کليات و مفهوم تعليم و تربيت





تعليم و تربيت، عبارت است از فراهم آوردن زمينه ها و عوامل به فعليت رساندن ياشكوفا ساختن شخص در جهت رشد و تكامل اختياري او به سوي هدف هاي مطلوب وبر اساس برنامه اي سنجيده شده .(1)
با توجه به اين كه در مورد تعريف تعليم و تربيت گذشته از تعريف ياد شده،نظريه هاي گوناگونى ارائه شده است، جهت آشنايى بيشتر خوانندگان، تعريف آن را اززبان چند صاحب نظر اين علم (يا فن) بيان مى داريم.بديهى است كه اين صاحبنظران باتو جه به ديدگاه خاص خود به تعريف موضوع پرداخته اند:
1-افلاطون (427- 346 ق. م)گويد: تعليم و تربيت عبارت است از كشف استعدادهاي طبيعى و شكوفا ساختن آنها.(2)
2-ارسطو (384- 322 ق. م)گويد:تعليم و تربيت مجموعه اى از اعمال است كه به وسيله خانواده يا دولت براي ايجاد فضايل اخلاقى و مدنى در افراد صورت مى گيرد.(3)
3-فارابى (260- 339 ق. م) گويد: تعليم و تربيت عبارت است از هدايت فرد به وسيله ي فيلسوف و حكيم براي عضويت در مدينه ي فاضله به منظور دستيابى به سعادت و كمال اول در اين دنيا و كمال نهايى در آخرت.(4)
4-بوعلى سينا (373 يا 363-428 هـ . ق)گويد:تعليم و تربيت عبارت است از برنامه ريزى و فعاليت محاسبه شده در جهت رشد كودک، سلامت خانواده و تدبير شؤون اجتماعى، براى وصول انسان به كمال دنيوي و سعادت جاويدان الهى.(5)
5-از آراى تربيتى غزالى (450- 505 هـ . ق)استفاده مى شود كه تعليم و تربيت درديدگاه ايشان عبارت است از نوعى تدبير نفس و باطن از طريق اعتدال بخشى تدريجى به قوا و تمايلات به وسيله ي معرفت، رياضت و استمرار، براى نيل به انس و قرب الهى.(6)
6-در ديدگاه استاد شهيد مرتضى مطهرى، تعليم، پرورش و استقلال نيروى فكرىدادن و زنده كردن قوه ابتكار متعلم است و تربيت، پرورش دادن و به فعليت درآوردن استعدادهاي درونى كه بالقوه در يك شىء موجود است؛ از اين رو، كاربرد واژه تربيت فقط در مورد جانداران صحيح است؛ زيرا غير جانداران را نمى توان به مفهوم واقعى پرورش داد آن طور كه يك گياه يا حيوان و يا يك انسان را پرورش مى دهند. از همين جامعلوم مى شود كه تربيت بايد تابع و پيرو فطرت، طبيعت و سرشت شىء باشد.اگر بنا باشد يك شىء شكوفا شود بايد كوشيد تا همان استعدادهايى که در آن هست بروز كند. بنابراين، تربيت در انسان به معناي پرورش دادن استعدادهاى او است و اين استعدادها در انسان عبارتند از: استعداد عقلى (علمى و حقيقت جويى) ، استعداد اخلاقى (وجدان اخلاقى)، بعد دينى (حس تقديس و پرستش)، بعد هنرى و ذوقى يا بعدزيبايى و استعداد خلاقيت، ابتكار و ابداع. (7)

