عرفان اسلامی (23) امید در قرآن و روایات

نويسنده: استاد حسین انصاریان



شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة

3- اميد در قرآن و روایات

الف- اميد در قرآن

( فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ ) .
« اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود ، از زيانكاران بوديد » .
( وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ ) .
« خداوند به بندگانش رأفت دارد » .
( وَاللّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ) .
« خداوند است كه با اذنش شما را به بهشت و آمرزش دعوت مى كند ، و آياتش را براى مردم بيان مى دارد تا متذكّر حقايق شوند ».
( وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ) .
« به تحقيق از آنان گذشت ، به حق كه خداوند آمرزنده حليم است » .
( فَأُولئِكَ عَسَى اللّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللّهُ عَفُوَّاً غَفُوراً ) .
« اميد است خداوند از ايشان عفو كند و خداوند چشم پوش و پرده پوش است » .
( فَقُل رَبُّكُمْ ذُورَحْمَة وَاسِعَة ) .
بگو خداى شما صاحب رحمت گسترده است .
( قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ) .
« به آنان كه كافر شدند بگو اگر دست از كفر بردارند ، از گذشته آنان خواهم گذشت » .
( إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُـحْسِنِينَ ) .
« خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى كند » .
( قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ) .
« به آن بندگانم كه بر خود اسراف كردند بگو : از رحمت من نا اميد مباشيد ، خداوند تمام گناهان را مى بخشد او آمرزنده و مهربان است » .

ب- اميد در روايات

عَنْ جُنْدَبِ الغَفّاري إِنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ : إِنَّ رَجُلاً قالَ يَوْماً وَللهِ لا يَغْفِر واللهُ لِفُلان ، قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَنْ ذَا الَّذي تَألى على أَنْ لا أَعْفُو لِفُلان ؟ فَإِنّي قَدْ غَفَرْتُ لِفُلان وَأَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَألّي بِقَوْلِهِ لا يَغْفِرَ اللهُ بِفُلان .
« ابوذر غفارى از نبى اكرم نقل مى كند : مردى يك روز مردى گفت : به خدا قسم خدا فلانى را نمى بخشد ، خداوند فرمود : چه كسى قسم خورد كه من فلانى را نمى بخشم ؟ حتماً او را آمرزيدم و عمل آن قسم خورده را به خاطر آن كلمه بى جايى كه گفته بود حبط كردم » .
« شيخ مفيد » به اسنادش از ابو جعفر طائى واعظ ، و او از وهب بن مبنه نقل مى كند :
قَرأتُ في زَبُورِ داوُد اَسْطَرا مِنْها ما حَفِظْتُ وَمِنْها ما نَسَيْتُ فَما حَفِظْتُ قُوْلُهُ : يا داوُدُ ! اِسْمَعْ مِنىِّ ما اَقُولُ مَنْ اَتاني وَهُوَ يُحِبُّني اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ يا داوُدُ ! اِسْمَعْ مِنّي ما اَقُولُ وَالْحَقُّ مَنْ أتانىِ وَهُوَ مُسْتَحْي مِنْ الْمَعاصِى الَّتي عَصاني بِها غَفَرْتُها لَهُ وَاَنْسَيْتُها حافِظِيْهِ يا داوُدُ اِسْمَعْ مِنّي ما اَقُولُ ، وَالْحَقُّ اَقُولُ مِنْ أتاني بِحَسَنَة واحِدَة اَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ قال داوُدُ : يا رَبِّ وَما هذهِ الْحَسَنَةُ ؟ قالَ مَنْ فَرَّجَ عَنْ عَبْد مُسْلِم فَقالَ داوُدُ : اِلهي بِذالِكَ لا يَنْبَغي لِمَنْ عَرَفَكَ اَنْ يَنْقَطِعَ رَجاءَ مِنْكَ .
