قلندریه و خاکساریه
قلندران فرقه ای از صوفیان بودند که در راه عدالت و مساوات مبارزه می کردند و دست از جان و جهان شسته و در رهگذر آسیب ها نشسته بودند. از سوی دیگر فرقه ای به نام خاکساریه در میان صوفیان وجود دارد. این فرقه یکی از با اهمیت ترین سلسله های صوفیه محسوب می شود. در این پژوهش به معرفی اجمالی این دو فرقه خواهیم پرداخت.
چکیده
قلندران فرقه ای از صوفیان بودند که در راه عدالت و مساوات مبارزه می کردند و دست از جان و جهان شسته و در رهگذر آسیب ها نشسته بودند. از سوی دیگر فرقه ای به نام خاکساریه در میان صوفیان وجود دارد. این فرقه یکی از با اهمیت ترین سلسله های صوفیه محسوب می شود. در این پژوهش به معرفی اجمالی این دو فرقه خواهیم پرداخت.
تعدادکلمات: 1415 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
قلندران فرقه ای از صوفیان بودند که در راه عدالت و مساوات مبارزه می کردند و دست از جان و جهان شسته و در رهگذر آسیب ها نشسته بودند. از سوی دیگر فرقه ای به نام خاکساریه در میان صوفیان وجود دارد. این فرقه یکی از با اهمیت ترین سلسله های صوفیه محسوب می شود. در این پژوهش به معرفی اجمالی این دو فرقه خواهیم پرداخت.
تعدادکلمات: 1415 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
نویسنده: سمیه خلیلی
قلندریان
فرقه قلندریه ادامه دهندهی ملامتیان می باشند زیرا سنت اهل ملامت به وسیلهی قلندران ادامه یافت که لباس عیاران و سربازان میپوشیدند و یا به طور کلی عریان و با موی سترده حرکت میکردند تا تخریب ظاهر مانع از آن باشد که آنها به عنوان عارف، صوفی یا فتی مورد تکریم و تحسین خلق باشند.
معنای واژه قلندر:
قلندر یکی از واژه های ناشناخته زبان فارسی است. بیشتر کاربرد آن در آثار رمزی آیین عشق دیده می شود. در این آثار معمولاً از واژه هایی استفاده می شود که هویت آنها برای مردم معمولی شناخته نیست. بنابراین از ریشه این واژه آگاهی در دست نیست. آقای شفیعی کدکنی با استدلالی که می کند بر این باور است که در آغاز قلندر نام مکان بوده است. بعداً از آن اراده نام اشخاص کردند، از این قرار:
« قلندر: محلی است که افراد ساکن در آنجا دارای ویژگی های خاصی بوده اند، از جمله در به زیر پای نهادن عرف و عادت های رایج در محیط جامعه و شکستن حرمت بسیاری از ارزش های مسلط بر زندگی روزمره مردمان از خود بی باکی نشان می داده اند و چنین مردمانی را به مناسبت محل اجتماع و زندگی ایشان، در آغاز قلندری « منسوب به محل قلندر» می گفته اند و تا حدود عصر عطار افراد را قلندری و محل سکونت ایشان را قلندر می نامیده اند بعدها بر اثر تحولی که در کلمه پیدا شده است به تدریج این افراد را نیز قلندر خوانده اند.»
فرقه قلندریه ادامه دهندهی ملامتیان می باشند زیرا سنت اهل ملامت به وسیلهی قلندران ادامه یافت که لباس عیاران و سربازان میپوشیدند و یا به طور کلی عریان و با موی سترده حرکت میکردند تا تخریب ظاهر مانع از آن باشد که آنها به عنوان عارف، صوفی یا فتی مورد تکریم و تحسین خلق باشند.
