تحليلى تشكيل مىشود . بدين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمىاش ، به جلسات و مجالس غير علمى و جلسات و يا مجالسى كه عنوان علمى دارد، اما روشى غير تحقيقى و غير تحليلى نيز دارد، پا نمىگذارد . پُر روشن است كه اين سخنان و اين پيشنهادها ، موضوعات و مسائلى را كه اساساً بايد با روشى تقليدى و نه تحقيقى به آنها دست يافت، شامل نمىشود .
5ـ در صورتى كه هم بتوانيم و هم بيابيم، پژوهشهاى خويش را پس از نگارشِ نهايى و براى مطالعه و بازنگرى و برخوردارى از صحت و دقت بيش تر، دست كم به دو تن، با اين دو ديدگاه و ويژگى بدهيم :
يك . از ديدگاه پژوهشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن ؛
دو . از ديدگاه نگارشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن .
البته چه شايسته است ـ اگر نگوييم بايسته است ـ هديهاى نيز براى انجام دادن اين دو كار، براى اين دو بزرگوار ـ أَدامَ اللّهُ ظِلَّهُما ـ در نظر بگيريم و يا به گونهاى ديگر و بهتر، اين زحمت و خدمت آنان را جبران نماييم و در هر دو صورت، آيه 61 سوره مؤمنون ، يعنى «اُولئِكَ يُسارِعونَ فِى الخَيرات و هُم لَها سابِقون»، را فراموش نكنيم . چه خوش گفتهاند : «آش از دهان كه افتاد، از مزه خواهد افتاد» .
6ـ در تحقيقات و تأليفات خود و متناسب با مطالب و مخاطبان آن، از مواد و مطالب زير به عنوان استناد و يا استشهاد استفاده نماييم :
يك . آيات قرآن ؛
دو . روايات معصومان ـ عليهم السلام ـ ؛
سه . اصول منطقى و قواعد عقلى ؛
چهار . قوانين تجربى و نظريات علمى ؛
پنج . نظريات و سخنان بزرگان دين و دانش ؛
شش . اشعار ؛
هفت . داستان و خاطره ؛
هشت . آمار و اخبار ؛
نُه . تمثيلات و امثال و حِكَم ؛
ده . طنز و لطيفه .
7ـ چنان چه در تحقيقات و تأليفات خويش، از آيات كريم قرآن و روايات شريف معصومان ـ عليهم السلام ـ استفاده مىنماييم، به اين ظرايف و لطايف، خوب بنگريم:
يك . در برداشت از آيات و روايات، دقيق باشيم و به كتابهاى معتبر و تفسيرى مراجعه نماييم تا به طور مثال از آيه 11 سوره رعد، يعنى «إِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .» ، برداشت اجتماعى و سياسى و تاريخى نكنيم و اين چنين نگوييم : «خدا تاريخ و سرنوشت هيچ اجتماعى را از بد به نيك تغيير نمىدهد ، مگر آن كه آنان به خود آيند و تاريخ و سرنوشت خويش را با دستان خودشان از بد به نيك تغيير دهند» ؛ زيرا به قرينه آيه 53 سوره انفال، يعنى «ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَم يَكُ مُغَيِّراً نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .»، معناى آيه و برداشت از آن بدين گونه است: «خدا هر نعمتى را كه بر اثر پيروى از فطرت و سنت الاهى به قومى بخشيده است، تا مادامى كه نيت خود را [از نيك به بد] تغيير ندهند و در سببسازى و نعمتدهى او شك نكنند و دچار هوا پرستى نگردند، خدا آن نعمت را [از نيك به بد و نه از بد به نيك] تغيير نمىدهد.»
دو . در ترجمه آيات و روايات، بسيار دقت كنيم تا مثلاً عبارت «و لاتَحسَبَنَّ» را در آيه «و لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللّهِ أَمواتا . . .» به صورت جمع (و هرگز مپنداريد) ترجمه ننماييم و آن را به صورت مفرد (و هرگز مپندار) ترجمه كنيم ؛ زيرا «ولاتَحسَبَنَّ» ، قالب و صيغه مفرد است و قالب و صيغه جمع آن، «و لاتَحسَبُنَّ» به ضمه حرف باء است .
