خواهرخواندگی پیمان همکاری بلندمدت و رسمی دو شهر است.
 
چکیده
امروزه شهروندان ابزار و امکاناتی در اختیار دارند تا به وسیله آن ایده‌ها، نوآوری‌ها، دانش و راه‌حل‌های محلی را بر یک پایه جهانی به مشارکت بگذارند. شهرهای جهان با فهرست طویلی از تهدیدهای مشترک مواجه‌اند که نشان می‌دهد جوامع فقیر و ثروتمند باید به دنبال یافتن زمینه‌های مشترک برای دست‌یابی به راه‌حل‌های مشترک باشند. نقش بین‌المللی و جدید شهرها، یافتن همین زمینه‌های مشترک برای ساختن پلی میان شهرها و شهروندان و ایجاد همکاری، اتحاد، هم‌بستگی و تفاهمی دوجانبه است.

تعداد کلمات: 2620 / تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه
 

مقدمه

مسئولان محلی شهرها با توجه به قابلیت و استعدادشان، به عنوان بازوان حاکمیت در جهت کاهش تصدی‌گری دولت، عهده‌دار ایفای این نقش هستند؛ زیرا مفهوم «مردم»[1] معنی گذشته خود را از دست داده و با مفهوم «شهروند»[2] که در مرکز توجه سیاست‌های محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی قرار دارد، جای‌گزین شده است.
پیمان خواهرخواندگی نیز رابطه‌ای دوستانه و هدفمند است که در این راستا و به منظور تبادل اطلاعات، تجارب و توسعه مناسبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، شهری، فنی و سیاسی میان یک جامعه شهری با جامعه شهری مشابه خارجی برقرار می‌شود. در اروپا این پیوند را «شهرهای دوقلو» و در آمریکا آن را «خواهرخواندگی» می‌نامند؛ در شوروی سابق هم به این پیوند «برادر‌خواندگی» می‌گفتند.
خواهرخواندگی پیمان همکاری بلندمدت و رسمی دو شهر است که بین شهرداران دو شهر برای ایجاد هم‌بستگی و اتحاد بیشتر انسانی و فرهنگی منعقد می‌شود. علی‌رغم اینکه شهرهای شبکه‌ای، نتیجه شبکه جهانی معاصرند، ولی این مفهوم ریشه و ردپایی در صدها سال قبل داشته است. تاریخچه خواهرخواندگی و سابقه این پیوند، به پایان جنگ‌جهانی دوم در سال ۱۹۴۵م. برمی‌گردد که در آن برهه برای نخستین‌بار بین شهرهای کشورهای اروپایی منعقد شد. مدتی بعد و در سال ۱۹۵۶م. آیزنهاور آمریکایی در معرفی برنامه خود مبنی بر ارتباط «مردم با مردم» بر شکل‌گیری پیمان خواهرخواندگی بین شهرهای آمریکا با دیگر شهرهای جهان تاکید کرد و بدین ترتیب حرکتی جهانی برای گسترش این پیوندها آغاز شد. هدف وی از گسترش طرح پیمان خواهرخواندگی شهرها، به تلاش واداشتن افراد و سازماندهی گروه‌های مختلف جامعه برای کاهش درگیری‌ها در سطح جهان و منطقه بود، چراکه در تصورات جهانی ارتباط عاطفی دو خواهر حتی در شرایط اختلافات و درگیری‌های خانوادگی نیز همچنان تداوم یافته و موجبات آشتی طرفین را فراهم می‌آورد.