معنای واژه قلندر:
قلندر یکی از واژه های ناشناخته زبان فارسی است. بیشتر کاربرد آن در آثار رمزی آیین عشق دیده می شود. در این آثار معمولاً از واژه هایی استفاده می شود که هویت آنها برای مردم معمولی شناخته نیست. بنابراین از ریشه این واژه آگاهی در دست نیست. آقای شفیعی کدکنی با استدلالی که می کند بر این باور است که در آغاز قلندر نام مکان بوده است. بعداً از آن اراده نام اشخاص کردند، از این قرار:
« قلندر: محلی است که افراد ساکن در آنجا دارای ویژگی های خاصی بوده اند، از جمله در به زیر پای نهادن عرف و عادت های رایج در محیط جامعه و شکستن حرمت بسیاری از ارزش های مسلط بر زندگی روزمره مردمان از خود بی باکی نشان می داده اند و چنین مردمانی را به مناسبت محل اجتماع و زندگی ایشان، در آغاز قلندری « منسوب به محل قلندر» می گفته اند و تا حدود عصر عطار افراد را قلندری و محل سکونت ایشان را قلندر می نامیده اند بعدها بر اثر تحولی که در کلمه پیدا شده است به تدریج این افراد را نیز قلندر خوانده اند.»
ویژگی های این فرقه:
● به طرز تلقی و داوری خلق اعتنایی نداشتند و به احوال نفس و مراقبت آن میپرداختند.
● اساس طریقت تفکر قلندریان ← ترک تعلق و حتی ترک هرگونه تقید به آداب و رسوم جاری
● بیتعلقی آنها را به سیاحت دائم آنها را به نوعی دورهگردی و گدایی میکشانید ← عنوان درویش و فتی در حق عوام صوفیه از اینجا ناشی میشود.
● به گفتهی نویسنده ظاهراً بعید نیست بقایایی از درویشان و دورهگردان مانوی و بودایی که قبل از اسلام در عراق و خراسان و ماوراء النهر بودند نیز در این جریان جذب شده باشند.
● ویژگی دیگر قلندریان:
اجتناب از هر آنچه رنگ تعلق پذیرد ← شیوهی معیشت قلندریان بیشتر رنگ حیات رند ملاتی داشته تا رنگ زندگی صوفی اهل پرهیز و بیاعتبار بودن دستگاه مشایخ نزد آنان.
دو فرقه قلندریه:
جولقی ← این طبقه امثال قلندران قونیه بودند که به این نام خوانده میشده است و حاکی از ارتباط قلندریان و فتیان میباشد.
فرقه حیدریه ← منسوب به قطبالدین حیدرزاوهیی (متوفی 618)
یکی از دلایل جدا شدن قلندریه از صوفیه ← به دلیل نساخته بودن حیات قلندریه با طرز تفکر صوفیه که از اوراد و اذکار و چلّه و خانقاه در طول زمان برای خود آدابی ساخته بودند.
● اساس طریقت تفکر قلندریان ← ترک تعلق و حتی ترک هرگونه تقید به آداب و رسوم جاری
● بیتعلقی آنها را به سیاحت دائم آنها را به نوعی دورهگردی و گدایی میکشانید ← عنوان درویش و فتی در حق عوام صوفیه از اینجا ناشی میشود.
● به گفتهی نویسنده ظاهراً بعید نیست بقایایی از درویشان و دورهگردان مانوی و بودایی که قبل از اسلام در عراق و خراسان و ماوراء النهر بودند نیز در این جریان جذب شده باشند.
● ویژگی دیگر قلندریان:
اجتناب از هر آنچه رنگ تعلق پذیرد ← شیوهی معیشت قلندریان بیشتر رنگ حیات رند ملاتی داشته تا رنگ زندگی صوفی اهل پرهیز و بیاعتبار بودن دستگاه مشایخ نزد آنان.
دو فرقه قلندریه:
جولقی ← این طبقه امثال قلندران قونیه بودند که به این نام خوانده میشده است و حاکی از ارتباط قلندریان و فتیان میباشد.
