عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز
عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز
عرفان اسلامی (25) خداشناسی در علم روز
نويسنده: استاد حسین انصاریان
شرح كتاب مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة
از وجود همين گازهاى گرانبها است كه رنگ هاى قرمز و آبى و سبز ، بر روى صفحه هاى اعلان ، در و ديوار به چشم مى آيد ، و از بركت وجود گاز آرگون است كه اشعه ى نورانى الكتريسيته دنيا را روشن ساخته و تمدّن بشرى را به اين پايه از پيشرفت رسانده است .
هفتاد و هشت قسمت از هوا ; از نيتروژن و بيست و يك قسمت آن از اكسيژن است . فشارهاى محيط بر سطح كره ى زمين به مقدار تقريباً يك كيلو و نيم در هر اينچ مربع است . بقيّه ى موجودى گاز اكسيژن ، به صورت ذخيره در قشر زمين جمع شده است ، كه آبهاى عالم را هم همان گاز تشكيل مى دهد .
اكسيژن ريشه ى حيات تمام جانداران زمين است كه جز از هواى محيط زمين ، از هيچ منبع ديگرى نمى توان آن را به دست آورد .
بايد ديد چه شده است كه اين عنصر حياتى با همه ى خواص شيميايى و تركيب و اختلاط آن با ساير مواد ، مصون مانده است و فقط به همان مقدارى كه براى ادامه ى حيات موجودات جاندار لازم است كه به صورت خالص در هواى محيط ، باقى مانده است ؟
هرگاه مقدار اكسيژن موجود در هوا به جاى21 درصد ، 50 درصد مى بود كليه مواد سوختنى اين عالم به حالت احتراق درمى آمد . به عنوان مثال اگر جرقه ى برقى با درختى برخورد مى كرد ، جنگلى را دچار حريق مى كرد و آن را دچار انفجار مى ساخت .
و هرگاه مقدار آن به ده درصد كاهش مى يافت گرچه هر جان دارى خود را با آن تطبيق مى نمود ; ولى به طور قطع از بسيارى عناصرى كه امروزه اساس زندگى ما را تشكيل مى دهد ، مثل آتش ، اثرى ديده نمى شد .
و خلاصه اگر اكسيژن آزاد ، چنانچه اشاره كرديم كه فقط مقدار بسيار كوچك و ناچيزى از مواد متشكّله ى زمين را تشكيل مى دهد ، با تأخير و فاصله جذب گردد ، يا به طور كلّى معدوم شود ، آن وقت حيات ظاهرى و حيوانى جانداران از روى زمين رخت بر خواهد بست .
تناسب عجيب و تعادل بسيار دقيقى كه ميان اكسيژن و اسيد كربونيك برقرار است ، از مهمترين علت هاى دوام و استمرار حيات حيوانى و نباتى به شمار مى آيد . اين اعجاز خداى متعال است كه توجّه متفكران و انديشمندان را به خود جلب كرده است . اهميّت حياتى اسيد كربونيك و آثار ، فوايد ، خواص و ويژگى هايش هنوز در نظر بسيارى از انديشمندان كشف نشده است .
اسيد كربونيك گاز سنگين و غليظى است كه نزديك به سطح زمين قرار دارد ، و تجزيه آن از اكسيژن به راحتى امكان پذير است . بعنوان مثال وقتى بر درختى آتشى افروخته شود ، چوب كه خود مركب از اكسيژن و كربن و هيدروژن است ، بر اثر حرارت تجزيه ى شيميايى مى شود و كربن با نهايت سرعت با اكسيژن آميخته و تشكيل اسيد كربونيك مى دهد . هيدروژنِ آن نيز با همان شتاب با اكسيژن آميخته . تشكيل بخار مى دهد . دودى كه بر اثر آتش پديد مى آيد همان كربن خالص وتركيب نشده است .
انسان هنگام تنفّس ، مقدارى اكسيژن فرو مى برد و خون ، آن را در تمام قسمت هاى بدن توزيع مى كند . اكسيژن ، غذا را در سلولهاى مختلف آهسته با حرارتى ضعيف مى سوزاند و اسيد كربونيك و بخار آبِ پديد آمده ى از آن ، خارج مى شود . به همين جهت وقتى از راه شوخى گفته مى شود : فلانى مثل تنوره آتش مى كشد ، حقيقت درستى اظهار شده است ; چون گاز اسيد كربونيكى كه بر اثر احتراق غذا در سلول ها ايجاد مى شود ، داخل ريه مى گردد و با تنفّس بعدى از بدن خارج شده و به هواى محيط برمى گردد .
امام صادق (عليه السلام) در ضمن شناساندن خداى متعال از طريق آثار خداوندى به مفضّل مى فرمايد : كيست كه شُش ها را چنان آفريده كه بدون هيچ درنگ ، پيوسته هواى خارج را بگيرد و به تمام نقاط بدن برساند ؟ ريه اگر اندكى از حركت باز ايستد و هواى پاك و صاف خارج را به بدن نرساند آدمى تلف مى گردد ، آيا ممكن است اين امورى كه هريك مصلحتى بزرگ و حكمتى سترگ دارد خود به خود و بدون هيچ خالقى حكيم به اين نظم و ترتيب صحيح ، موجود شود ؟
بدين ترتيب كليّه جانوران اكسيژن استنشاق مى كنند و اسيد كربونيك بيرون مى دهند .