جملاتى در زبور داود خواندم ، قسمتى از آن را از ياد بردم و جملاتى از آن را به ياد دارم ، آنچه به ياد دارم اين است : هركس به من وارد شود در حالى كه علاقه مند به من است او را به بهشت مى برم ، اى داود ! كلامم را بشنو كه حق است كسى كه بر من وارد شود و از گناهانى كه كرده خجالت زده است او را ببخشم و گناهانش را از ياد محافظانش ببرم . اى داود ! از من بشنو كه قول من حق است ، هركس با يك خوبى بر من وارد گردد ، او را به بهشت مى برم ، داود گفت : اين خوبى و حسنه چيست ؟ فرمود : گره اى از كار بنده مسلمانى گشوده باشد ، داود گفت : پروردگار من به همين عنايات تو است كه هركس تو را شناخت سزاوار نيست اميدش از تو قطع گردد !!
عَنْ أَبي بَصير قالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرَ (عليه السلام) يَقُولُ : إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ بِأَعْمالِهِمْ فَأَيْنَ عُتَقاءُ اللهِ مِنَ النّار .
« ابى بصير مى گويد : از امام پنجم شنيدم كه مى فرمود : زمانى كه اهل بهشت به خاطر اعمالشان وارد بهشت شوند ، پس آزادشدگان خدا از آتش جهنّم كجايند » ؟
إِنَّ اللهَ أَوْحى إِلى نَبِيِّهِ (عليه السلام) إِنّي أَجْعَلُ حِسابَ أُمَّتِكَ إِلَيْكَ فَقالَ : لا يا رَبِّ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنّي فَقالَ : إِذَنْ لا أُخْزيكَ فِيهم .
« خداوند به پيامبر خطاب فرمود : در قيامت حساب امّتت را به تو واگذار مى كنم ، عرضه داشت : الهى تو به آنان مهربانترى از من . خطاب رسيد : من تو را در ميان آنان سرشكسته نمى كنم » . كنايه از اين كه از آنان دستگيرى مى كنم ) .
عَنْ جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّد عَنْ آبائِهِ (عليهم السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) قالَ اللهُ : إِنّي لاََسْتَحْيي مِنْ عَبْدي وَأَمَتي يَشيبانِ في الإسْلامِ ثُمَّ أُعَذِّبُهُما .
« امام ششم از پدرانش از نبى اكرم از خداوند نقل مى كند كه خداوند فرمود : من از بنده ام چه مرد چه زن كه در اسلام پير شده اند حيا مى كنم به عذاب گرفتارشان كنم » .
دَخَلَ (صلى الله عليه وآله) عَلى رَجُل وَهُوَ في النَّزْعِ فَقالَ : كَيْفَ تَجِدُكَ ؟ قالَ : أَجِدُني أَخافُ ذُنُوبي وَأَرْجُوا رَحْمةَ رَبّي فَقال (صلى الله عليه وآله) مَا اجْتَمَعا في قَلْبِ عَبْد في هذا الْمَوْطِنِ إِلاّ أَعْطاهُ اللهُ ما رَجا وَآمَنَهُ مِمّا يَخافُ .
« رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به مردى وارد شد كه در جان دادن بود ، فرمود : تو را چگونه ببينم ؟ عرضه داشت : در ترس از گناهانم و اميد به رحمت پروردگارم ، حضرت فرمود : در اين هنگامه اين دو در دل مؤمن قرار نمى گيرد مگر اينكه خداوند به سبب اين دو واقعيّت با بنده اش عمل مى كند ، به آنچه اميد دارد مى رسد و از آنچه مى ترسد به او ايمنى مى دهد » .
قالَ عَلِيٌّ (عليه السلام) لِرَجُل أَخْرَجَهُ الْخَوْفُ إِلَى القُنُوطِ لِكِثْرَةِ ذُنُوبِهِ : يا هذا يَأْسُكَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ أَعْظَمُ مِنْ ذُنوبِكَ .