هم‌اکنون شهرهای خواهرخوانده با خواهرشهرها، شبکه غیر انتفاعی و غیر دولتی گسترده‌ای از شهروندان و همکاران بین‌المللی را تشکیل می‌دهند و بیش از ۲۴۰۰ رابطه خواهرخواندگی رسمی بین شهرهای جهان وجود دارد. در اروپا به این‌گونه شهرها، شهرهای دوقلو یا شهرهای دوستی نیز می‌گویند؛ در آمریکای شمالی و استرالیا از همین اصطلاح (شهر خواهر) استفاده می‌شود. در یک جمله می‌توان گفت که پیمان خواهرخواندگی باعث رشد و توسعه پایدار شهرها و تعاملات فرهنگی آن‌ها می‌شود. اهداف خواهر‌خواندگی را می‌توان به شرح زیر بیان داشت:
حرکت در مسیر دو رخداد مهم جهانی، «شهری شدن جهان» و «ظهور شهرهای جهانی»؛
تکیه بر مشارکت آگاهانه شهروندان و به‌ویژه تشکل‌های غیر دولتی و داوطلب؛
حرکت در مسیر تحقق سیاست تمرکززدایی و ایجاد مردم‌سالاری و مدیریت هماهنگ شهری؛
آموزش مستمر و جریان نوآوری و درک مطالبات نوین اجتماعی و به‌کارگیری دستاوردهای جدید جهان در ایجاد شهرهای دانش‌محور؛
تسهیل اشتراک فناورانه و دانش، و اتصال به مراکز پژوهشی و تحقیق طرفین؛
ایجاد فرصت‌های مناسب برای سرمایه‌گذاران داخلی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های سرمایه‌گذاران خارجی در راستای پایداری و شکوفایی شهر؛
بسط و گسترش رابطه میان بازارهای جدید و خطوط تولیدی و تقلیل هزینه‌های تحقیق و جستجو در معاملات تجاری؛
ایجاد فرصت‌های گردشگری و تعاملات خلاق فرهنگی در راستای معرفی همه‌جانبه شهر در عرصه بین‌المللی؛
افزایش شهرت و ارتقاء شخصیت فرامرزی برای هردو شهر.
خواهرخواندگی را می‌توان با توجه فرآیندهای زیر به سرانجام رساند:
۱، وجود تشابهات هویتی، اقتصادی، تاریخی، جغرافیایی، زبانی، اعتقادی و باورهای دینی بین دو شهر؛
۲، ایجاد تعاملات فرهنگی، ورزشی، هنری، ادبی، تجاری و اجرای رویدادهای مشترک در راستای شناخت هرچه بهتر طرفین؛
٣. حمایت و مشارکت دپارتمان‌های مختلف شهری، از جمله شوراهای شهر و بنگاه‌های اقتصادی، فنی، اجتماعی، تشکل‌های مردم نهاد و تشکیل کمیته‌های ویژه؛
۴. تبادل هیئت‌های رسمی؛
۵. گذر از مجاری قانونی طرفین جهت اخذ مجوزهای لازم.

 

 تبادل تفاهم‌نامه و تحقق پیمان خواهرخواندگی با حضور شهرداران دو شهر نحوه خواهرخواندگی شهرها از طرق مختلفی صورت می‌گیرد؛ گاهی شهرداران دو شهر همدیگر را ملاقات کرده و با همدیگر آشنا می‌شوند و پس از آن مقدمات آشنایی و خواهرخواندگی شهرهای خود را فراهم می‌آوردند. در موارد دیگر گروه یا افرادی از اجتماعی محلات، تجار یا اعضای انجمن‌های قومی، جریان امور را به دست می‌گیرند و کمیته خواهرخواندگی ایجاد می‌کنند و سپس از رهبران منتخب خود می‌خواهند همکاری رسمی بین دو کشور صورت گیرد. بعضی از این شهرها نیز به علت هم‌نام بودن، یا مراسم آیینی مشابه با یکدیگر خواهرخوانده می‌شوند و در یک کلام، یک گفتمان و یا انگیزه‌ای مشترک دو شهر را به سمت‌و‌سوی خواهرخواندگی سوق خواهد داد.
بهتر است شهرهایی با یکدیگر روابط خواهرخواندگی داشته باشند که از نظر مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، جغرافیایی، جمعیتی و نظایر آن، گرایشات و منافع مشترک داشته باشند؛ هرچند گاهی مشاهده شده که قطب‌های متضاد نیز با یکدیگر همکاری‌های موفقی داشته‌اند.
در اغلب موارد تفاهم‌نامه‌های خواهرخواندگی بین شهردارانی که شهرهایشان وجوه تشابه و هم‌سان در زمینه‌های تمدنی و هویتی، تاریخی، فرهنگی و نظایر آن داشته منعقد گردیده تا از توانمندی‌های همدیگر برای پیش‌برد اهداف خاص تخصصی، علمی، فنی، گردشگری و نظایر آن استفاده نموده و با اعزام گروه‌های کارشناسی از تجربیات یکدیگر بهره‌مند گردند.

