نویسنده: سیداکبر موسوی تنیانی (1)

 

درآمد

کلام امامیه در قرن دوم از پویایی و شکوفایی ویژه‌ای برخوردار بوده است. در آن زمان متکلمانِ پرورش یافته در دامان امامان معصوم (علیهم السلام) با بهره‌گیری از فرمایش‌های آنان به تبیین و نظریه‌پردازی در عرصه‌ی اعتقادات روی آوردند. عمده‌ی این افراد در عراق به ویژه در کوفه می‌زیستند و در آن سامان درباره‌ی موضوعات گوناگون کلامی مطرح در محیط اسلامی با دیگر جریانات مخالف بحث و گفت‌وگو می‌کردند. از همین‌رو، با وجود جمعیت اندک، محصولات ممتازی در عرصه‌ی کلام تولید کردند که به لحاظ کمّی و کیفی ارزشمند بوده است. این روند در تاریخ کلام امامیه به گونه‌ای کم رنگ‌تر حتی تا سال‌های آغازین قرن سوم با قعالیت متکلمانی چون هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان نیز ادامه یافت، ولی به تدریج تا آستانه‌ی غیبت صغرا، مدرسه‌ی کلامی کوفه مرکزیت خود را از دست داد. در این نوشتار در پی اثبات این نظر هستیم که هرچند کلام امامیه در کوفه مرکزیت علمی خویش را از دست داد، همچنان متکلمان امامی در عرصه‌ی دانش کلام فعال بودند. عراقی، به ویژه بغداد، به عنوان یکی از مهم‌ترین اماکن شیعی در جهان اسلام در این بازه‌ی زمانی تا ظهور شیخ مفید متکلمانی در خود جای داده بود. از این رو، در مباحث مختلف کلامی آثار مهمی ارائه کرده‌اند و این روند تا اوج شکوفایی کلام بغداد با محوریت شیخ مفید ادامه داشته است.
البته کلام امامیه در این دوران میانی مانند مدرسه‌ی قبلی کوفه یا مدرسه‌ی بعدی بغداد پرآوازه نبوده است. احتمالاً این امر از مناسب نبودن اوضاع سیاسی و در پی آن دوری گزیدن متکلمان از رویارویی با دیگر اندیشوران گروه‌های رقیب و نیز از پراکندگی جغرافیایی برخی از متکلمان و مرکزیت نداشتن مدرسه‌ی کلامی سرچشمه گرفته است. با این همه، بر این باوریم که کلام امامیه در این بازه‌ی زمانی بی‌رمق نبوده، بلکه متکلمان این دوره نقش بسزایی در انتقال میراث کلامی از مدرسه‌ی پرآوازه‌ی کوفه به مدرسه‌ی بغداد داشته‌اند. این دیدگاه در مقابل نظریه‌ی عده‌ای از پژوهشگران است که معتقدند کلام امامیه پس از افول مدرسه‌ی کلامی کوفه در نیمه‌ی اول سده‌ی سوم در موضع انفعال قرار گرفت و نیز کسانی که حضور متکلمان امامی تا قبل از مدرسه‌ی کلامی بغداد (عصر شیخ مفید) را نادیده می‌گیرند. برای شناخت متکلم در اعصار گذشته باید تعریف کلام در آن دوران مورد نظر قرار گیرد و با شاخص‌های آن زمان متکلم معرفی شود. بنابراین، کسانی که اهل مناظره و جدل بودند یا در موضوعات مختلف عقیدتی یا در برابر اندیشه دیگران آثاری تألیف کرده‌اند و یا با تعابیری چون متکلم، بصیر بالاصول، معتزلی، خبرة بالکلام و الجدل یاد شده‌اند، در زمره‌ی متکلمان جای دارند. در مقاله‌ی پیش‌رو برآنیم که با معرفی متکلمان ناشناخته‌ی این دوره و شناسایی آثار، اندیشه‌ها و ارتباطات آن‌ها نشان دهیم که نه تنها کلام امامیه متوقف نبوده، بلکه متکلمان امامی حضور جدی داشته‌اند. توجه به این نکته ضروری است که در نوشتار حاضر تنها به متکلمان ناشناخته‌ی عراق به ویژه بغداد -به جز ابوسهل و ابومحمد نوبختی- پرداخته می‌شود.

شاخصه‌های متکلم

واژه‌ی کلام یکی از پرکاربردترین واژگان در محیط علمی مسلمانان بوده است. درباره‌ی معنا و وجه نام‌گذاری و نیز چگونگی اطلاقش بر دانش کلام سخن بسیار گفته‌اند. آنچه از مجموع قرائن و شواهد به دست می‌آید این است که اطلاق واژه‌ی کلام بر علم کلام به وضع تعیینی نبوده، بلکه اساساً به وضع تعیّنی بوده است. در آغاز لفظ کلام بر خطابه (فقام و تکلم) به کار می‌رفته و از آنجا که دانش کلام با مجادلات علمی شروع می‌شد، اندک اندک معنای آن واژه به معنای خاص‌تری که علم کلام باشد منتهی گردید. تقریباً از اوائل سده‌ی دوم این اصطلاح در کنار دیگر اصطلاحات در محافل علمی جا باز کرد و شکل‌گیری طیف متکلمان یا اصحاب الکلام در کنار طیف‌هایی چون محدثان و فقیهان را باید در این دوره در نظر بگیریم.
در این دوره ماهیت و کارکرد اصلی و روش دانش کلام جنبه‌ی تدافعی داشته و وظیفه‌ی متکلم علاوه بر فهم و استنباط گزاره‌های دینی، حل شبهات و تبیین و دفاع از مبانی دینی و نقد مخالفان بوده است. از سده‌ی سوم به بعد متکلمان به دلیل خودبسندگی عقل، نظر و استدلال را به عنوان پایه‌ی اصلی کلام پذیرفتند. همچنین کلام در ابتدا موضوعی عام داشته و مباحث فروع و اصول را در برمی‌گرفته است و متکلم در هر دو وادی اظهار نظر می‌کرده، ولی در قرون بعدی به دلیل توسعه‌ی ادبیات کلامی به تدریج مسائل اعتقادی موضوع علم کلام قرار گرفت و فروع به حاشیه رانده شد و علم فقه نیز در احکام شرعی متمرکز شد. به عبارت دیگر، تمرکز کار متکلمان بر روی «واجب العقل» و تمرکز کار فقیهان بر روی «واجب السمع» (تعبدیات) قرار گرفت. متکلم به متون دینی فقط از منظر اجتهادی و فهم نمی‌نگرد، بلکه فراتر از آن به دنبال حل شبهات و دفاع و تبیین و معاصرسازی است؛ هرچند در برخی موارد حساسیت‌ها و تاکیدها درباره‌ی موضوعی کم یا زیاد یا بعضی از ابزارهای کلامی قوی‌تر شده است.
از این‌رو، برای شناخت متکلم در اعصار گذشته باید تعریف کلام در آن دوران مورد نظر قرار گیرد و با شاخص‌های آن زمان متکلم معرفی شود. بنابراین، کسانی که اهل مناظره و جدل بودند یا در موضوعات مختلف عقیدتی یا در برابر اندیشه دیگران آثاری تألیف کرده‌اند و یا با تعابیری چون متکلم، بصیر بالاصول، معتزلی، خبرة بالکلام و الجدل یاد شده‌اند، در زمره‌ی متکلمان جای دارند. (2)
در نوشتار پیش رو، متکلمان این بازه‌ی زمانی طبق رویکردهای کلامی‌شان به دو گروه متکلمان و متکلم -محدثان گروه‌بندی شده‌اند. متکلمان محدث در تبیین مبانی عقیدتی، تنها در دایره‌ی روایات و احادیث نظریه‌پردازی می‌کردند؛ در حالی که متکلمان می‌کوشیدند با ادبیات بیرون متنی به تبیین مبانی اعتقادی بپردازند.