موضوع تعليم و تربيت

تعليم و تربيت، به هر شكل كه تعريف شود و هدف آن هر چه باشد، مستلزم ايجادويژگى ها و خصوصياتى است كه در متربى به عنوان يك انسان صورت مى گيرد، بنابراين موضوع تعليم و تربيت همان انسان است.
لازمه ي تربيت، شناخت روح و روان و قوا و استعدادهاى انسان است، و به گفته ي بعضى از صاحب نظران، تعليم و تربيت به صورتى كه در خور مقام و موقع انسان باشد، مستلزم شناخت انسان و مقام و موقع او در مراحل تطوّر نوعى و فردي است.
از اين رو، در آغاز كتب اخلاق از قبيل تهذيب الاخلاق، اخلاق ناصري، جامع السعادات و معراج السعادة موضوع معرفت نفس يا تجرّد نفس و قواي نفسانى مطرح گرديده است.
البته بحث گسترده در مورد اثبات نفس و تجرد آن در حكمت نظري يا فلسفه صورت مى گيرد، و در علم اخلاق به عنوان مبادي و اصول مورد پذيرش واقع مى شود.
به طوركلى محور تعليم و تربيت، روح و روان آدميان است؛ چنان كه جسم و ساز وكار آن در حيطه ي كار پزشكان است. هر چند بحث مبسوط درباره ي انسان در اين مختصرنمى گنجد، ولى لازم است خطوط كلى انسان شناسى در ارتباط با تعليم و تربيت را به اختصار و فهرست وار يادآور شويم. اين خطوط كلى عبارتند از:
1-انسان، مركب است از روح و بدن و سر و علن.
2-اصالت از آن روح آدمى است و روح، مجرد و مرتبط با عالم قدس است.
3-ميان جسم و روح آدمى، روابط مستحكمى وجود دارد.
4-روح داراى قواي اصلى ادراكى، تمايلى، آزادي، توانايى و تحريكى است.
5-انسان در همه ابعاد، در آغاز «استعداد» و «قوه» است و قابليت رشد و فعليت دارد.
6-موضوع تعليم و تربيت، روح انسان است از آن نظر كه داراى استعداد و قوه است و بايد به فعليت مطلوب برسد و بدن هم نقش «إعدادي» دارد.
7-جهان بينى ها و انسان شناسى ها، در ايدئولوژي، اخلاق و تعليم و تربيت، تأثير مهم و منطقى و نقش تامّى دارند.
8ـ در جهان بينى و انسان شناسى اسلام، كمال اصلى انسان «تقرب به حق» است ونيز ميان دنيا و آخرت رابطه اى برقرار است كه بايد در همه ي شؤون منظور شود.(8)

اهميت تعليم و تربيت

درباره اهميت تعليم و تربيت همين بس كه شكوفا شدن استعدادها و به فعليت رسيدن قواى آدمى و تحقق گوهر وجود او در گرو آن است.تعليم و تربيت صحيح، شرط لازم كمال آدمى است. اگر آدمى زير نظر مربيان الهى تربيت شود فرشته خو مى گردد، وگاه از فرشتگان فراتر مى رود وگرنه به قهقرا رفته، به مرتبه ي حيوانات و فروتر از آن تنزل خواهد كرد.رشد صحيح فردي و اجتماعى و پرورش استعدادهاي آدمى، منوط به تعليم و تربيت صحيح است.نظر به اهميت تعليم و تربيت، بزرگان علم اخلاق، تعليم و تربيت را «اشرف صناعات» و برترين دانش ها دانسته اند.ثمره ي تعليم و تربيت صحيح به اصلاح فرد منحصر نمى شود، بلكه جامعه را هم متحول مي کند.با نگرش دقيق به ساختار روحى و روانى انسان، ضرورت و اهميت تعليم و تربيت صحيح رخ مى نمايد؛ زيرا هر چند در نفس آدمى گرايش به خير و شر وجود دارد و به تعبير قرآن كريم، فجور و تقوا به او الهام گرديده است، اما گرايش يا آگاهى فطري به خيرو شر و سعادت و كمال، كفايت نمى كند؛ زيرا كمال و سعادت در پرتو تلاش و حركت وتعليم و تربيت به دست مى آيد.تربيت يا آموزش و پرورش، با رشد و تكامل، رابطه تنگاتنگى دارد؛ يعنى رشد و تكامل،باعث ظهور استعدادها مى شود آموزش و پرورش آن ها را تحقق مى بخشد و جهت مى دهد.(9)
انسان ناگزير است اجتماعى زندگى كند و زندگى اجتماعى سالم، بدون تربيت صحيح غير ممكن است. فرهنگ انسان، محصول و نتيجه ي تربيت يا آموزش و پرورش است و بين كيفيت فرهنگ هر جامعه وكيفيت تربيت آن، ارتباط مستقيم وجود دارد.برخورداري از شخصيت سالم و در نتيجه احساس آرامش و امنيت خاطر بدون تربيت سودمند امكان ندارد. (10)

