حضور اذان در صحنه و فواید و اسرار آن
آنچه دربارۀ «اذان» مهم است و باید همه مسلمانان و همه دستاندرکاران تلاش کنند، این است که اذان را از نظر لفظ و معنا، از انزوا و ندای کلمات بیخاصیت بیرون آورده و به صحنه بیاورند، به گونهای که اذان و فرهنگ اذان، در همه زوایای محیط و جامعه ما، حاضر و ناظر باشد.
تعداد کلمات 2510/ تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
با کمال تأسف بیشترِ اوقات، اذانها از نوار پخش میشود و مأذنهها از اذانگو خالی است! علاوه بر این، معمولاً اذان به عهده افرادی گذاشته شده که از نظر ظاهر و از نظر علمی در سطح پایینی هستند، به گونهای که شکوه اذان، منعکس نمیگردد. و به طور خلاصه، به جای اینکه اذان از هر جهت در متن قرار بگیرد، در حاشیه قرار گرفته و حضوری جز نام و ندای لفظی ندارد! اما در صدر اسلام، اذان به مثابۀ نغمه الهی، آوای گرم خداپرستی و بانگ نهیب بر مخالفان و بدخواهان بود؛ به بیانی دیگر، جاذبه و دافعه داشت. لذا ما باید با بازگشت به اسلام ناب، همان برنامۀ پرشور اذان را در صحنهها حاضر و ناظر کنیم. برای اینکه این مطلب به درستی ترسیم گردد، به مطالب ذیل توجه کنید:
1. پیشتر ذکر شد که در شب معراج، در بیتالمعمور، مرکز فرشتگان در آسمان چهارم، جبرئیل اذان گفت، پیامبر(ص) نماز خواند و همه پیامبران و فرشتگان به او اقتدا کردند.[1]
2. حضرت علی(ع) در عصر خلافتش در کوفه، پیش از طلوع فجر به مسجد میآمد، در مسجد نماز شب میخواند و در انتظار وقت اذان به سر میبرد؛ آنگاه به پشتبام مسجد میرفت و پس از دمیدن سپیده سحر، انگشتهای خود را بر گوش مینهاد و با صدای بلند اذان میگفت، به طوری که هیچ خانهای در کوفه نبود، مگر اینکه صدای رسای آن حضرت به آنجا میرسید.[2]
3. کاروان امام حسین(ع) در مسیر خود به سوی کوفه، هنگامی که به منزلگاه «رُهَیمه» رسیدند، در آنجا با سپاه حُرّ برخورد کردند. هنگام ظهر فرا رسید. هر دو سپاه آماده شدند که به امامتِ امام حسین(ع) نماز جماعت بخوانند. «فَاَمَرَ الحُسَینُ اِبنَهُ فَاَذَّنَ وَ اَقامَ»؛ امام حسین(ع) به پسرش (امام سجاد(ع) یا حضرت علیاکبر(ع)) فرمود: اذان و اقامه بگو! او اذان و اقامه گفت و سپس نماز خواندند.[3]اذان گفتن، وظیفه است؛ وظیفه را باید انجام داد و همواره پیگیری کرد؛ بدون هر گونه توقع و فقط برای رضای خدا. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «وَ لا تَتَّخِذ مؤذِّناً یَأخُذُ عَلی اَذانِهِ اَجراً»؛ اذانگویی را که برای اذان گفتن، مزد میگیرد، انتخاب نکن. بنابراین، مایه کمال تأسف است که عدهای با طرح عذرهای نتراشیده، مانع اذان در بعضی مساجد میشوند؛ به بهانه اینکه همسایهها خوابیدهاند، یا بیمارانی در خانهها آرمیدهاند و...؛ در صورتی که «قانون اذان» از نخست بر این اساس تشریع شده که صدای آن را مردم بشنوند و برای نماز برخیزند. اذان، شعار اسلام است و ملازمه غالبی برای بیدار شدن همسایگان دارد. البته اگر صدا خیلی بلند بود و موجب اضرار شد، آن را طوری تنظیم کنند که مستلزمِ ضررسانی نباشد، ولی نه آنکه آن را به خاطر همسایگان، ترک کنند.