از خواصّ ديگر اكسيژن كه آن را براى حيات ضرورى مى سازد آن است كه فعل و انفعالاتى ، در ساير عناصر موجود در خون به وجود مى آورد .
از طرف ديگر به طورى كه مى دانيم زندگى نباتات بسته به همان مقدار كم اسيد كربونيكى است كه در هوا موجود است و نباتات با آن تنفّس مى كنند . برگ نباتات در حكم ريه انسانى است كه در زير حرارت آفتاب اسيد كربونيك را به عنصر كربن و اكسيژن تجزيه مى كند و اكسيژن را در هوا رها مى سازد و كربن در تنه ى نباتات باقى مى ماند و با هيدروژنى كه از ريشه به ساقه و شاخه ها مى رسد تركيب مى گردد و بر اثر همين تركيبات شيميايى حيرت آور است كه طبيعت قند و « سلولز » و هزاران مواد آلى ديگر و ميوه ها و گل ها را به وجود مى آورد .
از عجايب قرآن مجيد در 14 قرن قبل اشاره به اين موضوعات است كه علم پس از ميليون ها سال به دست آورده است . قرآن در آيات 33 ـ 35 سوره ى يس اشاره دارد :
( وَآيَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ * وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّات مِن نَّخِيل وَأَعْنَاب وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلاَ يَشْكُرُونَ ) .
ببينيد خرما و انواع انگور را به فعاليّت درختان در زمين به وسيله ى ريشه كه دو نوع مواد قندى و سلولز عالى است نسبت مى دهد !!
نباتات خودشان تغذيه مى كنند و مقادير زيادى غذا براى حيوانات روى زمين تدارك مى نمايند .
نباتات اكسيژنى را كه ما تنفّس مى كنيم و بدون آن حتّى پنج دقيقه هم نمى توانيم زيست نماييم به ما مى رسانند . به همين جهت نوع بشر بايد در اين زمينه خيلى شكرگذار باشد .
بنا به شرحى كه گذشت همه نباتات و جنگل ها و بوته ها و خزه ها و به طور كلّى تمام روييدنى ها ، ساختمان اصلى وجودشان تركيبى از آب و كربن است .
حيوانات كربن دفع مى كنند و نباتات اكسيژن ، و از اين رو هرگاه اين دو عملِ موجودات متوقّف مى ماند آن وقت يا حيوانات همه اكسيژن ها را مصرف مى كردند و يا نباتات كليّه كربن ها را ، و چون اين تقسيم به هم مى خورد نسل هر دو به سرعت رو به انقراض و زوال مى رفت .
اخيراً كشف شده است كه اسيد كربونيك به مقدار اندك جزءِ ضروريّات حيات حيوانى است ، همچنان كه اكسيژن لازمه ى زندگى نباتات است .
گاز هيدروژن نيز با آنكه تنفس نمى شود ; اما از لوازم ضرورى حيات است . چرا كه بدون هيدروژن آب وجود خارجى پيدا نمى كند و به طورى كه همه مى دانيم قسمت اعظم مواد وجودى نباتات و جانداران را آب تشكيل مى دهد .
قرآن كريم در سوره ى انبياى آيه 30 به اين واقعيّت چنين اشاره مى كند :
( أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْء حَيٍّ أَفَلاَ يُؤْمِنُونَ ) .
« آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين بسته بود ، آنها را شكافتيم و از آب هر چيزى را زنده گردانديم چرا باز به خدا ايمان نمى آوريد » .
اكسيژن و هيدروژن و اسيد كربونيك و كربن چه به تنهايى و چه در حال تركيب و اختلاط با يكديگر ، از اركان اوّليه ى حيات جانداران به شمار مى روند و اساساً مبناى زندگانى در زمين بر آنها استوار است .
از ميان ميليونها احتمال ، حتى يك احتمال هم نمى رود كه همه ى اين گازها در آن واحد در سيّاره اى جمع شوند ، و مقدار و كيفيّت آنها هم به طورى متعادل باشد كه براى حيات كافى به نظر برسد .
از طريق علمى توضيحى درباره ى اين راز طبيعت نمى توان داد و اگر هم بخواهيم بگوييم همه ى اين نظم و ترتيبات تصادفى است ، آن وقت برخلاف منطق رياضى كه بر دو دو تا چهارتا است ( به اين معنى كه هر نظمى ناظمى دارد و هر حركتى محركى) استدلال كرده ايم .
اين گوشه اى از اسرار و منافع يك جزء از اجزاى غير قابل شمارش جهان يعنى اكسيژن است ، آيا وقتى با اين ديد به عنايت و محبّت و لطف و مهربانى به انسان نظر شود ، و از اين طريق هم راه معرفت طى شود حاصل عشق به آن وجود مقدّس نمى گردد ؟! و راستى چه عالى است كلام امام صادق درباره ى عارفان و عشق آنان كه مى فرمايد :
وَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرَفةِ .
2 ـ تا به حال صدها و هزارها كتاب درباره ى هاضمه و كيفيّت كار دستگاه گوارش نگاشته شده است ; ولى هر سال كشفيّات جديدى در اين زمينه منتشر مى شود كه گويى با موجود جديدى رو به رو مى شويم كه در گذشته هرگز او را تجربه نكرده ايم . موضوع هميشه تازگى دارد و توجّه انسان را به خود جلب مى كند .
اگر ما جهاز هاضمه را به يك آزمايشگاه شيميايى تشبيه كنيم و مواد غذايى را كه به درون آن مى رود ، مواد خام اين آزمايشگاه بدانيم ، آن وقت حيرت مى كنيم كه عمل هضم ما تا آن اندازه كامل است ، كه هر چيز خوردنى را در دستگاه هاضمه هضم مى شود و به تحليل مى رود مگر خود معده كه دست نخورده باقى مى ماند .
ما معمولاً مقدارى غذاى متنوّع به صورت مواد خام به اين آزمايشگاه مى ريزيم و اصلاً به فكر آن نيستيم كه اين دستگاه چگونه مى چرخد ، و فعل و انفعالات شيميايى در جهاز هاضمه با اين مواد خام چه معامله اى مى كند . ما كباب ، گوشت ، گل كلم ، بقولات ، ماهى سرخ كرده ، نان و سبزيجات را خورده و همه را با چند ليوان آب فرو برده و مخلوط مى كنيم ، گاهى نيز به عنوان دارو مواد گوگردى و عصاره هاى حياتى را بلع مى كنيم ، آن وقت معده ما از ميان همه اين مواد و اغذيه ، آنچه را كه مفيد تشخيص بدهد انتخاب و آن را با مواد شيميايى كه خود توليد كرده است خمير و آسياب نموده وسپس فضولات آن را دفع مى نمايد و بقيّه را به پروتئين تبديل كرده و به مصرف تغذيه ى سلولهاى بدن مى رساند .
دستگاه گوارش از بين اغذيه ، آهك و گوگرد و يُدْ و آهن و ماده ى ديگرى را كه مفيد و لازم تشخيص بدهد جدا مى كند ، و مراقبت كامل به عمل مى آورد تا ذرّات اصلى و مفيد آن از بين نرود و به مصرف تهيّه هورمونها برسد و مواد حياتى لازم ، هميشه به مقدار كافى در دسترس باشد كه در صورت نياز به كار گرفته شود .
معده چربى و مواد ضرورى ديگر را ذخيره مى كند ، تا در صورت عدم دست رسى به غذا ، بدن از گرسنگى تلف نشود . همه ى اين اعمال انجام مى شود بدون آنكه خود انسان كوچكترين توجّهى به آن داشته باشد ، يا راجع به آن فكر كند .
ما همه اين مواد گوناگون را بدون رعايت خوبى و بدى و نياز معده ، به درون اين آزمايشگاه مى ريزيم و تنها توجّه ما اين است كه به وسيله ى خوردن رفع گرسنگى كنيم ; امّا از فعاليت و سوخت و ساز معده بى خبريم و نمى دانيم كه ، پس از آنكه غذا به معده مى رسد دوباره فعاليت از سر گرفته مى شود و مواد خام پخته و آماده براى تغذيه ى سلول ها مى شود .
بايد دانست كه تعداد سلول هاى بدن انسان به چند ميليارد مى رسد ، يعنى مقدار آن بيش از مجموع نوع بشر در روى كره ى زمين است . مواد غذايى بايد مرتّب به سلولها برسد و هر سلولى از اعضاى مختلف بدن مثل استخوان ، گوشت ، ناخن ، مو ، چشم ، دندان و امثال آن ، همان غذايى را جذب مى كند كه به كار پرورش و زندگانى آن مى خورد .
بنابراين موادى كه در اين آزمايشگاه شيميايى ، تجزيه و تركيب و تهيه مى شود ، بيش از موادى است كه آزمايشگاههاى ساخت بشر مى تواند تهيه كند !! شبكه ى ارتباطات و طريقه ى حمل و رساندن اين مواد به سلول ها به قدرى جامع و مرتّب است كه تا به حال هيچ سيستم حمل و نقلى نتوانسته است چنين نظم و انضباطى را به نمايش بگذارد .
اين آزمايشگاه عجيب ، از هنگام طفوليّت انسان ، تا حدود سن پنجاه سالگى مرتكب هيچ اشتباه فاحشى نمى شود . در حالى كه بوسيله مواد و مصالحى كه به اين آزمايشگاه مى رسد ، متجاوز از يك ميليون نوع ذرّات مختلف تهيه مى شود و غالب اين مواد نيز از نوع سموم كشنده است .
وقتى مجارى توزيع و طريق حمل و نقل مواد غذايى بدن ، بر اثر طول مدت استعمال ، فرسوده و ناهموار شود ، قدرت و توانايى بدن رو به كاهش مى رود و سنّ پيرى و كهولت فرا مى رسد .