می‌توان اذعان نمود که هر شهر «جهان‌اولی» در دلِ خود یک شهر جهان‌سومی دارد که با مشکلاتی نظیر آلودگی‌های زیست‌محیطی، ناهنجاری‌های اجتماعی، بیکاری، ازدحام جمعیت، سوء تغذیه، بیماری و مرگ‌و‌میر کودکان دست‌به‌گریبان است. هزاران سال است که شهرها کانون تمدن و فرهنگ، تعامل اجتماعی و دانشی انسان‌ها و جایگاه بالندگی شهرنشینی هستند. در دهه‌های پایانی قرن بیستم، دو رخداد مهم و جهانی «شهری شدن جهان»، و «ظهور شهرهای جهانی» در سال‌نامه حیات بشری رقم خورد و کلان‌شهرها برای کسب جایگاه رفیع خود در فرآیند جهانی‌شدن و زنده ماندن در برابر تحولات پرشتاب قرن بیست‌ویکم، راهی جز تکیه بر مشارکت آگاهانه شهروندان و به‌ویژه تشکل‌های غیر دولتی و مردم نهاد ندارند. فرآیندی که در آن، شهروندان با سهیم شدن در تصمیماتِ اثرگذار بر زندگی خود و جامعه شهری و با درک حقوق شهروندی و با شناخت و فهم از مسئولیت‌پذیری جمعی و گروهی، هزینه‌های اداره شهر را کاهش داده و بر توانایی‌های مدیریت کلان‌شهر خواهند افزود، و این بدان معنی است که مدیریت کلان‌شهرها بر محور سیاستِ تمرکززدایی و ایجاد مشارکت در مدیریت امکان‌پذیر است.
تمرکززدایی و معطوف شدن به انرژی پایان‌ناپذیر شهروندان و ‌پذیرش نهادهای غیر دولتی به عنوان شریک و نه رقیب از جمله استراتژی‌های ضروری و انکارناپذیری برای مدیریت شهری در آینده می‌باشد؛ مضافاً آموزش مستمر و جریان نوآوری باز و به‌کارگیری دستاوردهای نوینِ جهان در ایجاد شهرهای خلاق و دانش‌محور اجتناب‌ناپذیر است، که خواهرخواندگی یکی از مهم‌ترین ابزارهای نیل به این هدف به شمار می‌رود.
 

حوزه فعالیت خواهرخوانده‌ها

زلینسکی[3] (۱۹۹۱م.) بر این باور بود که گزینش خواهرشهری، نمی‌تواند از روی حادثه و بدون مطالعه باشد، بلکه در این ارتباط تعدادی معیار به عنوان پیش‌شرط برقراری روابط خواهرشهری وجود دارد که این معیارها شامل ارتباطات تاریخی، شراکت اقتصادی، فرهنگی، بازآفرینی، ارتباطات ایدئولوژیکی (مانند اسامی مکان‌های مشابه یا ماهوی) و هم‌چنین وجود اختلافات مکانی و فاصله‌ای می‌باشد. در این ارتباط کریرات آل[4] (۱۹۹۶م) و راماسامی[5] و کرامر[6] (۱۹۹۸م) بر این باور هستند که نخستین انگیزش برای روابط پایدار خواهرشهری، درک فرهنگی و دوستی بین شهرهاست و برنامه‌های آن‌ها شامل نوع منحصر‌به‌فردی از همکاری و مشارکت در سه بخش اصلی یک جامعه زنده و پویا، یعنی حکومت محلی، تجارت و بخش‌های خصوصی می‌شود. این برنامه‌ها بیش از هر برنامه بین‌المللی دیگر، دربرگیرنده فعالیت‌ها و پروژه‌ها و تبادلات متنوع و گسترده است. تقریباً هر نوع فعالیتی که در یک اجتماع انجام می‌شود، برای مثال بهداشت و مراقبت‌های پزشکی محیط‌زیست، هنر، آموزش، توسعه اقتصادی و تجاری، امنیت عمومی، مباحث فرهنگی و آموزش‌های شهری، جوانان و نظایر آن می‌توانند موضوع یکی از پروژه‌های مشترک شهرهای خواهرخوانده باشند.
برای داشتن روابط خواهرخواندگی موفق، شرایط و مسائلی باید رعایت شوند که از جمله آن‌ها می‌توان به حمایت و مشارکت شوراهای شهر، تشکیل کمیته‌های ویژه، مشارکت مستقیم دپارتمان‌های شهری مختلف، توجه به تفاوت‌های فرهنگی بین دو جامعه برای جلوگیری از برخوردهای فرهنگی جدی، برگزاری سمینارهای بین فرهنگی و تعریف اهداف واضح برای روابط و همکاری‌ها و نیز توسعه دیپلماسی اشاره کرد.
 