یکی از فواید اذان آن است که مؤذن، وقتِ نماز و عبادت را به یاد انسانها میآورد، و این خود فضیلت بزرگی برای اوست. در ظهر روز عاشورا، هنگامی که «ابوثمامه صیداوی» وقت نماز را به یاد امام حسین(ع) آورد، امام در حقّ او بهترین دعا را کرد و فرمود:
ذَکَرتَ الصَّلوۀَ جَعَلَکَ اللهُ مِنَ المُصَلّینَ الذّکِرینَ[4]؛ نماز را به یاد آوری، خداوند تو را از نمازگزارانِ یادآور قرار دهد!
امام سجاد(ع) در ضمن بیان حقوق فرمود:
وَ حَقُّ المؤذِّنِ اَن تَعلَمَ اَنَّهُ مُذَکِّرٌ لَکَ رَبَّکَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ داعٍ لَکَ اِلی حَظِّکَ، وَ عَونُکَ عَلی قَضاءِ فَرضِ اللهِ عَلَیکَ، فَاشکُرهُ عَلی ذلِکَ شُکرَکَ لِلمُحسِنُ اِلَیکَ[5]؛ حقّ اذانگو آن است که بدانی او تو را به یاد خدایت میاندازد، تو را به سوی بهره الهی دعوت میکند، و او یاور تو برای انجام واجب الهی است؛ پس از او به خاطر این امور تشکر کن، همچون تشکر از کسی که به تو نیکی کرده است.
و در ماجرای عاشورا، امام حسین(ع) مؤذن رسمی داشت به نام «حجّاج بن مسروق» که قهرمانانه با دشمن جنگید تا به شهادت رسید.[6] در مسیر راه نیز امام حسین(ع) در یکی از منزلگاهها، در کنار سپاه حرّ، به حجّاج بن مسروق فرمود که برای نماز، اذان و اقامه بگوید.[7]
این روایات، بیانگرِ آن است که امامان(ع) به اذان اهمیت میدادند و آن را در همهجا، زنده نگه میداشتند، و اذان در متن زندگی آنها، جایگاه ارجمندی داشت.
***
4. نقل کردند شهید مطهری(ره) در خانهاش با صدای بلند اذان میگفت و با حالی ملکوتی این دستور عالی اسلامی را انجام میداد.
5. یکی از دوستان نقل میکرد:
در تابستانِ یکی از سالهای گذشته، آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) به یکی از روستاهای قم به نام «وریج» رفته بود. من هم به مناسبتی به آنجا رفتم. اولِ طلوع فجر، صدای بسیار خوش اذان شنیدم. برخاستم و به دنبال صدا رفتم. دیدم آیتاللهالعظمی گلپایگانی(ره) با صدای بلند و با آوایی خوش و دلنواز اذان میگوید، تا خفتگان برخیزند و نماز صبح را بخوانند.
آری، بزرگان ما اینگونه به اذان اهمیت میدادند؛ بنابراین، همه و همه باید برای اهمیت دادن به اذان بسیج شوند، به گونهای که در آغازِ وقتهای نماز، از هر گوشهای صدای اذان شنیده شود؛ اذانی که مردم را از هر سو به سوی نماز بسیج کند، چراکه در روایات آمده:
اذان را با صدای بلند و رسا بگویید. در هر کجا که هستید، از سواره و پیاده، تشنه و سیراب، ایستاده و رونده، نشسته و خوابیده، هر گونه که هستید و توان دارید، هنگام اذان، اذان بگویید.[8]
مردمی هم که کلمات اذان را میشنوند، خودشان نیز آن کلمات را بگویند. امام باقر(ع) فرمود:
وَ لَو سَمِعتَ المُنادی یُنادی بِالاَذانِ وَ اَنتَ عَلَی الخَلاءِ فَاذکُرُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُل کَما یَقُولُ المؤذِّن[9]؛ هرگاه مؤذن اذان میگوید و تو در توالت هستی، خدا را یاد کن و همان کلماتی را که مؤذن میگوید، تو نیز بگو.
