آموزش خاطره نویسی-1

پاسخ اين سؤال‌ها بسيار ساده است. او به اين دليل خوب خاطره مي‌گويد كه اولاً مفهوم خاطره را به عنوان يك نوشتة مستقل و با هويت كه ويژگي‌هاي مخصوصي دارد، فهميده است؛ ثانياً به اصول و قواعد خاطره‌ گويي و خاطره نويسي، آگاهي و تسلط پيدا كرده است. لذا اولين قدم در يادگيري شيوة خاطره نويسي، شناختن مفهوم «خاطره» است.
دوشنبه، 28 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزش خاطره نویسی-1
آموزش خاطره نویسی-1
آموزش خاطره نویسی-1

خاطره چيست؟

آيا تاكنون خاطره‌اي را براي كسي نقل كرده‌ايد؟
آيا تا به حال احساس كرده‌ايد كه دوستتان خيلي بهتر از شما خاطراتش را نقل مي‌كند؟
آيا آرزو كرده‌ايد كه بتوانيد مثل او خاطره‌اي را كه دوست داريد، براي ديگران بگوييد يا بنويسيد؟
آيا مي‌دانيد كه او چطور به اين خوبي خاطراتش را نقل مي‌كند؟
پاسخ اين سؤال‌ها بسيار ساده است. او به اين دليل خوب خاطره مي‌گويد كه اولاً مفهوم خاطره را به عنوان يك نوشتة مستقل و با هويت كه ويژگي‌هاي مخصوصي دارد، فهميده است؛ ثانياً به اصول و قواعد خاطره‌ گويي و خاطره نويسي، آگاهي و تسلط پيدا كرده است. لذا اولين قدم در يادگيري شيوة خاطره نويسي، شناختن مفهوم «خاطره» است.
شماكه قصد يادگيري خاطره نويسي را به صورت تخصصي و حرفه‌اي داريد، خاطره را چگونه تعريف مي‌كنيد؟ تعريف خود را در كادر زير بنويسيد و سپس آن را با تعريفي كه در صفحة بعد مي‌خوانيد، مقايسه كنيد.
كارگاه 1
تعريف شما از خاطره چيست؟
خاطره در فرهنگ‌هاي لغت مختلف كمابيش به اين صورت تعريف شده است: خاطره، يكي از انواع ادبي و شكلي از نوشتار است كه نويسنده در آن، خاطرات خود؛ يعني، صحنه‌ها يا وقايعي را كه در زندگي‌اش روي داده و در آنها نقش داشته يا شاهدشان بوده است، شرح مي‌دهد.
خاطره‌ نويسي يكي از عام‌ترين و صميمانه‌ترين راه‌ها براي انتقال حس به وسيلة نوشتن است و هر كس مي‌تواند با رعايت اصولي ساده و قواعدي محدود، به ساده‌ترين شكل، اتفاقات مهم زندگي خود را ثبت كند و خاطرات تلخ و شيرين زندگي همچون پيروزي‌ها و شكست‌ها، تجربيات تكرار ناشدني، حوادث مهم و عواطف و حساسات را ماندگار كند.
فوايد خاطره
به نظر شما آيا خاطره نويسي صرفاً به قصد تفنن و سرگرمي است؟ آيا ارزش خاطره فقط در يادآوري گذشته و لذت بردن يا ناراحت شدن از آن محدود مي‌شود؟
كارگاه 2
به نظر شما نوشتن خاطره چه فايده‌هايي دارد؟
نوشتن خاطره فايده‌هاي زيادي دارد كه شما احتمالاً به چند مورد آن اشاره كرده‌ايد. ما نيز تعدادي از اين فوايد را بر مي‌شماريم.
1. ثبت بهترين لحظه‌هاي زندگي
احتمالاً براي شما پيش آمده است كه به علت بي‌حوصلگي، فراموشي يا علل ديگر، برخي از حوادث مهم زندگي‌تان را ثبت نكرده‌ايد و آنها را فقط به ذهن خود سپرده‌ايد؛ بي خبر از اين كه ذهن ما به سبب اطلاعات تازه‌اي كه هر روز به آن مي‌دهيم، به طور خودكار برخي از اطلاعات قبلي را پاك مي‌كند. به همين دليل بسياري از اين حوادث تلخ و شيرين را كه مي‌تواند منشأ آثار زيادي در زندگيمان باشد، از ياد مي‌بريم. با نوشتن خاطره‌ها مي‌توان لحظه‌هاي تلخ و شيرين زندگي را ثبت كرد.