سه . در نوشتن آيات و روايات دقت نماييم تا مثلاً عبارت «وإِن لَم تَفعَل» را در آيه «يآ أَيُّهَا الرَّسول بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّك و إِن لَمتَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه . . .» به صورت « . . . فَإِن لَمتَفعَل . . .» ننويسيم .
چهار . در اعرابگذارى آيات و روايات توجه داشته باشيم تا مثلاً حرف نون مفتوح در كلمه «نَعمَة» را كه در آيه 27 سوره دخان است، به صورت نون مكسور ، يعنى «نِعمَة» ننويسيم .
8ـ اگر در تحقيقات و تأليفات خويش از شعر استفاده مىنماييم، به اين نكات ظريف و دقيق توجه كنيم:
يك . هيچ گاه از شعر به عنوان دليل و يا استنادِ سخن استفاده ننماييم، بلكه از آن به عنوان تأييدِ سخن و استشهاد براى آن و گاه براى تغيير ذائقه خوانندگان نوشته خود بهره ببريم و اگر ديگران نيز در استفاده از شعر، به غير گونهاى كه گفته شد، عمل كردند، ما نيز آنان را مورد نقد قرار دهيم؛ زيرا كسى ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا كردن با او به اين شعر حافظ استناد كند:
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
شخص ديگرى نيز ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا نكردن با او به اين شعر سعدى استناد نمايد:
امروز بكُش، چو مىتوان كُشت
كآتش چو بلند شد، جهان سوخت
مگذار كـه زه كند كمان را
دشمن كه به تير مىتوان دوخت
دو . در انتساب شعر به شاعر دقت كنيم تا مثلاً بيتِ «موجيم كه آسودگى ما عدم ماست / ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم» را كه از كليم كاشانى و از نظر ترتيب مصراعها به صورت پيشين است، به اقبال لاهورى نسبت ندهيم . گفتنى است كه اين بيت در ترجيعبند ساقىنامه كليم كاشانى است و مَطلعِ بندِ پنجم آن بدين صورت است: «مستيم و عنان دل خودكام نگيريم / تا جام بُوَد عبرت از ايام نگيريم.
سه . اشعار را از نظر كلمات و چينش، به طور درست بخوانيم و بنويسيم تا مثلاً اين بيتِ مولوى در مثنوى را، يعنى «چون كه با كودك سر و كارم فُتاد / هم زبان كودكى بايد گشاد» ، به صورتِ «چون كه با كودك سر و كارت فتاد / پس زبان كودكى بايد گشاد» نخوانيم و ننويسيم .
چهار . اشعارى را در تحقيقات و تأليفاتمان به كار گيريم كه از نظر وزن و قافيه معيوب نباشند . به طور نمونه، بيتِ «يارِ جسمانى بُوَد رويش چو مرگ / صحبتش شوم است بايد كرد ترك» داراى عيب قافيهاى به نام اِكفاء يا همان اختلاف رَوى است كه در اين بيت ، حرف رَوى در آخر دو كلمه «مرگ» و «ترك» با يكديگر مطابقت ندارد و يكى حرف «گ» و ديگرى حرف «ك» است .
9ـ چنان چه دوست داريم كه تحقيقات و تأليفاتمان با استقبال روز افزون خوانندگان و مخاطبان رو به رو شوند، از گفتن سخنان كليشهاى و باسمِهاى و مطالب كهنه و نخ نما دورى كنيم و به گفتن سخنانِ تر و تازه و مطالب نو و با طراوت روى آوريم و خدا وكيلى حرفى براى گفتن داشته باشيم . كليم كاشانى چه خوش گفته است:
گر متاع سخن، امروز كساد است «كليم»
تازه كن طرز كه در چشم خريدار آيد
البته شمار فراوانى از ما ـ اگر بنا بر احتياط، نگوييم همه ما ـ هميشه بر اين پنـدار و در اين رؤياييم كه حرفهاى نو و تازهاى زدهايم و مىزنيم .
10ـ اگر ما به اين حقيقت روشن و ساده دست يازيم ـ هر چند با تلقين به خويشتن هم باشد ـ كه «مادر زاد، محقق و مؤلف نبودهايم» و همان گونه كه براى فراگيرى علوم و فنون ديگر و يادگيرى «ضَرَبَ زَيدٌ عَمراً» وقت فراوانى را صرف و گاه تلف مىنماييم، براى محقق و مؤلف شدن نيز بايد وقت فراوانى را صرف كنيم، آن گاه پيش از آغاز هر تحقيق و پژوهشى و هر تأليف و نگارشى، به فراگيرى دو فن و هنر مهم روى مىآوريم:
يك . روش تحقيق و پژوهش ؛
دو . روش تأليف و نگارش .