هر سلولى كه مواد غذايى را جذب مى كند ، به وسيله ى احتراق داخلى آن را مى سوزاند و براى بدن حرارت ايجاد مى كند ، امّا به طورى كه همه مى دانيم احتراق بدون «گيرانه» صورت نمى گيرد و اوّل بايد آتش روشن شود به همين جهت طبيعت بدن ، به وسيله پاره اى تركيبات شيميايى ، احتراق توليد مى كند كه مواد غذايى را در سلولها مى سوزاند و اكسيژن و هيدروژن و اسيد كربونيك آن را تجزيه مى نمايد و بدين وسيله گرماى بدن را تأمين مى كند ، و چنانكه در مورد آتش معمولى ديده مى شود بخار آب و اسيد كربونيك از آن جدا مى شود .
اسيد كربونيك خون را به ريه ها مى رساند و بر اثر دفع آن تنفّس كه اساس زندگى انسان است ايجاد مى شود . بدن انسان در هر روز معادل يك كيلو اسيد كربونيك توليد مى كند و با طرز معجزه آسايى آن را دفع مى كند .
در موقع هجوم ميكروب امراض اين آزمايشگاه عجيب ، لشكرى مجهّز و آماده دارد كه با آن به مبارزه برمى خيزد و بيشتر ، آن را منكوب مى نمايد و انسان را از مرگ يا بيمارى هاى خطرناك نجات مى دهد .
همه اين قضايا با ترتيب و نظم كامل انجام مى گيرد و چنانكه مشهود است ترتيب و نظم هميشه برخلاف تصادف و اتّفاق است .
در اين جاست كه حضرت سيدالشهداء رهبر آزادگان حضرت حسين (عليه السلام) در بيابان عرفات در دعاى معروفش فرياد برمى آورد :
عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ .
جداً كور باد چشمى كه تو را نمى بيند .
به هر روى اين هم راز ديگرى از گوشه ى بسيار كوچك و ناچيز و پنهان ، از اسرار و شگفتى هاى آفرينش توجّه به اين حقيقت و ساير حقايقى كه سرچشمه ى همه ى آنها براى برپايى حيات انسان و قرار گرفتن در راه توحيد خداست كه هرگز دل متوجّهى نمى تواند خالى از عشق به او بماند . چگونه انسان پس از يافتن حقيقت و اينكه هر خيرى دارد ، يا به هر خيرى نيازمند است از او و تأمين كننده اش اوست ، مى تواند خالى از عشق او بماند ؟ آرى معرفت عارفان كه در رأس آنان انبيا و امامان بودند ; تمام موجوديّت آنان را نسبت به حضرت او تبديل به عشق كرده بود ، و حرارت اين عشق آنان را در راه او كامل ترين عبادت و قبول هر نوع رنج و مصيبت واداشته است .
هركه كند روى طلب سوى او *** قبله ذرات شود كوى او
عشق كه بازار بتان جاى اوست *** سلسله بر سلسله سوداى اوست
گرمى عشاق خراب ات عشق *** آتش دلهاى كباب است عشق
عشق نه وسواس بود نى غرض *** عشق نه جوهر بود و نى عرض
گفت به مجنون صنمى در دمشق *** كى شده مستغرق درياى عشق
عشق چه و مرتبه عشق چيست *** عاشق و معشوق در اين پرده كيست
عاشق يك رنگ حقيقت شناس *** گفت كه اى محو اميد و هراس
نيست در اين پرده به جز عشق كس *** اول و آخر همه عشق است و بس
عاشق و معشوق زيك مصدرند *** شاهد عينيت يكديگرند
عشق مجازى به حقيقت قوى است *** جذبه صورت كشش معنوى است
آتش عشق از من ديوانه پرس *** كوكبه شمع زپروانه پرس
عشق به هر سينه كه كاوش كند *** خون دل از ديده تراوش كند
عشق كجا راحت و آسودگى *** عشق كجا دامن آلودگى
گر تو در اين مرحله آسوده اى *** عاشق آسايش خود بوده اى
عشق همه عجز و نياز است و بس *** عشق همه سوز و گداز است و بس
گرم ره عشق در آتش خوش است *** نقد روان صافى بى غش خوش است
آتش عشق از تو گدازد تو ر *** صافتر از آينه سازد تو را
ما كه در اين آتش سوزنده ايم *** كشته عشقيم و به او زنده ايم
عشق كز آن مزرع جان روشن است *** يك شررش آتش صد خرمن است
آب خضر گرچه زجان خوشتر است *** چاشنى عشق از آن خوشتر است
لوح دل از اشك ندامت بشوى *** راه ملامت زسلامت بپوى
اهل ملامت كه سلامت روند *** راه سلامت به ملامت روند
عشق و شكايت زملامت كه چه *** عاشقى و زهد و سلامت كه چه
معرفت ، حقيقى است كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى تحت عنوان علم ، فقه ، عرفان ، بصيرت از آن ياد شده است . آيين الهى قدر هركس را در دنيا و آخرت برابر با معرفت او به حقايق مى داند . از امام حسين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود :
المعروف بقدر المعرفة .
و در قرآن كريم آمده است : دانشمندان به درجاتى از ديگران برترند ، و اهميّت هر دانشى بستگى به موضوع آن دارد ، و چه موضوعى برتر و بالاتر از توحيد است ؟ و آنان كه در اين وادى كسب معرفت كرده اند عاشقان واقعى اند . و در پرتو اين عشق به والاترين مقام انسانيّت رسيده و وجود آنان براى جهان و انسان بهترين منبع بركت شده است .
