نویسنده: جلال محمدی
 

میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی (1266-1327 ق) فقیه، عارف و شاعر نامی خراسانی. وی فرزند میرزا محمد هاشم و نبیره سید محمد مهدی شهید و از احفاد سید نورالدین شاه نعمت‌الله ولی است که نسب ایشان به سید اسماعیل، پیشوای شیعیان اسماعیلی و فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) می‌رسد. حبیب در 1316 ق در اوج شهرت و نفوذ خویش، هنگامی که علمای طراز اول ایران و عراق مقام ارجمند و نفوذ خویش، هنگامی که علمای طراز اول ایران و عراق مقام ارجمند وی را شناخته بودند، به طریقی که قلوب مردم و علاقمندان مکدر نگردد، از پرداختن به ریاست و امور شرعیه اعراض کرد و توانست تمشیت امور را به دیگران واگذارد و خود را به آغوش خلوت و عبادت بسپارد. در کودکی پدر خویش را از دست داد و با این حال با جدیت تمام به کسب تحصیل پرداخت و در این راه چندان پای فشرد که در اوائل شباب از فضلای نامی شهر به شمار آمد. وی از هوش سرشار و قوت حافظه‌ی درخشانی برخوردار بود. نقل کرده‌اند که در پانزده - شانزده سالگی چندین هزار بیت شعر عربی و فارسی از حفظ داشته و مغنی اللبیب و شرح مطول تفتازانی را از حفظ تدریس می‌کرده است. وی در این هنگام از دروس عالیه‌ی مرحوم میرزا نصرالله، شوهر خواهر خویش و عالم بزرگ خراسان استفاده می‌کرده است. وی پس از چندی برای اکمال معلومات و ادامه‌ی تحصیلات به رسم ایام، رهسپار عتبات عالیات شد و در نجف اشرف رحل اقامت افکند. حبیب در این سفر علاوه بر تکمیل معلومات مذهبی وادبی، زبان فرانسوی را نیز آموخت و پس از سه چهار سال به مشهد مراجعت کرد و با استقبال شایان مردم مواجه شد. حبیب پس از مراجعت به مشهد به تدریس، امامت جماعت و امور ریاست روحانی اشتغال ورزید و در این هنگام با زنی فاضله به نام بی‌بی عالم دختر میرزا طاهر، ازدواج کرد. بی‌بی عالم عارفه‌ای بود که مرحوم حبیب علاقه‌ای افزون به وی داشت و قصیده‌ای به مطلع:

شکسته زلف بتی مست در سرای من است *** که روی دلکش او باغ دلگشای من است

بی‌بی‌عالم ظاهراً در حالات روحانی وی مؤثر بود. بعد از ازدواج با بی‌بی، به همراه وی عازم زیارت بیت‌الله الحرام شد و در بازگشت از این سفر سه - چهار سال دیگر در عراق اقامت گزید و از محضر بزرگانی چون میرزا حبیب‌الله رشتی، فاضل دربندی و میرزا حسن شیرازی اسفتاده‌ها کرد وسپس به مشهد رضوی مراجعت نمود (1299 ق) و به کارهای روحانی و امور شرعیه همت گماشت. حُسن سلوک و همت و مراقبت وی در امور مسلمین موجب روی آوردن مردم به وی شد. اما کثرت مراجعین و علاقمندان آرام و قرار از وی باز می‌گرفت و از خلوت وحال دلخواه خویش باز می‌داشت.
حبیب در 1316 ق در اوج شهرت و نفوذ خویش، هنگامی که علمای طراز اول ایران و عراق مقام ارجمند و نفوذ خویش، هنگامی که علمای طراز اول ایران و عراق مقام ارجمند وی را شناخته بودند، به طریقی که قلوب مردم و علاقمندان مکدر نگردد، از پرداختن به ریاست و امور شرعیه اعراض کرد و توانست تمشیت امور را به دیگران واگذارد و خود را به آغوش خلوت و عبادت بسپارد. از آن پس زمستانها را در مشهد می‌گذرانید و ایام بهار و اواخر پاییز سال را در «بحرآباد» که خلوتکده‌ی عزلت او بود، سپری می‌کرد. خود گفته است:

به ادب گام نه که در ره عشق *** اولین منزل است «بحر آباد»

وی مدت ده سال به ریاضت و عبادت گذرانید. در این مدت شیفتگان و اهل سلوک به محضرش می‌شتافتند و از خرمن معرفتش خوشه‌ها می‌بردند. علاقمندانش کراماتی نیز از وی نقل می‌کردند، اما او فارغ از شطح و طامات و کرامات بود و کرامت را چیزی جز خوی انسانی نمی‌دانست و به کرامت جویان می‌فرمود:

کرامت همه عالم به خوی انسانی است *** اگر کرامت جویی به خوی انسان باش

دو سه سال آخر زندگانی این بزرگوار مقارن با انقلاب مشروطیت بود. او که به اقتضای حال و کبر سن از فتوا و امضاء دسته شسته بود، لاجرم با مشروطه و مشروطه‌خواهان نیز کاری نداشت. لیکن جمعی از مشروطه‌خواهان شایعه‌ی مخالفت او با مشروطیت را در مشهد پراکندند و با تعرض به بعضی از نزدیکان وی، به ایذاء و آزارش دست یازیدند. وی بر آن شد که به قصد زیارت بیت‌الله الحرام از کشور خارج شود اما مشروطه‌خواهان به بهانه‌ی این که ممکن است وی در خارج از کشور فتوایی علیه مشروطه‌خواهان بدهد، به طرق مختلف مانع از سفرش شدند. پس از چندی که آتش انقلاب تا حدودی فرو نشست، اسباب سفرش به مدینه‌ی منوره فراهم شد و عصر روز 27 شعبان 1327 ق پیشوایان مشروطه‌خواه برای تودیع وی به بحرآباد رفتند. مجلسی ترتیب یافت و «قهوه‌چی» بحرآباد که گفته می‌شد از عاملین مشروطه‌خواهان است، به پذیرایی مشغول شد. حبیب نیز لیوانی شربت صرف کرد. دقایقی بعد پس از وداع مهمانان تشنجی ناگهانی بدن وی را در گرفت و اندکی بعد بر اثر تشنجی دیگر دار فانی را وداع گفت و در افواه عموم چنان افتاد که حبیب را مسموم کرده‌اند.


مرحوم میرزا حبیب‌الله اشعاری بسیار و بس فاخر سروده است که خود در تدوین و ضبط آنها عنایتی نداشته است. نخستین بار «میرزا ابراهیم بقراط» که از علاقمندان وی بود، در زمان حیات حبیب، شخصی را به نام ملا اسدالله محرر مأمور ثبت و ضبط اشعار وی کرد. محرر قسمتی از اشعار حبیب را در نسخه‌ای تنظیم کرد، اما بسیاری از اشعار او را به گمان اینکه از دیگران است و اشعاری را که خواندنش دشوار و محتاج فرصت و دقت بود، ثبت نکرد. گفتنی است که محروم حبیب رسم‌الخطی ویژه داشته است و بسیاری از نوشته‌هایش فاقد نقطه بوده است. از این گذشته قسمتی از اشعار فارسی و نیز قصاید عربی وی مفقود گردیده است. نوه‌ی وی، علی حبیب، اشعار باقیمانده‌ی جد خویش را تدوین کرده و به طرز آبرومندی در 1325 شمسی به چاپ رسانده است.
مرحوم حبیب خراسانی بدان جهت که مجتهدی شهیر و سالیان دراز مصدر و مرجع امور شرعی بود - آن سان که مردم به حرمت و ادب «آقا» خطابتش می‌کردند - لذا مقام والای ادبی و شاعری وی برای بسیاری از دوستداران شعر و ادبیات فارسی آشکار نشد. اما حقیقت امر این است که او به گواهی دیوانش، از مبرزترین شاعران عرفانی سرای عصر خویش بوده است. حبیب در اغلب قالبهای شعر فارسی اعم از قصیده، رباعی، غزل و ... سروده‌هایی دارد و تنوع اوزان و قالبها در دیوان وی موضوعی است که به روشنی آشکار است. وی پیشتر از سرایش «افسانه» توسط نیما یوشیج، منظومه‌ای عرفانی به همان وزن و قالب دارد. منظومه‌ی عرفانی حبیب در وزن «افسانه» نکته‌ای در خور تأمل می‌باشد. یک بند از منظومه‌ی حبیب چنین است:

از عدم حرف هستی نشاید دعوی کبر و مستی نشاید خاک را جز که پستی نشاید
از فنا خودپرستی نشاید
من فنا، من فنا، من فنایم

وی ترکیب‌بند مدیحه‌ای برای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز سروده است که مطلع آن از این قرار است:

آیینه‌ی کبریا علی بود *** مرآت خدانما علی بود

حبیب به اقتضای حال خویش، به سرودن غزل که قالب رایج مضامین عرفانی است، تمایل داشته است و بیش از سیصد و پنجاه غزل در دیوان او ثبت شده است. غزلهای پر شور حبیب آکنده از معانی و تجلی آیات قرآنی، نکات فلسفی و مضامین اخلاقی و بالاخص عرفانی است. غزلهای حبیب و دیگر اشعارش، به روشنی گواه آن است که وی از مبانی و مدارج و معارف عرفان و علوم اسلامی در اسرار الهی و تهذیب نفس آگاه بوده است. غزلی از او با مطلع:

گوهر خود را هویدا کن، کمال این است و بس *** خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس

نیز غزل دیگرش با مطلع:

امروز امیر در میخانه تویی تو *** فریادرس ناله‌ی مستانه تویی تو

میان خاص و عام معروف است. پیکر این شاعر فقیه و فقیه عارف به مشهد مقدس انتقال یافت و در حرم مطهر رضوی، بالای صفه‌ی شاه طهماسب، در مسجد پشت سر مبارک، در سردابه‌ی مدفن نیای بزرگوارش سید محمد مهدی شهید او را به خاک سپردند.
کتابنامه:
دیوان میرزا حبیب خراسانی به کوشش علی حبیب؛ تذکره‌ی سخنوران نامی معاصر، سید محمد باقر برقعی؛ یادداشتهای شخصی.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.