2. ثبت مسائل مهم اجتماعي براي آيندگان
خاطراتي كه در هر دوره و زمان نوشته مي‌شوند، مي‌توانند وضعيت فرهنگي، اجتماعي و … آن دوره را تا حدي براي آيندگان روشن سازند؛ چنانكه امروزه بسياري از مسائل و وقايع سال‌هاي گذشته، مانند انقلاب، جنگ و وضعيت اسرا، از روي خاطرات رزمندگان و آزادگان شناخته مي‌شود.
3. بهره‌گيري از تجربه
به وسيله خواندن هر خاطره مي‌توان از تجربيات نهفته در بطن آن استفاده كرد و آنها را در زندگي روزمره به كار گرفت. مثلاً اگر در خاطره‌اي خوانديم كه رزمنده‌اي ناآشنا با مين، به شيئي كه در خاك بوده، دست زده و آن شيء منفجر شده است، ديگر هنگام بازديد از مناطق جنگي، به اشياي ناآشنا دست نمي‌زنيم.
4. افزايش قدرت ديدن و شنيدن
شخصي كه تلاش مي‌كند خاطره بنويسد، بايد اين توانايي را داشته باشد كه بيشتر و دقيقتر از بقيه ببيند و بشنود تا بتواند خاطره را به گونه‌اي بنويسد كه مخاطب آن احساس كند كه خود، در آن فضا قرار گرفته است.
5. افزايش مهارت در نوشتن
خاطره‌ نويسي علاوه بر ويژگي‌هاي گفته شده، داراي اين خاصيت فرعي نيز هست كه به رشد، پيشرفت و افزايش توانايي انسان در نوشتن كمك مي‌كند و از اين نظر، نويسندة خاطره گامي به سوي نويسنده شدن برمي‌دارد.
ويژگي‌هاي ساختاري خاطره
1. صميمت زبان: يك خاطره بايد طوري نوشته شده باشد كه خواننده احساس كند نويسنده به آنچه مي‌نويسد معتقد است و دروغ نمي‌گويد: همان طور كه شما اتفاق مهمي را براي دوستتان تعريف مي‌كنيد و از هيچ محدوديتي در اين تعريف رنج نمي‌بريد، بهتر است خاطره خود را نيز بي‌هيچ تكلفي و به گونه‌اي صميمانه، بر كاغذ بياوريد. اما اين نكته را نيز در نظر داشته باشيد كه:
بيان صميمي و نبود محدوديت، به معني بي توجهي به قواعد نگارش، عفت كلام و حرمت قلم نيست.
• دربارة زبان و طريقة استفاده از آن در هر نوشته‌اي، در پايان مبحث ويژگي‌هاي ساختاري بيشتر توضيح خواهيم داد.
2. نثر خودماني: خاطره‌ نويس، اجباري در رعايت كامل اركان جمله ندارد و مي‌تواند آنها را به صورت دلخواه و متناسب با نوع بيان به كار ببرد.
اين نكته را نيز مورد توجه قرار دهيد كه خاطره‌ نويس با توجه به تعريف زبان گفتاري و نوشتاري، بهتر است كه از نوشتن كلمات به صورت شكسته پرهيز كند. براي مثال، به جاي «خانه»‌ ننويسد «خونه»، يا به جاي «برويم» ننويسد «بريم».
3. برجستگي حوادث: مهم‌ترين ويژگي ساختاري خاطره، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت ديگر، معمولاً واقعه‌اي را مي‌توانيم به عنوان خاطره مطرح سازيم كه اولاً برايمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانياً در آن، حادثه‌اي وجود داشته باشد و به قولي زير بناي خاطره، تغيير در حالت تعادل و روزمرگي باشد، مثلاً اتفاقي نادر وجود داشته باشد كه ممكن است فقط يك بار روي دهد.
كارگاه 3
از دو نوشتة زير، كدام يك مي‌تواند دستمايه نوشتن يك خاطره باشد؟
الف: من امروز صبح بيدار شدم، صبحانه‌ام را خوردم، به مدرسه رفتم و بعد به خانه برگشتم.
