نقش اکثریت محروم ، زحمتکش و استثمار شونده در ماهیت و وظایف دولت
 
چکیده :
دخالت سازمان یافته و آگاهانه دول استعماری و انحصارات بزرگ استعماری در مسئله تشکیل دولت و ترکیب طبقاتی و اجتماعی آن در جوامع مستعمراتی امری نیست که فقط مربوط به قرون گذشته باشد، این امر از ابتدای دوره تاریخی کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری آغاز شده و در جوامع مختلف مستعمراتی به اشکال مختلف به مرحله اجرا درآمد و در می آید.
 
تعداد کلمات: 1259 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: شاپور رواسانی
 
نقش اکثریت محروم ، زحمتکش و استثمار شونده در ماهیت و وظایف دولت، ضعیف تر از نقش سرمایه داری ملی در ساختار اجتماعی - طبقاتی و وظایف و برنامه های دولت در جامعه مستعمراتی، است. گرچه گروههایی که در بالا به آنها اشاره شد می کوشند به لطایف الحیل و توسل به شعارهای گوناگون سیاسی و فرهنگی آرای این اکثریت محروم را برای حفظ یا به دست آوردن مقام و موقعیت در سازمان دولت به نفع خود جلب کنند، اما چون افزایش دایم فقر عامه که گریبانگیر اکثریت مردم در اقشار و طبقات مختلف است یکی از صفات بارز جامعه مستعمراتی و نتیجه مستقیم سلطه شیوه تولید مستعمراتی بر این جوامع می باشد، موقعیتی متزلزل و گذرا دارند.
 
درست است که در میان وابستگان همه اقشار و طبقات از جمله «طبقه جدید سرمایه داری تجاری و صنعتی افرادی یافت می شوند که به اتکای ارزشهای دینی، اخلاقی و اجتماعی خواستار بهبود وضع اکثریت محرومند، اما این افراد حتی اگر در مقامات بالای دولت هم باشند نمی توانند در حرکت استثماری نظام اقتصادی حاکم تغییری ایجاد کنند و چه بسا اقشار و طبقات استثمارگر از این افراد برای پوشاندن چهره واقعی نظام اقتصادی بهره گیرند.
 
دخالت سازمان یافته و آگاهانه دول استعماری و انحصارات بزرگ استعماری در مسئله تشکیل دولت و ترکیب طبقاتی و اجتماعی آن در جوامع مستعمراتی امری نیست که فقط مربوط به قرون گذشته باشد، این امر از ابتدای دوره تاریخی کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری آغاز شده و در جوامع مختلف مستعمراتی به اشکال مختلف به مرحله اجرا درآمد و در می آید.
 
بر خلاف آنچه در پاره ای از محافل سیاسی ادعا می شود، دوران امپریالیسم پایان نیافته بلکه مرحله جدید آن تحت عنوان «جهانی شدن» با بهره برداری از علوم و فنون جدید سازمان یافته، وسیع تر و مخوف تر ادامه دارد. با بهره برداری از علوم و فنون جدید در همه زمینه ها چگونگی و شیوه دخالت دول استعماری در امر تشکیل و ترکیب دولت در جوامع مستعمراتی نیز تغییر یافته و در بسیاری موارد از زمینه های سیاسی و نظامی و اقتصادی به فرهنگی انتقال یافته است.

   بیشتر بخوانید :   جامعه مدنی چیست؟

  در زمینه اقتصادی، استراتژی حساب شده برای دخالت در ترکیب طبقاتی دولت، خصوصی سازی» است که با توجه به بافت اقتصادی و ساختار طبقاتی جوامع مستعمراتی تعیین و اجرا می شود.
 
محاسبه ای که انجام شده ساده و روشن است: در جوامع مستعمراتی طبقه ای که به خود نام سرمایه داری ملی می دهد یا اصولا وجود ندارد یا به علت سلطه دراز مدت کالایی و سرمایه ای کشورهای سرمایه داری استعماری از نظر اقتصادی و به تبع آن سیاسی تاب و توان خود را از دست داده و نه فقط از نظر قدرت اقتصادی و سازمانهای سیاسی قابل مقایسه با سرمایه داری ملی اروپایی نبوده و نیست بلکه در بسیاری از موارد رفته رفته به انحصارات بزرگ سرمایه داری جهانی وابسته و پیوسته شده است. این روند در دهه های اخیر نسبت به گذشته شدت و سرعت بیشتری گرفته است. دیگر این که در دهه های اخیر نفوذ فرهنگی کشور سرمایه داری استعماری در طبقات متوسط و شهرنشین جوامع مستعمراتی چنان افزایش یافته که سرمایه داری ملی جامعه مستعمراتی بر خلاف دهه های گذشته در قرن بیستم به هیچ وجه در پس کسب استقلال اقتصادی و سیاسی و رهایی از سلطه سرمایه داری جهانی نیست بلکه برعکس گذشته، خود را خادم و حداکثر شریک سرمایه داری جهانی می داند و به کارگزاری آن افتخار می کند. در تحت چنین شرایطی با توجه به ضعف سرمایه ای و فنی و وابستگی طبقه سرمایه داری ملی در جوامع مستعمراتی به انحصارات بزرگ استعماری، خصوصی سازی در مستعمرات چیزی جز واگذاری منابع طبیعی، سرمایه ها و ثروتهای اجتماعی مؤسسات دولتی و به طور کلی مراکز درآمد ملی به کارگزاران محلی انحصارات و با واسطه آنان یا مستقیم به مؤسسات بزرگ مالی و استعماری نیست و نمی تواند باشد.
 درست است که در میان وابستگان همه اقشار و طبقات از جمله «طبقه جدید سرمایه داری تجاری و صنعتی افرادی یافت می شوند که به اتکای ارزشهای دینی، اخلاقی و اجتماعی خواستار بهبود وضع اکثریت محرومند، اما این افراد حتی اگر در مقامات بالای دولت هم باشند نمی توانند در حرکت استثماری نظام اقتصادی حاکم تغییری ایجاد کنند و چه بسا اقشار و طبقات استثمارگر از این افراد برای پوشاندن چهره واقعی نظام اقتصادی بهره گیرند.
نکته دیگر این که در برنامه خصوصی سازی، طبقه جدید به نفع خود دخالت مستقیم می کند و با خرید مؤسسات و شرکتهای دولتی برای خود، سازمان دولت را از طریق این مؤسسات با استعمار سرمایه داری و انحصارات بزرگ استعماری مرتبط می سازد. با اجرای طرح خصوصی سازی، نظریات دول و انحصارات استعماری در تشکیل و ترکیب دولت در جوامع مستعمراتی از دو طرف به مرحله اجرا در می آید؛ یکی از راه نفوذ شرکا و کارگزاران محلی دول و انحصارات استعماری در سازمانهای دولتی چه از طریق قوه مقننه و اجراییه و دیگری به وسیله پیوند یافتن مسئولان و صاحبان مقامات در سازمانهای دولتی از طریق مؤسسات مالی به بازار جهانی سرمایه داری و از آن طریق به دول سرمایه داری و انحصارات بزرگ. دولی با چنین ترکیب در جوامع مستعمراتی خواستار الحاق کشورشان به سازمان تجارت جهانی اند زیرا با ورود روابط اقتصادی میان این دول و کشورها با انحصارات سرمایه داری استعماری جنبه قانونی می یابد و دیگر احتیاجی به پنهان کاری هم نخواهد بود.
 
قدرت دول استعماری در سازمان تجارت جهانی به اندازه ای است که می توانند اقتصاد جوامع مستعمراتی را که وارد این سازمان می شوند به طور مستقیم و قانونی ببلعند و سلطه و نفوذ خود در این سرزمینها را استحکام بخشند. با توجه به مقررات سازمان تجارت جهانی و قدرت اقتصادی کشورهای سرمایه داری استعماری شرکت کننده در آن و مقایسه امکانات و قدرت اقتصادی این کشورها با جوامع مستعمراتی در آسیا، افریقا، امریکای مرکزی و جنوبی آشکار است مستعمراتی که وارد این سازمان شوند برای همیشه نه فقط استقلال اقتصادی خود را از دست خواهند داد، بلکه به دنبال آن باید استقلال سیاسی و هویت فرهنگی خود را نیز فراموش کنند. اقتصاد مستعمرات از روند جهانی شدن بهره ای نخواهد برد بلکه فقر در این جوامع افزایش و توسعه خواهد یافت و تنها و تنها طبقات وابسته به استعمار سرمایه داری اقشار و طبقاتی که در ترکیب دولت مستعمراتی وجود و حضور دارند منتفع خواهند گردید و اقلیت وابسته به استعمار ثروتمندتر و اکثریت محروم فقیرتر خواهد شد.
 
چنان که اشاره شد امپریالیسم سرمایه داری برای دخالت مؤثر در ترکیب و ماهیت اجتماعی و طبقاتی دولت در جوامع مستعمراتی و به دنبال آن دخالت در تعیین برنامه ها و وظایف چنین دولتی راههای گوناگون داشته و دارد. یک راه شناخته شده و معروف کودتای نظامی است اما کودتای نظامی برای ساقط کردن یک دولت مخالف استعمار سرمایه داری در جوامع مستعمراتی فقط در موارد و مواقع لزوم صورت می گیرد. اگر بر اثر انقلاب و جریانهای اجتماعی در برهه معینی از تاریخ تمام یا قسمتی از سازمان دولت به تصرف مردم محروم مستعمره درآید و نمایندگانشان قدرت سیاسی و اداری را در دست گیرند و به این ترتیب منافع اقتصادی استعمار سرمایه داری به طور جدی دچار خطر شود، دول استعماری با یاری شرکا و مزدوران داخلی در جامعه مستعمراتی دست به کودتا می زنند. وجود ضعفها و نارساییهای اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی در نظام اجتماعی یک جامعه مستعمراتی نمی تواند دلیل مشروعیت و حقانیت تجاوزات نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری باشد. تاریخ نشان می دهد که استعمار سرمایه داری با بهره برداری از ضعفها و نقایص و تضادهای موجود در یک جامعه مستعمراتی بدانجا تجاوز کرده و می کند و سپس با تشدید این ضعفها و دامن زدن به تضادها و حمایت از اقشار و طبقاتی که برای حفظ منافع خود به مزدوری متجاوزان می پردازند، سلطه خود را با کوشش در حفظ جهل اکثریت و فساد اقلیت تثبیت میکند و اگر روزی اکثریت در برابر ستم طبقاتی و استعماری قیام نماید با یاری متحدان محلی خود به زور و خشونت متوسل می شود.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  عدالت چیست؟
  عدالت در جامعه بورژوازی
  مسئله ملی و ملت گرایی در ایران