« امير مؤمنان به مردى كه زيادى گناهش او را به نا اميدى كشيده بود فرمود: نا اميدى تو از رحمت الهى از گناهانت بزرگتر است»
عَنْ أَبي جَعْفَر (عليه السلام) قالَ : إِنَّ آدَمَ (عليه السلام) قالَ : يا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطانَ وَأَجَرَيْتَهُ مِنّي مَجْرَى الدَّمِ فَاجْعَلْ لي شَيْئاً فَقالَ : يا آدَمُ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَة لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ فَإِنْ عَمِلَها كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ ، وَمَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَة فَإِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَإِنْ هُوَ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشَراً قالَ : يا رَبِّ زِدْني قالَ : جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ سَيِّئَةً ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ قالَ : يا رَبِّ زِدْني قالَ : جَعَلْتُ لَهُمُ التَّوْبَةَ وَبَسطْتُ إِلَيْهِمْ التَّوْبَةَ حَتّى تَبْلُغَ النَّفَسُ هذِهِ .
« امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : آدم به حضرت حق عرضه داشت : شيطان بر من تسلّط دارد ، و چون خونى كه در بدن من روان است به من راه دارد ، برنامه اى براى من قرار بده ، پروردگار فرمود : عنايت من به شما آدميان اين است كه هرگاه گناهى را نيّت كنيد من در نامه شما نمى نويسم ، اگر به آن نيّت عمل كرديد نوشته مى شود ، و هركدام از شما اراده كار خيرى كرديد مى نويسم اگرچه عمل نكنيد ودر صورت عمل ده برابر مى نويسم ، عرضه داشت : عنايت بيشترى به من بفرما ، خطاب رسيد : چنانچه پس از گناه توبه كنيد من توبه ى شما را قبول مى كنم واز كرده هاى بد شما گذشت مى نمايم ، عرض كرد : عنايت بيشترى نيازمندم ، خطاب رسيد : براى شما توبه را قرار دادم و برنامه توبه بر شما آن چنان گسترده كردم كه تا هنگام خروج روح از بدن توبه را مى پذيرم » .
عَنْ أَبي عَبدِاللهِ (عليه السلام) قالَ : مَرَّ عيسَى بنُ مَرْيَمَ (عليه السلام) عَلى قَوْم يَبْكُونَ فَقالَ : عَلَى ما يَبكي هؤُلاءِ فَقيلَ يَبْكُونَ عَلى ذُنُوبِهِمْ قالَ فَلْيَدْعُوها يُغْفَرْ لَهُمْ .
« امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : عيسى بن مريم (عليه السلام) بر گروهى گذشت كه گريه مى كردند فرمود : اينان براى چه مى گريند ، به آن حضرت گفته شد براى گناهانشان ، فرمود : دعا كنند تا خدا آنان را بيامرزد » .
قالَ (صلى الله عليه وآله) : إِنَّ رَجُلاً يَدْخُلِ النّارَ فَيَمْكُثُ فيها أَلْفَ سَنَة يُنادي يا حَنّانُ فَيَقُولُ اللهُ تعالى جِبْرئيلَ : اِذْهَبْ فَأْتِني بِعَبْدي قالَ فَيَجيءُ بِهِ فَيُوقِفُهُ عَلى رَبِّهِ فَيَقُولُ اللهُ : كَيْفَ وَجَدْتَ مَكانَكَ ، فَقالَ : شَرُّ مَكان قالَ : فَيَقُولُ رُدُّوهُ إِلى مَكانِهِ ، قالَ فَيَمْشي وَيَلْتَفِتْ إِلى وَرائِهِ فَيَقُولُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلى أَيِّ شَيء تَلْتَفِتْ فَيَقُولُ : لَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لا تُعيدَني إِلَيْها بَعْدَ إِذْ أَخْرَجْتَني مِنْها فَيَقُولُ اللهُ تَعالى إِذْهَبُوا بِهِ إِلَى الجَنَّةِ .
« رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد : مردى به جهنّم مى رود و دو هزار سال در آنجا فرياد مى كند : يا حنّان يا منّان ، پروردگار به جبرئيل مى فرمايد : برو بنده مرا از جهنّم بياور . او را مى آورد . خطاب مى رسد : جايت را چگونه ديدى ؟ عرضه مى دارد : بدترين جايگاه ، خطاب مى رسد : او را به همان جا ببريد ، در حالى كه او را مى برند به عقب نظر مى كند ، خطاب مى رسد : دنبال چه هستى ؟ عرضه مى دارد : اميد به اين داشتم كه مرا دوباره به جهنّم نبرى ، فرمان مى رسد : او را به بهشت هدايت كنيد !! » .
لمّا قالَ رَسُولُ الله (صلى الله عليه وآله) : لَوْ تَعْلَمُونَ ما أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَليلاً وَلَبَكَيْتُمْ كَثيراً وَلَخَرْجْتُمْ إِلَى الصُّعْداتِ تَلْدِمُونَ صُدُورَكُمْ وَتَجْأَرُونَ إِلَى رَبِّكُمْ فَهَبَطَ جِبْريلُ فَقالَ : إِنَّ رَبَّكَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ : لِمَ تَقْنُطُ عِبادي فَخَرَجَ فَرِحاً وَبَشَّرَهُمْ .
« زمانى كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) به اصحاب فرمود : اگر بدانيد آنچه را من مى دانم كم مى خنديد و زياد گريه مى كنيد ، و هر آينه به روى خاكها و تپّه ها رفته و از شدّت ناراحتى به سينه خود چنگ زده و لطمه مى زنيد و با كمال ذلّت به خداى خود استغاثه مى بريد ، ناگهان جبرئيل نازل شد و عرضه داشت : خداوند مى فرمايد : چرا بندگان مرا نا اميد مى كنى ؟!! پيامبر از مسجد در حالى كه خوشحال بود خارج شد و اصحاب خود را به رحمت الهى و عنايت حضرت بارى بشارت داد » .
عَنْ اَبي جَعْفر (عليه السلام) قالَ : وَجَدْنا في كِتابِ عَلىٍّ (عليه السلام) اَنَّ رَسُولَ اللهِ قالَ وَهُوَ عَلى مِنْبَرِهِ : وَالَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيا والاحِدَةِ اِلاّ بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللهِ وَرَجائِهِ لَهُ وَحُسْنِ خُلْقِهِ والْكَفَّ عَنْ اغْتِيابِ الْمُؤمِنينَ ، والَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ لا يُعَذِّبُ اللهَ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ والاسْتِغْفارِ إلاّ بِسُوءِ طَنِّهِ بِاللهِ وَتَقْصيرِهِ مِنْ رَجائِهِ وَسُوءِ خُلْقِهِ واغْتِيابِهِ لِلْمُؤمِنينَ ، وَالَّذي لا إلهَ إلاّ هُوَ لا يَحْسُنُ ظَنَّ عَبْد مُؤمِن بِاللهِ إلاّ كانَ اللهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ ; لأَنَّ اللهَ كَريمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحيِ أنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ أحْسَنَ بِهِ الظَّنُّ ثُمَّ يُخْلِف ظَنَّهُ وَرَجاءَهُ فَأَحْسَنُوا بِاللهِ الظَّنَّ وَارْغَبُوا إلَيْهِ .
« امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد : در كتاب على (عليه السلام) ديديم كه رسول الله (صلى الله عليه وآله) در منبر فرمود : قسم به آن كه غير از او خدايى نيست هرگز خير دنيا و آخرت نصيب مؤمنى نمى شود ، مگر به گمان نيك و اميد به فضل خدا و نيكى اخلاقش و خوددارى از غيبت مؤمنان و قسم به خدايى كه غير از او خدايى نيست مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند ; مگر به گمان بدى كه به حق و كوتاهى داشتنش از اميد به رحمت حق و سوء خلق و غيبتش از مؤمنان به خدايى كه غير از او خدايى نيست . گمان عبد به خدا هرگاه گمان نيك باشد خداوند با او برابر گمانش معامله مى كند ; زيرا خدا كريم است و نيكى ها به دست اوست ، حيا مى كند كه عبد به او حسن ظن بورزد و او حضرت او رغبت كنيد » .