ب: من امروز صبح بيدار شدم، صبحانه خوردم و خواستم به مدرسه بروم كه ديدم كيفم گم شده است…
4. واقع گرايي: خاطره نويسي صورتي از نوشتن است كه در‌ آن، خيال پردازي و ذهنيت گرايي نقش اساسي ندارد و نويسنده فقط حادثه‌اي واقعي را كه براي او پيش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون كم و كاست بيان مي‌كند.
اين ويژگي بدان معنا نيست كه خاطره نويس نمي‌تواند ذهنيات خود را در خلال خاطره مطرح كند، بلكه مقصود اين است كه بهتر است خاطره‌اي خيالي و غير واقعي ننويسد چرا كه بدين ترتيب نوشته‌اش بيشتر شبيه داستان خواهد بود تا خاطره.
كارگاه 4
دو مثال زير را بخوانيد و به سؤالات مطرح شده پاسخ دهيد.
1- همدردي، همراهي
با سردي زوزه‌ كشان خودش را به پنجره كلاس مي‌زد كه به جاي شيشه با مقوا بسته شده بود و صداي تق تق مقوا، آرامش كلاس درس را درهم مي‌ريخت.
چراغ نفت سوز كلاس را كه مدام بوي نفت مي‌داد، كنار ميز و نيمكت دانش آموزان بردم و از آنها خواستم تا هر كدامشان احساس سرما مي‌كند، كنار چراغ بيايد و خودش را گرم كند. زهرا يكي از دانش آموزان كلاس كه هميشه چهرة غمگين و گرفته‌اي داشت، در خود فرو رفته بود. با خود فكر كردم: شايد سردش شده باشد.
گفتم: «زهرا بيا كنار چراغ گرم شو.» زهرا آهسته از پشت ميز بيرون آمد و كنار چراغ ايستاد.
از كتاب «ليلاي من»، انتشارات مدرسه
2 - خيلي دوست داشتم كه مقدار زيادي طلا داشته باشم. دوست داشتم كه همه چيزم از طلا باشد و به اين خاطر هميشه در فكر و خيالم طلا وجود داشت.
آن روز توي كوچه قدم مي‌زدم كه پيرمرد كوچك اندامي را ديدم. پيرمرد نزديك من آمد و گفت: «من يك جادوگرم و مي‌خواهم تو را به بزرگترين آرزويت يعني طلا برسانم. در ازاي آن نيز تو از چيزهايي مي‌خواهم كه بعداً خواهم گفت. او اين را گفت و در يك چشم به هم زدن غيبش زد.
قلبم بد جوري مي‌زد. نفس عميقي كشيدم. باورم نمي‌شد كه اين اتفاقات رويا و خيال نباشد….
برداشتي آزاد، ازكتاب «ماجراهاي شاه ميداس»، نوشتة لارين ريدبنكس
1. كدام يك از اين دو مثال مي‌تواند قسمتي از يك خاطره باشد؟
2. با توجه به اين كه در مثال يك ذهن‌گرايي وجود دارد (با خودم فكر كردم شايد سردش شده باشد) و در مثال دوم، هم ذهن‌گرايي و هم خيال پردازي، آيا مي‌توان گفت كه هيچ كدام از اين دو مثال، خاطره نيست؟
5. مشخص بودن زمان و مكان: در يك خاطره، به خصوص خاطرة تاريخي، بهتر است مكان و زمان مشخص باشد تا به اين نحو، وضعيت اجتماعي آن دوره نيز تا حدي براي آيندگان روشن شود.
6. رواني و روشني: نويسندة خاطره از آن جا كه قصد ندارد فنون نگارشي و صنايع ادبي را در خاطره‌اش نمايش دهد، بهتر است خاطره را به گونه‌اي بنويسد كه مخاطب به سادگي آن را بفهمد و در اين مورد به زحمت نيفتد. او مي‌تواند با ساده نوشتن و پرهيز از پيچاندن موضوع، خاطره را قابل فهم‌تر و اثر گذارتر نمايد؛ حال آن كه يك داستان نويس به سادگي مي‌تواند داستانش را گنگ، مبهم و پيچيده بنويسد و حتي همين پيچيده نويسي سبب اعتبار يا زيبايي كار او شود.
7. داشتن ابتدا و انتها: نويسندة خاطره بهتر است كه خاطراتش را از جايي مشخص كه معمولاً شروع حادثة خاطره است، آغاز كند و هيچ يك از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نيندازد تا از به وجود آمدن سؤال‌هاي متعدد در ذهن خواننده جلوگيري نمايد يا پاسخ آنها را بدهد.
