فطرت انسان به طور طبیعی خداجوی بوده و به این سوی حرکت می‌کند
 
چکیده
در فرهنگ و معارف و منابع اسلامى، مانند «قرآن» و سنّت و عقل، بر روى اصل‏ «فطرت» تکیه فراوانی شده است، قرآن براى «انسان» قائل به «فطرت» است و با طرح این اصل مهم که به تعبیری «امّ المعارف» به حساب می‌آید یک نوع بینش خاص درباره انسان و رابطه او با «دین» وجود دارد. در این مقاله بر اساس محوریت آیه‌ی مبارکه 30 سوره‌ی مبارکه روم، علاوه بر تفاسیر معتبر و معروف، این موضوع بسیار ارزشمند و سازنده که به نوعی غایت ارسال رسل الهی و انبیای عظام پروردگار برای بیدارکردن «فطرت» انسان‌ها بوده و با دین پیوندی عمیق دارد توجه شده است، و این «امّ المعارف» از «دیدگاه عرفانی» نیز از جانب عارفان مسلمان و محققان بزرگ مورد ارزیابی و دقت نظر قرار می‌گیرد.

تعداد کلمات 1484/ تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه
نویسنده: حمید حنائی نژاد؛ کارشناسی ارشد تصوّف و عرفان اسلامی


لغت فطرت در قرآن

لغت فطرت که در قرآن آمده است: «فِطْرَتَ اللَّهِ‏ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»[1]  چه لغتى است؟ مادّه فطر (ف، ط، ر) مکرّر در قرآن آمده است:
«فَطَرَهُنَّ»[2]، «فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[3]، «إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ»[4] و «مُنْفَطِرٌ بِهِ»[5]. در همه‌جا در مفهوم این کلمه، ابداع و خلق - و بلکه خلق به همان معناى ابداع - هست. «ابداع» به یک معنا یعنى آفرینش بدون سابقه. لغت «فطره» با این صیغه - یعنى بر وزن «فعلة» - فقط در یک آیه آمده است که در مورد انسان و دین است که دین «فطره اللّه» است:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ‏»[6]. تفسیر این آیه را بعد به تفصیل عرض مى‏کنیم. کسانى که به زبان عربى آشنا هستند مى‏دانند که وزن «فعله» دلالت بر نوع - یعنى گونه- مى‏کند. «جلسة» یعنى نشستن، «جلسة» یعنى نوع خاصّى از نشستن. «جلست جلسه زید» یعنى نشستم به گونه نشستن زید، همان‌گونه که زید مى‏نشیند نشستم ... گفتیم در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» یعنى آن‌‌گونه خاصّ از آفرینش که ما به انسان داده‏ایم؛ یعنى انسان به گونه‏اى خاص آفریده شده است. این کلمه‏اى که امروز مى‏گویند «ویژگی‌هاى انسان»، اگر ما براى انسان یک سلسله ویژگی‌ها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را مى‏دهد. فطرت انسان یعنى ویژگی‌هایى در اصل خلقت و آفرینش انسان‏. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، 1377ش، ج3، صص 454-455 با اندکی تلخیص).خلقت و خواسته خداوند،  دین و اسلام و یکتا‌پرستى است که جهانیان را بر اساس آن خلق فرموده تا به‌سوى او رفته و خداپرست باشند.
خلقت و خواسته خداوند،  دین و اسلام و یکتا‌پرستى است که جهانیان را بر اساس آن خلق فرموده تا به‌سوى او رفته و خداپرست باشند.
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ‏: پس استوار گردان تصمیم اعتقاد خود را براى دین (ایمان به خدا) و مقصود استقامت و استوارى در آن است ولى از سعید بن جبیر نقل شده که گفت:
یعنى دین خود را خالص بدار و بعضى دیگر گفته‏اند: مقصود این‌که عمل خویش را براى خداوند استوار بدار. زیرا وجه به معناى چیزی است که انسان به او توجه می‌کند و عمل‏ انسان و دین او از چیزهایی است که انسان براى بپاداشتن و استحکامش به او توجه دارد. حَنِیفاً: مایل به همان یگانه‌پرستى و توحید پروردگار باش. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها: خلقت و خواسته خداوند دین و اسلام و یکتا‌پرستى است که جهانیان را بر اساس آن خلق فرموده تا به سوى او رفته و خداپرست باشند چنان‌که در آیه شریفه گوید «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[7] و پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر فرزندى در اصل خلقت بر اساس یکتا پرستى خلق شده و اگر آن را به حال خود بگذارند مسلمان و ایمان به خدا خواهد داشت و تنها ریشه خانواده از پدر و مادر است که او را به مسلک یهود یا مسیحى یا مجوس مى‏کشاند. از ابى‌مسلم نقل شده که معناى آیه این است: پیروى کن از دین به آنچه «فطرت خدا» ترا به آن راهنمایى می‌کند، زیرا خداوند موجودات را به نحوى آفریده و ترکیب و صورت بندى نموده که بر وجود صانعى توانا و دانا وحى و قیوم و قدیم و یگانه‏اى که به هیچ چیز شبیه نبوده و چیزى همانند او نیست، دلالت دارد. لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ‏: تغییرى در خلقت پروردگار نبوده و آن‌چه را اراده فرموده از توحید و عدل و خلوص عبادت براى پروردگار جهان همان خواهد شد ... و از ابى‌مسلم روایت شده که مقصود از فطرت نظام خلقت است که تمام موجودات و صنایع حکیمانه پروردگار دلالت بر توحید او نموده و احدى نتواند جلوی این فطرت را بگیرد. ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ‏: و آن خدا‌پرستى تنها دین استوار و مستقیمى است که واجب‌الاتباع می‌باشد. وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ‏: لکن بیشتر مردم آگاهى به آن نداشته و به صحت آن معترف نمى‏باشند زیرا در آن فکر نکرده و چشم پوشى نموده‏اند. (طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج19، صص 125-126 با تلخیص).