فرقه حیدریه ← منسوب به قطبالدین حیدرزاوهیی (متوفی 618)
یکی از دلایل جدا شدن قلندریه از صوفیه ← به دلیل نساخته بودن حیات قلندریه با طرز تفکر صوفیه که از اوراد و اذکار و چلّه و خانقاه در طول زمان برای خود آدابی ساخته بودند.
قلندر: محلی است که افراد ساکن در آنجا دارای ویژگی های خاصی بوده اند، از جمله در به زیر پای نهادن عرف و عادت های رایج در محیط جامعه و شکستن حرمت بسیاری از ارزش های مسلط بر زندگی روزمره مردمان از خود بی باکی نشان می داده اند و چنین مردمانی را به مناسبت محل اجتماع و زندگی ایشان، در آغاز قلندری « منسوب به محل قلندر» می گفته اند و تا حدود عصر عطار افراد را قلندری و محل سکونت ایشان را قلندر می نامیده اند بعدها بر اثر تحولی که در کلمه پیدا شده است به تدریج این افراد را نیز قلندر خوانده اند.»
مؤسس سلسلهی قلندریه ← شیخ جمالالدین ساوجی (متوفی 620) ← در دمشق رسم تراشیدن موی سر و ابرو را بنیاد نهاد ← که محمد بلخی شاگرد وی ← رسم پوشیدن جوال را بر آن افزود (که از اینجا مشهور به جوالقی شدند)
● نقش ساوجی را بیشتر باید به عنوان یک اصلاحگر یا سازمان دهنده دانست تا یک بنیانگذار
● رسم تراش ← بعدها توسط قلندران جلالی آداب خاصی به خود گرفت.
● نباید پنداشت که تمام کسانی که به نام قلندر خوانده میشدند، شیوهای شبیه به طرز زندگی شیخ جمال ساوجی را داشتند بلکه ظاهراً عنوان قلندر در معنی درویش دورهگرد که پایبند سلسلهای ثابت و مقید به آداب و رسوم اهل خانقاه نیست به کار میرفته و هر درویش مجرد که توجه به ظواهر و رسوم نداشت غالباً به همین نام خوانده میشد.
● قلندریه در هند به عنوان فرقهای خاص ← با نام جلالیه و درویشان جلالی نام و آوازه یافتهاند.
فرقه جلالیه ← منسوبند به سید جلال ثانی (785-707) معروف به مخدوم جهانیان جهانگشت ← تألیف رسالهی مکیه جلالیه
یکی از شباهت های جلالیه با قلندریان ← آداب و اصول آنها در باب تراشیدن سر و صورت
● نقش ساوجی را بیشتر باید به عنوان یک اصلاحگر یا سازمان دهنده دانست تا یک بنیانگذار
● رسم تراش ← بعدها توسط قلندران جلالی آداب خاصی به خود گرفت.
● نباید پنداشت که تمام کسانی که به نام قلندر خوانده میشدند، شیوهای شبیه به طرز زندگی شیخ جمال ساوجی را داشتند بلکه ظاهراً عنوان قلندر در معنی درویش دورهگرد که پایبند سلسلهای ثابت و مقید به آداب و رسوم اهل خانقاه نیست به کار میرفته و هر درویش مجرد که توجه به ظواهر و رسوم نداشت غالباً به همین نام خوانده میشد.
● قلندریه در هند به عنوان فرقهای خاص ← با نام جلالیه و درویشان جلالی نام و آوازه یافتهاند.