نويسنده همچنين نبايد خاطره را بدون رسيدن به نقطة پاياني و انتهاي عقلاني رها سازد، مگر آن كه از اين كار مقصود خاصي داشته باشد. همچنين ادامه ندادن بي‌ مورد خاطره پس از پايان يافتن حادثة اصلي، به زيبايي آن خاطره كمك مي‌كند.
8. خلاصه بودن: در مدت زماني كه حادثة اصلي يك خاطره اتفاق مي‌افتد، ممكن است چندين حادثه فرعي ديگر نيز روي دهد.
فرآيند خاطره نويسي
حال كه با ويژگي‌ها و اصول و قواعد خاطره نويسي آشنا شده‌ايد، ممكن است اين سؤال برايتان پيش بيايد كه «بيان اصول و قواعد خاطره نويسي» با موضوعي كه در ابتدا گفته شد؛ يعني، دست و پا گير نبودن و راحت بودن شيوة نگارش خاطره، تناقض دارد. در حالي كه اساساً اين تناقض وجود ندارد. براي روشن شدن بحث، ذكر اين موارد كافي به نظر مي‌رسد:
1. واقعيت اين است كه همان تعريف ابتداي جزوه در مورد خاطره، صحيح و منطقي است. اين تعريف مبناي علمي دارد و در فرهنگ‌هاي مختلف جهان نيز تعريف‌هايي شبيه همين براي خاطره ذكر شده است. خاطره، همان طور كه ذكر گرديد، يكي از بي‌تكلف‌ترين، عام‌ترين و صميمانه‌ترين انواع نوشته است و به يك خاطره، به اين دليل كه اصول و قواعد خاطره نويسي در آن رعايت نشده، نمي‌توان خرده گرفت زيرا اين ويژگي‌ها و قوانين همگي نسبي و در حد ايده‌هايي است كه بر اساس تجربه توسط استادان فن ارائه شده است و مي‌تواند به جذاب‌تر شدن، شيواتر شدن و اثر گذارتر بودن خاطره كمك كند.
2. يك اتفاق يا حادثه مهم مي‌تواند طي يك فرآيند سه مرحله‌اي تبديل به گونه‌اي مؤثر و جذاب از خاطره شود كه هدف اين جزوه است. اين سه فرآيند را مي‌توان بدين گونه تعريف كرد:
الف ـ خاطره گفتاري: فرآيندي كه طي‌ آن، شخصي از يك اتفاق يا رويداد مهم در قالب كلمه‌ها و جمله‌ها، خاطره‌اي مي‌سازد. در واقع اين نوع خاطره، شكلي كاملاً ساده، بي‌تكلف و بي‌قاعده از بيان يك اتفاق است و هدف آن فقط ذكر آن رويداد يا اتفاق است. در اين نوع خاطره، كلمات، جمله‌ها، فضاسازي‌ها و هر چيز ديگر داراي نقش اساسي و پايه‌اي نيستند و نقشي طبيعي و در حد ساير عناصر هر نوشتة بر عهده دارند و معمولاً داراي اين ويژگي‌هاست:
صميميت، زبان، به كار بردن كلمات شكسته، جابه‌جا شدن اركان جمله، تكيه نكردن بر حواشي و حوادث فرعي.
ب ـ خاطره نوشتاري خام: فرآيندي كه در آن نويسنده، يك خاطره گفتاري را روي كاغذ مي‌آورد.
اين گونه از خاطره اگر چه اصول و قواعد دست و پا گيري ندارد و صرفاً نگارش يك خاطره گفتاري است، ارزش ادبي‌ آن، بيش از خاطره گفتاري است چرا كه نويسنده بايد حداقل قواعد نگارش را در آن رعايت كند، از جمله:
1. حذف حشو و زوايد: حشو عبارت است از كلمه‌ها يا عبارت‌هاي زايد و بي‌نقشي كه معمولاً در صحبت‌هاي عادي و روزمره به كار مي‌رود. اين عبارت‌ها صورت‌هاي مختلفي دارد، از جمله تكيه كلام، مانند «عرض شود كه … بله، خلاصه…» يا حشو تكرار•، مانند «چيز ميزا، كتاب متابا، توپ موپا».