 

بیشتر بخوانید: فطرت خداجویی ودین باوری در انسان


«فطره اللّه‏» که خداوند،  جمله آدمیان را بر آن فطرت‏ آفریده است، مراتب ارواح است، هریک را چنان‏که آفریدند، آفریدند!
فطره اللّه‏ که جمله آدمیان را بر آن فطرت‏ آفریده است، این مراتب ارواح است، هریک را چنان‏که آفریدند، آفریدند، در خلق خداى تبدیل نیست‏ «فَأَقِمْ‏ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ».
اى درویش! اگر چنان بودى که این مراتب کسبى بودندى، هرکس که کسب زیادت کردى، مقام او عالى‏تر شدى. عارف به کسب به مقام ولى رسیدى، و ولى به کسب به مقام نبى رسید، و در جمله مقامات هم‌چنین مى‏دان، امّا این جمله کسبى نیستند، عطائى‏اند. اى درویش! این‏چنین که مراتب ارواح را دانستى که هریک را مقام معلوم است، و از مقام معلوم خود درنمى‏تواند گذشت، اقوال و افعال ایشان را هم‌چنین مى‏دان... یعنى هر روحى که به این عالم آید، و بر مرکب قالب سوار شود، او را حدّى پیداست و مقامى معلوم است، که چند در قالب باشد، و چند نفس زند، و چه خورد، و چند خورد، و چه گوید، و چند گوید، و چه کند، و چند کند، و چه آموزد، و چند آموزد، و در جمله کارها هم‌چنین مى‏دان. و علم خداى تعالى در ازل به این جمله محیط است، یعنى خداى تعالى در ازل به کلّیات و جزئیات عالم، عالم است‏ «وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ». (نسفی، عزیزالدین، الإنسان الکامل، ص 117 با اندکی تلخیص).
اگر پدر و مادر انسان و مصاحبت با انسان‌های بد، در وجود انسان تصرف نکنند، و او را بر «فطرت»‏ اصلى خود بگذارند، او را از راه «فطرت» میل به دین می‌افتد.
ابوالمکارم رکن‌الدین علاءالدوله سمنانی، عارف بزرگ ایرانی، در اواخر قرن هفتم و اوایل سده هشتم می‌زیسته است. تصوف علاءالدوله را باید تصوفی شریعت‌مدار و متابعت محور، معتدل و آرام، به دور از افراط و تفریط‌ها و دعوی‌های بلندپروازانه صوفیه، دانست. ایشان در باب «فطرت» می‌نویسد:
«محض حق است که در همه ادیان معرفت حق مرکوز است. و دین او را که حق تعالى فطرى‏ گفت، از این است که اگر پدر و مادر و صحبت بدان در وجود انسان تصرف نکردندى، و او را بر فطرت‏ اصلى خود بگذاشتندى او را از راه فطرت میل بدین دین افتادى. فِطْرَتَ اللَّهِ‏ الَّتِی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّم‏». ( سمنانی، علاء الدوله، مایل هروی، (مصنفات فارسى سمنانى) سر بال البال لذوى الحال، ص 146).
