گودزيلا عليه گيدورا!

نويسنده : سيد احسان عمادي



باراک اوباما ـ سياهي که رئيس جمهور شد ـ از همان زمان اعلام کانديداتوري اش ، سوژه ي جذابي براي خبرنگارها بود و اين جذابيت هنوز هم ادامه دارد . همين 2 هفته پيش بود که رسانه ها پرونده هاي مفصلي را براي پايان صدمين روز کار او به عنوان رئيس جمهور تدارک ديدند . در اين پرونده ها ، يک نمونه جالب هم بود ؛ مقايسه اوباما با سارکوزي ؛ رئيس جمهور فرانسه ـ مردي که شاهزاده آندوراست ـ هم يکي ديگر از آن چهره هاي جنجالي و جذاب براي رسانه هاست .
سارکوزي از همان لحظه اولي که اوباما سر کار آمد نارضايتي اش را از نتيجه انتخابات اعلام کرده بود و گفته بود : « نمي دانم روابط فرانسه و آمريکا اين بار چطور پيش خواهد رفت » اما بعد از بروز اختلاف بين سارکوزي و اوباما در اجلاس G8 بود که اختلاف سياست هاي دو رئيس جمهور و همچنين اختلاف هاي خودشان سوژه رسانه ها شد . اختلاف هايي که يک فهرست کامل و بلند بالا را شامل مي شوند .

تيپ ، قيافه و ويژگي هاي ظاهري :

طبعاً مهم ترين تفاوت 2 رئيس جمهور که در اولين نگاه خودش را نشان مي دهد و پي بردن به آن تنها به 2 چشم بينا ( حتي در همان مفهوم ظاهري ، نه معناي استعاري اش ) نياز دارد ، رنگ سفيد صورت سارکوزي در کنار سياهي چهره اوباماست . بعدش مي رسيم به قد کوتاه 168 سانتي متري طرف فرانسوي در مقابل قامت رشيد همتاي آمريکايي که حتي در 54 سالگي هم نيکلاي را آزار مي دهد . سارکوزي معمولاً کفش هاي پاشنه دار مي پوشد و توي عکس هاي دوتايي با همسرش ، روي نوک پنجه مي ايستد تا کوتاهي اش آن قدرها توي چشم نزند . اصلاً شايد براي فرار از همين عقده است که رئيس جمهور فرانسه اين قدر در انتخاب پيراهن و شلوار و کروات حساسيت به خرج مي دهد و مُدام به سر و وضعش مي رسد ؛ تا آنجا که مجله مد و لباس Vanity Fair او را در در کنار بردپيت و ديويد بکهام به عنوان شصت و هشتمين خوش پوش دنيا انتخاب کرده است . از آن طرف اوباما که چنين خود کم بيني هايي ندارد و فهميده که « نه همين لباس زيباست نشان آدميت » ، بيشتر دنبال جان آدميت بوده و در نتيجه هنوز هيچي نشده ، همه جا او را به عنوان يک سخنران قهار مي شناسند . صداي او که چندان بي شباهت به مورگان فريمن نيست ، باعث شده که 2 بار جايزه ي گرمي بهترين آلبوم گفتاري جهان را به خاطر روخواني کتاب هاي صوتي ( Audio book ) « روياهايي از پدرم » و « جسارت اميد » ببرد .

اصل و نسب :

نه « سارکو » تا هفت پشتش فرانسوي است ، نه باراک بچه ناف نيويورک ؛ هر دوي آنها فرزندان مهاجرت هستند . پدر « نيکلاي پل استفان سارکوزي دو ناژي بوشکا » ( که احتمالاً موقع نامگذاري پسرش قصد داشته پوز پله و بقيه برزيلي ها را بزند ) يک سرباز مجاري ارتش سرخ بود که در حيص و بيص جنگ جهاني دوم ، وقت را مغتنم شمرد و فلنگ را بست و همراه عليا مخدراتش که خانمي يهودي و از اهالي يونان بود ، جمع کردند آمدند فرانسه و 10 سالي بعد از پايان جنگ ، نيکلاي را در پاريس به دنيا آوردند . وضع « باراک حسين اوباماي جونيور » تا اندازه اي فرق مي کرد . او در آمريکا به دنيا آمد اما بعد همراه پدر کنيايي و مادر آمريکايي به سرزمين پدري رفتند و مدتي در آنجا روزگار گذراندند . فقط وقتي اوباماي سنيور ديد که در کشور آبا و اجدادي ، امکانات کافي براي تحصيل پسرش موجود نيست ، او را همراه خانم والده پس فرستاد آمريکا . هيچ کس در فرانسه و آمريکا براي پدران سارکوزي و اوباما فرش قرمز پهن نکرد و آنها زندگي سختي را گذراندند اما پسران در قبال مهاجرين رفتار متفاوتي در پيش گرفتند . نيکلاي لجباز ، اصلاً ميانه اي با مهاجرين ندارد ؛ به آنها گفته « تفاله » و قول داده از فرانسه اخراجشان کند اما اوباما با نيش باز هموطنان هم نژاد و مهاجرش را تحويل مي گيرد .