پیوندهای خواهرشهری در ارتباط با مفاهیم جهانی‌شدن

فرآیندهای جهانی‌شدن و افزایش تقابلات بین شهرها باعث به وجود آمدن یک سیستم و شبکه شهری جدید شده که در آن، شهرها در عین حال که با هم در رقابت‌اند، مکمل هم نیز می‌باشند. شبکه شهرها، مانند شهرهای جهانی و یا خواهرشهرها را می‌توان نمونه‌های خوبی از نظام شهری همکار در سطوح جهانی و منطقه‌ای دانست. این شهرها در کشورهای مختلف خواهان مشارکت و تبادل فرهنگ و تجربیات در این شبکه‌های شهری هستند تا فضاهای مشترکی را بین خود به وجود آورده و آن را توسعه دهند. عمده‌ترین قراردادهایی که در سطح جهانی در ارتباط بین شهرها وجود دارد، قراردادهایی با عنوان پیوندهای خواهرشهری است.
ارزیابی نقش شبکه‌های شهری به وسیله ابزارهای جنبش خواهرشهری است، که می‌تواند باعث مشارکت و همکاری در شهر از کشورهای متفاوت بر مبنای درک متقابل فرهنگی و اجتماعی شود. در مسیر جهانی‌شدن که به معنای یک‌پارچگی جهان در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، شهرهای بیشتری عامل تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را دارا می‌باشند. شهرها مظهر تداعی و تجسم این تغییرات گسترده‌اند. جهانی‌شدن ابتدا در شهرها رخ می‌دهد و شهرها مظهر تجسم جهانی‌شدن بوده و آن را منعکس می‌کنند. فرآیندهای جهانی منجر به تغییر شهرها شده و می‌شود و شهرها نیز این تغییرات را در خود هضم می‌کنند و به آن موقعیت می‌بخشند.
قرن بیست‌ویکم، قرنی شهری به حساب می‌آید که در آن شهرنشین‌های دنیا، بخشی از شبکه جهانی را تشکیل می‌دهند که همه این مجموعه‌های عظیم انسانی، خصوصیات و ویژگی‌های مشترکی دارند. آن‌ها نمونه‌های شبکه‌سازی جهانی‌اند که به‌رغم وجود موانعی چون مسافت‌های چند‌صد کیلومتری، در آن‌ها مبادله کالا، خدمات، اطلاعات و دانش صورت می‌گیرد. شبکه شهری جهانی عبارت است از مجموعه شهرهای وابسته به یکدیگر که ساختار سکونت‌گاهی یک ناحیه، منطقه، سرزمین و جهان را پدید می‌آورند. نظام شهری، تنها محدود به ساخت کالبدی و فیزیکی نیست، بلکه جریان‌های سرمایه، عوامل تولید، ایده‌ها، اطلاعات و نوآوری‌ها را نیز شامل می‌شود؛ از این رو نظام‌های بازی هستند که دائماً خود را با تغییرات ساختاری شهرها و ارتباطات خارجی آن‌ها انطباق می‌دهند. ارتباطات خواهرشهری در دنیا مصداق بارزی از این نظام‌های شهری باز هستند که با پرورش تفاهم، همکاری و دوستی، به دنبال تبادل جریان‌های سرمایه، آموزش، فناوری، تولید، فرهنگ و نظایر آن هستند.