اینها همه بیانگرِ آن است که باید نوای ملکوتی اذان، در همهجا حضور یابد و همه افکار و احساسات را به سوی خود جلب کند.
کوتاه سخن آنکه: اذان گفتن، وظیفه است؛ وظیفه را باید انجام داد و همواره پیگیری کرد؛ بدون هر گونه توقع و فقط برای رضای خدا. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «وَ لا تَتَّخِذ مؤذِّناً یَأخُذُ عَلی اَذانِهِ اَجراً»[10]؛ اذانگویی را که برای اذان گفتن، مزد میگیرد، انتخاب نکن. بنابراین، مایه کمال تأسف است که عدهای با طرح عذرهای نتراشیده، مانع اذان در بعضی مساجد میشوند؛ به بهانه اینکه همسایهها خوابیدهاند، یا بیمارانی در خانهها آرمیدهاند و...؛ در صورتی که «قانون اذان» از نخست بر این اساس تشریع شده که صدای آن را مردم بشنوند و برای نماز برخیزند. اذان، شعار اسلام است و ملازمه غالبی برای بیدار شدن همسایگان دارد. البته اگر صدا خیلی بلند بود و موجب اضرار شد، آن را طوری تنظیم کنند که مستلزمِ ضررسانی نباشد، ولی نه آنکه آن را به خاطر همسایگان، ترک کنند.[11]
بیشتر بخوانید: برداشت صحیح و انقلابی از اذان
نگاهی به فواید و اسرار اذان
مطابق روایات، اذان گفتن در موارد گوناگون مفید است؛ برای نمونه:1. امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه انسان تا چهل روز گوشت نخورد، بداخلاق میشود؛ وقتی که بداخلاق شد، در گوش او اذان بگویید.»
2. نیز فرمود: «هرگاه غولزده شدید (یعنی در بیابان وحشتزده شدید و پنداشتید که غول بیابانی (جنّ و...) سر راه شما را خواهد گرفت)، اذان بگویید.»[12]
3. در روایات آمده: «در گوش راست نوزاد، اذان و در گوش چپش اقامه بگویید.»
4. شخصی به محضر امام رضا(ع) آمد و از بیماری خود و از اینکه بچهدار نمیشود، گله کرد. آن حضرت به او فرمود: «در خانه خود با صدای بلند اذان بگو!» او به همین دستور عمل کرد؛ هم بیماریاش برطرف شد و هم دارای فرزندان بسیاری گردید.[13]
5. نیز فرمود:
در خانه خود اذان بگو: فَاِنَّهُ یَطرِدُ الشَّیطانَ وَ یَستَحِبُّ مِن اَجلِ الصِّبیانِ[14]؛ زیرا اذان، شیطان را از آنجا بیرون میکند، و برای (تربیت معنوی) کودکان خوب است.
6. حضرت امیر(ع) فرمودند: «هر کس بداخلاق بود، در گوش او اذان بگویید.»[15]
علت اختلاف مسلمین در فصلهای اذان
اشارههمانگونه که پیشتر ذکر شد، اذان دارای هجده فصل است: اَللهُ اَکبَرُ (چهار بار)؛ اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا اللهُ (دو بار)؛ اَشهَدُ اَنَّ محمداً رَسُولُ اللهِ[16] (دو بار)؛ حَیَّ عَلَی الصَّلاۀِ (دو بار)؛ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ (دو بار)؛ حَیَّ عَلَی خَیرِ العَمَلِ (دو بار)؛ اَللهُ اَکبَرُ (دو بار)؛ لا اِلهَ اِلّا اللهُ (دو بار). این کلمات هجدهگانه، بدون کم و زیاد، توسط جبرئیل وحی شده[17] و در عصر رسول خدا(ص) و در عصر خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر، همین کلمات در اذان گفته میشد.