2. آوردن فعل و فاعل‌هاي متناسب، مثلاً من رفتم، تو رفتي و … به طور كلي رعايت نسبي ترتيب و توالي اركان جمله.
3. دادن اطلاعات كافي به خواننده: در خاطرة گفتاري، ممكن است گوينده برخي مطالب را فراموش كند و آنها را جاي خود بيان نكند و بعد در انتهاي گفتارش، آن موضوع را به ياد آورد و بيان كند يا در اثر تذكر مخاطبان، قسمت‌هاي جا مانده را تكميل نمايد. اما در خاطرة نوشتاري خام چون نويسنده وقت كافي براي نوشتن دارد، مي‌تواند اطلاعاتي را كه دربارة حادثه يا اتفاق خاص، كافي و لازم مي‌داند، مرتب كند و همگي را به خواننده منتقل نمايد.
ج ـ خاطره نوشتاري ادبي: شكلي از بيان خاطره كه بر طبق اصول و قواعد تدوين شده و جذابيت، زيبايي و اثر گذاري آن بيشتر از دو گونة قبل است. اين نوع از خاطره معمولاً در اثر ويرايش و بازنويسي خاطره نوشتاري خام به دست مي‌آيد. امروزه عده‌اي كه آگاه به اين فن هستند، خاطرات نوشتاري خام را با نثر روان و رعايت اصول خاطره نويسي و نيز استفاده از علائم نگارشي، به خاطرة نوشتاري ادبي تبديل مي‌كنند. از ميان كتاب‌هايي كه به اين صورت چاپ شده‌اند، مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
پا به پاي آفتاب / خاطرات زندگي امام خميني (ره) از زبان دوستان و آشنايان امام / گردآوري و تدوين: اميررضا ستوده / ويراستاران: فهيمه حسين‌زاده، شهرام رجب‌زاده/
به رسم يادبود / خاطرات معلمان / به كوشش علي فرخ‌مهر / بازنويسي خاطره: كبري نيك‌خواه، علي آقاغفار، مهدي كاموس، و حسن يونسي.
ستاره‌اي كه درخشيد / خاطرات زندگي امام خميني (ره) / به كوشش مرتضي نظري
خاطرات جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي / به كوشش مرتضي سرهنگي.
زبان خاطره
در مبحث ويژگي‌هاي ساختاري خاطره، اين موضوع را مطرح ساختيم كه زبان خاطره بايد صميمانه باشد و از سوي ديگر، نويسندة خاطره، اجباري در رعايت كامل اركان جمله ندارد و مي‌تواند آنها را متناسب با نوع بيان جابه‌جا نمايد؛ در عين حال كه نبايد كلمات را بشكند.
كارگاه 6
با توجه به ويژگي‌هاي گفته شده درمورد خاطره، چرا نمي‌توانيم از كلمات شكسته استفاده كنيم؟
كارگاه 7:
زبان متناسب با خاطره چه نوع زباني است؟
براي آنكه بتوانيم به سؤالات فوق پاسخ دهيم، ابتدا بايد كلياتي را جع به زبان بدانيم. همان طور كه نقاش براي خلق نقاشي خود نياز به شناسايي وسايل كارش دارد تا بتواند با آگاهي از چگونگي و نوع كاربرد هر يك، از آنها به خوبي استفاده كند، يك نويسنده نيز بايد انواع زبان را بشناسد و زباني متناسب براي نوشتة خود بيابد.
زبان به طور كلي به دو بخش‌ زبان گفتاري و زبان نوشتاري تقسيم مي‌شود.
زبان گفتاري همان زباني است كه بوسيلة آن با يكديگر سخن مي‌گوييم. زبان شناسان سه صورت براي اين زبان قائل مي‌شوند كه عبارت است از: گونه، گويش و لهجه.
نحوه سخن گفتن يك مرد مسن و جا افتاده و يك كودك، دوگونه مختلف از زبان گفتاري است.
تركي، كردي، گيلكي نيز سه گويش ايراني است.
از ميان لهجه‌هاي مختلف نيز مي‌توان لهجه‌هاي يزدي، اصفهاني، جنوبي و مشهدي را مثال زد.
ويژگي‌هاي زبان گفتاري
1. استفاده از كلمات شكسته. مثال: خونه، لونه، نون و …
2. جابه‌جايي اركان جمله. مثال: اومدم خونه و نشستم روي صندلي.