 
شهرها چنان‌که بسیاری از کارشناسان اذعان می‌کنند، به طور فزاینده‌ای در یک سامانه درحال جهانی‌شدن بین‌المللی درگیر شده‌اند که در آن شهرها برای بقا باید رقابتی موفقیت‌آمیز داشته باشند.
هِنری لوفور[7] در کتاب معروف «عدالت اجتماعی و شهر» دیوید ‌هاروی[8] بیان می‌دارد که بایستی شهرها بر اثر توسعه نیازهای جمعیت خود تا حدی عملکرد تجاری خود را بسط، و توسعه‌دهنده روابط خواهرشهری با توجه به تجربیات جهانی، ضمن برقراری روابطی رقابتی در نظام شهری جهانی، توانسته پاسخ‌گویی مناسب برای رفع نیازهای فزاینده جمعیت باشد؛ ضمن آنکه با توسعه روابط شهر به شهر، به پیوند اقتصاد و فرهنگ محلی با جهانی کمک‌شایانی کرده است.
برنامه‌ریزان شهری، شهر را همانند موجودی زنده، حیات‌بخش، فعال و زاییده نیازهای اجتماعی انسان‌ها می‌دانند که نیازمند ارتباط مداوم با هم‌نوعان خود بوده و در آن اقتصاد شهری، جمعیت شهری، فرهنگ شهری، کارآمدی شهری، نوآوری شهری و نظایر آن واژه‌های هستند که معنای پیوند و ارتباطی ناگسستنی با هم دارند. افلاطون فیلسوف یونانی در این زمینه، چهار صفت را لازمه جهش یک شهر به کمال عنوان می‌کند که مهم‌ترین آن‌ها را «تدبیر» می‌داند. معنای تدبیر در این گفته، سازماندهی داخلی یک شهر با سایر شهرها و حسن رابطه با شهرهای دیگر عنوان شده است. شهرهای مختلف جهان برای رسیدن به اهداف تعیین‌شده خود، سیاست‌های شهری مختلفی را پایه‌ریزی می‌کنند. این سیاست‌های کلان تلاشی است برای انتظام، کنترل و مدیریت نیروهای شکل‌دهنده نواحی و مناطق شهری.

به هر حال فرآیند جهانی‌شدن نه تنها موجب به وجود آمدن شبکه شهرهای جهانی در اصطلاح اقتصادی شده است، بلکه این فرآیند باعث به وجود آمدن انواع دیگر شبکه‌ها همانند سازمان‌های عام‌المنفعه نظیر اتحادیه بین‌المللی حکومت‌های محلی،[9] اتحادیه جهانی انجمن بین‌المللی و حکومت‌های محلی،[10] سازمان میراث شهرهای جهانی[11] نیز شده است. جنبش خواهرشهری در راستای درک متقابل و گفتمان مشترک، یک گام رو به جلو در روابط بین‌المللی شهرها در سطح شهرداری‌ها بر مبنای احترام به اعتقادات مذهبی آداب و رسوم و فرهنگ‌های یکدیگر و با هدف تولید باورها و هنجارهای مشترک می‌باشد و باعث ارتقای جایگاه نهادهای محلی، توسعه پایدار شهرها، برهم‌کنش‌های موثر اجتماعی و فرهنگی، افزایش ارزش‌ها و علایق مشترک بین شهرهای خواهرخوانده و بسط و توسعه اقتدار و تثبیت صلح پایدار منطقه‌ای و جهانی می‌گردد.