منبع: http://erfan.ir
/خ
خداشناسى در علم روز
از وجود همين گازهاى گرانبها است كه رنگ هاى قرمز و آبى و سبز ، بر روى صفحه هاى اعلان ، در و ديوار به چشم مى آيد ، و از بركت وجود گاز آرگون است كه اشعه ى نورانى الكتريسيته دنيا را روشن ساخته و تمدّن بشرى را به اين پايه از پيشرفت رسانده است .
هفتاد و هشت قسمت از هوا ; از نيتروژن و بيست و يك قسمت آن از اكسيژن است . فشارهاى محيط بر سطح كره ى زمين به مقدار تقريباً يك كيلو و نيم در هر اينچ مربع است . بقيّه ى موجودى گاز اكسيژن ، به صورت ذخيره در قشر زمين جمع شده است ، كه آبهاى عالم را هم همان گاز تشكيل مى دهد .
اكسيژن ريشه ى حيات تمام جانداران زمين است كه جز از هواى محيط زمين ، از هيچ منبع ديگرى نمى توان آن را به دست آورد .
بايد ديد چه شده است كه اين عنصر حياتى با همه ى خواص شيميايى و تركيب و اختلاط آن با ساير مواد ، مصون مانده است و فقط به همان مقدارى كه براى ادامه ى حيات موجودات جاندار لازم است كه به صورت خالص در هواى محيط ، باقى مانده است ؟
هرگاه مقدار اكسيژن موجود در هوا به جاى21 درصد ، 50 درصد مى بود كليه مواد سوختنى اين عالم به حالت احتراق درمى آمد . به عنوان مثال اگر جرقه ى برقى با درختى برخورد مى كرد ، جنگلى را دچار حريق مى كرد و آن را دچار انفجار مى ساخت .
و هرگاه مقدار آن به ده درصد كاهش مى يافت گرچه هر جان دارى خود را با آن تطبيق مى نمود ; ولى به طور قطع از بسيارى عناصرى كه امروزه اساس زندگى ما را تشكيل مى دهد ، مثل آتش ، اثرى ديده نمى شد .
و خلاصه اگر اكسيژن آزاد ، چنانچه اشاره كرديم كه فقط مقدار بسيار كوچك و ناچيزى از مواد متشكّله ى زمين را تشكيل مى دهد ، با تأخير و فاصله جذب گردد ، يا به طور كلّى معدوم شود ، آن وقت حيات ظاهرى و حيوانى جانداران از روى زمين رخت بر خواهد بست .
تناسب عجيب و تعادل بسيار دقيقى كه ميان اكسيژن و اسيد كربونيك برقرار است ، از مهمترين علت هاى دوام و استمرار حيات حيوانى و نباتى به شمار مى آيد . اين اعجاز خداى متعال است كه توجّه متفكران و انديشمندان را به خود جلب كرده است . اهميّت حياتى اسيد كربونيك و آثار ، فوايد ، خواص و ويژگى هايش هنوز در نظر بسيارى از انديشمندان كشف نشده است .
اسيد كربونيك گاز سنگين و غليظى است كه نزديك به سطح زمين قرار دارد ، و تجزيه آن از اكسيژن به راحتى امكان پذير است . بعنوان مثال وقتى بر درختى آتشى افروخته شود ، چوب كه خود مركب از اكسيژن و كربن و هيدروژن است ، بر اثر حرارت تجزيه ى شيميايى مى شود و كربن با نهايت سرعت با اكسيژن آميخته و تشكيل اسيد كربونيك مى دهد . هيدروژنِ آن نيز با همان شتاب با اكسيژن آميخته . تشكيل بخار مى دهد . دودى كه بر اثر آتش پديد مى آيد همان كربن خالص وتركيب نشده است .
انسان هنگام تنفّس ، مقدارى اكسيژن فرو مى برد و خون ، آن را در تمام قسمت هاى بدن توزيع مى كند . اكسيژن ، غذا را در سلولهاى مختلف آهسته با حرارتى ضعيف مى سوزاند و اسيد كربونيك و بخار آبِ پديد آمده ى از آن ، خارج مى شود . به همين جهت وقتى از راه شوخى گفته مى شود : فلانى مثل تنوره آتش مى كشد ، حقيقت درستى اظهار شده است ; چون گاز اسيد كربونيكى كه بر اثر احتراق غذا در سلول ها ايجاد مى شود ، داخل ريه مى گردد و با تنفّس بعدى از بدن خارج شده و به هواى محيط برمى گردد .
امام صادق (عليه السلام) در ضمن شناساندن خداى متعال از طريق آثار خداوندى به مفضّل مى فرمايد : كيست كه شُش ها را چنان آفريده كه بدون هيچ درنگ ، پيوسته هواى خارج را بگيرد و به تمام نقاط بدن برساند ؟ ريه اگر اندكى از حركت باز ايستد و هواى پاك و صاف خارج را به بدن نرساند آدمى تلف مى گردد ، آيا ممكن است اين امورى كه هريك مصلحتى بزرگ و حكمتى سترگ دارد خود به خود و بدون هيچ خالقى حكيم به اين نظم و ترتيب صحيح ، موجود شود ؟
بدين ترتيب كليّه جانوران اكسيژن استنشاق مى كنند و اسيد كربونيك بيرون مى دهند .