رابطه ي تعليم و تربيت

چنان كه مى دانيم كلمه ي تعليم به معنى آموزش، وكلمه ي تربيت به معنى پرورش است ودر گذشته به جاى «آموزش و پرورش»، «تعليم و تربيت» به كار مى رفت.
در مورد اين كه آيا اين دو واژه يك مفهوم و معنى را مى رسانند يا آن كه هر كدام برعمل خاصى اطلاق مى شوند و از يكديگر، جدا هستند، اختلاف است. معمولا در نظرعامه ي مردم اين دو واژه از هم جدا هستند و هر يك بر عمل خاصى اطلاق مى شوند:
تعليم يا آموزش به ياد دادن موضوع ها و مهارت هاى خاص به دانش آموزان و دانشجويان گفته مى شود، مانند آموزش رياضى، فيزيك، شيمى، عربى، و تربيت يا پرورش، به آموزش هاي دينى و اخلاقى و انسان بارآوردن دانش آموزان و دانشجويان؛ ولى در روان شناسى اعتقاد بر اين است كه هر عملى كه از انسان سر مى زند به كل وجودش مربوط است و هر گونه تفكيک و جدايى در رفتار انسان، يك امر ذهنى يا تصوري است كه با وجود واقعى انسان همخوانى ندارد.
هيچ يك از اعمال و رفتار و حركات انسان را نمى توان يافت كه با كل وجود او ارتباط نداشته باشد.در قرآن كريم نيز هميشه كل وجود انسان، مخاطب قرار گرفته است وخداوند او را به صورت يك كل يا واحد، مسؤول قرار داده است، اگر چه براى تعبير ازاين وحدت، كلمات گوناگون از قبيل: بنى آدم، انسان، نفس، قلب و... به كار برده است.
مربى يك كار بيشتر انجام نمى دهد و آن كمك به پيدايش «تغيير رفتار» در دانش آموز(يا متربى)است؛ اگرچه اين عمل او را ممكن است با دو كلمه تعليم (آموزش) و تربيت(پرورش)تعبير كرد. (11)
از سوى ديگر با نگرش دقيق در تعريف تربيت، مى توان دريافت كه تربيت هم مستلزم نوعى تعليم است و مربى بايد متربى را با حقايقى آشنا كند تا متربى با عمل به آن ها به رشد و پرورش ابعاد مختلف روحى و معنوى خود بپردازد. بدين جهت مى توان گفت كه تعليم، شرط لازم تربيت است.
در قرآن كريم هر جا سخن از رسالت خاتم پيامبران (صلي الله عليه و آله و سلم) به ميان آمده، تلاوت، تزكيه و تعليم در كنار هم قرار گرفته و جز در يك مورد يعنى دعاى حضرت ابراهيم (عليه السلام) در ساير موارد، تزكيه بر تعليم مقدم گرديده است.(12)
تقدم تزكيه بر تعليم، تقدم رتبى است نه زمانى؛ بدين معنى كه تربيت و تهذيب و تزكيه ي نفس، نسبت به آموزش هاى فكرى وذهنى، از اهميت بيشترى برخوردار است.

تربيت پذيرى انسان

انديشمند فرزانه احمد بن مسكويه (متوفاي 421 هـ . ق) پس از تعريف خلق و تقسيم آن به دو قسم: طبيعى و مستفاد (يا اكتسابى) به اختلاف آراي پيشينيان در مورد امكان
تغيير خلق و تربيت آدمى اشاره نموده و نظريه امكان تغيير خلق و تربيت پذيرى انسان رااختيار مى كند و مى گويد:
اين ديدگاه كه اخلاق آدمى قابل تغيير نيست، خط بطلانى است بر نيروي تمييز و تعقل، وكنار گذاشتن شيوه هاي تربيتى و رها كردن مردم به حال خود و اين كه در مورد آنان هيچ گونه تعليم و تربيتى صورت نگيرد و اين، كاري است كه زشتى آن بسيار آشكار است.
اساسأ از خصوصيات آدمى «تحول و تطور پذيرى» و قابليت شكل گيري هاي گوناگون شخصيت است. انسان به گونه اي آفريده شده است كه مى تواند با آگاهى وآزادى در محدوده اى نسبتا گسترده راه خويش را برگزيند: «انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا» (انسان/ 3) و در همان راه منتخب خود، شخصيت و هويت فكرى، اخلاقى و فرهنگى خويش را شكل بخشد. اگر تكامل پذيري و قابليت تغيير در طبيعت و گوهروجود آدمى نبود، علم اخلاق و علوم تربيتى و مكاتب تربيتى همه بى معنا بود.(13)
مختار بودن انسان، نخستين اصل از اصول موضوعه و مبادي نظام اخلاق اسلامى است و اين اصل از نظر تربيتى، اهميتى فراوان دارد و آدمى را از سستى و تنبلى و اين كه خود را محكوم عوامل جبرى از قبيل جبر محيط يا جبر تاريخ يا قانون وراثت بداند و از خود سلب مسؤوليت كند، دور مى سازد. از اين رو در بررسى نظام اخلاقى اسلام، بيش از هر چيزبايد بر اختيار انسان تكيه كنيم و در فهم معارف اسلام از قبيل توحيد، قضا و قدر و ديگرمعارف كه سهل انگاري در آنها ممكن است خسارت بار و انحراف آور باشد، كاملأ توجه داشته باشيم كه مختار بودن انسان از بديهى ترين اصول اخلاقى اسلام و از محكم ترين معارف اسلامى است، چرا كه سراسر قرآن شهادت مى دهد كه با انسان به عنوان موجودي مختار سر وكار دارد. اصو لأ خودسازي و تزكيه و تهذيب اخلاق وقتى براي انسان ميسراست كه معتقد به توانايى خود در به دست آوردن كمالات و ارزش ها باشد.(14)