11ـ پيش از فراگيرى دو روش پژوهش و نگارش و يا همزمان با آن، بايد روشهايى را نيز فرا بگيريم و آن گاه خواهيم ديد كه تحقيقات و تأليفاتمان از صحت، دقت و سرعت بيشترى نيز برخوردار شدهاند و چه زيبا گفتهاند: «اگر به من روش ماهيگيرى را ياد دهيد، بهتر از آن است كه هر روز به من يك ماهى بدهيد» و آن روشها عبارت است از :
يك . روش مطالعه و تندخوانى ؛
دو . روش تلخيص و خلاصهنويسى ؛
سه . روش فيشبردارى و يادداشتبردارى ؛
چهار . روش تنظيم فيشها و دستهبندى يادداشتها ؛
پنج . روش نقد و بازنگرى مطالب و يادداشتها ؛
شش . روش طبقهبندى كتابها و تنظيم كتابخانه ؛
هفت . روش مأخذشناسى و كتابشناسى ؛
هشت . روش ترجمه ؛
نُه . روش كار با رايانه و استفاده از برنامههاى رايانهاى .
12ـ با توجه به اين كه امام حسين ـ عليه السلام ـ فرمودهاند:
« . . . مِن دَلائِلِ العالِم اِنتِقادُهُ لِحَديثِه . . .»
«از نشانههاى دانشور اين است كه خودش سخنان خويش را به نقد كشد.»
هيچ پژوهشى را پيش از انجام دادن اين دو كار مهم، به كسى يا جايى عرضه نكنيم:
يك . بازنگرى ؛
دو . بازنگارى .
پس از انجام دادن اين دو كار، باز هم پژوهش خود را عرضه نكنيم و اين تجربه را آويزه گوش خويش قرار دهيم و به مدت حدود يك اربعين (چهل روز) از كار پژوهشىمان فاصله بگيريم كه حافظِ شيرين سخن گفته است:
سحرگـه رهرُوى در سرزمينى
همى گفت اين معما با قرينى
كه اى صوفى! شراب آن گه شود صاف
كه در شيشه برآرد اربعينى
پس از سپرى شدن اين مدت، دوباره به سراغش برويم و آن را مطالعه نماييم و سپس به ديگران عرضه كنيم . اگر از اين تجربه، بهره و يا بهرههاى علمى و تحقيقى و تأليفىِ جديدى نصيبتان شد كه إن شاء الله خواهد شد، در حق گوينده اين تجربه، دعاى خيرى نيز بفرماييد كه سعدىگونه:
غرض نقشى است كز ما باز مانَد
كه گيتى را نمىبينم بقايى
مگر صاحبدلى روزى به رحمت
كند در كار درويشان دعايى
13ـ از آفتهايى كه شمارى از محققان و مراكز تحقيقاتى ـ اگر نگوييم بسيارى از آنها ـ به آن دچار مىشوند و گاه همچون خوره به جانشان مىافتد، «پراكندهكارى» و «نيمهكارى» در تحقيقات است .
يك روز در مجلسى كه تنى چند از محققان حضور داشتند، همگى مىگفتند و مىناليدند كه چقدر تحقيقات پراكنده و نيمهكاره دارند . در اين ميان نيز، يكى از محققان حوزوى را نام مىبردند كه تا يك تحقيق و تأليف خود را به پايان نرساند، به تحقيق و تأليف ديگرى نمىپردازد . به همين جهت نيز بوده است كه تاكنون حدود 100 كتاب و مقاله را به نگارش در آورده است . بنابراين ، از خداى خويش بخواهيم كه به همه ما توفيق دهد تا بتوانيم به اين حديث ژرف و شگرف از امام صادق ـ عليه السلام ـ عمل كنيم:
«إِذا كانَ الرَّجُلُ عَلى عَمَلٍ فَلْيَدُم عَلَيهِ سَنَةً ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنه إِن شاءَ إِلى غَيرِه . . . .»
«هر گاه كسى در حال انجام دادن كارى است، تا يك سال آن را ادامه دهد و سپس اگر خواست، از آن كار دست كشد و به سراغ كار ديگرى رود.»
ادامه دارد ....
برگرفته از : فرهنگ جهاد - زمستان 1386، شماره 50
منبع: http://www.hawzah.net
/خ
«هيچ راه و آيينى، برتر از تحقيق و حقيقتجويى نيست.»
بس نكته با تو گويم شايد نديده باشى
تا دسته دسته نرگس زين باغ چيده باشى
در نويسندگى با موضوعات گوناگونى از قبيل زير رو به رو هستيم :
يك . تعريف نويسندگى ؛
دو . ارزش و اهميت نويسندگى ؛
سه . آثار و فوايد نويسندگى ؛
چهار . اهداف نويسندگى ؛
پنج . كليات نويسندگى ؛
شش . مقدمات نويسندگى ؛
هفت . اقسام نويسندگى ؛
هشت . شرايط نويسنده و نويسندگى ؛
نُه . مراحل نويسندگى ؛
ده . . . . . . .
هر كدام از اين موضوعات، داراى قلمرو گسترده و عرصه پهناورى است و به تعبير مولوى در مثنوى:
اين سخن را ترجمِهىْ پهناورى
گفته آيد در مقام ديگرى
اما مراحل نويسندگى عبارت است از :
يك . پژوهش ؛
دو . نگارش ؛
سه . ويرايش .
آن چه در پى آمده، 40 نكته در زمينه آيين پژوهش و نگارش است كه با زبانى ساده نوشته شده، اما شايسته است كه با نگاهى ساده خوانده نشود . اميد است كه مطبوعتان آيد و مقبولتان افتد و نظريات سودمندتان را ارمغانمان كند .
1ـ در تحقيقات و تأليفاتمان به هيچ وجه بر گفتهها و شنيدهها ـ هر چند مشهور و از انسانهاى مشهور نيز باشند ـ تكيه نكنيم، مگر آن كه خودمان آنها را در منابع قابل اعتبار و قابل استناد ببينيم و بيابيم تا پيام اين حديث شامل حال ما نشود:
« . . . لاتُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما سَمِعتَ بِه فَكَفى بِذلِكَ كَذِباً.»
«هر چه را شنيدهاى به مردم نگو ؛ زيرا همين كار براى دروغ شمردن آن شنيده از سوى مردم بس است.»
در اين صورت، مثلاً خواهيم ديد كه عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» ، با آن همه شهرتى كه دارد، از حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ و بدين گونه نبوده است ؛ بلكه از ياسر عرفات بوده كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به ايران آمده و به محضر حضرت امام رسيده و هنگام گفت و گو درباره انقلاب به ايشان عرض كرده است : «آنها [دشمنان انقلاب شما] مىگويند كه زلزلهاى رخ داده، ما مىگوييم كه انفجار نور روى داده.»
شايان توجه است كه حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ نيز نفرمودهاند: «خرمشهر را خدا آزاد كرد» ؛ بلكه سخن ايشان به گونهاى ديگر است .
2ـ آن چه را در تحقيقات و تأليفات، براى خودمان واضح و مفهوم نشده است، براى ديگران توضيح ندهيم و به ديگران تفهيم نكنيم و حتى از ذكر آن نيز بپرهيزيم و عطايش را به لقايش ببخشيم ؛ زيرا ممكن است آثار نامطلوب و نامقبول و حتى نامشروعى را در پى داشته باشد . مثلاً اگر به تبيين و تحليل اين نكته كه حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ دستان مباركشان را از كفن بيرون آوردند و امام حسن و امام حسين ـ عليهما السلام ـ را در آغوش گرفتند، براى خودمان مفهوم و روشن نشده است، آن را براى ديگران بازگو نكنيم و به قلم نياوريم ؛ هرچند شمارى از حديثپژوهان در اعتبار سندى آن نيز خدشه كرده و آن را مخدوش و مجعول دانستهاند .