متکلمان

1. ابومحمد عسکری

ثُبَیت بن محمد عسکری متکلم امامی و از دانشوران ساکن عسکر (ظاهراً عسکر بغداد) است. (3) از زندگی و افکارش گزارش چندانی در منابع و مآخذ موجود نیست. عسکری با ابوعیسی وراق، اندیشور نقاد و پرحاشیه‌ی شیعه مصاحبت و حشر و نشر داشته است به گونه‌ای که وی را «صاحب ابوعیسی» معرفی می‌کنند. (4) او علاوه بر وراق از ابوالاحوص مصری، متکلم امامیه، نیز بهره برده و از طریق ابوالاحوص روایتی در اثبات حقانیت امام علی (علیه السلام) نقل کرده است. (5)
نجاشی از او با عبارت «متکلم حاذق» یاد می‌کند. (6) عسکری افزون بر علم کلام در دانش فقه و حدیث متبحر بوده است. (7)
از میان فهرست‌نگاران شیعه، طوسی از آثار عسکری نامی به میان نمی‌آورد. تنها نجاشی تعداد چهار کتاب از تألیفات وی را ذکر می‌کند؛ دو اثر از آن‌ها عنوان کلامی دارند که عبارت‌اند از: 1. نقض العثمانیة که ردی بر کتاب العثمانیة اثر جاحظ (م 255 ق) از متکلمان برجسته‌ی معتزلی است که این کتاب به نام ابوعیسی وراق مشهور بود. از این‌رو، مسعودی این اثر را از آثار وراق دانسته است. (8) درباره‌ی این شهرت دو احتمال وجود دارد: یکی آنکه اساس محتوای این کتاب از آن وراق بوده و تنها ثبیت بن محمد سخنان نقدآمیز وراق را به رشته‌ی تحریر درآورده است؛ دوم آنکه ثبیت بن محمد با بهره‌گیری از برخی از دیدگاه‌های وراق به نگارش این اثر دست یازیده است. به هر روی، می‌توان گفت او تحت تأثیر وارق بوده است؛ 2. کتاب دلائل الائمة. (9)

2. ابن جبرویه

عبدالرحمن بن احمد بن جَبرَوَیه عسکری، متکلم و مناظر متقدم امامی است که از حیات شخصی و علمی وی اطلاع چندانی در منابع یافت نمی‌شود. نجاشی از او با تعبیر متکلم «جید الکلام» وصف می‌کند. (10) ابن جبرویه با عباد بن سلیمان معتزلی (از شاگردان هشام فوطی) همچنین با دیگر دانشمندان معتزله مباحثات کلامی داشته است. (11) با استدلال‌های قوی وی، ابن مملک جرجانی متکلم معتزلی و نویسنده‌ی کتاب مجالسة مع ابوعلی الجبایی (12) از اندیشه‌ی اعتزال دست برداشت و به امامیه گرایش یافت. (13) همه‌ی این مطالب از قدرت علمی و دانش گسترده‌ی او حکایت دارد. در این میان باید افزود که با توجه به حیات ابن مملک گویا او در دهه‌های نخستین غیبت صغرا در عراق می‌زیسته است.
از افکار این اندیشور اطلاعات چندانی نداریم؛ تنها اشعری در مسئله‌ی ایمان وقتی نظریات صاحب‌نظران شیعه را در قالب سه گروه بیان می‌کند، نظر ابن جبرویه را در مقابل سخنان دو طیف دیگر یعنی اکثریت امامیه و علی بن اسماعیل میثمی این‌گونه ذکر می‌کند: «او ایمان را به همه‌ی طاعات و کفر را به همه‌ی معاصی تعریف کرده و مسئله‌ی وعید را نیز پذیرفته است و به نظر وی تأویل‌گرایانی که با تأویل خویش با حق مخالفت می‌ورزند از کفار محسوب می‌شوند». (14) این نظریه‌ی ابن جبرویه در عصر اشعری (م 330 ق) طرفدارانی نیز داشته است. (15) ابن جبرویه ظاهراً کتاب‌هایی در مباحث کلامی نگاشته بوده است. تنها کتاب الکامل فی الامامة وی به دست نجاشی رسیده است. از این‌روست که نجاشی او را به (حسن التصنیف) وصف می‌کند. (16)

3. ابن ابی عقیل عمانی

حسن بن علی حَذّاء، متکلم، فقیه فرهیخته و موثق امامی، نزد دانشوران شیعی به ابن ابی عقیل مشهور است. (17) در انتساب غمّانی یا عُمّانی به او تردید وجود دارد. (18) طوسی در دو جای فهرست خویش نام پدر ایشان را عیسی و کنیه‌اش را ابوعلی ثبت کرده است. (19) از تاریخ ولادت و وفات و نیز محل زندگی و مشایخ ابن ابی عقیل اطلاعی در دست نیست. از آن‌رو که جعفر بن محمد بن قولویه (م 368) از او نقل می‌کند (20) می‌توان گفت او در اوایل غیبت کبرا، احتمالاً در عراق زندگی می‌کرده است. ابن ابی عقیل از جایگاه برجسته‌ای در میان بزرگان شیعه از جمله شیخ مفید برخوردار بوده است. مفید همواره او را می‌ستود و کتاب الکر والفر او را در امامت که اثری عقیدتی بود، از نظر دور نگاه نمی‌داشت. (21) در دوره‌های بعدی، ابن ادریس حلی (م 598) نیز از دانسته‌های کلامی و فقهی او قدردانی کرده است. (22) از اندیشه‌های کلامی ابن ابی عقیل، با همه‌ی اهمیتش، چیزی در مآخذ یافت نمی‌شود. او در دانش فقه دارای مکتب و صاحب نظر بوده و از این‌رو، مورد توجه جامعه‌ی امامیه قرار داشته؛ به گونه‌ای که کتاب فقهی المتمسک بحبل آل الرسول وی در نقاط دوردستی مانند خراسان با اقبال گسترده روبه‌رو بوده است. (23) او نخستین فقیه شیعه است که علم فقه را پرورش داد و از روش اجتهاد کمک گرفت و فروع فقهی را از اصول استخراج کرد. (24)
هرچند ابن ابی عقیل آثاری در زمینه‌های مختلف از خود برجای گذاشت، فهرست‌نگاران بیشتر از دو کتاب المتمسک بحبل آل الرسول در فقه و الکر و الفر در کلام یاد کرده‌اند. (25) نجاشی کتاب اخیر را که در آن مسائل مرتبط با امامت به شیوه‌ی جدلی مطرح شده بود، بر استادش شیخ مفید قرائت کرده است. (26)

4. ابن فلاس

از نام و زمان تولد و مرگ ابوبکر بن فلاس چیزی دانسته نیست. تنها تنوخی (م 384 ق) به واسطه‌ی پدرش از قول علی بن نظیف از متکلمان بهشمی او را به عنوان شیخ امامیه و شخصی پاک سرشت معرفی می‌کند. (27) او در مجالس علمی بغداد با ابن نظیف بهشمی ارتباط داشته است. (28) ابن فلاس با برخی از گروه‌های شیعه که قائل به مسئله‌ی تناسخ بودند نیز درگیر بود و با آنان به مناظره می‌پرداخت. (29) با توجه به حضور علمی وی در محافل علمی بغداد و ارتباط با متکلمان و نیز بحث در پاره‌ای از موضوعات عقیدتی به نظر می‌رسد او در زمره‌ی متکلمان امامی قرار داشته است. حشر و نشر ابن فلاس با علی بن نظیف بهشمی از ارتباط وی با اندیشوران معتزله حکایت دارد. از آثار و اندیشه‌ی کلامی او چندان در دست نیست.

5. ابن جنید اسکافی

محمد بن احمد بن جنید، متکلم و فقیه امامی، در شهر بغداد سکونت داشته است. (30) از تولد و وفات او گزارشی در دست نیست، ولی با نگاه به زندگی برخی از مشایخش مانند حمید بن زیاد نینوایی (م 310) و زمان ورود وی به شهر نیشابور در سال 340 قمری و نیز حیات شاگردانش چون شیخ مفید (م 413) زندگی او را می‌توان اواخر سده‌ی سوم تا مدتی پس از نیمه دوم سده‌ی چهارم برشمرد. البته برخی به اشتباه وفات او را سال 381 و در ری ثبت کرده‌اند (31) که به نظر می‌رسد با تاریخ و محل فوت شیخ صدوق خلط شده است.
از استادان ابن جنید می‌توان به احمد بن محمد عاصمی اشاره کرد. شیخ مفید و غضائری شاگردان شناخته شده‌ی وی به شمار می‌روند. (32) مفید بیش از دیگران به او نزدیک بوده است و در این باره می‌نویسد: «... با هم در یک شهر همسایه بودیم و از بیشتر رفتارها و امور پنهانی‌اش باخبر بوده‌ام...». (33)
ابن جنید در سال 340 از بغداد رهسپار شهر نیشابور شد و با اقبال گرم شیعیان آن دیار مواجه گردید. او با بعضی از حنفیان ساکن آن شهر نیز بحث‌هایی داشته و نیز از برخی زیدیان آنجا حدیث شنیده است. (34)
ابن جنید در دانش‌هایی چون کلام، فقیه و حدیث مهارت و تبحر داشته است، ولی نظریات فقهی وی بیش از هر چیز مطرح شده و نگاه ویژه‌ی فقهی وی در زمان حیاتش هوادارانی یافته است. (35) با این همه، آرای فقهی او را حدیث‌گرایانی چون صدوق و فقیهان عقل‌گرایی مانند سید مرتضی نقد کرده‌اند. (36)
افکار ابن جنید در رابطه با مسائل علم کلام، برخلاف بحث‌های فقهی وی، در منابع شیعی چندان انعکاس نیافته است. با این حال، می‌توان برخی از رویکردهای اعتقادی وی را در لابه‌لای متون یافت. او برخی از سخنان ائمه (علیهم السلام) را از باب اجتهاد و رأی آنان می‌پذیرفت و اختلاف روایات را حاصل اجتهاد امامان می‌دانست. (37) نقل شده که ابن جنید مانند ابوحنیفه به قیاس عمل می‌کرده و از این‌رو، شیخ مفید با نگارش کتاب النقض علی این جنید فی اجتهاد الرأی به او خرده گرفته است. (38) نجاشی نیز او را در زمره‌ی معتقدان به قاعده‌ی قیاس برمی‌شمارد. (39) گفته شده جمع کثیری از پیشینیان امامیه مانند یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان به قیاس علاقه‌مند بودند. (40) ولی پذیرش این مسئله از سوی ایشان سبب شد که عالمان بعدی شیعه به بسیاری از آثار وی تمایل نشان ندهند و از آن‌ها روی بگردانند. (41)
ابن جنید آثار بسیاری در موضوعات مختلف نگاشته است که آثار کلامی‌اش بر خلاف تألیفات فقهی‌اش در کانون توجه قرار نگرفت و از این رو، امروزه اثری از آن‌ها در دست نیست.
آثار کلامی وی عبارت‌اند از: 1. خلاص المبتدئین من حیرة المجادلین؛ 2. ازالة الران عن قلوب الاخوان فی الغیبة؛ 3. ایضاح خطاً من شنّع علی الشیعة فی امر القرآن؛ 4. الإنتصاف من روی الانحراف عن مذهب الاشراف فی مواریث الاخلاق؛ 5. الشهب المحرقة للابالیس المسترقة، که این کتاب در ردّ ابوالقاسم بن بقال بغدادی (م 363 ق) از متکلمین زیدیه نگاشته شده است؛ (42) 6. تنبیه الساهی بالعلم الالهی؛ 7. الاسفار، در ردّ مرتدین؛ 8. نقض ما نقضه الزجاجی النیشابوری علی ابی محمد الفضل بن شاذان. البته فهرست‌نگاران کتاب‌های دیگری نیز در زمره‌ی آثار کلامی وی برشمرده‌اند. (43)