ولی اهلسنت (هر چهار طایفه از شافعی، حنبلی، حنفی و مالکی) اذان را پانزده فصل میدانند. به عقیده آنها، فصل «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل» (دو بار) در اذان حذف شده است و فصل «لا اِلهَ اِلّا الله» در آخر اذان، یک بار گفته میشود.[18] و نیز به عقیده همه اهلسنت، جمله «اَلصَّلوۀُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ»؛ نماز بهتر از خواب است، بعد از جمله «حَیَّ عَلَی الفَلَاحِ» [به جای حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ] مستحب است[19]؛ ولی به عقیده شیعه، چنین جملهای جزء اذان نیست و بدعت است.
اینک این سؤال مطرح میشود: چرا بعضی فصلهای اذانِ شیعه و اهلسنت، با هم فرق دارند؟
در پاسخ باید گفت، این تغییر مربوط به عصر رسول خدا(ص) نیست، بلکه به عصر خلافت عُمَر بازمیگردد، که بعضی امور سیاسیِ مربوط به مقام رهبری، موجب آن شد؛ توضیح آنکه، مطابق روایات ما، جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» در عصرِ رسول خدا(ص) جزء اذان بود و در عصرِ خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر نیز در اذان گفته میشد، ولی عمر آن را برداشت و به جای آن «اَلصَّلوۀ خَیرٌ مِنَ النَّومِ» گذاشته شد. امام باقر(ع) فرمود:
جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» در عهد رسول خدا(ص) جزء اذان بود. در عصر خلافت ابوبکر نیز این جمله در اذان گفته میشد. در اوایل خلافت عمر نیز چنین بود؛ سپس عمر امر کرد تا آن را در اذان حذف کنند. شخصی از عمر پرسید: «به چه دلیل؟» عمر در پاسخ گفت: «اِذا سَمِعَ عَوامُّ النّاسِ اَنَّ الصَّلوۀَ خَیرُ العَمَلِ تَهاوَنُوا بِالجِهادِ وَ تَخَلَّفُوا عَنهُ»؛ هرگاه مردمِ عوام بشنوند که نماز بهترین عمل است، دربارۀ جهاد سستی میکنند، و در نتیجه از رفتن به میدان جهاد سرپیچی مینمایند.[20]جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» جزء اذان بود و در عصر پیامبر(ص)، ابوبکر و آغاز خلافت عمر گفته میشد. سپس در عصر خلافت عمر، به دستور او و به بهانه اینکه مردم به جای جهاد، به نماز روی میآورند، حذف شد! البته رازِ اصلی ترک آن جمله، این بود که «خیرالعمل»، ولایت حضرت علی(ع) است. بلال حبشی برای اینکه این بدعت را تأیید نکند، بعد از رسول خدا(ص) اذان نگفت، و اگر اذان را به طور کامل میگفت، کشته میشد!
ابنابیعُمَیر از امام کاظم(ع) پرسید: «چرا جملۀ "حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ" در اذان ترک شد؟» امام کاظم(ع) در پاسخ فرمود: «علت ظاهری آن را میخواهی یا علت باطنیاش را؟» او عرض کرد: هر دو را. امام کاظم(ع) فرمود:
اَمَّا العِلَّۀُ الظّاهِرَۀِ فَلِئَلاّ یَدَعُ النّاسُ الجِهادَ اِتِّکالاً عَلَی الصَّلاۀِ، وَ اما الباطِنَۀِ فَاِنَّ خَیرِ العَمَلِ: اَلوِلایَۀُ، فَاَراد مَن اَمَرَ بِتَرکِ حَیّ عَلی خَیرِ العَمَلِ مِنَ الاَذانِ اَن لا یَقَعَ حَثٌّ عَلَیها وَ دُعاءٌ اِلَیها؛ علت ظاهری آن این بود که مبادا مردم با تکیه به نماز، جهاد را رها کنند؛ اما علت باطنی آن این بود که جمله «خَیرِ العَمَل» (بهترین عمل) ولایتِ امامان بر حق است. آن کسی که ترک جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل» در اذان را دستور داد (یعنی عمر)، هدفش این بود که مردم به سوی ولایت امامانِ حق توجه نکنند و احساساتشان به نفع ولایت، تحریک نگردد و به سوی آن، دعوت نشود.[21]