3ـ بكوشيم كه فضاى تحقيقات و تأليفاتمان را حقيقتاً از اكسيژن تحقيق و تأليف به معناى درست و فراگيرِ آن و با همه ويژگىهايش پُر سازيم و با گازكربنيكهايى همچون «تحقيق بازى» و «تأليف سازى» آلوده نكنيم و مانند معماران بساز و بفروش، ما نيز «مؤلفان بچاپ و بفروش» نشويم . مولوى در مثنوى چه دُر سُفته است كه گفته است:
علم تقليدى بُوَد بهر فروخت
چون بيابد مشترى، خوش برفروخت
مشترىِّ علم تحقيقى حق است
دائماً بازار او بارونق است
لب ببسته مست در بيع و شرى
مشترى بى حد كه اَللهُ اشتَرى
شايان توجه است اين نكته مهم را در داورىهاى خصوصى و يا عمومىمان، مانند انتخاب كتاب سال، به خاطر داشته باشيم كه همواره پُربرگى يك تحقيق و پُرفروشىِ يك تأليف به معناى پُربارىِ آن و پُرفروغىِ اين نيست و حتى پُرعنوانىِ فهرست منابع ـ تا چه رسد به پُرعنوانىِ فهرست مطالب و فهرست تأليفات ـ نيز هماره به معناى پُرمايگى و پُرانديشگىِ آن نيست .
4ـ بكوشيم كه روحيه «نگرش تحقيقى» و «نگارش تحليلى» را در خود زنده كنيم و روز به روز آن را بالندهتر نماييم . براى به دست آوردن چنين روحيهاى مىتوانيم اين كارها را انجام دهيم :
يك . مطالعه كتابها و منابعى كه با نگرشى تحقيقى و نگارشى تحليلى نوشته شدهاند . از اين رو، محقق كسى است كه در تحقيقات خويش به كتابها و منابع دست چندم و حتى گاه به كتابها و منابع دست دوم نيز مراجعه نمىكند . مثلاً يكى از محققان مىگفت: «من در تحقيقاتم حتى به كتاب شريف بحارالانوار نيز استناد نمىكنم، بلكه به مصادر و مآخذ اوليهاى كه محدّث بزرگ و بزرگوار شيعه، مرحوم علامه مجلسى ـ اَعلَىاللّهُ مَقامَهُ الشّريف ـ ، خود به آنها استناد كرده است، مراجعه مىنمايم و اصل حديث را در آن جا مىيابم و سپس با رعايت شروطش به آن استناد مىكنم» .
دو . در زندگى علمى، همنشين شدن و نشست و برخاست كردن با كسانى كه در مسائل فكرى و علمى به صورت تحقيقى مىنگرند و به صورت تحليلى مىنگارند . از اين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمىِ خويش، با كسانى كه در انديشه و انديشيدن «مقلد» هستند، نمىنشيند تا چه رسد به اين كه با آنان همنشين شود. مولوى در مثنوى چه خوش سروده است:
از محقق تا مقلد فرقهاست
كاين چو داوود است و آن ديگر صداست
منبع گفتار اين سوزى بُوَد
وان مقلد، كهنه آمـوزى بُوَد
سه . مطالعه زندگى و شيوه علمى كسانى كه مقلدانه نمىانديشيدهاند و محققانه مىنوشتهاند . بدين رو، زندگى و روش علمى علامه امينى، علامه طباطبايى، علامه مطهرى و علامه جعفرى ـ رضوان اللّه عليهم اجمعين ـ مىتواند الگويى پسنديده در اين زمينهها باشد . يا مثلاً گفتهاند : «يكى از محققان مىخواسته است كه در كتاب دايرةالمعارف خويش، متراژ پل قديمى و سمبليك اهواز را بنويسد . بدين منظور، هيئتى را از تهران به اهواز مىفرستد تا دقيقاً متراژ آن را محاسبه نمايند و آن گاه در دايرةالمعارف خود بنگارد» .
چهار . حضور داشتن در جلسات و شركت كردن در مجالس علمىاى كه با نگرشى تحقيقى و تحليلى تشكيل مىشود . بدين جهت، محقق كسى است كه در زندگى علمىاش ، به جلسات و مجالس غير علمى و جلسات و يا مجالسى كه عنوان علمى دارد، اما روشى غير تحقيقى و غير تحليلى نيز دارد، پا نمىگذارد . پُر روشن است كه اين سخنان و اين پيشنهادها ، موضوعات و مسائلى را كه اساساً بايد با روشى تقليدى و نه تحقيقى به آنها دست يافت، شامل نمىشود .