فرقه جلالیه ← منسوبند به سید جلال ثانی (785-707) معروف به مخدوم جهانیان جهانگشت ← تألیف رسالهی مکیه جلالیه
یکی از شباهت های جلالیه با قلندریان ← آداب و اصول آنها در باب تراشیدن سر و صورت
پیروان این فرقه در هند:
1. فخرالدین عراقی
2. لعل شهباز قلندر (متوفی 673)
3. ابوعلی قلندر (وفات 724)
ویژگیهای جلال ثانی و ارتباطش با قلندریه و ملامتیه:
1. رسم تراش با آداب قلندارن
2. به شیوه اهل ملامت از قبول مرید خودداری میکرد
3. خود را لایق ارشاد و تعلیم نمیدید
4. اصرار او در ایجاد اخوت بین طالب و شیخ ← ارتباط با اخیهای اهل فتوت
بیشتر بخوانید: قلندریه
خاکساریه:
وجه تسمیه درویشان خاکسار
برای پی بردن به وجه تسمیه این فرقه به این نام می توان چند دلیل را ذکر کرد که عبارتند از:
1. کی از از پیش فرض های ما درباره نامگذاری این فرقه به این عنوان، شاید به دلیل انتساب خاکساران عجم به مؤسس آن یعنی شاه خاکساراپرم پارسی باشد. در واقع می توان گفت اصل در تسمیه سلاسل تصوف در طول تاریخ نامگذاری ایشان، نام سرسلسله طریقت هر فرقه است.
2. شیوه سلوک خاکساری که مستلزم سیر آفاقی و سفر بر روی خاک است، درویشانی بوده اند که سیر و سفر خاکی را بر سکون و زندگی در زوایا و رباطها ترجیح داده و سیر در آفاق را همیشه مدّ نظر داشته اند.این عنوان شاید از لحاظ مفهومی از سوی دیگران در برابر سلسله های دیگر صوفی مانند نقشبندیه که تکیه بر سیر در وطن و خلوت در انجمن دارند، در نظر گرفته شده باشد.
3. پیش فرض دیگر این است که شاید این عنوان بر اساس اعتراف به فقر و ذلت و خاکساری به عنوان وصفی است که ایشان برای تحقیر نفس در برابر هستی و خداوند برای خویش قائل بوده اند.
4. اما آنچه که از رسایل خاکساران می توان فهمید وجه تسمیه خاکساران و خاکساری بر اساس ثبوت نور محمدی در رسایل ایشان است. بر پایه این گزارش از مکتوبات خاکساران، نورمحمدی (ص) در ابتدای خلقتش با چهار عنصر اصلی، آب، آتش، باد، و خاک به گفتگو پرداخته و در این میان تنها عنصری که بدون هیچ احتجاج امر نبوت را پذیرفته، عنصر خاک بوده است.(2) این مطلب در رساله خاکساریه به این گونه آمده است:
برای پی بردن به وجه تسمیه این فرقه به این نام می توان چند دلیل را ذکر کرد که عبارتند از:
1. کی از از پیش فرض های ما درباره نامگذاری این فرقه به این عنوان، شاید به دلیل انتساب خاکساران عجم به مؤسس آن یعنی شاه خاکساراپرم پارسی باشد. در واقع می توان گفت اصل در تسمیه سلاسل تصوف در طول تاریخ نامگذاری ایشان، نام سرسلسله طریقت هر فرقه است.
2. شیوه سلوک خاکساری که مستلزم سیر آفاقی و سفر بر روی خاک است، درویشانی بوده اند که سیر و سفر خاکی را بر سکون و زندگی در زوایا و رباطها ترجیح داده و سیر در آفاق را همیشه مدّ نظر داشته اند.این عنوان شاید از لحاظ مفهومی از سوی دیگران در برابر سلسله های دیگر صوفی مانند نقشبندیه که تکیه بر سیر در وطن و خلوت در انجمن دارند، در نظر گرفته شده باشد.
3. پیش فرض دیگر این است که شاید این عنوان بر اساس اعتراف به فقر و ذلت و خاکساری به عنوان وصفی است که ایشان برای تحقیر نفس در برابر هستی و خداوند برای خویش قائل بوده اند.