6. ناشی اصغر

علی بن عبدالله بن وصیف، مشهور به ناشی اصغر، متکلم و شاعر معروف امامیه است. او در سال 271 قمری زاده شد و در سال 366 در بغداد درگذشت (44) و در گورستان قریش به خاک سپرده شد.
ابوسهل نوبختی متکلم امامیه (45) و همچنین مبرد و ابن معتز از ادیبان بزرگ آن روزگار، از استادان مشهور وی به شمار می‌روند. (46) از میان شیعیان، شیخ مفید (47) و از اهل تسنن کسانی همچون ابوبکر بن زرعه او را درک کرده و از او بهره برده‌اند. (48)
ناشی در علم کلام صاحب نظر بوده است؛ به گونه‌ای که از او با تعبیر «متکلم بارع» نام می‌برند. (49) او در مسائل کلامی هماره پاسخ‌گو و در جدل و مناظره نیز پیشگام بوده و به خوبی در مسئله‌ی امامت بحث می‌کرده است. گفت‌وگوی او با علی بن عیسی رمانی و دیگر متکلمان و چیرگی بر آنان، از دانش بالای وی حکایت دارد. (50) او در مباحثات علمی از مزاح و کارهای عوامانه برای القای مقصود خویش هیچ ابایی نداشته است. (51) از این‌رو، در بحث با اشعری درباره‌ی اختیار، سیلی به صورت وی می‌زند و در برابر اعتراض و خشم اشعری می‌گوید: این کار خداوند بود؛ اگر چنین نظری نداری، دیه‌ات را می‌پردازم! او در مناظره با بعضی از جبریان نیز چنین رفتاری از او مشاهده می‌شود. (52)
ناشی با همه‌ی تبحرش در کلام، گویا در علم فقه از اجتهاد و استنباط دوری و مانند فقهای ظاهرگرا عمل می‌کرد. (53) هرچند او کتاب‌های فراوانی را تألیف کرد، (54) فهرست‌نگاران تنها از کتاب الامامة وی سخن به میان می‌آورند. (55)

7. ابوعبدالله صفوانی

محمد بن احمد بن صفوانی از علمای فرهیخته و فاضل شیعه و از نوادگان صفوان جمال، صحابی امام صادق (علیه السلام) است (56) که در مباحثات کلامی تألیفاتی دارد. او در بغداد زندگی می‌کرد (57) و تا سال 352 قمری در قید حیات بوده است. (58) برخی می‌گویند وی از نعمت خواندن و نوشتن محروم بود، از این‌رو، به دلیل حافظه‌ی قوی، دانستنی‌های خویش را املا می‌کرد. (59)
صفوانی از مشایخ بزرگی چون علی بن ابراهیم و دیگران بهره برده (60) و همچنین کسانی مانند شیخ مفید و حسین بن عبیدالله غضائری از او استفاده کرده‌اند. (61)
از ابوعبدالله صفوانی روایات چندانی در منابع حدیثی شیعه یافت نمی‌شود و آن‌ها بیشتر موضوعات غیبت، (62) معجزات معصومین (علیهم السلام)، (63) زیارت (64) و احادیث اثنی‌عشر (65) را در بردارند. رجال‌شناسان متقدم شیعه بر وثاقت وی تأکید دارند؛ (66) البته ابن غضائری روایات او از پدرش را نمی‌پذیرد. (67)
صفوانی تألیفات متعددی از خود بر جای گذاشت که برخی از آن‌ها تا زمان ابن شهرآشوب (م 588 ق) (68) و ابن ادریس (م 598) (69) موجود بوده است. آثار کلامی او عبارت‌اند از: الرد علی الواقفه، و الرد علی ابن رباح الممطور؛ عمر بن رباح صحابی امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) که فرزندانش همگی از فرقه‌ی واقفیه پیروی می‌کردند. احتمال می‌رود این کتاب در رد محمد بن علی بن رباح باشد که تقریباً معاصر صفوانی زندگی می‌کرده و طوسی او را «شدید العناد» معرفی می‌کند؛ (70) الغیبه و کشف الحیرة: الکشف و الحجة، الرد على اهل الاهواء؛ الردعة و النهى عن کل بدعة و الامامة. (71)

8. ابوالجیش بلخی

مظفر بن محمد بن احمد خراسانی از دانشوران متکلم و محدث شیعی است. (72) با توجه به مشایخ و شاگردان بغدادی‌اش می‌توان دریافت او در این شهر می‌زیسته است. گویا در آنجا به شغل ورّاقی نیز اشتغال داشته (73) و در سال 367 وفات یافته است. (74) وی از شاگردان ویژه‌ی ابوسهل نوبختی (م 311) متکلم به‌نام شیعه به شمار می‌رفته (75) و از دانش کسانی چون ابوعلی اسکافی نیز استفاده کرده است. (76) شیخ مفید و ابویاسر طاهر دو شاگرد شناخته شده‌ی او به شمار می‌روند. (77) برخی او را انتقال دهنده‌ی اندیشه‌ی ابوسهل نوبختی به پسینیان به ویژه شیخ مفید می‌دانند. (78) ابوالجیش افزون بر دانش فراوان تبحر خاصی در مناظره داشته است. گفت‌وگوی معروف وی در دربار عزالدوله‌ی دیلمی در حضور بزرگانی مانند علی بن عیسی رمانی و ابوعبدالله بصری و درماندگی حاضران از پاسخ، یکی از آن نمونه‌هاست. (79)
با آنکه ابوالجیش را عالم و عارف به احادیث دانسته‌اند، (80) روایات محدودی از او عمدتاً در اثبات حقانیت و فضیلت امام علی (علیه السلام) (81) و نیز در موضوعات اخلاقی و تربیتی (82) و تاریخی (83) باقی مانده است. به نقل از نجاشی طوسی به واسطه‌ی شیخ مفید مصنفات ابوالجیش عبارت‌اند از:
1. النکت والاغراض فی الامامة؛ 2. المثالب که به نام قذ فعلت فالا تلم نیز خوانده می‌شود و در مذمت خلفای نخستین و بنی‌امیه بوده است؛ 3. نقض العثمانیة علی الجاحظ؛ 4. الرد علی من جوز القدیم البطلان ؛ 5. الانسان و أنه غیر هذه الجملة: 6. کتاب مجالسة مع المخالفین فى معان مختلفة؛ 7. الارزاق و الاجال؛ 8. نقض ما روی من مناقب الرجال؛ (84) گویا ابوالجیش در این کتاب فضایل ادعایی برخی از صحابه را نقد و رد کرده است و 9. خصال الکمال. (85) با توجه به اینکه ابن شهرآشوب پاره‌ای از مطالب این کتاب را در مناقب آل ابی‌طالب ذکر کرده است (86) می‌توان دریافت که این اثر درباره‌ی ویژگی‌های برجسته‌ی حضرت امیر (علیه السلام) بوده است.