5ـ در صورتى كه هم بتوانيم و هم بيابيم، پژوهشهاى خويش را پس از نگارشِ نهايى و براى مطالعه و بازنگرى و برخوردارى از صحت و دقت بيش تر، دست كم به دو تن، با اين دو ديدگاه و ويژگى بدهيم :
يك . از ديدگاه پژوهشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن ؛
دو . از ديدگاه نگارشى و با دو ويژگى دقت داشتن و وقت گذاشتن .
البته چه شايسته است ـ اگر نگوييم بايسته است ـ هديهاى نيز براى انجام دادن اين دو كار، براى اين دو بزرگوار ـ أَدامَ اللّهُ ظِلَّهُما ـ در نظر بگيريم و يا به گونهاى ديگر و بهتر، اين زحمت و خدمت آنان را جبران نماييم و در هر دو صورت، آيه 61 سوره مؤمنون ، يعنى «اُولئِكَ يُسارِعونَ فِى الخَيرات و هُم لَها سابِقون»، را فراموش نكنيم . چه خوش گفتهاند : «آش از دهان كه افتاد، از مزه خواهد افتاد» .
6ـ در تحقيقات و تأليفات خود و متناسب با مطالب و مخاطبان آن، از مواد و مطالب زير به عنوان استناد و يا استشهاد استفاده نماييم :
يك . آيات قرآن ؛
دو . روايات معصومان ـ عليهم السلام ـ ؛
سه . اصول منطقى و قواعد عقلى ؛
چهار . قوانين تجربى و نظريات علمى ؛
پنج . نظريات و سخنان بزرگان دين و دانش ؛
شش . اشعار ؛
هفت . داستان و خاطره ؛
هشت . آمار و اخبار ؛
نُه . تمثيلات و امثال و حِكَم ؛
ده . طنز و لطيفه .
7ـ چنان چه در تحقيقات و تأليفات خويش، از آيات كريم قرآن و روايات شريف معصومان ـ عليهم السلام ـ استفاده مىنماييم، به اين ظرايف و لطايف، خوب بنگريم:
يك . در برداشت از آيات و روايات، دقيق باشيم و به كتابهاى معتبر و تفسيرى مراجعه نماييم تا به طور مثال از آيه 11 سوره رعد، يعنى «إِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .» ، برداشت اجتماعى و سياسى و تاريخى نكنيم و اين چنين نگوييم : «خدا تاريخ و سرنوشت هيچ اجتماعى را از بد به نيك تغيير نمىدهد ، مگر آن كه آنان به خود آيند و تاريخ و سرنوشت خويش را با دستان خودشان از بد به نيك تغيير دهند» ؛ زيرا به قرينه آيه 53 سوره انفال، يعنى «ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَم يَكُ مُغَيِّراً نِعمَةً أَنعَمَها عَلى قَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم . . .»، معناى آيه و برداشت از آن بدين گونه است: «خدا هر نعمتى را كه بر اثر پيروى از فطرت و سنت الاهى به قومى بخشيده است، تا مادامى كه نيت خود را [از نيك به بد] تغيير ندهند و در سببسازى و نعمتدهى او شك نكنند و دچار هوا پرستى نگردند، خدا آن نعمت را [از نيك به بد و نه از بد به نيك] تغيير نمىدهد.»
دو . در ترجمه آيات و روايات، بسيار دقت كنيم تا مثلاً عبارت «و لاتَحسَبَنَّ» را در آيه «و لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا فى سَبيلِ اللّهِ أَمواتا . . .» به صورت جمع (و هرگز مپنداريد) ترجمه ننماييم و آن را به صورت مفرد (و هرگز مپندار) ترجمه كنيم ؛ زيرا «ولاتَحسَبَنَّ» ، قالب و صيغه مفرد است و قالب و صيغه جمع آن، «و لاتَحسَبُنَّ» به ضمه حرف باء است .
سه . در نوشتن آيات و روايات دقت نماييم تا مثلاً عبارت «وإِن لَم تَفعَل» را در آيه «يآ أَيُّهَا الرَّسول بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّك و إِن لَمتَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه . . .» به صورت « . . . فَإِن لَمتَفعَل . . .» ننويسيم .
چهار . در اعرابگذارى آيات و روايات توجه داشته باشيم تا مثلاً حرف نون مفتوح در كلمه «نَعمَة» را كه در آيه 27 سوره دخان است، به صورت نون مكسور ، يعنى «نِعمَة» ننويسيم .