ويژگى هاى تربيت اسلامى

1-الهي بودن

سرچشمه ي تربيت اسلامى، وحى و تعاليم آسمانى است. قرآن كريم، كتاب تربيت وهدايت است و در اين ترديدى نيست كه هيچ كتابى به پايه ي قرآن كريم نمى رسد و تربيت اسلامى، تربيتى الهى است.
قرآن كريم تأكيد مى كند كه تربيت و تزكيه ي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) جنبه ي الهى و منشأ وحيانه دارد:
هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين. جمعه/ 2
اوست كه در ميان اميين، رسولى از خود آنان بر انگيخت كه آياتش را بر آنان تلاوت مى كند وانان را تزكيه مى نمايد و كتاب و حكمت مى آموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكاربودند.
رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) كه خاتم پيامبران و افضل آنان است، به طور مستقيم با منبع وحى مرتبط بود و خود نيز تحت تربيت ويژه الهى قرار داشت. به عبارت ديگر خداي سبحان،پيش از آن كه اين مربى بزرگ بشريت را مبعوث كند، او را از دوران كودكى تحت پوشش خاص تربيتى خود قرار داده و بزرگ ترين فرشته خود را با او همراه ساخته بود تا وي را به سلوک درمسير مكارم و محاسن اخلاقى رهنمون شود. حضرت على (عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:
و لقد قرن الله به (صلي الله عليه و آله و سلم) من لدن ان کان فطيما اعظم ملک من ملائکته يسلک به طريق المکارم ، و محاسن اخلاق العالم ، ليله و نهاره. (15)
خداى متعال او را از هنگامى كه از شير باز گرفته شد با بزرگ ترين فرشته اى از فرشتگان خود
(روح القدس يا جبرئيل) همراه ساخت تا او را همواره شب و روز در طريق ارزش ها و اخلاق نيكوى عالم رهنمون گردد.
على (عليه السلام) نيز كه پس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بزرگ ترين مربى بشريت است، خود را تابع و
تربيت يافته ي مكتب تربيتى پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) معرفى مى كند و مى فرمايد:
و لقد کنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه ، يرفع لي في کل يوم من اخلاقه علما ، و يأمرني بالاقتداء به ... (16)
من همواره همراه و ملازم او بودم. چنان كه بچه شتر همواره ملازم مادر است، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر روز پرچمى (و به اصطلاح تابلويى) از اخلاق خود را پيش رويم فرا مى داشت و مرا به پيروى از آن فرمان مى داد.
البته رهنمودهاى پيشوايان معصوم عليهم السلام كه از آن به «سنت» تعبير مى شود، نيز منبع بسيار گسترده و غنى تربيت اسلامى است، زيرا قول، فعل و تقرير اين مربيان بزرگ الهى
درحقيقت به سرچشمه ي وحى متصل، و سازنده و ثمر بخش است.

2-شمول و جامعيت

مكاتب مختلف تربيتى هر كدام به يك جنبه از ابعاد وجودي انسان، توجه و از ابعادديگر غفلت كرده اند. در يك مكتب فلسفى كه احيانأ در مورد ارزش شناسى هم نظرمى دهد، چيزى جز چند اصل يا نظريه در مورد واقعيت جهان و حقيقت انسان، و مبحث شناختى و ارزش شناسى وجود ندارد. با اين كه اسلام يك مكتب فلسفى و قرآن يك كتاب فلسفى يا روان شناسى يا جامعه شناسى به معناي مصطلح نيست، ولى مشحون ازانديشه هاى فلسفى، تربيتى و جامعه شناسى است. در قرآن كريم درباره جهان، انسان،خداي مهربان، سرگذشت اقوام و ملل، فلسفه تاريخ، علل ترقى و سقوط تمدن ها،
هدايتگرى پيامبران و انحطاط كافران و مشركان در انديشه و عمل سخن رفته است.
برنامه هاي تربيتى اسلام شامل همه ابعاد وجودي انسان مى شود و تمام نيازهاى آدمى اعم از جسمى و روحى، دنيوى و اخروي در نظر گرفته شده است.