في الْحَديثِ أَنَّ أَعْرابيّاً قالَ : يا رَسُولَ اللهِ مَنْ يَلي حِسابَ الْخَلْقِ ؟ فَقالَ : اللهُ تَبارَكَ وَتَعالَى قالَ : هُوَ بِنَفْسِهِ ؟ قَالَ : نَعَمْ فَتَبَسَّمَ الأَعْرابِيُّ فَقالَ : رَسُولُ اللهُ (صلى الله عليه وآله) مِمَّ ضَحِكْتَ يا أَعْرابِيُّ ؟ فَقالَ : إِنَّ الْكَريمَ إِذا قَدَرَ عَفا ، وَإِذا حاسَبَ سامَحَ فَقالَ النَبِيُّ (صلى الله عليه وآله) صَدَقَ الأَعْرابِيُّ أَلا لا كَريمَ أَكْرَمُ مِنَ اللهِ تَعالى هُوَ أَكْرَمُ الأَكْرَمينَ ثُمَّ قالَ : فَقَّهَ الأَعْرابِيُّ .
« عربى به پيامبر گفت : فردا حساب مردم با كيست ؟ فرمود : با خداى تبارك و تعالى ، عرضه داشت : با خود اوست ؟ فرمود : آرى ، عرب خنديد ، پيامبر فرمود : براى چه خنديدى ؟ عرض كرد : كريم به هنگام قدرت ، گذشت مى كند و زمان حساب سهل انگارى مى نمايد . پيامبر فرمود : اعرابى راست گفت ، بدانيد كريمى كريمتر از خدا نيست و اوست بخشنده ترين بخشندگان ، سپس فرمود : اعرابى به نهايت فهم رسيد » .
اين روايات نمونه اى از روايات زيادى است كه سلوك حق را با بندگان خود نشان مى دهد ، نشان مى دهد . كه : بحكم الاسلام يجبّ ما قبله ، از گناهان هفتاد ساله كافرى كه ايمان آورده درمى گذرد ، چنان كه در قرآن مى فرمايد :
( قُل لِلَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَنْتَهُوا يُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ ) .
همچنين به محض اينكه ساحران زمان فرعون گفتند : « آمنّا » ( ايمان آورديم ) از تمام گذشته هاى آنان درگذشت و اصحاب كهف را با وجود سابقه ى كفر و شقاوت به محض اينكه به حقيقت توحيد دست يافتند قبول كرد و به آنان كرامت و عزّت عطا فرمود .
و اين گونه آيات و روايات محكم و متين است كه انسان را به خداوند عزيز اميدوار مى كند . آياتى كه در آن شكّى نيست و انسان از آن آيات ، كه وحى الهى است ، يقين حتمى داشته و اميدش بر پايه يقين استوار مى گردد . اين است كه امام ششم مى فرمايد : والرجاء فرع اليقين ، ( اميد فرع يقين است ) و راستى كه اين جمله ، جمله ى استوارى است .
اين همه فضل و عنايت خدا را انسان به خود و موجودات مى بيند و رفتار خدا را با بندگان خود مى نگرد و اين همه آيات و رواياتى كه نشانگر عنايت حق به بندگان است نظر مى كند ; چگونه به يقين نرسد و چرا يقين پيدا نكند كه او هم اگر به پيشگاه رحمت و عنايت الهى پناه ببرد پناهش مى دهند و در درياى رحمت بى نهايت و فضل بى پايان غرقش مى كنند .
منبع: http://erfan.ir