8ـ اگر در تحقيقات و تأليفات خويش از شعر استفاده مىنماييم، به اين نكات ظريف و دقيق توجه كنيم:
يك . هيچ گاه از شعر به عنوان دليل و يا استنادِ سخن استفاده ننماييم، بلكه از آن به عنوان تأييدِ سخن و استشهاد براى آن و گاه براى تغيير ذائقه خوانندگان نوشته خود بهره ببريم و اگر ديگران نيز در استفاده از شعر، به غير گونهاى كه گفته شد، عمل كردند، ما نيز آنان را مورد نقد قرار دهيم؛ زيرا كسى ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا كردن با او به اين شعر حافظ استناد كند:
آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
شخص ديگرى نيز ممكن است در برخورد با دشمن و مدارا نكردن با او به اين شعر سعدى استناد نمايد:
امروز بكُش، چو مىتوان كُشت
كآتش چو بلند شد، جهان سوخت
مگذار كـه زه كند كمان را
دشمن كه به تير مىتوان دوخت
دو . در انتساب شعر به شاعر دقت كنيم تا مثلاً بيتِ «موجيم كه آسودگى ما عدم ماست / ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم» را كه از كليم كاشانى و از نظر ترتيب مصراعها به صورت پيشين است، به اقبال لاهورى نسبت ندهيم . گفتنى است كه اين بيت در ترجيعبند ساقىنامه كليم كاشانى است و مَطلعِ بندِ پنجم آن بدين صورت است: «مستيم و عنان دل خودكام نگيريم / تا جام بُوَد عبرت از ايام نگيريم.
سه . اشعار را از نظر كلمات و چينش، به طور درست بخوانيم و بنويسيم تا مثلاً اين بيتِ مولوى در مثنوى را، يعنى «چون كه با كودك سر و كارم فُتاد / هم زبان كودكى بايد گشاد» ، به صورتِ «چون كه با كودك سر و كارت فتاد / پس زبان كودكى بايد گشاد» نخوانيم و ننويسيم .
چهار . اشعارى را در تحقيقات و تأليفاتمان به كار گيريم كه از نظر وزن و قافيه معيوب نباشند . به طور نمونه، بيتِ «يارِ جسمانى بُوَد رويش چو مرگ / صحبتش شوم است بايد كرد ترك» داراى عيب قافيهاى به نام اِكفاء يا همان اختلاف رَوى است كه در اين بيت ، حرف رَوى در آخر دو كلمه «مرگ» و «ترك» با يكديگر مطابقت ندارد و يكى حرف «گ» و ديگرى حرف «ك» است .
9ـ چنان چه دوست داريم كه تحقيقات و تأليفاتمان با استقبال روز افزون خوانندگان و مخاطبان رو به رو شوند، از گفتن سخنان كليشهاى و باسمِهاى و مطالب كهنه و نخ نما دورى كنيم و به گفتن سخنانِ تر و تازه و مطالب نو و با طراوت روى آوريم و خدا وكيلى حرفى براى گفتن داشته باشيم . كليم كاشانى چه خوش گفته است:
گر متاع سخن، امروز كساد است «كليم»
تازه كن طرز كه در چشم خريدار آيد
البته شمار فراوانى از ما ـ اگر بنا بر احتياط، نگوييم همه ما ـ هميشه بر اين پنـدار و در اين رؤياييم كه حرفهاى نو و تازهاى زدهايم و مىزنيم .
10ـ اگر ما به اين حقيقت روشن و ساده دست يازيم ـ هر چند با تلقين به خويشتن هم باشد ـ كه «مادر زاد، محقق و مؤلف نبودهايم» و همان گونه كه براى فراگيرى علوم و فنون ديگر و يادگيرى «ضَرَبَ زَيدٌ عَمراً» وقت فراوانى را صرف و گاه تلف مىنماييم، براى محقق و مؤلف شدن نيز بايد وقت فراوانى را صرف كنيم، آن گاه پيش از آغاز هر تحقيق و پژوهشى و هر تأليف و نگارشى، به فراگيرى دو فن و هنر مهم روى مىآوريم:
يك . روش تحقيق و پژوهش ؛
دو . روش تأليف و نگارش .