نظیر این مطلب دربارۀ علت ظاهری حذف جملۀ «حَیّ عَلی خَیرِ العَمَلِ»، از ابنعباس نقل شده است.[22]
و در روایتی دیگر آمده است:
امام باقر(ع) به یکی از شاگردانش فرمود: «آیا میدانی تفسیر "حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل" چیست؟» گفت: نه. امام(ع) فرمود: «این جمله تو را به نیکی دعوت میکند؛ آیا میدانی آن نیکی چیست؟» عرض کرد: نه. امام(ع) فرمود: «دَعاکَ اِلی بِرِّ فاطِمَۀَ وَ وَلَدِهَا»؛ این جمله، تو را به نیکی به فاطمه(س) و فرزندانش دعوت میکند.[23]
و طبق بعضی روایات، حضرت علی(ع) در ضمن شمارش بدعتها، فرمود:
یکی از بدعتهای او (عمر) اینکه، جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» را در اذان ترک کرد و همین بدعت را سنت قرار داد و مردم از او متابعت کردند.[24]
مطابق بعضی روایات، عُمَر در عصر رسول خدا(ص) همواره با آن حضرت بگومگو میکرد که چرا نماز بهتر از جهاد است؟ پیامبر(ص) به او میفرمود: «در جهاد، انسان یک بار کشته میشود، ولی در نمازِ خالص با حضور قلب، چندین بار باید جهاد کرد (و کشته شد) تا یک نماز مقبول به جا آورد.»
عُمَر، سخن رسول خدا(ص) را نپذیرفت و همواره مترصّد فرصت بود تا جمله «حَیَ عَلی خَیرِ العَمَلِ» را (که بیانگرِ برتری نماز بر سایر اعمال است) در اذان حذف کند! در عصر پیامبر(ص) نتوانست این کار را بکند و سرانجام پس از رحلت آن حضرت، موفق شد. حتی در این باره اختلاف، شدید شد؛ بنا گذاشتند که بلال حبشی اذان بگوید. بلال در ظاهر پذیرفت و اذان گفت، ولی پس از «اَشهَدُ اَنَّ محمَّداً رَسُولُ الله»، بر اثر فشار زیاد روحی، غش کرد و همان را عذر آورد؛ با توجه به اینکه جوّسازان، بلال را آنچنان در محاصره گرفته بودند که اگر «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» میگفت، کشته میشد.[25] امام صادق(ع) گویی به همین مطلب اشاره کرده، میفرماید:
اِنَّ بِلالاً کانَ عَبدٌ صالِحاً، فَقالَ: لا اُؤَذِّنُ لاَحَدٍ بَعدَ رَسُولِ اللهِ(ص) فَتَرَکَ یَومَئِذٍ حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ[26]؛ بلال، بنده شایستهای بود، و گفت: «من برای احدی بعد از رسول خدا(ص) اذان نمیگویم.» از این رو، جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» در اذان ترک شد.
از این عبارت فهمیده میشود که بلال تحت فشار بود؛ اگر اذان میگفت، علاوه بر تأیید آنها، میبایست جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» را نگوید، و در نتیجه به بدعتِ بدعتگذاران کمک کند.
حاصل آنکه، جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» جزء اذان بود و در عصر پیامبر(ص)، ابوبکر و آغاز خلافت عمر گفته میشد. سپس در عصر خلافت عمر، به دستور او و به بهانه اینکه مردم به جای جهاد، به نماز روی میآورند، حذف شد! البته رازِ اصلی ترک آن جمله، این بود که «خیرالعمل»، ولایت حضرت علی(ع) است. بلال حبشی برای اینکه این بدعت را تأیید نکند، بعد از رسول خدا(ص) اذان نگفت، و اگر اذان را به طور کامل میگفت، کشته میشد!