از خواصّ ديگر اكسيژن كه آن را براى حيات ضرورى مى سازد آن است كه فعل و انفعالاتى ، در ساير عناصر موجود در خون به وجود مى آورد .
از طرف ديگر به طورى كه مى دانيم زندگى نباتات بسته به همان مقدار كم اسيد كربونيكى است كه در هوا موجود است و نباتات با آن تنفّس مى كنند . برگ نباتات در حكم ريه انسانى است كه در زير حرارت آفتاب اسيد كربونيك را به عنصر كربن و اكسيژن تجزيه مى كند و اكسيژن را در هوا رها مى سازد و كربن در تنه ى نباتات باقى مى ماند و با هيدروژنى كه از ريشه به ساقه و شاخه ها مى رسد تركيب مى گردد و بر اثر همين تركيبات شيميايى حيرت آور است كه طبيعت قند و « سلولز » و هزاران مواد آلى ديگر و ميوه ها و گل ها را به وجود مى آورد .
از عجايب قرآن مجيد در 14 قرن قبل اشاره به اين موضوعات است كه علم پس از ميليون ها سال به دست آورده است . قرآن در آيات 33 ـ 35 سوره ى يس اشاره دارد :
( وَآيَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ * وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّات مِن نَّخِيل وَأَعْنَاب وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلاَ يَشْكُرُونَ ) .
ببينيد خرما و انواع انگور را به فعاليّت درختان در زمين به وسيله ى ريشه كه دو نوع مواد قندى و سلولز عالى است نسبت مى دهد !!
نباتات خودشان تغذيه مى كنند و مقادير زيادى غذا براى حيوانات روى زمين تدارك مى نمايند .
نباتات اكسيژنى را كه ما تنفّس مى كنيم و بدون آن حتّى پنج دقيقه هم نمى توانيم زيست نماييم به ما مى رسانند . به همين جهت نوع بشر بايد در اين زمينه خيلى شكرگذار باشد .
بنا به شرحى كه گذشت همه نباتات و جنگل ها و بوته ها و خزه ها و به طور كلّى تمام روييدنى ها ، ساختمان اصلى وجودشان تركيبى از آب و كربن است .
حيوانات كربن دفع مى كنند و نباتات اكسيژن ، و از اين رو هرگاه اين دو عملِ موجودات متوقّف مى ماند آن وقت يا حيوانات همه اكسيژن ها را مصرف مى كردند و يا نباتات كليّه كربن ها را ، و چون اين تقسيم به هم مى خورد نسل هر دو به سرعت رو به انقراض و زوال مى رفت .
اخيراً كشف شده است كه اسيد كربونيك به مقدار اندك جزءِ ضروريّات حيات حيوانى است ، همچنان كه اكسيژن لازمه ى زندگى نباتات است .
گاز هيدروژن نيز با آنكه تنفس نمى شود ; اما از لوازم ضرورى حيات است . چرا كه بدون هيدروژن آب وجود خارجى پيدا نمى كند و به طورى كه همه مى دانيم قسمت اعظم مواد وجودى نباتات و جانداران را آب تشكيل مى دهد .
قرآن كريم در سوره ى انبياى آيه 30 به اين واقعيّت چنين اشاره مى كند :
( أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْء حَيٍّ أَفَلاَ يُؤْمِنُونَ ) .
« آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين بسته بود ، آنها را شكافتيم و از آب هر چيزى را زنده گردانديم چرا باز به خدا ايمان نمى آوريد » .
اكسيژن و هيدروژن و اسيد كربونيك و كربن چه به تنهايى و چه در حال تركيب و اختلاط با يكديگر ، از اركان اوّليه ى حيات جانداران به شمار مى روند و اساساً مبناى زندگانى در زمين بر آنها استوار است .
از ميان ميليونها احتمال ، حتى يك احتمال هم نمى رود كه همه ى اين گازها در آن واحد در سيّاره اى جمع شوند ، و مقدار و كيفيّت آنها هم به طورى متعادل باشد كه براى حيات كافى به نظر برسد .
از طريق علمى توضيحى درباره ى اين راز طبيعت نمى توان داد و اگر هم بخواهيم بگوييم همه ى اين نظم و ترتيبات تصادفى است ، آن وقت برخلاف منطق رياضى كه بر دو دو تا چهارتا است ( به اين معنى كه هر نظمى ناظمى دارد و هر حركتى محركى) استدلال كرده ايم .
اين گوشه اى از اسرار و منافع يك جزء از اجزاى غير قابل شمارش جهان يعنى اكسيژن است ، آيا وقتى با اين ديد به عنايت و محبّت و لطف و مهربانى به انسان نظر شود ، و از اين طريق هم راه معرفت طى شود حاصل عشق به آن وجود مقدّس نمى گردد ؟! و راستى چه عالى است كلام امام صادق درباره ى عارفان و عشق آنان كه مى فرمايد :
وَالْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرَفةِ .
2 ـ تا به حال صدها و هزارها كتاب درباره ى هاضمه و كيفيّت كار دستگاه گوارش نگاشته شده است ; ولى هر سال كشفيّات جديدى در اين زمينه منتشر مى شود كه گويى با موجود جديدى رو به رو مى شويم كه در گذشته هرگز او را تجربه نكرده ايم . موضوع هميشه تازگى دارد و توجّه انسان را به خود جلب مى كند .
اگر ما جهاز هاضمه را به يك آزمايشگاه شيميايى تشبيه كنيم و مواد غذايى را كه به درون آن مى رود ، مواد خام اين آزمايشگاه بدانيم ، آن وقت حيرت مى كنيم كه عمل هضم ما تا آن اندازه كامل است ، كه هر چيز خوردنى را در دستگاه هاضمه هضم مى شود و به تحليل مى رود مگر خود معده كه دست نخورده باقى مى ماند .
ما معمولاً مقدارى غذاى متنوّع به صورت مواد خام به اين آزمايشگاه مى ريزيم و اصلاً به فكر آن نيستيم كه اين دستگاه چگونه مى چرخد ، و فعل و انفعالات شيميايى در جهاز هاضمه با اين مواد خام چه معامله اى مى كند . ما كباب ، گوشت ، گل كلم ، بقولات ، ماهى سرخ كرده ، نان و سبزيجات را خورده و همه را با چند ليوان آب فرو برده و مخلوط مى كنيم ، گاهى نيز به عنوان دارو مواد گوگردى و عصاره هاى حياتى را بلع مى كنيم ، آن وقت معده ما از ميان همه اين مواد و اغذيه ، آنچه را كه مفيد تشخيص بدهد انتخاب و آن را با مواد شيميايى كه خود توليد كرده است خمير و آسياب نموده وسپس فضولات آن را دفع مى نمايد و بقيّه را به پروتئين تبديل كرده و به مصرف تغذيه ى سلولهاى بدن مى رساند .
دستگاه گوارش از بين اغذيه ، آهك و گوگرد و يُدْ و آهن و ماده ى ديگرى را كه مفيد و لازم تشخيص بدهد جدا مى كند ، و مراقبت كامل به عمل مى آورد تا ذرّات اصلى و مفيد آن از بين نرود و به مصرف تهيّه هورمونها برسد و مواد حياتى لازم ، هميشه به مقدار كافى در دسترس باشد كه در صورت نياز به كار گرفته شود .
معده چربى و مواد ضرورى ديگر را ذخيره مى كند ، تا در صورت عدم دست رسى به غذا ، بدن از گرسنگى تلف نشود . همه ى اين اعمال انجام مى شود بدون آنكه خود انسان كوچكترين توجّهى به آن داشته باشد ، يا راجع به آن فكر كند .
ما همه اين مواد گوناگون را بدون رعايت خوبى و بدى و نياز معده ، به درون اين آزمايشگاه مى ريزيم و تنها توجّه ما اين است كه به وسيله ى خوردن رفع گرسنگى كنيم ; امّا از فعاليت و سوخت و ساز معده بى خبريم و نمى دانيم كه ، پس از آنكه غذا به معده مى رسد دوباره فعاليت از سر گرفته مى شود و مواد خام پخته و آماده براى تغذيه ى سلول ها مى شود .
بايد دانست كه تعداد سلول هاى بدن انسان به چند ميليارد مى رسد ، يعنى مقدار آن بيش از مجموع نوع بشر در روى كره ى زمين است . مواد غذايى بايد مرتّب به سلولها برسد و هر سلولى از اعضاى مختلف بدن مثل استخوان ، گوشت ، ناخن ، مو ، چشم ، دندان و امثال آن ، همان غذايى را جذب مى كند كه به كار پرورش و زندگانى آن مى خورد .
بنابراين موادى كه در اين آزمايشگاه شيميايى ، تجزيه و تركيب و تهيه مى شود ، بيش از موادى است كه آزمايشگاههاى ساخت بشر مى تواند تهيه كند !! شبكه ى ارتباطات و طريقه ى حمل و رساندن اين مواد به سلول ها به قدرى جامع و مرتّب است كه تا به حال هيچ سيستم حمل و نقلى نتوانسته است چنين نظم و انضباطى را به نمايش بگذارد .
اين آزمايشگاه عجيب ، از هنگام طفوليّت انسان ، تا حدود سن پنجاه سالگى مرتكب هيچ اشتباه فاحشى نمى شود . در حالى كه بوسيله مواد و مصالحى كه به اين آزمايشگاه مى رسد ، متجاوز از يك ميليون نوع ذرّات مختلف تهيه مى شود و غالب اين مواد نيز از نوع سموم كشنده است .
وقتى مجارى توزيع و طريق حمل و نقل مواد غذايى بدن ، بر اثر طول مدت استعمال ، فرسوده و ناهموار شود ، قدرت و توانايى بدن رو به كاهش مى رود و سنّ پيرى و كهولت فرا مى رسد .
هر سلولى كه مواد غذايى را جذب مى كند ، به وسيله ى احتراق داخلى آن را مى سوزاند و براى بدن حرارت ايجاد مى كند ، امّا به طورى كه همه مى دانيم احتراق بدون «گيرانه» صورت نمى گيرد و اوّل بايد آتش روشن شود به همين جهت طبيعت بدن ، به وسيله پاره اى تركيبات شيميايى ، احتراق توليد مى كند كه مواد غذايى را در سلولها مى سوزاند و اكسيژن و هيدروژن و اسيد كربونيك آن را تجزيه مى نمايد و بدين وسيله گرماى بدن را تأمين مى كند ، و چنانكه در مورد آتش معمولى ديده مى شود بخار آب و اسيد كربونيك از آن جدا مى شود .