11ـ پيش از فراگيرى دو روش پژوهش و نگارش و يا همزمان با آن، بايد روشهايى را نيز فرا بگيريم و آن گاه خواهيم ديد كه تحقيقات و تأليفاتمان از صحت، دقت و سرعت بيشترى نيز برخوردار شدهاند و چه زيبا گفتهاند: «اگر به من روش ماهيگيرى را ياد دهيد، بهتر از آن است كه هر روز به من يك ماهى بدهيد» و آن روشها عبارت است از :
يك . روش مطالعه و تندخوانى ؛
دو . روش تلخيص و خلاصهنويسى ؛
سه . روش فيشبردارى و يادداشتبردارى ؛
چهار . روش تنظيم فيشها و دستهبندى يادداشتها ؛
پنج . روش نقد و بازنگرى مطالب و يادداشتها ؛
شش . روش طبقهبندى كتابها و تنظيم كتابخانه ؛
هفت . روش مأخذشناسى و كتابشناسى ؛
هشت . روش ترجمه ؛
نُه . روش كار با رايانه و استفاده از برنامههاى رايانهاى .
12ـ با توجه به اين كه امام حسين ـ عليه السلام ـ فرمودهاند:
« . . . مِن دَلائِلِ العالِم اِنتِقادُهُ لِحَديثِه . . .»
«از نشانههاى دانشور اين است كه خودش سخنان خويش را به نقد كشد.»
هيچ پژوهشى را پيش از انجام دادن اين دو كار مهم، به كسى يا جايى عرضه نكنيم:
يك . بازنگرى ؛
دو . بازنگارى .
پس از انجام دادن اين دو كار، باز هم پژوهش خود را عرضه نكنيم و اين تجربه را آويزه گوش خويش قرار دهيم و به مدت حدود يك اربعين (چهل روز) از كار پژوهشىمان فاصله بگيريم كه حافظِ شيرين سخن گفته است:
سحرگـه رهرُوى در سرزمينى
همى گفت اين معما با قرينى
كه اى صوفى! شراب آن گه شود صاف
كه در شيشه برآرد اربعينى
پس از سپرى شدن اين مدت، دوباره به سراغش برويم و آن را مطالعه نماييم و سپس به ديگران عرضه كنيم . اگر از اين تجربه، بهره و يا بهرههاى علمى و تحقيقى و تأليفىِ جديدى نصيبتان شد كه إن شاء الله خواهد شد، در حق گوينده اين تجربه، دعاى خيرى نيز بفرماييد كه سعدىگونه:
غرض نقشى است كز ما باز مانَد
كه گيتى را نمىبينم بقايى
مگر صاحبدلى روزى به رحمت
كند در كار درويشان دعايى
13ـ از آفتهايى كه شمارى از محققان و مراكز تحقيقاتى ـ اگر نگوييم بسيارى از آنها ـ به آن دچار مىشوند و گاه همچون خوره به جانشان مىافتد، «پراكندهكارى» و «نيمهكارى» در تحقيقات است .
يك روز در مجلسى كه تنى چند از محققان حضور داشتند، همگى مىگفتند و مىناليدند كه چقدر تحقيقات پراكنده و نيمهكاره دارند . در اين ميان نيز، يكى از محققان حوزوى را نام مىبردند كه تا يك تحقيق و تأليف خود را به پايان نرساند، به تحقيق و تأليف ديگرى نمىپردازد . به همين جهت نيز بوده است كه تاكنون حدود 100 كتاب و مقاله را به نگارش در آورده است . بنابراين ، از خداى خويش بخواهيم كه به همه ما توفيق دهد تا بتوانيم به اين حديث ژرف و شگرف از امام صادق ـ عليه السلام ـ عمل كنيم:
«إِذا كانَ الرَّجُلُ عَلى عَمَلٍ فَلْيَدُم عَلَيهِ سَنَةً ثُمَّ يَتَحَوَّلُ عَنه إِن شاءَ إِلى غَيرِه . . . .»
«هر گاه كسى در حال انجام دادن كارى است، تا يك سال آن را ادامه دهد و سپس اگر خواست، از آن كار دست كشد و به سراغ كار ديگرى رود.»
ادامه دارد ....
برگرفته از : فرهنگ جهاد - زمستان 1386، شماره 50
منبع: http://www.hawzah.net
/خ