انتقاد بر این بدعت
بدون تردید، احکامی که در عصر رسول خدا(ص) جزء مسلّمات اسلام بود، تا روز قیامت حجت است و نمیتوان آن را کم و زیاد کرد، چراکه جابهجایی و کم و زیاد کردن، بدعت و گمراهی است و صاحبش اهل دوزخ خواهد بود.کسی که جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَلِ» را در اذان حذف کرد، دلیلش این بود که مردم به سوی نماز به خاطر آنکه بهترین عمل است، رو میآورند و در امر جهاد سستی میکنند. ما از چند جهت، به این دلیلِ فریبا و توخالی انتقاد داریم:
ـ معنای این بدعت این است که عُمر و پیروانش، از خدا آگاهترند و خدا نمیدانست که جمله مزبور موجب سستی در امر جهاد است، ولی عمر و پیروانش میدانند!
ـ اگر این جمله مانع جهاد است، پس چرا در عصر رسول خدا(ص) مانع جهاد نبود؟ و چرا جلوی اصحاب علی(ع) را که در پیشاپیش جهادگران بودند، نگرفت؟!
ـ اگر مطابق این جمله، نماز بهتر از جهاد باشد، موجب آن نیست جهاد ترک شود، زیرا هر کدام در جای خود مورد توجه هستند؛ مانند اینکه مسلمانان میدانند نماز بهتر از روزه است، و در عین حال در ماه رمضان با شور و شوق، روزه خود را میگیرند.
ـ جهاد بر دو گونه است: «جهاد اکبر» و «جهاد اصغر». و تا جهاد اکبر نباشد، جهاد اصغر به طور کامل انجام نخواهد شد. نبرد با مخالفان، جهاد اصغر است، ولی مبارزه با نفس امّاره، جهاد اکبر است؛ و نماز کامل، انسان را برای جهاد اکبر آماده میکند. بنابراین، باید به نماز توجه کامل کرد و از منبع پرفیض آن، نیرو گرفت تا بتوان در جهاد با دشمن، پیروز شد. بر همین اساس در روایتی که پیشتر ذکر شد، پیامبر(ص) فرمود: «در جهاد یک بار کشتن است، ولی در نماز چندین بار کشتن وجود دارد.»
پس لازم است همان احکام نورانی اسلام که در عصر پیامبر(ص) بود، بیکموکاست تداوم یابد.
***
درباره جایگزینی جمله «اَلصَّلوۀُ خَیرٌ مِنَ النَّوم» نیز همان انتقادات مزبور هست و بدعت آشکاری است؛ لذا امامان(ع) فرمودند: «ما چنین جملهای را در اذان نمیشناسیم»[27]؛ تا آنجا که «عبدالله بن عمر» هنگامی که این جمله را در مسجد شنید، از روی اعتراض از مسجد بیرون رفت.[28]
نمایش پی نوشت ها:
[1]. فروع کافی، ج3، ص302.
[2]. منتهی الآمال، ج1، ص126.
[3]. بحارالأنوار، ج44، ص314.
[4]. مقتل الحسین (مقرّم)، ص294.
[5]. بحارالأنوار، ج74، ص7.
[6]. نفس المهموم، ص151.
[7]. بحارالأنوار، ج44، ص376.
[8]. در این باره ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج1، ص183ـ194.
[9]. همان، ص187.
[10]. همان، ص184.
[11]. ر.ک: توضیحالمسائل آیتاللهالعظمی اراکی، ص602.
[12]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص195.
[13]. فروع کافی، ج3، ص308.
[14]. همان.
[15]. بحارالأنوار، ج62، ص277.
[16]. «گواهی به ولایت علی(ع)» جزء اذان نیست، و اگر در میان شیعیان گفته میشود، از روی استحباب است.
[17]. وسائل الشیعه، ج4، ص642ـ643.
[18]. الفقه علی المذاهب الخمسه (محمدجواد مغنیه)، ص119.
[19]. همان.
[20]. بحارالأنوار، ج84، ص156.
[21]. علل الشرایع، ج2، ص56؛ بحارالأنوار، ج84، ص140.
[22]. همان.
[23]. معانی الأخبار، ص42.
[24]. کتاب سلیم بن قیس، ص139.
[25]. ر.ک: الاوائل، ص239.
[26]. من لایحضره الفقیه، ج1، ص184.
[27]. وسائل الشیعه، ج4، ص651.
[28]. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص119.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}