تحصيلات :

هر چقدر سارکوزي در زمينه ي درس و مشق ، خنگ و تنبل و دودره باز بود ، اوباما اهل صلاح و فلاح و دود چراغ خوردن و خرخواني در آمد . اولياي نيکلاي در عنفوان نوجواني اسمش را در يکي از مدارس دولتي پاريس نوشتند ( يحتمل مي دانستند که فرستادنش به مدرسه غيرانتفاعي فقط پول حرام کردن است ) اما دلبندشان حسابي گل کاشت و ا زهمان اوايل (!) رفوزه شد . بعدش از يک مدرسه خصوصي کاتوليک ها سر در آورد . به شهادت شهود ، آنجا هم نمره هايش چنگي به دل نمي زد اما به هر جان کندني بود درسش را تمام کرد و رفت دانشگاه پاريس تا در رشته ي حقوق خصوصي و حقوق تجاري مدرک بگيرد . بعد هم رهسپار موسسه مطالعات سياسي پاريس شد اما سر آخر نمره ي زبان انگليسي اش به حد نصاب نرسيد و باز يک وري توي کوزه افتاد . نيکلاي که ديد امروزه روز با يک ليسانس حقوق فکسني ، به انسان فحش هم نمي دهند چه برسد به کار ، آزمون وکالت داد و سربلند از اين امتحان تخصص وکالت « خانواده و تجارت » بيرون آمد ( احتمالاً بعداً موقع طلاق بازي ها اين مدرک خيلي به دردش خورد ! ) اما باراک چطور ؟ تحصيلاتش در رشته حقوق را در دانشگاه کلمبيا شروع کرد و در هاروارد به پايان رساند ( در کلمبيا ، ادوارد سعيد يکي از استادانش بود ) ، ضمن اينکه 12 سال هم در دانشگاه شيکاگو « حقوق اساسي » تدريس مي کرد .

سوابق سياسي :

ممکن است بپرسيد اگر سارکوزي توي دانشگاه سر کلاس نمي رفت و تمرين تحويل نمي داد و سر امتحان دنبال روش هاي نوين « تقلب » بود ، پس کلاً اوقاتش را چگونه مي گذراند ؟ يک نگاه مختصر به رزومه سياسي 25 ساله « شومن » پاريسي اليزه ، جواب شما را مي دهد ؛ نيکلاي از همان دوران دانشجويي کله اش بوي قورمه سبزي مي داد . وقتي به دانشگاه پاريس که يکي از هسته هاي مرکزي شروع انقلاب 1968 فرانسه بود رفت ، فوراً قاتي جناح دست راستي سياسي بازي هاي دانشگاه شد و حسابي از خودش شور و فعاليت و قابليت سياسي در کرد . او از سال 2000 به بعد ، 4 سال وزير کشور و يک سال وزير اقتصاد و صنايع کابينه شيراک بود . ضمن اينکه رهبري اتحاديه جنبش هاي مردمي را هم براي 3 سال بر عهده داشت . اما طفلي باراک ، اين قدر سرش توي کتاب و تحقيق و مطالعه بود که نمي رسيد وقتش را براي « کنشگري سياسي » و اين قبيل امور تلف کند . اوباما در سال 2000 39 سالگي براي عضويت در مجلس نمايندگان آمريکا کانديدا شد اما توي ديوار خورد و راي نياورد .
او در ادامه با الگو قرار دادن زندگي تيمور لنگ ، بسي کند و کاويد و کوشش نمود تا از سنگ خاراي انتخابات راهي برگشود و نماينده ي ايلي نويز در مجلس سنا شد . علماي علم رياضي تابع رشد معروفيت و محبوبيت سياسي اوباما را Exponential ( نمايي ) ارزيابي مي کنند .

ازدواج :

نيرزد عسل جان من زخم نيش / قناعت نکوتر به دوشاب خويش ، ظاهراً زندگي شخصي باراک اوباما به شدت تحت تاثير اين بيت سعدي شيرازي قرار دارد و او قناعت را به تجربه گرايي و تنوع طلبي ترجيح داده است . چرا که بعد از اولين ازدواجش در سال 91 ، ديگر فيلش ياد هندوستان نکرده و زندگي خوش و خرمي را به همراه عيال و 2 دخترش مي گذراند . همسر ايشان ـ ميشله خانم ـ عاقله زن 45 ساله موقر و سنگين و رنگيني است که مثل خود باراک حقوق خوانده و آشنايي اش هم ا زهمکاري در يک موسسه حقوقي کليد خورده است . از آن طرف ظاهراً سارکوزي به آن يکي خواجه شيراز ارادت داشته که مي فرمايد : « شهري است پر کرشمه حوران ز شش جهت / چيزيم نيست ورنه خريدار هر ششم » البته سارکوزي بر خلاف حافظ « چيزيش بود » و به همين خاطر تا حالا 3 تا از اين 6 تا را به همسري گرفته و 2تايشان را هم طلاق داده ؛ ماريا دو منک کوليولي ، سيسيليا آلبنيز و کارلا بروني ، تيم همسران آقاي سارکوزي را در 27 سال اخير تشکيل مي دهند که 2 تاي آخري قبلاً مدل لباس بودند و کارلا خانم هم به مشاغلي چون خوانندگي ، نوازندگي ، آهنگسازي و ترانه سرايي اشتغال دارد . نيکلا از 2 ازدواج اولش 3 تا پسر کاکل زري هديه گرفته و فعلاً از کارلا بچه دار نشده .