3-هدايتگرى

از ويژگى هاي بازر تعليم و تربيت اسلامى، نقش هدايتى آن است. قرآن، كتاب تربيت و هدايت است و درباره اين نقش خود مى فرمايد:
1-ذلک الکتاب لا ريب فيه هدي للمتقين (بقره / 2)
اين است كتابى كه در (حقانيت) آن هم ترديدى نيست؛ و مايه ي هدايت تقوا پيشگان است.
2-قد جاءتکم موعظة من ربکم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمة للمومنين (يونس / 57)
اى مردم، به يقين، براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه درسينه هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان (به خدا) آمده است.

4-خرد پرورى

يكى از ويژگى هاي بارز و برجسته ي نظام تربيتى اسلام، تأكيد فراوان بر روي عنصرعقل و خرد است.
در اسلام هم تعليم و تربيت، عبادت است و هم تفكر. بلكه تفكر بالاترين و برترين عبادت به شمار آمده است «افضل العبادة التفکر» يا «لا عبادة کالتفکر» (17) يا «كان اکثر عبادة ابي ذر التفکر» (18) با تفكر- صرف نظر از نتايج آن براى آدمى- خود فكر نيز رشد مى كند وتوسعه مى يابد.
در قرآن كريم در بيش از 18 آيه درباره تفكر، و در 49 آيه در مورد تعقل، و در 16 آيه در مورد اولوا الباب، سخن گفته شده است.
يكى از تعابير تربيتى قرآن، «تزكيه» است. معناى لفظى تزكيه، پاكيزه گردانيدن و رشددادن است و مشتمل بر تربيت و پرورش است. قرآن كريم در مورد نقش خاتم پيامبران (صلي الله عليه و آله و سلم)- كه مربى بزرگ الهى است- سه تعبير آورده است: تلاوت، تزكيه و تعليم: «هو الذي بعث في الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة» (جمعه/ 2)
يعنى اوست كه در ميان اميين، رسولى از خود آنان برانگيخت كه آياتش را برآن تلاوت مى كند و آنان را تزكيه مى نمايد و كتاب و حكمت مى آموزد.
از نظر اسلام، تعلم بدون تفكر و تعقل، كافى نيست، تفكر بر روي مواد و مطالب فراگرفته شده نيز لازم است.(19)

پي نوشت :

1-ر.ك: فلسفه تعليم و تربيت.دفتر همكارى حوزه و دانشگاه. ج 1، ص 341-366.
2-همان. ص 167- 173.
3-همان، ص 173- 178.
4-فلسفهء تعليم وتربيت ج 1، ص 461-374.
5-ر.ك: همان، ص 384.
6-همان، ص 305، جهت آگاهى بيشتر ر. ك: فلسفه تعليم و تربيت، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ج 1. ص 169-305.
7-ر.ك: تعليم و تربيت در اسلأم، استاد شهيد مرتضى مطهري، ص 20-22 و 57-69.
8-ر.ك: فلسفه ي تعليم و تربيت، دفتر همكارى، ج 1، ص 523 با اندكى تغيير.
9-مبانى روانشناختى تربيت. على اكبر شعارى نژاد. ص 338 و 346.
10-همان.
11-همان، ص 241- 243، و نيز ر. ك: فلسفه أموزش و پرورش. از همان نويسنده، ص 91.
12-در آيه شريفه مشتمل بر دعاى حضرت ابراهيم عليه السلام مى خوانيم:
«ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتک و يعلمهم الکتاب و الحکمة و يزکيهم» بقره / 129در مورد اين كه اگر از ديدگاه قرآن كريم، تزكيه بر تعليم مقدم است؟ چرا در اين آيه تعليم بر تزكيه مقدم شده است، بعضى از مفسران پاسخ داده اند كه آيه ي مشتمل بر دعاى حضرت ابراهيم در مقام بيان روش تربيتى رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نيست،بلكه در مقام دعا و درخواست است، لذا اين آيه با ساير آيات منافات ندارد.
13-فلسفه تعليم و تربيت، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 506، با تلخيص و اندكى تغيير.
14-ر.ك: اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح يزدى. ج 1، ص 21.
15-نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 192، ص 300.
16-همان.
17-امالى طوسى. ج 1، ص 145.
18-بحارالانوار. ج 71، ص 323.
19-ر.ك: تعليم و تربيت در اسلام، ص 15.

منبع:تعليم و تربيت اسلامي