مراد از «فطرت» شناختن صانع است، و آن در روز الست همه آدمیان را حاصل شد پس مى‏فرماید که ملازم آن عهد باشید که بر ان مفطور شده ‏اید!اگر پدر و مادر انسان و مصاحبت با انسان‌های بد، در وجود انسان تصرف نکنند، و او را بر «فطرت»‏ اصلى خود بگذارند، او را از راه «فطرت» میل به دین می‌افتد.
کمال‌الدّین حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواری، متوفی 910ق عالم قرن 9 و10 قمری که بیشتر معروفیت وی به دلیل تالیف کتاب «روضة الشهدا» است. او واعظ بود و شعر نیز می‌سرود و سپس به عرفان نیز روی آورده و لب لباب مثنوی نیز در شرح ابیات مثنوی مولوی اثر معروف عرفانی بسیار زیبا و جذاب این عالم بزرگ است. ایشان در اثر دیگر خود به نام «مواهب علیه»، که تفسیری عرفانی و ادبی به حساب می‌آید، در رابطه با بحث مذکور (فطرت) آیه 30 سوره‌ی مبارکه‌ی روم که مورد توجه این مقاله است می‌نویسد:
«پیروى کنند همه‏ فِطْرَتَ‏ اللَّهِ‏ دین خداى تعالى را الَّتِی‏ آن فطرتى را که به حکمت‏ فَطَرَ النَّاسَ‏ بیافرید مردمان را عَلَیْها بر آن و گویند مراد از فطرت شناختن صانع است و آن در روز الست همه آدمیان را حاصل شد پس مى‏فرماید که ملازم آن عهد باشید که بر آن مفطور شده‏اید لا تَبْدِیلَ‏ نهى است در صورت نفى یعنى تبدیل مدهید لِخَلْقِ اللَّهِ‏ مر خلق خداى را یعنى دینى را که خداى تعالى خلق را بدان آفریده و میثاق از ایشان فراگرفت‏ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ‏ آن است کیش راست و دین مستقیم‏ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ‏ و لیکن بیشتر مردمان‏ لا یَعْلَمُونَ‏ نمى‏دانند استقامت دین را به سبب اعوجاج طبع و عدم تدبّر». (کاشفی سبزواری، حسین بن علی، جلالی نائین، مواهب علیه، ص 902).

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. روم: 30.
[2]. انبیا: 56.
[3]. انعام: 14.
[4]. انفطار: 1.
[5]. مزمّل: 18.
[6]. روم: 30.
[7]. ذاریات: 56.

منابع:
1 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری،ایران،تهران / قم، چاپ هشتم، 1377ش.
2 - طبرسی، مترجمان، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش.
3 - نسفی، عزیزالدین، الإنسان الکامل، ایران، تهران، انتشارات طهوری، چاپ هشتم، 1386ش.
4 - سمنانی، علاء الدولة، مایل هروی، (مصنفات فارسى سمنانى) سر بال البال لذوى الحال‏، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1383ش.
5 - کاشفی سبزواری، حسین بن علی، جلالی نائین، مواهب علیه، ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، چاپ اول، 1369ش.