اسيد كربونيك خون را به ريه ها مى رساند و بر اثر دفع آن تنفّس كه اساس زندگى انسان است ايجاد مى شود . بدن انسان در هر روز معادل يك كيلو اسيد كربونيك توليد مى كند و با طرز معجزه آسايى آن را دفع مى كند .
در موقع هجوم ميكروب امراض اين آزمايشگاه عجيب ، لشكرى مجهّز و آماده دارد كه با آن به مبارزه برمى خيزد و بيشتر ، آن را منكوب مى نمايد و انسان را از مرگ يا بيمارى هاى خطرناك نجات مى دهد .
همه اين قضايا با ترتيب و نظم كامل انجام مى گيرد و چنانكه مشهود است ترتيب و نظم هميشه برخلاف تصادف و اتّفاق است .
در اين جاست كه حضرت سيدالشهداء رهبر آزادگان حضرت حسين (عليه السلام) در بيابان عرفات در دعاى معروفش فرياد برمى آورد :
عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ .
جداً كور باد چشمى كه تو را نمى بيند .
به هر روى اين هم راز ديگرى از گوشه ى بسيار كوچك و ناچيز و پنهان ، از اسرار و شگفتى هاى آفرينش توجّه به اين حقيقت و ساير حقايقى كه سرچشمه ى همه ى آنها براى برپايى حيات انسان و قرار گرفتن در راه توحيد خداست كه هرگز دل متوجّهى نمى تواند خالى از عشق به او بماند . چگونه انسان پس از يافتن حقيقت و اينكه هر خيرى دارد ، يا به هر خيرى نيازمند است از او و تأمين كننده اش اوست ، مى تواند خالى از عشق او بماند ؟ آرى معرفت عارفان كه در رأس آنان انبيا و امامان بودند ; تمام موجوديّت آنان را نسبت به حضرت او تبديل به عشق كرده بود ، و حرارت اين عشق آنان را در راه او كامل ترين عبادت و قبول هر نوع رنج و مصيبت واداشته است .
هركه كند روى طلب سوى او *** قبله ذرات شود كوى او
عشق كه بازار بتان جاى اوست *** سلسله بر سلسله سوداى اوست
گرمى عشاق خراب ات عشق *** آتش دلهاى كباب است عشق
عشق نه وسواس بود نى غرض *** عشق نه جوهر بود و نى عرض
گفت به مجنون صنمى در دمشق *** كى شده مستغرق درياى عشق
عشق چه و مرتبه عشق چيست *** عاشق و معشوق در اين پرده كيست
عاشق يك رنگ حقيقت شناس *** گفت كه اى محو اميد و هراس
نيست در اين پرده به جز عشق كس *** اول و آخر همه عشق است و بس
عاشق و معشوق زيك مصدرند *** شاهد عينيت يكديگرند
عشق مجازى به حقيقت قوى است *** جذبه صورت كشش معنوى است
آتش عشق از من ديوانه پرس *** كوكبه شمع زپروانه پرس
عشق به هر سينه كه كاوش كند *** خون دل از ديده تراوش كند
عشق كجا راحت و آسودگى *** عشق كجا دامن آلودگى
گر تو در اين مرحله آسوده اى *** عاشق آسايش خود بوده اى
عشق همه عجز و نياز است و بس *** عشق همه سوز و گداز است و بس
گرم ره عشق در آتش خوش است *** نقد روان صافى بى غش خوش است
آتش عشق از تو گدازد تو ر *** صافتر از آينه سازد تو را
ما كه در اين آتش سوزنده ايم *** كشته عشقيم و به او زنده ايم
عشق كز آن مزرع جان روشن است *** يك شررش آتش صد خرمن است
آب خضر گرچه زجان خوشتر است *** چاشنى عشق از آن خوشتر است
لوح دل از اشك ندامت بشوى *** راه ملامت زسلامت بپوى
اهل ملامت كه سلامت روند *** راه سلامت به ملامت روند
عشق و شكايت زملامت كه چه *** عاشقى و زهد و سلامت كه چه
معرفت ، حقيقى است كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى تحت عنوان علم ، فقه ، عرفان ، بصيرت از آن ياد شده است . آيين الهى قدر هركس را در دنيا و آخرت برابر با معرفت او به حقايق مى داند . از امام حسين (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود :
المعروف بقدر المعرفة .
و در قرآن كريم آمده است : دانشمندان به درجاتى از ديگران برترند ، و اهميّت هر دانشى بستگى به موضوع آن دارد ، و چه موضوعى برتر و بالاتر از توحيد است ؟ و آنان كه در اين وادى كسب معرفت كرده اند عاشقان واقعى اند . و در پرتو اين عشق به والاترين مقام انسانيّت رسيده و وجود آنان براى جهان و انسان بهترين منبع بركت شده است .
منبع: http://erfan.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}