9. طاهر غلام ابوالجیش

ابویاسر، معروف به غلام ابوالجیش، از متکلمان امامیه است. درباره‌ی وی گزارش‌های پراکنده و اندکی در برخی از منابع موجود است. ابن ندیم او را در زمره‌ی دانشمندان متکلم امامی قرار می‌دهد. (87) شیخ طوسی نیز او را متکلم و از شاگردان ابوالجیشی (م 367) معرفی می‌کند. (88)
شیخ مفید نزد ابویاسر در محله‌ی باب خراسان بغداد تحصیل را آغاز کرد (89) و با راهنمایی وی برای فراگیری علم کلام و تکمیل معلومات به درس علی بن عیسی رمانی معتزلی عازم شد (90) و این موضوع از ارتباط وی با اندیشوران معتزله حکایت دارد.
ابویاسر کتاب‌هایی تألیف کرد که شیخ مفید همواره نزد شاگردانش از آن‌ها یاد می‌کرد ولی نجاشی (م 450 ق) تنها از کتاب کلام فی فدکِ وی نام برده است. (91)

10. حسن بن حسین نوبختی

حسن بن حسین بن علی نوبخت (402-320 ق) یکی از متکلمان امامیه و از تبار خاندان بنی نوبخت است. پدر او در شمار دبیران خلافت عباسیان قرار داشت. (92) نوبختی نزد مشایخ اهل سنت مانند علی بن عبدالله مبشر واسطی و حسین بن اسماعیل محاملی دانش آموخت. (93) کسانی چون احمد بن محمد برقانی (م 425 ق) و عبدالله بن احمد ازهری (م 435 ق) از شاگردان وی به شمار می‌روند. (94) عالمان اهل سنت با آنکه نوبختی را صدوق می‌دانند، از او با تعبیر «رافضی ردی المذهب» یاد می‌کنند. (95) وی را به پذیرش دیدگاه معتزلیان نیز متهم کرده‌اند. (96) البته از اندیشه‌های کلامی نوبختی در منابع سخنی به میان نیامده است. با توجه به عمر طولانی‌اش احتمال می‌رود در انتقال میراث علمی آل نوبخت به متکلمان امامی بغداد اثرگذار بوده باشد.

11. ابوبکر بغدادی

محمد بن قاسم بغدادی با محمد بن همام اسکافی (م 336) معاصر بوده است. در بین رجال‌شناسان، تنها نجاشی او را از اهل بغداد و متکلم معرفی می‌کند. (97) دیگر هیچ‌گونه گزارشی از زندگانی و دیدگاه‌هایش در دست نداریم. افزون بر این، از او روایتی در متون روایی شیعه به چشم نمی‌خورد. او تنها یک اثر و آن هم کلامی به نام الغیبة از خود برجای گذاشته است که نجاشی بدان اشاره می‌کند. (98)

12. فضل بن عبدالرحمن بغدادی

او از متکلمان چیره دست شیعه است که در علم کلام بسیار مهارت داشته است. (99) از ولادت و وفات و نیز محل زندگی و افکارش هیچ گزارشی در دست نیست. تنها نجاشی می‌نویسد: او کتاب نسبتاً بزرگی درباره‌ی امامت نگاشته که نزد حسین بن عبیدالله غضائری موجود بوده است. (100)

متکلم- محدثان

1. ابن سعدان سامرائی

هارون بن مسلم بن سعدان، از اصحاب امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) و از محدثان امامیه به شمار می‌آید. بنابر نقل نجاشی، او اصالتاً اهل انبار عراق بود و در شهر سامرا اقامت داشت، (101) ولی شیخ طوسی وی را کوفی تبار می‌داند که در بصره و پس از آن در بغداد سکونت گزید. (102) روایت ابن سعدان از راویان متقدم مانند ابن ابی عمیر و مسعد بن صدقه از طریق کتاب‌هایشان بوده است. (103) کسانی همچون سعد بن عبدالله (م 301) و ابوالعباس حمیری از او روایت کرده‌اند. (104) برخی رجال‌شناسان وی را فردی موثق معرفی کرده‌اند و در عین حال او به گرایش به جبر و تشبیه نیز متهم شده است. (105)
احادیث ابن سعدان در زمینه‌های فقهی، (106) اخلاقی و تربیتی (107) و در موضوعات عقیدتی چون قضا و قدر، (108) نهی از کلام و جدال، (109) مذمت قیاس، اجتهاد به رأی (110) و تقیه (111) در مصادر روایی فراوان است. تنها نجاشی به اسنادش بعضی از کتاب‌های او از جمله التوحید را نقل می‌کند. (112)

2. معلی بصری

معلی بن محمد زیادی بصری از علمای امامیه می‌باشد که از آثار کلامی و روایات اعتقادی وی در منابع سخن به میان آمده است. از محل سکونتش اطلاعی در دست نیست، ولی به دلیل نسبت بصری‌اش گویا در عراق به سر می‌برده است. از آنجا که کلینی (متوفای 329) با یک واسطه از او روایت نقل می‌کند، می‌توان احتمال داد که معلی در نیمه‌ی دوم سده‌ی سوم زندگی می‌کرده است. در فاصله‌ی میان دو مکتب کلامی پر رونق و شکوفای کوفه و بغداد -از غیبت صغرا تا عصر شیخ مفید- هرچند کلام امامیه از مکتب کلامی منسجم و متمرکز برخوردار نبوده است، در این محدوده‌ی زمانی متکلمان امامی در مناطق مختلف جهان اسلام به ویژه در عراق و شهر بغداد به رسالت خویش در عرصه‌ی اعتقادات و کلام ادامه می‌دادند. آ نجاشی معلی را «مضطرب الحدیث و المذهب» خوانده و در عین حال آثار وی را خالی از سلامت نمی‌داند. (113) ابن غضائری نیز می‌نویسد: احادیث معلی بصری صحت و سقم دارد؛ بنابراین، روایات وی باید با کمک قراین دیگر سنجیده شود. (114) با این همه، منقولات بصری در زمینه‌های فقه، (115) عقاید، (116) مناقب، (117) رد بر مخالفان (118) و... در خور توجه است؛ به گونه‌ای که کلینی برخی از ابواب کافی را به طور کلی (119) یا بخش زیادی (120) را به احادیث او اختصاص داده است. بصری از راویان موثق شیعه مانند حسن این علی الوشاء و افراد ضعیفی چون احمد بن محمد سیاری حدیث نقل می‌کند. (121) به منقولات وی، فقط نزد چند راوی قمی به ویژه حسین بن محمد بن عامر روی آورده‌اند و کلینی نیز تمام روایات معلی را از طریق ابن عامر نقل می‌کند. از بصری اخباری درباره‌ی امور اعتقادات از قبیل توحید، (122) نفی جبر، (123) ایمان، (124) نهی از جدال از کلام درباره‌ی خداوند، (125) اراده و مشیت و بدا، (126) امامت و ابواب آن (127) و شفاعت (128) در متون حدیثی موجود است که در مجموع مسائل مربوط به امامت سهم بیشتری دارد.
برای بصری تألیفات اندکی ذکر کرده‌اند که چند اثر با توجه به عناوین‌شان مربوط به مباحث کلامی و عقایدی‌اند: الکفر و وجوهه؛ الایمان و درجاته و زیادته و نقصانه؛ الامامة و کتاب الدلائل. (129)

3. سمّان همدانی

محمد بن موسی بن عیسی معروف به سمّان همدانی از جمله‌ی عالمان امامیه به شمار می‌رود که در زمینه‌ی برخی از مسائل کلامی تألیف داشته است. او از راویانی عراقی مانند محمد بن عیسی بن عبید و ابن ابی الخطاب (م 262) روایت نقل می‌کند و راویانی عمدتاً قمی چون احمد بن ابی عبدالله برقی (م 280) از او حدیث فرا گرفته‌اند. (130) وی همدانی تبار بوده است، (131) ولی محل سکونتش معلوم نیست. با توجه به زندگانی مشایخ و شاگردانش می‌توان گفت او در آستانه‌ی غیبت صغرا و در عراق می‌زیسته است.
محدثان و رجال شناسان، سمّان همدانی را به سبب غلو فردی ضعیف معرفی می‌نمایند و همچنین او را به وضع حدیث (132) و اصول (133) متهم می‌کنند؛ در حالی که وی در رد غلو و غالیان به نقل روایت (134) و تألیف کتاب دست یازیده است.
هرچند از دیدگاه کلامی سمّان همدانی آگاهی کاملی نداریم، او از نقابل آرای کلامی هشام بن حکم و هشام بن سالم، دو متکلم برجسته‌ی شیعه، سخن به میان می‌آورد (135) و به مذمت افکار هشام بن سالم و تأیید اندیشه‌ی هشام بن حکم اشاره می‌کند. (136) افزون بر این، او در دفاع از یونس بن عبدالرحمن از شاگردان هشام بن حکم نیز روایت نقل می‌کند. (137) از این‌رو، او را باید در امتداد خط هشام در عراق قرار داد. به نظر می‌رسد محمد بن عیسی بن عبید از شاگردان یونس واسطه‌ی ارتباطی سمان با جریان کلامی هشام بن حکم بوده است. (138)
هرچند طوسی در فهرست اثری برای وی ذکر نمی‌کند، نجاشی دو کتاب از او نام می‌برد که فقط کتاب الرد علی الغلاة عنوان کلامی دارد. (139)

4. ابوالعزاقر شلَمغانی

محمد بن علی شلمغانی زمانی از علمای مشهور امامیه محسوب می‌شد، (140) اما در دوران غیبت صغرا در بغداد با حسین بن روح نوبختی نایب سوم اختلاف پیدا کرد؛ (141) لذا بسیاری از شیعیان او را طرد و نکوهش کردند. (142) برخی گفته‌اند او ادعاهای باطلی نیز طرح کرده است که این امر سبب شد در سال 323 به دست خلیفه‌ی عباسی کشته شود. (143)
شلمغانی در دوران سلامت عقیده روایاتی نقل و کتاب‌هایی نیز تألیف کرد (144) که مورد اقبال جامعه‌ی امامیه قرار گرفت، به گونه‌ای که کتاب‌های او در بسیاری از منازل شیعیان یافت می‌شد؛ (145) به ویژه کتاب فقهی التکلیف او که تأیید حسین بن روح را به همراه داشت (146) و حتی مدت‌ها پس از مرگ شلمغانی در دوران سید مرتضی درباره‌ی عمل به محتوای این اثر گفت‌وگو بوده است. (147) روایات او درباره‌ی موضوعاتی چون عالم ذر (148) و فضایل امامان (149) در منابع روایی یافت می‌شود.
نجاشی شانزده اثر برای شلمغانی برمی‌شمارد که برخی از آن‌ها درباره‌ی اعتقادات است: 1. البرهان و التوحید؛ 2. ماهیة العصمة؛ 3. البتدا و المشیئة؛ 4. الامامة الکبیر؛ 5. الامامة الصغیر؛ 6. الزاهر بالحجج العقلیة. (150)
نجاشی بیشتر تألیفات وی را نقل می‌کند، ولی شیخ طوسی غیر از کتاب التکلیف از سایر مصنفات شلمغانی نام نمی‌برد؛ البته در الغیبة خویش از کتاب الغیبة اثر شلمغانی سخن به میان آورده است. (151)

5. ابن ابی هراسه

احمد بن نصر (هوذه) بن سعید، معروف به ابن ابی هراسه، از راویان و نویسندگان امامیه است که در عراق می‌زیست و در سال 333 قمری در نهروان درگذشت و در آنجا نیز به خاک سپرده شد. (152)
ابن ابی هراسه میانه‌ی خوبی با محدثان برجسته‌ی عراق و قم نداشته است. لذا اغلب روایات وی از ابراهیم بن اسحاق نهاوندی و همچنین از احمد بن حسین اهوازی است. (153) دلبستگی و اهتمامش به منقولات ابراهیم بن اسحاق نهاوندی حتی او را به نهاوند موطن استادش نیز کشاند. (154) راویانی از شیعه چون ابوطالب انباری و محمد بن ابراهیم نعمانی (155) و از اهل سنت مانند معافی بن زکریا از او روایت می‌کنند. (156)
احادیث ابن ابی هراسه بیشتر درباره‌ی مسائل اخلاق، (157) امامان اثناعشر، (158) غیبت و آخرالزمان، (159) ایمان و عالم ذر (160) و ولایت اهل بیت (161) است. نجاشی در رجال خویش از ابن ابی هراسه نامی نمی‌برد، ولی شیخ در فهرست از کتاب الایمان و الکفر و التوبة ایشان سخن به میان می‌آورد. (162) حسن بن سلیمان حلی (زنده 802 ق) از طریق کتاب ابن جحام به برخی روایات کتاب ابن ابی هراسه دست یافته است. (163)

6. ابن شمّون

حسین بن قاسم بن شمّون کوفی از تبار خاندان معروف شمون است که در کوفه سکونت داشته‌اند. (164) با توجه به نقل ابوطالب انباری (م 356) از او (165) معلوم می‌شود ایشان در دوران غیبت صغرا زندگی می‌کرده است. نجاشی پدرش را از بزرگان امامیه معرفی می‌کند. (166) غضائری نیز وی را موثق دانسته است. (167) طوسی در دو کتاب فهرست و رجال نامی از او نمی‌برد. نجاشی دو کتاب به وی نسبت می‌دهد که کتاب التوحید او کلامی است. (168)

7. ابوطالب انباری

عبیدالله بن احمد، معروف به ابوطالب انباری، متکلم و محدث شیعه است که در واسط عراق سکونت داشته و در سال 356 قمری نیز در آن شهر درگذشته است. (169) فهرست‌نگاران تألیفات کلامی بسیاری برای وی ذکر کرده‌اند. او در نزد مشایخ شیعه چون حمید بن زیاد واقفی (170) و از استادان اهل سنت چون ابن ابی داوود سجستانی بهره برده است (171) و افرادی مانند ابن عبدون نزد وی تلمذ کرده‌اند. (172)
روایات اندکی از وی در موضوعات فقهی، (173) مناقب و فضایل (174) در مصادر روایی امامیه باقی مانده است.
بنابر گواهی معاصرانش، بیشتر عمر خویش را در مذهب واقفیه سپری کرد، ولی در اواخر زندگی به امامیه پیوست. (175) با وجود پیوستن انباری به امامیه، امامیان بغداد به دلیل اتهام غلو او را نپذیرفتند و مورد بی‌مهری قرار دادند، به گونه‌ای که اصرار حسین بن عبیدالله غضائری برای استماع نزد انباری به دلیل ناخرسندی شیوخ شیعه‌ی بغداد بی‌نتیجه ماند. (176)
طوسی در رجال در یک جا او را تضعیف (177) و در جای دیگر درباره‌اش سکوت کرده است. (178) البته نجاشی در ضمن تأیید وثاقت و برخی از مصنفات امامیه از جمله متون کلامی را از طریق وی نقل کرده است. (179)
انباری 140 رساله و کتاب در مباحث گوناگون از خود بر جای گذاشت. (180) اسامی تعدادی از تألیفات او که عنوان عقیدتی دارند عبارت‌اند از: المطالب الفلسفیة؛ البیان عن حقیقة الانسان؛ الشافی فى علم الدین؛ التوحید والعدل والامامة: الابانة عن أختلاف الناس فى الامامة؛ الانتصار للشیع من اهل البدع که طوسی آن را با عنوان الانتصار ذکر می‌کند و کتاب التفضیل. (181)

8. ابوالقاسم کوفی

علی بن احمد علوی، عالم پر تألیف شیعه، در زمینه کلام کتاب‌های مهمی نگاشته است. از تاریخ ولادت و زندگی‌اش آگاهی چندانی در دست نیست، تنها می‌دانیم که اهل کوفه بوده و در سال 356 در منطقه‌ی کرمی بین فسا و شیراز درگذشته است. (182) از این رو، می‌توان گفت او بخش پایانی عمر خویش را در فارس سپری کرده است. ابن ندیم ایشان را از عالمان فاضل امامیه برشمرده است، (183) ولی برخی از علمای شیعه بر این باورند که او ابتدا در خط صحیح تشیع قرار داشته لیکن در اواخر عمر منحرف شده و به غلو گرایش پیدا کرده است (184) تا جایی که شیخ طوسی وی را جزء فرقه‌ی مخمسه قرار می‌دهد. (185) برخی نیز در نسب علوی او تردید کرده‌اند. (186)
از مشایخ کوفی غیر از علی بن ابراهیم کسی شناخته نیست و کسانی چون ابوعمران کرمانی و تلعکبری از او روایت می‌کنند. (187) از منقولات وی در مصادر روایی چیزی دیده نمی‌شود. فقط شیخ صدوق دو روایت درباره‌ی رؤیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شخصی به نام علی بن احمد خدیجی کوفی با یک واسطه نقل می‌کند (188) که برخی این راوی را به ابوالقاسم کوفی یادشده تطبیق می‌دهند. (189)
با بررسی عناوین بسیاری از آثار کوفی درمی‌یابیم که او در موضوعات گوناگون و مهم عقیدتی و عقلی صاحب رأی و نظر بوده است. او با نگارش کتاب‌های فراوان، بسیاری از گروه‌های اسلامی مخالف امامیه مانند معتزله، اسماعیلیه و حتی جریانات غیر اسلامی مانند هندوها را نقد کرده است.
ابوالقاسم کوفی آثار فراوانی بر جای گذاشت که طوسی عمده‌ی آن‌ها را قابل اعتماد می‌داند، (190) ولی نجاشی درباره‌ی تألیفاتش می‌نویسد: «صنّف کتباً کثیرة اکثرها علی الفساد» (191) با توجه به اینکه به عقیده‌ی نجاشی او در اواخر حیات به غلو گراییده، همچنین از مجموع پنجاه کتاب کوفی فقط یکی از آن‌ها را نجاشی مخدوش می‌داند و نیز با توجه به صراحت سخن شیخ طوسی، احتمال می‌رود عبارت «اکثرها علی السداد» را ناسخان به اشتباه «اکثرها علی الفساد» کتابت کرده باشند.
عالمان شیعه‌ی بغداد از اندیشه‌های کوفی، با آنکه در دسترس بوده، به دلیل اتهام غلو روی برتافتند. بن غضائری در این باره می‌نویسد: کتاب‌های بسیاری از او دیده‌ام و نباید به وی توجهی کرد. (192) به هرحال، از چرایی و چگونگی گرایش کوفی به غلو گزارشی در دست نیست و هرگونه قضاوت درباره‌ی وی به دلیل اطلاعات ناکافی با مشکل مواجه است.
تألیفات کلامی کوفی عبارت‌اند از: 1. التوحید؛ 2. الابتداء (به نظر می‌آید که درباره‌ی خلقت و آفرینش نوشته شده باشد). 3. الاستدلال فی طلب الحق؛ 4. تحقیق وجوه المعرفه؛ 5. الامامة؛ 6. مختصر فی الامامة؛ 7. فساد الاختیار (منظور فساد اختیار مردم در امر امامت است) 8. الراعی و المرعی (ظاهراً موضوعش امامت و رهبری بر مردم بوده است)؛ 9. الرد علی من یقول ان المعرفة من قبل الموجود؛ 10. الرد علی اصحاب الاجتهاد فی الاحکام؛ 11. الرد علی الزیدیة؛ 12. الرد علی ارسطاطالیس؛ 13. الرد علی المثبتة؛ 14. الرد علی محمد بن بحر رهنی (رهنی نیز از متکلمان امامیه به شمار می‌رود)؛ (193) 15. الرد علی الاسماعیلیه فی المعاد؛ 16. فساد اقاویل الاسماعیلیه؛ 17. فساد قول البراهمة (رد بر اندیشه‌های هندوها)؛ 18. تناقض اقاویل المعتزلة؛ 19. ابطال مذهب داوود بن علی اصفهانی (وی مؤسس مذهب ظاهریه بوده است)؛ 20. التبدیل و التحریف (این اثر در رد حشویه و اهل حدیث نگاشته شده است)؛ (194) 21. کتاب النفس؛ 22. ماهیة النفس؛ 23. میزان العقل؛ 24. منازل النظر و الاختیار؛ 25. الفحص عن مناهج الاعتبار؛ 26. مناهج الاستدلال؛ 27. الرسالة فی تحقیق الدلالة: 28. مختصر فی الارکان الاربعة؛ 29. تناقض احکام مذاهب الفاسدة (نجاشی فقط به محتوای مخدوش این اثر تصریح می‌کند)؛ 30. الاصول فی تحقیق المقالات؛ 31. تحقیق ما الفه البلخی من المقالات؛ 32. تثبیت نبوة الانبیاء؛ 33. البدع المحدثه (195) (که یگانه اثر باقیمانده کوفی به شمار می‌آید و اکنون به نام الاستغاثة فی بدع الثلاثة مشهور است). (196)

9. ابواسحاق الکاتب

ابراهیم بن ابی حفص از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) به شمار می‌رود. (197) ابن حجر به نقل از طوسی درباره‌ی او می‌نویسد: «... کان مقبول القول ما رأیت اعقل منه و لا أحسن من حدیثه». (198) باوجود این سخنان تمجیدآمیز در مصادر روایی هیچ حدیثی از او دیده نشده و حتی طوسی نام او را در رجال خود ذکر نکرده است.
ابواسحاق کتاب‌هایی نوشت. (199) که فهرست نگاران فقط از یک کتاب او سخن به میان می‌آورند. نجاشی آن اثر را به اسم کتاب الرد علی الغالیة و ابی الخطاب (200) و طوسی آن را به نام کتاب الرد الغالیة و ابی الخطاب و اصحابه ذکر می‌کند. (201)

10. ابوالفتح دلفی

هلال بن ابراهیم دلفی از نویسندگان امامیه است که در زمینه‌ی مباحث کلامی تألیف دارد. از محل سکونت و مدت زندگی وی اطلاعاتی در دست نیست. نجاشی وی را محدثی ثقه معرفی می‌کند. (202)
رجال‌شناسان او را در ردیف کسانی همچون ابراهیم بن اسحاق احمری (زنده 269 ق) جای داده‌اند. (203) از این‌رو، می‌توان دریافت وی در عصر غیبت صغرا زندگی می‌کرده است.
نجاشی فقط یک اثر به دلفی نسبت می‌دهد که آن کتاب الرد علی من رد آثار الرسول و اعتمد نتائج العقول نام دارد. (204) از عنوان این کتاب برمی‌آید دلفی با عقل‌گرایی برخی از عالمان میانه‌ی خوبی نداشته است.

11. ابوالقاسم بجلی

جعفر بن محمد بجلی کوفی از تبار خاندان برجسته‌ی «رباط بجلی» است که راویان و فقهای برجسته‌ای از این خانواده برخاسته‌اند. (205) از زندگی و افکار ابوالقاسم بجلی به سبب نبود گزارش اطلاع چندانی نداریم. از آنجا که ابوعبدالله صفوانی (زنده 352) از او روایت کرده، (206) می‌توان دریافت او در اواخر غیبت صغرا زندگی می‌کرده است.
شیخ طوسی در آثارش از او نامی به میان نمی‌آورد و در مصادر روایی نیز روایتی از او دیده نمی‌شود، ولی نجاشی سه اثر برای وی برمی‌شمارد که دو کتاب وی عنوان کلامی دارند که عبارتند از: کتاب الرد على الواقفة و کتاب الرد على الفطحیة. (207)

نتیجه‌گیری

در فاصله‌ی میان دو مکتب کلامی پر رونق و شکوفای کوفه و بغداد -از غیبت صغرا تا عصر شیخ مفید- هرچند کلام امامیه از مکتب کلامی منسجم و متمرکز برخوردار نبوده است، در این محدوده‌ی زمانی متکلمان امامی در مناطق مختلف جهان اسلام به ویژه در عراق و شهر بغداد به رسالت خویش در عرصه‌ی اعتقادات و کلام ادامه می‌دادند. آنان حتی برای تبیین و دفاع از اصول و عقاید شیعه گام برداشته، برای رفع دغدغه‌های جامعه‌ی آن روز در موضوعات گوناگون نظریه‌پردازی می‌کردند و در برابر جریان‌های فکری مخالف -همچون معتزله و غالیان- موضع‌گیری می‌کردند که این امر در بررسی اندیشه و عناوین آثار آنان به خوبی مشهود است. متکلمان امامی در این عصر از طیف‌های مختلف بودند؛ برخی از آنان مانند ابوالجیش، ناشی اصغر و ابن جبرویه با توجه به اندیشه و تألیف‌هایشان در طیف عقل‌گراها و متکلمان نظریه‌پرداز قرار داشته‌اند. در مقابل، طیفی از متکلمان امامی قرار دارند که در قالب روایات به مباحث کلامی می‌پرداختند.
در این دوره شخصیت‌هایی مانند ابن جبرویه حضور داشتند که مقالات‌نگاران برخی از نظریات وی را در کنار آرای اندیشورانی همچون هشام بن حکم قرار داده‌اند. تنها چند نفر محدود از دانشوران مسلمان در این دوره نقد افکار ارسطو کتاب تألیف کردند که یکی از آن نوشته‌ها، مربوط به ابوالقاسم کوفی (م 356 ق) متکلم برجسته‌ی امامیه است. در این بازه‌ی زمانی عده‌ای از اندیشوران امامی با متکلمان گروه‌های مختلف مانند معتزله، مناظره و مراوده‌ی علمی داشتند و حتی در تغییر آرای برخی از آن‌ها نیز نقش‌آفرین بودند؛ مانند اثرگذاری شگرف ابن جبرویه‌ی امامی بر تغییر عقیده‌ی ابن مملک اصفهانی معتزلی، از مجموع قراین به دست می‌آید که در این عصر، اندیشه‌ورزان امامیه، فعال و در انتقال میراث علمی شیعه به نسل بعدی به ویژه مکتب پرآوازه‌ی بغداد سهم بسزایی داشته‌اند؛ هرچند به دلیل فقدان نوشته‌ها و آثار آنان نقش‌شان کم رنگ جلوه می‌نماید.
به نظر می‌رسد رویکرد و پی‌ریزی ادبیات جدید کلامی سید مرتضی -یکی از پرچمداران مهم مدرسه‌ی بغداد- در بی‌توجهی به مبانی کلامی گذشتگان و آثارشان اثرگذار بوده است. احتمالاً از همین‌رو، برخی از آثار کلامی شیخ مفید، به عنوان میراث‌دار اندیشه‌های عالمان گذشته، مانند الارکان فی دعائم الدین و الکامل فی علوم الدین نیز از بین رفته‌اند.

نمایش پی نوشت ها:
1- عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث (پژوهشکده‌ی کلام اهل بیت (علیهم السلام)).
2- ر.ک: درس گفتارهای دکتر محمدتقی سبحانی در انجمن کلام حوزه‌ی علمیه‌ی قم.
3- نجاشی، رجال، ص 117.
4- همان.
5- صدوق، امالی، ص 716؛ همو، علل الشرایع، ج 1، ص 145.
6- نجاشی، رجال، ص 117.
7- همان.
8- مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 237.
9- نجاشی، رجال، ص 117.
10- همان، ص 236.
11- همان، ص 236.
12- همان، ص 381.
13- همان، ص 236.
14- اشعری، مقالات الاسلامیین، ص 54.
15- همان.
16- نجاشی، رجال، ص 117.
17- همان، ص 48.
18- شوشتری، قاموس الرجال، ج 12، ص 60.
19- طوسی، فهرست، ص 106 و 283.
20- نجاشی، رجال، ص 48.
21- همان.
22- ابن ادریس، سرائر، ج 1، ص 429 و 444، ج 2، ص 255.
23- نجاشی، رجال، ص 48.
24- بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، ج 2، ص 211.
25- طوسی، فهرست، ص 107؛ نجاشی، رجال، ص 48 .
26- نجاشی، رجال، ص 48.
27- تنوخی، نشوار المحاضره، ج 8، ص 70.
28- همان.
29- همان.
30- مفید، المسائل الصاغانیه، ص 58.
31- اردبیلی، جامع الرواة، ج 2، ص 59.
32- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 2، ص 668.
33- مفید، همان، ص 57.
34- همان، ص 56؛ طوسی، الرسائل العشر، ص 259.
35- سید مرتضی، رسائل، ج 2، ص 29.
36- طوسی، الرسائل العشر، ص 259؛ سید مرتضی، الانتصار، ص 210، 215 و 470 .
37- مفید، المسائل السرویه، ص 75.
38- نجاشی، رجال، ص 42.
39- همان.
40- صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 270؛ سید مرتضی، رسائل، ج 3، ص 311.
41- طوسی، فهرست، ص 209.
42- خطیب، تاریخ بغداد، ج 10، ص 458؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 623.
43- طوسی، فهرست، ص 209؛ نجاشی، رجال، ص 388؛ ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 133.
44- ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 371.
45- ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 26، ص 343.
46- ابن حجر، لسان المیزان، ج 4، ص 238.
47- نجاشی، رجال، 271.
48- ابن حجر، همان، ج 4، ص 238.
49- ابن ندیم، فهرست، ص 226؛ ابن شهرآشوب، همان، ص 98.
50- حموی، معجم الادباء، ج 5، ص 164 و 166.
51- همان، ص 164.
52- همان، ص 164 و 166.
53- طوسی، فهرست، ص 153.
54- ابن خلکان، و فیات الاعیان، ج 3، ص 369.
55- نجاشی، رجال، ص 271.
56- همان، ص 393.
57- طوسی، رجال، ص 443.
58- نجاشی، رجال، ص 59.
59- ابن ندیم، فهرست، ص 247؛ طوسی، رجال، ص 208.
60- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 2، ص 671.
61- همان.
62- طوسی، الغیبه، ص 394.
63- همان، ص 310 و 315.
64- همو، مصباح المتهجد، ص 717.
65- خزاز، کفایة الاثر، ص 28، 34 و 73.
66- نجاشی، رجال، ص 383.
67- ابن غضائری، رجال، ص 126.
68- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 205، 309 و 316.
69- ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص 639.
70- طوسی، رجال، ص 416.
71- نجاشی، رجال، ص 393؛ طوسی، فهرست، ص 208.
72- نجاشی، رجال، ص 422.
73- مفید، امالی، ص 310؛ طوسی، امالی، ص 79.
74- نجاشی، رجال، ص 422.
75- طوسی، فهرست، ص 251.
76- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 1، ص 827.
77- ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص 648.
78- مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید، ص 15.
79- ابوحیان توحیدی، اخلاق الوزیرین، ص 207-202.
80- طوسی، همان.
81- مفید، الإرشاد، ج 1، ص 29، 43، 46 و 47؛ طوسی، امالی، ص 94، 229، 232 و 233.
82- مفید، امالی، ص 310 و 350؛ طوسی، امالی، ص 79، 125 و 165.
83- مفید، الإرشاد، ج 1، ص 29؛ طوسی، امالی، ص 238.
84- طوسی، فهرست، ص 251؛ نجاشی، رجال، ص 422.
85- ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 159.
86- همو، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 356.
87- ابن ندیم، فهرست، ص 226.
88- طوسی، فهرست، ص 149.
89- نجاشی، رجال، ص 208.
90- ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص 648.
91- نجاشی، همان.
92- ذهبی، تذکرة الحفاظ، ص 1062.
93- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 7، ص 309 و 310.
94- همان.
95- همان.
96- همان.
97- نجاشی، رجال، ص 381.
98- همان، ص 381.
99- همان، ص 307.
100- همان.
101- همان، ص 438.
102- طوسی، رجال، ص 403.
103- زراری، رسالة فی آل اعین، ص 90؛ نجاشی، رجال، ص 415 و 495؛ تهرانی، الذریعه، ج 6، ص 366.
104- خدامیان، فهارس الشیعه، ج 1، ص 268.
105- نجاشی، رجال، ص 438.
106- برقی، المحاسن، ج 2، ص 305؛ حمیری، قرب الاسناد، ص 159؛ طوسی، استبصار، ج 2، ص 8.
107- صدوقی، امالی، ص 84، و 180 و 339؛ همو، خصال، ص 26، 60 و 85؛ همو، ثواب الاعمال، ص 42.
108- صدوقی، توحید، ص 371.
109- همان.
110- کلینی، کافی، ج 1، ص 54، 57.
111- همان، ج 2، ص 219.
112- نجاشی، همان.
113- همان، ص 418.
114- ابن غضائری، رجال، ص 92.
115- طوسی، استبصار، ج 1، ص 444 و ج 3، ص 39 و 180.
116- کلینی، کافی، ج 1، ص 145 و 148 و ج 2، ص 13؛ صدوق، التوحید، ص 334.
117- طبری، دلائل الامامه، ص 414 و 427؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 179.
118- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 98.
119- کلینی، کافی، ج 1، ص 217.
120- همان، ج 1، ص 412.
121- خدامیان، فهارس الشیعه، ج 2، ص 798.
122- کلینی، کافی، ج 1، ص 145 و 180.
123- همان، ج 1، ص 156 و 157.
124- همان، ج 2، ص 17 و 52.
125- صدوقی، التوحید، ص 450.
126- همان، ص 334؛ کلینی، کافی، ج 1، ص 148.
127- کلینی، کافی، ج 1، ص 272 و 348؛ صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 246.
128- طوسی، امالی، ص 67.
129- طوسی، فهرست، ص 247؛ نجاشی، رجال، ص 418.
130- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 1، ص 794 و 795.
131- طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 567.
132- نجاشی، رجال، ص 338.
133- طوسی، فهرست، ص 130.
134- همو، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 842.
135- همان، ص 564 و 567.
136- همان، ص 567.
137- همان، ص 781.
138- همان.
139- نجاشی، رجال، ص 338.
140- ابن ندیم، فهرست، ص 225.
141- نجاشی، رجال، ص 378.
142- طوسی، الغیبه، ص 391.
143- نجاشی، همان؛ ذهبی، سیرالاعلام النبلاء، ج 14، ص 567.
144- ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 139.
145- طوسی، همان، ص 389.
146- همان، ص 409.
147- مرتضی، رسائل، ج 1، ص 279.
148- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
149- طبری، دلائل الامامه، ص 189، 296، 326 و 401.
150- نجاشی، رجال، ص 378.
151- طوسی، الغیبه، ص 391.
152- همو رجال، ص 409.
153- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 1، ص 191.
154- طوسی، امالی، ص 479، 481 و 495.
155- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 1، ص 191.
156- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 5، ص 391 و 408.
157- طوسی، امالی، ص 481 و 495.
158- خزاز، کفایه الاثر، ص 20 و 182.
159- نعمانی، الغیبه، ص 65، 163، 165، 217 و 245.
160- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 173 و 210.
161- طوسی، همان، ص 688.
162- همو، فهرست، ص 282.
163- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 173 و 210.
164- ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 78.
165- نجاشی، رجال، ص 336.
166- همان، ص 66.
167- ابن غضائری، رجال، ص 110.
168- نجاشی، همان، ص 66.
169- همان، ص 232.
170- خدامیان، فهارس الشیعه، ج 2، ص 1302.
171- ابن نجار، ذیل تاریخ بغداد، ج 2، ص 20.
172- نجاشی، رجال، ص 62، 66 و 92.
173- طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 76 و ج 9، ص 248؛ همو، الخلاف، ج 4، ص 66 و 671.
174- طبری، دلائل الامامه، ص 416 و 417.
175- نجاشی، همان، ص 232.
176- همان، ص 232 و 233.
177- طوسی، رجال، ص 434.
178- همان، ص 432.
179- نجاشی، همان، ص 232 و 413.
180- طوسی، فهرست، ص 169.
181- ابن ندیم، فهرست، ص 247؛ طوسی، فهرست، ص 169؛ نجاشی، رجال، ص 233.
182- نجاشی، رجال، ص 265 و 266.
183- ابن ندیم، فهرست، ص 243.
184- نجاشی، همان، ص 265.
185- طوسی، فهرست، ص 155؛ همو رجال، ص 434.
186- ابن غضائری، رجال، ص 82؛ نجاشی، رجال، ص 265.
187- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 2، ص 513.
188- صدوقی، کمال الدین، ص 443 و 444.
189- زنجانی، الجامع فی الرجال، ج 2، ص 513.
190- طوسی، فهرست، ص 155.
191- نجاشی، رجال، ص 265.
192- ابن غضائری، رجال، ص 82.
193- طوسی، همان، ص 208.
194- تهرانی، الذریعه، ج 3، ص 311.
195- نجاشی، رجال، ص 265 و 266.
196- تهرانی، همان، ج 2، ص 28.
197- طوسی، فهرست، ص 40؛ نجاشی، همان، ص 19.
198- ابن حجر، لسان المیزان، ج 1، ص 49.
199- طوسی، فهرست، ص 40.
200- نجاشی، رجال، ص 19.
201- طوسی، همان.
202- نجاشی، رجال، ص 440.
203- بروجردی، طرائف المقال، ج 1، ص 264.
204- نجاشی، همان.
205- همان، ص 46، 251، 356، 393 و 448.
206- همان، ص 121.
207- همان.

نمایش منبع ها:
1. ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر، قم: مؤسسة نشر الاسلامی، چاپ دوم، 1410 ق.
2. ـــــ، مستطرفات السرائر، تحقیق: لجنه التحقیق، قم: نشر الاسلامی، 1411 ق.
3. ابن حجر، احمد بن علی، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ دوم، 1390 ق.
4. ابن حزم، علی بن احمد، الفصل، تعلیق: احمد شمس‌الدین، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1416 ق.
5. ابن خلکان، احمد بن محمد، و فیات الاعیان، تحقیق: احسان عباس، بیروت: دار الثقافه، بی‌تا.
6. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تحقیق: محمدصادق بحر العلوم، بیروت: دار الاضواء، بی‌تا.
7. ـــــ، مناقب آل ابى طالب، تحقیق: لجنة من الاساتذ، نجف: المطبعة الحیدریة، 1376 ق.
8. ابن عماد حنبلی، عبد الحی، شذرات الذهب، تحقیق: محمود الأرناووط، دمشق: دار ابن کثیر، 1411 ق.
9. ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال، تحقیق: محمدرضا جلالی، قم: دار الحدیث، 1422 ق.
10. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: جواد قیومی، قم: نشر الفقاهه، 1417 ق.
11. ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزله، تحقیق: سوسنه دیفلد، بیروت: دار مکتبة الحیاة، بی‌تا.
12. ابن نجار، محمد بن محمود، ذیل تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1417 ق.
13. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، تحقیق: رضا تجدد، بی‌جا، 1350.
14. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، اخلاق الوزیرین، تحقیقی: محمد بن تاویت الطنجی، دمشقی: دار صادر، 1412 ق.
15. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، اردبیل: مکتبة المحمدی، بی‌تا.
16. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، آلمان: فرانس شتاینر، چاپ سوم، 1400 ق.
17. بحرالعلوم، محمد مهدی، الفوائد الرجالیه، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، تهران: مکتبة الصادق، 1363.
18. برقی، احمد بن ابی عبدالله، المحاسن، تحقیق: جلال الدین ارموی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1370.
19. بروجردی، علی، طرائف المقال، تحقیق: مهدی رجایی، قم: مکتبة مرعشی نجفی، 1410 ق.
20. تنوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضره، تحقیق: عبود الشالجی، بی‌جا، 1393 ق.
21. تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه، بیروت: دار الاضواء، الطبعة الثالثه، 1403 ق.
22. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائرالدرجات، تحقیق: مشتاق المظفر، بی‌جا، بی‌تا.
23. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادباء، تحقیق: عمر فاروق، بیروت: موسسة المعارف، 1420 ق.
24. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، قم: آل البیت، 1413 ق.
25. حمیری، ابوسعید بن نشوان، الحور العین، تحقیق: کمال مصطفی، تهران، 1972 م.
26. خدامیان، مهدی، فهارس الشیعه، قم: تراث الشیعه، 1389.
27. خراز، علی بن محمد، کفایة الاثر، تحقیق: عبداللطیف کوه کمری، قم: بیدار، 1401 ق.
28. خطیب، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1417ق.
29. ذهبی، محمد بن احمد، تذکرة الحفاظ، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی‌تا.
30. ـــــ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنووط، بیروت: الرساله، الطبعة التاسعه، 1413 ق.
31. ـــــ، تاریخ اسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام، بیروت : دارالکتاب العربی، 1407 ق.
32. زراری، احمد بن محمد، رسالة فی آل اعین، تحقیق: محمد علی ابطحی، بی‌جا، 1399 ق.
33. زنجانی، موسی، الجامع فی الرجال، جلد 1، قم: پیروز و جلد 2، نسخه‌ی خطی موجود در کتابخانه‌ی علوم حدیث، 1394 ق.
34. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم: مؤسسة النشر اسلامی، 1419 ق.
35. صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم: مؤسسة البعثه، 1417 ق.
36. ـــــ، التوحید، تحقیق:‌ هاشم حسینی، قم: جماعة المدرسین، 1398 ق.
37. ـــــ، الخصال، تحقیقی: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین، 1403 ق.
38. ـــــ، ثواب الاعمال، تحقیق: محمدمهدی الخرسان، قم: منشورات الرضی، الطبعة الثانیه، 1368.
39. ـــــ، علل الشرایع، تحقیق: محمد صادق بحرالعلوم، نجف: مکتبه الحیدریه، 1385 ق.
40. ـــــ، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، تحقیق: اعلمی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1404 ق.
41. ـــــ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق.
42. ـــــ، من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، بی‌تا.
43. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، تحقیق: احمد الارنووط، بیروت: دار احیاء التراث، 1420 ق.
44. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق.
45. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، تعلیق: میرداماد، تحقیق: مهدی رجبی، قم: آل البیت، 1404ق.
46. ـــــ، الاستبصار، تحقیق: حسن خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیه، الطبعة الرابعه، 1363.
47. ـــــ، الامالی، قم: مؤسسة البعثه، 1414 ق.
48. ـــــ، الرسائل العشر، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا.
49. ـــــ، الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی، قم: معارف الاسلامیه، 1411 ق.
50. ـــــ، الفهرست، تحقیق: جواد قیومی، قم: نشر الفقاهه، 1417 ق.
51. ـــــ، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن خراسان، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1364.
52. ـــــ، الخلاف، قم : جامعه‌ی مدرسین، 1407 ق.
53. ـــــ، رجال طوسی، تحقیق: جواد القیومی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1415 ق.
54. ـــــ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعه، 1411 ق.
55. علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، تحقیق: جواد القیومی، قم: نشر الفقاهه، 1417 ق.
56. ـــــ، منتهی المطلب، مشهد: البحوث الاسلامیه، 1412 ق.
57. کلینی، محمل بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363.
58. محقق حلی، جعفر بن حسن، المعتبر، تحقیقی: عدة من الافاضل، قم: سیدالشهدا (علیه السلام)، 1364.
59. مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1415 ق.
60. ـــــ، رسائل، تحقیق: احمد حسینی، قم: دار القرآن الکریم، 1405 ق.
61. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم: دارالهجره، الطبعة الثانیه، 1404 ق.
62. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تحقیق: آل البیت، بیروت: دار المفید، الطبعة الثانیه، 1414 ق (الف).
63. ـــــ، الامالی، تحقیق: حسین استادولی، بیروت: دار المفید، الطبعة الثانیه، 1414 ق (ب).
64. ـــــ، المسائل السروریه، تحقیق: صائب عبدالحمید، بیروت: دار المفید، الطبعة الثانیه، 1414 ق (ج).
65. ـــــ، المسائل الصاغانیه، تحقیق: محمد قاضی، بیروت: دار المفید، الطبعة الثانیه، 1414 ق (د).
66. مکدرموت، مارتین، اندیشه‌های اسلامی شیخ مفید، ترجمه: احمد آرام، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
67. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم: انتشارات جامعه‌ی مدرسین، 1407 ق.
68. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: فارس حسون، قم: انوار الهدی، 1422 ق.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1395)، جستارهایی در مدرسه کلامی بغداد، قم: مؤسسه علمی- فرهنگی دارالحدیث، چاپ اول.