نویسنده: محمد حسین روحانی
 
ابوالقاسم بن محمد، از علمای امامی در سده‌های اول هجری. نویسنده‌ی ریاض العلماء گوید: حاسمی از دانشوران برجسته‌ی ماست. امیر سید حسین عاملی معروف به مجتهد، معاصر شاه عباس اول صفوی مناظره‌ای را میان وی و یکی از دانشمندان اهل تسنن به نام رفیع‌الدین حسین آورده است که در شهر همدان واقع شده است. میان ابوالقاسم حاسمی و رفیع‌الدین حسین دوستی استوار و دیرین بود و این دو همواره در سفر و حضر همراه یکدیگر می‌بودند. اینان عقاید خود را از یکدیگر پنهان نمی‌کردند و حاسمی دوست خود را از روی مزاح «ناصبی» می‌خواند و رفیع‌الدین حسین، این یکی را به شوخی «رافضی» می‌نامید. اینان هرگز درباره‌ی عقاید مذهبی خود با یکدیگر مجادله نمی‌کردند. یک بار ضمن سفر به مسجد همدان رسیدند و پس از نماز کارشان به گفت و گو بر سر برترین مردم پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشید. حاسمی به آیات و احادیث و معجزات استدلال کرد و رفیع‌الدین مسأله‌ی مصاهرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلافت پس از وی و همراهی با رسول در نماز و امامت جماعت به هنگام بیماری پیغمبر و احادیثی چند در باب تفضیل را پیش کشید. حاسمی گفت: تو می‌دانی که علی (علیه السلام) صدیق اکبر و فاروق اعظم و برادر و داماد پیامبر است که در شب مهاجرت رسول در بستر وی خفت و خطر مرگ حتمی را به جان خرید و در حال توانگری و تنگدستی همراه او بود و از این رو بود که پیامبر ابواب همه‌ی خانه‌های منتهی به مسجدالنبی را بست و تنها در خانه‌ی علی را بازگذاشت. علی بود که برای شکستن بتان کعبه بر شانه‌ی پیامبر برآمد و عمرو بن عبدود را کشت و جنگ خیبر و دیگر جنگها را به پیروزی رساند و بر این پایه بود که پیامبر فرمود: هر که می‌خواهد آدم را با علم وی ببیند و نوح را با شکیبایی و موسی را با دلیری و عیسی را به پرهیزکاری، باید به چهره‌ی علی نگاه کند. با این همه فضایل، چگونه می‌توان دیگری را بر علی برتری بخشید؟ گفت و گو به درازا کشید و یکی از دو طرف در برابر استدلال دیگری قانع نشد. سرانجام رفیع‌الدین حسین گفت: قرار بر حکمیت می‌گذاریم و هر کس را که پس از این لحظه وارد مسجد شود، داور خود می‌سازیم تا درباره‌ی برترین مردم پس از رسول خدا سخن بگوید. حاسمی پذیرفت ولی چون بیشتر مردم همدان در آن روزگار مسلمان غیرشیعی بودند، بیم داشت که داوری به زبان وی پایان یابد. به هر حال او به داوری تن در داد. چون لختی گذشت، جوانی خوشروی وارد شد که هر دو از دیدار او شاد شدند و شرط خود را با او در میان گذاشتند و او را قسم دادند که عین عقیده‌ی خود را بی‌پرده‌پوشی بیان دارد. جوان این دو بیت سرود:
مَتی ما اَقُل مُولایَ اَفضُل مِنهُمَا *** اَکُن لِلَّذی فَضَّلتُهُ مُتَنَقِصاً
ألم تَرَ اَنَّ السَّیفَ یُزرِیِ بِحَدِّهِ *** مَقَاُلکَ اِنَّ السَّیفَ اَمضَیِ منَ العَصَا
در این هنگام رفیع‌الدین حسین به مذهب حاسمی درآمد.
کتابنامه:
اعیان الشیعة، 410/2.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.