4. اما آنچه که از رسایل خاکساران می توان فهمید وجه تسمیه خاکساران و خاکساری بر اساس ثبوت نور محمدی در رسایل ایشان است. بر پایه این گزارش از مکتوبات خاکساران، نورمحمدی (ص) در ابتدای خلقتش با چهار عنصر اصلی، آب، آتش، باد، و خاک به گفتگو پرداخته و در این میان تنها عنصری که بدون هیچ احتجاج امر نبوت را پذیرفته، عنصر خاک بوده است.(2) این مطلب در رساله خاکساریه به این گونه آمده است:
نخست آن همه برگو که بوده است درویش که شد فقیر و به خود کرد این بلا هموار
چه خاکسار به خود نام نیک بنهادی جلالی از چه به خود خوانی ای نکو اطوار
تاریخچه
منشأ درویشان دورهگرد و جماعت خاکساریه ← غلامعلی شاه هندی است.
● غلامعلی شاه در طریقه جلالیان هند تحولی در جهت تشیع به وجود آورده و سبب شده که مخصوصاً جلالیهای ایران تحت تأثیر طریقهی «حیدری» و طریقهی «اهل حق» از صورت قدیم طریقهی قلندریان سید جلال بیرون آمده باشند به همین سبب خاکساریه خود را منسوب به سید جلالالدین حیدر میکنند.
● سید جلالالدین حیدر نه یک شخصیت تاریخی بلکه در حقیقت یک وجود رمزیست ← مرکب از نام (سید جلالالدین) حسین معروف به جلال ثانی وی سید قطبالدین (حیدر) علوی
● قسمت عمدهی سنتهای شفاهی جلالی و خاکساری بر مسموعات غیر موثق و آکنده از خلط و خطا باید مبتنی باشد و عدم آشنایی آنها با کتب صوفیه و احوال مشایخ قدیم آنها بیشک یک عامل عمده در پیدایش این احوال است.
شیوه سلوک خاکساری که مستلزم سیر آفاقی و سفر بر روی خاک است، درویشانی بوده اند که سیر و سفر خاکی را بر سکون و زندگی در زوایا و رباطها ترجیح داده و سیر در آفاق را همیشه مدّ نظر داشته اند.این عنوان شاید از لحاظ مفهومی از سوی دیگران در برابر سلسله های دیگر صوفی مانند نقشبندیه که تکیه بر سیر در وطن و خلوت در انجمن دارند، در نظر گرفته شده باشد.
نوعی جنبه تلفیقی و التقاطی در طریقهی خاکساریه وجود دارد:
1. سلسلهی خود را به سلمان فارسی منسوب می دارند
2. در رسالهی دیگری خود را متعلق به نورعلی شاه نیشابوری می دانند که آنها با اهل حق و بعضی از عقاید اهل حروفیه ارتباط دارند
طریقه خاکساریه ← خود را طریقهی فقر «الله و محمد و علی» میخوانند و تشرف به آن را مشروط میدانند به نوشیدن پیالهی فقر و پوشیدن لنگ چهل تن ← هر دو شرط حاکی از ارتباط آنهاست با اهل فتوت.
تمام این نهضت ها از ملامتیه تا قلندران از فتیان تا خاکساریان معرف یک رشته واکنش درونی در دنیای تصوف بودند . واکنشی در مقابل تمایلاتی که در سراسر تاریخ تصوف، آن جریان را که خود عصیانی بر ضد آداب و رسوم بود، دوباره به جانب آداب و رسوم میرود.
تمام این نهضت ها از ملامتیه تا قلندران از فتیان تا خاکساریان معرف یک رشته واکنش درونی در دنیای تصوف بودند . واکنشی در مقابل تمایلاتی که در سراسر تاریخ تصوف، آن جریان را که خود عصیانی بر ضد آداب و رسوم بود، دوباره به جانب آداب و رسوم میرود.
منابع
1.کربن، هانری، آیین جوانمردی، ترجمه احسان نراقی، تهران، انتشارات سخن، 1382
2. داروغه، محمد حسن خان، تیغ علیشاه، رساله فقریه، خاکساریه، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، نسخه خطی، 17753، ص 52
3. برومند سعید، جواد، آیین قلندران، انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان، 1374
4. شفیعی کدکنی، محمدرضا، قلندریه در تاریخ، انتشارات سخن، 1386
5.زرین کوب، عبدالحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}