رقابت سياسي با زنان :

زنها نه فقط در زندگي شخصي ، بلکه در عالم سياست هم دست از سرنيکلاي و باراک بر نداشته اند و اوباما براي کانديداتوري در انتخابات آمريکا و معرفي شدن به عنوان کانديداي نهايي حزب دموکرات ، رقابت نزديک و تنگاتنگي بت هيلاري کلينتون داشت که در تاريخ انتخابات ايالات متحده بي سابقه بود . تا قبل از آن هميشه رقابت اصلي در انتخابات نهايي بين کانديداهاي 2 حزب دموکرات و جمهوريخواه در مي گرفت و کانديداي هر حزب بي شک و شبهه از پيش مشخص بودند . اما رقابت بين هيلاري و اوباما آن قدر داغ و حساس شد که در بعضي مقاطع حتي طرفدارانشان به تخريب رقيب هم حزبي روي آوردند . رقيب اصلي سارکوزي در انتخابات سال 2007 هم خانم سگولن رويال از حزب سوسياليست بود که در نهايت شکست خورد . به اين ترتيب ، حضور نيکلاي و باراک باعث شد خانم هاي فرانسوي و آمريکايي تا اطلاع ثانوي پشت در بمانند و داغ رياست جمهوري به دل ، به وزارتخانه دل خوش کند .

شعارهاي انتخاباتي :

آنهايي که دل و جگر دارند دوست دارند فلک را سقف بشکافند و طرحي نو دراندازند و آنهايي که محتاط تر و دست به عصاترند ، به هميني که دارند دل خوشند . اين تفاوت از زمين تا آسمان اوباما و سارکوزي است ؛ اولي از « اميد بزرگ براي عدالت اجتماعي » مي گويد و دومي از وضعيت اجتماعي موجود دفاع مي کند . اوباما از « ايمان به تغيير » گفت ، سعي کرد به جوان ترها ميدان بدهد و آنها را به عرصه بياورد ؛ رفتارهايي که باعث شده طرفدارانش او را با جان کندي مقايسه کنند ؛ هر چند مخالفان او به جد معتقدند که اين حرف ها شعاري بيش نيست و ملت همان طوري بدبخت و بحران اقتصادي زده باقي مانده اند .
اينها در حالي است که سارکوزي خودش را عاشق دو آتشه توني بلر مي داند ؛ نخست وزير سابق انگليس که طرفدار سياست هاي چرخشي بود و تعريف و تمجيد يا فحش و فضيحت روزنامه ها و تلويزيون ها بيشتر از هر چيزي برايش اهميت داشت . کمپين انتخاباتي سارکوزي هم حسابي روي شعار « آزاد سازي اقتصاد شبه سوسياليستي فرانسه با مدل انگليسي » زوم کرده بود و خب ، اين شعارهاي بيگانه پرستانه خيلي به مذاق روشنفکرهاي اهل کاف و سيگار فرانسوي که بعضاً شير ژيان را هم در محضر خود به کس ندارند ( يعني داخل ادم حساب نمي کنند ) خوش نمي آيد .

اختلاف سياست ها سر چي هست ؟

من بوش رو مي خوام !
روح تفاوت سياست هاي سارکوزي و اوباما را مي توانيد در همان بند « اصل و نسب » ببينيد ؛ جايي که رئيس جمهور فرانسه مي خواهد « تفاله هاي مهاجر را بيندازد بيرون » . سارکوزي آدم شرخر و شاخ و بالي به نظر مي رسد . او بعد از سال ها فرانسه را در 2 جنگ عراق و افغانستان با آمريکا همراه کرد و به اين ترتيب ، ژست صلح طلبي و روشنفکر نمايي هموطنانش را به فنا داد . در آفريقا هم حرف هاي عجيب و غريبي به زبان آورد و کلهم تاثير استعمار فرانسه بر بيچارگي آفريقايي هاي بدبخت را انکار کرد و گفت هر چي مي کشند ، از بي عرضگي خودشان است ! سارکوزي حتي در قبال مساله هسته اي ايران هم سياست تندتري از شيراک در پيش گرفت و چند بار با اظهار نظرهاي بي اساس ، خودش را ضايع کرد . بعد از سر کار آمدن اوباما هم سارکوزي به تيپ و تاپ او زد و در مجامع مختلف اعلام کرد که با تريپ اوباما حال نمي کند و هر چه هيلاري کلينتون سعي کرد به ملت دنيا حالي بکند که خر سياست خارجي آمريکا همان خر قبلي است و فقط پلانش عوض شده ، به خرج سارکوزي نرفت که نرفت .
منبع:همشهري جوان شماره ي 212