3. داشتن لحن. مثال كتاب‌ها رو بردارم؟
4. داشتن حشو و زوايد. مثال: كتاب متاباكو؟ بچه مچه‌ها كجان؟
زبان نوشتاري:
زبان نوشتاري به دو گونة علمي و ادبي تقسيم مي‌شود.
زبان علمي، زباني است كه در آن هر كلمه بر معناي علمي خود دلالت مي‌‌كند، ترتيب و توالي اركان جمله‌ها حفظ مي‌شود و تنها هدف اين نوشته، انتقال يك حقيقت است، مانند بيان چگونگي فعاليت قلب.
زبان ادبي نيز گونه‌اي از زبان نوشتاري است كه در آن از آرايه‌هاي ادبي استفاده مي‌شود و كلمات بر معناي اصلي خود دلالت ندارند. مثلاً «سرو» در اين زبان به معني درخت سرو به كار نمي‌رود، بلكه مفهوم بلند قامتي و استواري را مي‌رساند و «لاله» بر شهيد و شهادت دلالت مي‌كند.
زبان معيارll
زبان معيار زبان رسمي هر كشوري است كه شامل زبان گفتاري و زبان نوشتاري نيز ديده مي‌شود و همان زباني است كه در نوشتن خاطره يا داستان از آن استفاده مي‌شود.
ويژگي‌هاي زبان معيار
1. وضوح: در اين زبان، هر كلمه بر معناي حقيقي خودش دلالت مي‌كند. مثلاً‌ «كوه» مفهوم كوه را مي‌رساند و «سرو» بر مفهوم درخت سرو دلالت دارد. جمله‌ها نيز همين ويژگي را دارند. مثلاً جملة «نگاهي به بيرون انداختم»، جملة چندان زيبايي براي يك خاطره يا داستان نيست زيرا بر معنايي غير از مفهوم حقيقي خود دلالت مي‌كند و به معني «به بيرون انداختن نگاه» مي‌باشد؛ در حالي كه به جاي آن مي‌توان از اين جمله استفاده كرد: «بيرون را نگاه كردم.»
2. نداشتن حشو و زوايد
3. سادگي: يكي ديگر از ويژگي‌هاي زبان معيار، سادگي است. به عبارت ديگر، كلمه‌اي را در زبان معيار به كار مي‌بريم كه در زبان عامه به معني كردن نياز نداشته باشد؛ يعني، همان گونه مي‌نويسيم كه عموم مردم مي‌گويند (با رعايت ويژگي‌هاي زبان معيار). پس زبان معيار از نظر سادگي بايد به زبان گفتار نزديك باشد. به مثال زير توجه كنيد.
نبودي خيروك، خان تيغ زبانش را كشيده بود و حرفهايي بلغور مي‌كرد كه پشيزي پيش من و تو ارزش نداشت. خيلي زود نگاهم رنگ باخت و قامت ستبر و فربه‌اش پيش نگاهم به گل نشست و شد هماني كه بايد باشد.
ريشه در اعماق / ابراهيم حسن بيگي
4. جابه‌جايي اركان جمله براساس نوع راوي و نحوة بيان: گفتيم كه در زبان معيار ملزم و مقيد به رعايت قواعد دستور زبان و ترتيب اركان جمله نيستيم، اما اين بدان معني نيست كه بتوانيم بدون سبب اركان جمله را به هم بزنيم. براي مثال، اگر نويسنده بخواهد بر كلمه خاصي تأكيد كند، آن را در ابتداي جمله مي‌آورد. همچنين اگر اهداف زير را داشته باشد، مي‌تواند اركان جمله را جابه‌جا كند:
1- ايجاد لحن 2 ـ تأكيد 3 ـ داشتن نوعي زبان مخصوص خود (با دليل و منطق)
حشو و زوايد درمبحث فرآيندهاي توليد يك خاطره به طور كامل توضيح داده شده است.
زبان معيار، زبان فرهنگي و ادبي مشتركي است كه درس خوانندگان، روحانيان، سياستمداران، دانشمندان، روزنامه‌ نويسان و نويسندگان كتاب‌هاي درسي و علمي و فني و تخصصي آن را به كار مي‌برند و با آن مي‌نويسند و اداي مقصود مي‌كنند

منبع : http://www.rahianenoor.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط