نویسنده: رونالد پل باکلِی
مترجم: امیر مازیار
اماکنی عمومی که در آنها تبادلات تجاری روی می‌دهد. واژه‌ی «أسواق»، بازارها، در دو جای قرآن به کار رفته است، اما استعمال آن به نحو فرعی بوده است تا نشان دهد پیامبران انسان‌هایی بوده‌اند با سرشتی همچون افرادی که برای تعلیم به سوی آنها فرستاده شدند: «این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟» (فرقان:7)؛ «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم جز اینکه آنان غذا می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند» (فرقان: 20). قرآن به هیچ بازار خاصی اشاره نکرده است. این امر علی‌رغم آن است که در عربستان بازارهایی بسیار بزرگ هم در دوره‌ی پیش از اسلام و هم در دوره‌ی وحی قرآن وجود داشت و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز با آنها کاملاً آشنا بود. جدا از بازار مشهور عُکاظ در نزدیکی مکه و بازار مدینه، بازار حَجر یکی از بزرگ‌ترین و غنی‌ترین آبادی‌های شبه جزیره بود و بازار حیره، مرکز خاندان لخمی و شهر مهم کاروانی بین ایران و عربستان و دومة الجندّل، شهری آباد در مسیر مستقیم بین مدینه و دمشق و یکی از مهم‌ترین بازارهای شمال عربستان. مکان نزول قرآن نخست مکه و سپس مدینه بود، که هر دو مراکز تجاری پررونقی بودند (اما نک. P. Crone, Meccan trade., 133-148). قرآن در ابتدا خطاب به مردمانی بود که درگیر فعالیت‌های تجاری بودند و این امر کاملاً در مفاهیم و زبان قرآن انعکاس یافته است. در اینجا تنها چند نمونه‌ی معدود از میان نمونه‌های بسیار آورده می‌شود. قرآن اغلب از مفهوم «تجارت» استفاده می‌کند. گاه معنای این واژه همان معنای معمول است: «مگر آنکه تجارتی با تراضی یکدیگر از شما انجام گرفته باشد» (نساء: 29). اما معمولاً معنایی استعاری در کار است: «همین کسان‌اند که گمراهی را به بهای اهمیت خریدند، در نتیجه تجارتشان سودی به بار نیاورد». زبان تجاری قرآن نه تنها برای استعاره‌های روشنگر، بلکه برای بیان نکات اساسی آموزه‌ها نیز به کار می‌رود. بدین ترتیب، روز قیامت روز محاسبه یا حسابرسی است: «اما کسی که کتابش به دست راستش داده می‌شود گوید: «بیایید و کتابم را بخوانید» (حاقه: 19؛ نیز نک. حاقه: 25)؛ «اما کسی که کتابش به دست راستش داده می‌شود به زودی‌اش حسابی بس آسان کنند» (انشقاق: 7-8؛ نیزنک. انشقاق: 10 و بعد). در این زمان است که اعمال انسان‌ها سنجیده خواهد شد: «و ترازوهای دادگسترانه را در روز قیامت می‌نهیم» (انبیاء: 47)؛ «اما هر که سنجیده‌هایش سنگین برآید، پس وی در زندگی خوشی (عیشة راضیة) خواهد بود». (قارعه: 6-7؛ نیز نک. اعراف: 8-9).
قرآن اغلب از مفهوم «تجارت» استفاده می‌کند. گاه معنای این واژه همان معنای معمول است: «مگر آنکه تجارتی با تراضی یکدیگر از شما انجام گرفته باشد» (نساء: 29). اما معمولاً معنایی استعاری در کار است: «همین کسان‌اند که گمراهی را به بهای اهمیت خریدند، در نتیجه تجارتشان سودی به بار نیاورد» (بقره: 16)؛ «کسانی که کتاب خدا را می‌خوانند و نماز برپا می‌دارند و از آنچه بدیشان روزی داده‌ایم نهان و آشکار انفاق می‌کنند امید به تجارتی بسته‌اند که هرگز زوال نمی‌پذیرد» (فاطر: 29؛ نیز نک. صف: 10). به همین‌سان، مفاهیم خرید و فروش اغلب به نحو استعاری به کار رفته‌اند، مثلاً: «خدا از مؤمنان جان و مالشان را به بهای اینکه بهشت برای آنان باشد خریده است» (توبه: 111). فروش برای بیان چشم‌پوشی از وحی خداوند به کار رفته است: «پیمان خدا را به بهای ناچیزی مفروشید» (نحل: 95؛ نیز نک. بقره: 86؛ آل عمران: 77)؛ «وه که به چه بهایی فروختند نفوسشان را» (بقره: 90؛ نیز نک. بقره: 175)؛ «کسانی که کفر را به بهای ایمان خریدند» (آل عمران: 177)؛ «آیات خدا را به بهای ناچیزی فروختند» (توبه: 9).
در مواضع متعددی قرآن ضرورت توزین و اندازه‌گیری صحیح را گوشزد می‌کند: «ای قوم من پیمانه و ترازو را به‌داد تمام دهید» (هود: 85)؛ «و وزن را به انصاف برپا دارید» (رحمن: 9)؛ «وای بر کم‌فروشان! که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند» (مطففین: 1-3؛ نیز نک. انعام: 152؛ اسراء: 35).
با توجه به علقه‌ی نزدیک محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به امور تجاری، شاید عجیب نباشد که گفته شده است که او نخستین فردی بود که اشخاصی را برای نظارت بر بازارها تعیین کرد (وظیفه‌ای که بعدها گسترش یافت و به شکل وظیفه‌ی محتسب، ناظر بازار اسلامی، درآمد)، که منظم و منصفانه بودن جریان مبادلات تجاری را تأمین می‌کردند. نقل است که پیامبر سعیدبن سعیدبن عاص را اندکی بعد از فتح مکه به عنوان ناظر بازار مدینه (هشتم هجری) به کار گماشت (ابن عبدالبّر، استیعاب، 621/2). اشاره شده است که سمراء بنت نُهیَک اسدیه، از معاصران پیامبر، مدام به بازار مدینه می‌رفت و از مردم می‌خواست که در آنجا درست رفتار کنند (همان، 183/4). به همین ترتیب، روایت شده است که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از علی‌بن ابی‌طالب (علیه السلام) خواست تا امر به معروف و نهی از منکر کند (Sargeant, A Zaidi manual, 11-12) دستوری قرآنی که در نهایت با وظایف «محتسب» مترادف شد- و اینکه علی (علیه السلام) همچون «محتسب» هر صبح به بازارها می‌رفت و از فروشندگان می‌خواست که اندازه‌های عادلانه را رعایت کنند. نیز نک. خرید و فروش.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمه‌ی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.