اي جهان را به جاي جم و قباد
شاعر : فرخي سيستاني
ملک با راي تو قرار گرفت |
|
اي جهان را به جاي جم و قباد |
کارهاي جهان به کام تو گشت |
|
بخت در پيش تو به پا استاد |
نه شگفت ار ز فر دولت تو |
|
گفتگوي تو در جهان افتاد |
تا به شاهي نشستي از پي تو |
|
رويد از شوره پيش تو شمشاد |
خلق را قبله گشت خانهي تو |
|
هفت کشور هميشود هفتاد |
پدر پيشبين تو به تو شاه |
|
همچو زين پيش خانهي نوشاد |
ملک چون کشت گشت و تو باران |
|
بس قوي کرد ملک را بنياد |
چاکرانند بر در تو کنون |
|
اين جهان چون عروس و تو داماد |
از پي تهنيت خليفه به تو |
|
برتر از طوس نوذر و کشواد |
اي اميري که در زمانهي تو |
|
بفرستد کس، ار بنفرستاد |
کف به رادي گشاده، چشم به مهر |
|
نيست شد نام ز فتي و بيداد |
زائر از تو به خرمي و طرب |
|
دست دادت خداي با کف راد |
تخت شاهي و پادشاهي و ملک |
|
درم از تو به ناله و فرياد |
چون پدر کامکار باش که تو |
|
بر تو و بر زمانه فرخ باد |
ماه خرداد بر تو فرخ باد |
|
پدر ديگري به رسم و نهاد |
هرکه بود از يمين دولت شاد |
|
آفرين باد بر مه خرداد |
هرکه او حق نعمتش بشناخت |
|
دل به مهر جمال ملت داد |
طاعت آن ملک به جا آورد |
|
مير ما را نويد خدمت داد |
وقت رفتن ملک به مير سپرد |
|
هر که او دل بر اين امير نهاد |
گفت بر تخت مملکت بنشين |
|
لشکر خويش و بنده و آزاد |
هرچه ويران شد از تغافل من |
|
تا به تو نام من بماند ياد |
اينت نيکو وصيت و فرمان |
|
جهد کن تا مگر کني آباد |
اگر آن شاه جاودانه نزيست |
|
ايزد آن شاه را بيامرزاد |
گل بخندد ز ياد اين بر سنگ |
|
اين خداوند جاودانه زياد |
انده او دل گشاده ببست |
|
آب گردد ز درد آن پولاد |
شمع داريم و شمع پيش نهيم |
|
رامش مير بستهها بگشاد |
گر برفت آن ملک، به ما بگذاشت |
|
گر بکشت آن چراغ ما را باد |
سخت خوب آيد اين دو بيت مرا |
|
پادشاهي کريم و پاکنژاد |
«پادشاهي گذشت پاکنژاد |
|
که شنيدم ز شاعري استاد: |
«برگذشته همه جهان غمگين |
|
پادشاهي نشست فرخزاد» |
«گر چراغي ز ما گرفت جهان |
|
وز نشسته همه جهان دلشاد» |
اي خداوند خسروان جهان |
|
باز شمعي به پيش ما بنهاد» |
|
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}