در این فصل ضمن بیان کلیات مورد نیاز برای تبیین دیپلماسی شهری، تلاش شد تا مختصات عمومی فضای هزاره جدید در قالب مفاهیم نوینی همچون دیپلماسی، قدرت نرم، ملاحظات تجاری - اقتصادی، حکم‌رانی جهانی، جهانی‌شدن و جهانی‌سازی تشریح گردد. مفروض بنیادین نوشتار این است که در عصر حاضر کشورها نمی‌توانند خود و هویت مشترک مردمان خویش را جدا از سرنوشت سایردولت‌ها، تمدن‌ها و فرهنگ‌ها رقم زنند. چنان‌چه پذیرفته شود که در مناسبات جهانی‌شده امروز می‌توان فعالانه مشارکت جدی با سایر حوزه‌های تمدنی داشت، اولویت راهبردی مدیریت شهری در گرو مطالعه عمیق فرایندهای جهانی‌شدن در قالب همکاری‌های تنگاتنگ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است. از یک‌سو مشارکت فعالانه مدیریت شهری برای ارتقای منافع ملی در عرصه‌های منطقه‌ای، یک ضرورت تعیین‌کننده بوده و از سوی دیگر مدیریت شهری به عنوان تسهیل‌کننده دیپلماسی عمومی، می‌تواند جمهوری اسلامی ایران را در کوتاه‌مدت و میان‌مدت از آسیب‌های جاری جهانی‌سازی به روایت قدرت‌های سلطه‌جو مصون بدارد. در بلندمدت و با فرض ایجاد ساختارهای منسجم اجتماعی، فرهنگی، تجاری و اقتصادی می‌توان شاهد مراودات حداکثری با قدرت‌های برتر دنیا شد. این موضوع در شرایط کنونی یک آرمان است، ولی می‌توان آن را به عنوان یک راه‌برد بلند‌مدت منظور کرد که طی آن جمهوری اسلامی ایران می‌تواند هم آسیب‌پذیری فرهنگی، تجاری و اقتصادی خود را به حداقل رسانده و هم قدرت‌های برتر جهانی آن را به عنوان یک بازیگر غیر قابل انکار مدنظر قرار دهند. بدیهی است که پرداختن به مفاهیمی همانند حکم‌رانی جهانی به معنای ادغام هویتی ایران در سازوکارهای فعلی نظم جهانی نیست، بلکه تقارن فضا و مکان ایجاب می‌نماید که نوعی هم‌اندیشی و اتحاد جهانی برای حل مسائل مشترک به عنوان چاره‌جویی انجام گیرد. قطعاً این اتحاد جهانی در گرو فهم شرایط هزاره جدید و جهانی‌شدن از پایین می‌باشد که متعاقباً می‌تواند این موضوع خود، به شکل‌گیری شرایط متعادل‌تری میان دولت - ملت‌ها کمک نماید.

از سوی دیگر نباید از این موضوع غفلت کرد که شرط حضور سازنده در عرصه جهانی‌شدن قوام و استغنای درونی - فرهنگی کشورها یا به زبان علمی، برخورداری یک جامعه از توانمندی‌های قدرت‌نرم است. به همان میزان که قدرت‌نرم یک جامعه مدنی بر بنیاد ارزش‌ها و هنجارهای هویتیِ آن سرزمین تثبیت شده و انسجام، هم‌بستگی و وفاق اجتماعی بالاتری را شامل گردد، بی‌شک این موضوع توانایی آن کشور را در عرصه دیپلماسی ارتقا خواهد داد. به بیان دیگر سرمایه اجتماعی بالا موجب ارتقای هم‌بستگی ملی گردیده و خودبه‌خود اقتدار در مراودات بیرونی را نشان خواهد داد. برعکس به همان میزان که یک جامعه از غنای درونی محروم باشد، ورود به فضای پرماجرای جهانی‌شدن می‌تواند به عنوان یک تهدید خود را نشان دهد. در این خصوص، دیپلماسی مقتدرانه و کارآمد، ریشه در غنای فرهنگی جوامع و به تبع آن حضور و بروز ارتباطات سازنده با همسایگان با واحدهای سیاسی در یک قلمرو مشخص یا منطقه‌ای معلوم خواهد شد. با تقویت منطقه‌گرایی با مفروضات فوق می‌توان امیدوار بود که در بلندمدت، فرآیندهای جهانی‌سازی را در پرتو همکاری‌های دسته‌جمعی کشورهای یک قلمروِ مشخص تحت‌تأثیر قرار داد.


منبع: کتاب دیپلماسی شهری، نوشته مهدی جمالی‌نژاد، نشر آرما، 1392.

[1] . People.

[2] . Citizen.

[3] . zelinsky.

[4] . Cremuer et al.

[5] . Runnsauny.

[6] . Kramer.

[7] . Henri lefebvre.                              

[8] . David Harvey.                                 

[9] . International Union of Cities and Local Authority.

[10] . World Alliance of International Associations of Cities and Local Authority.

[11] . Organization of World Heritage Cities.