چکیده:
نایب از ریشۀ لغوی «ناب نیوب نوباً» و به معنی نزدیک شدن، رجوع کردن و... استعمال شده است، و به تناسب با همین معانی، اصطلاحاً به معنی جانشین و قائم‌مقام به کار رفته است؛ چراکه نایب و جانشین نیز به «منوب عنه» رجوع کرده و به او نزدیک است.
تعداد کلمات: 1100 / تخمین زمان مطالع: 6 دقیقه

نویسنده: کبری خدابخش دهقی
منظور از نایب یا نواب چیست؟
نایب از ریشۀ لغوی «ناب نیوب نوباً» و به معنی نزدیک شدن، رجوع کردن و... استعمال شده است، و به تناسب با همین معانی، اصطلاحاً به معنی جانشین و قائم‌مقام به کار رفته است؛ چراکه نایب و جانشین نیز به «منوب عنه» رجوع کرده و به او نزدیک است[1].

واژۀ نایب و جمع آن، نواب، مانند طالب که جمع آن طلاب می‌باشد، دربارۀ سفرای اربعۀ عصر غیبت صغرا استعمال شده است. لازم به ذکر است که تعبیر نایب و نواب، مخصوص سفرای اربعۀ عصر غیبت صغراست؛ چراکه نایب به معنای جانشین و قائم‌مقام به کار می‌رود و این معنا در مورد نواب اربعه، که به‌طور مطلق به عنوان نایب حضرت مهدی (عج) و جانشین او و تنها واسطه بین او و شیعیان بود، قابل صدق است؛ به خلاف عصر حضور ائمه: که با وجود ابواب و وکلا، شیعیان نیز با امام در ارتباط بودند و از این‌رو، برترین وکلای ائمه: نیز نایب و جانشین و قائم‌مقام مطلق آنان محسوب نمی‌شدند.

نیابت چند نوع می‌باشد؟
همان‌طورکه غیبت امام دوازدهم(عج) به دو مرحلۀ غیبت صغرا و کبرا تقسیم می‌شود و دو گونه بود، نیابت نیز دارای دو مرحله و دو گونه است: نیابت خاصه در غیبت صغرا، و نیابت عامه در غیبت کبرا[2].

منظور از نیابت خاصه چیست؟

نیابت خاصه، آن است که امام، اشخاص خاصی را نایب خود قرار دهد و به اسم و با مشخصات معرفی کند، و هرکدام را خود آن حضرت و یا به وسیلۀ نایب پیش از او، به مردم بشناساند. همان‌طوری که امام حسن عسکری(ع) این کار را انجام داده و فرمود: عمری و پسرش (عثمان بن سعید، نایب اول و محمد بن عثمان، نایب دوم) مورد اعتماد هستند. هرچه آن‌ها به تو برسانند از من می‌رسانند و آن‌چه به تو بگویند از جانب من می‌گویند.[3] بنابراین کسانی‌که در دورۀ غیبت صغرا، نیابت داشته‌اند و با اسم معرفی شده بودند، نایب خاص نامیده می‌شوند.


نواب خاص چه وظایفی را برعهده داشتند، و به بیان بهتر در چه زمینه‌هایی فعالیت می‌کردند؟
واقعیت این است که فعالیت نواب، جدا از زندگی آن‌ها نبود؛ به بیان دیگر، زندگی آنان عجین شده بود با فعالیت و مسئولیتی که از طرف امام به آن‌ها محول شده بود. بنابراین ما فقط به چند مورد مهم از آن اشاره می‌کنیم:

1. معرفی حضرت:
نواب خاص، مخصوصاً نایب اول، تلاش می‌کردند تا به شیعیان بفهمانند که امام یازدهم(ع) دارای فرزند می‌باشد و این فرزند امام نیز هست. بنابراین یکی از مسئولیت‌های نواب خاص این بود که وجود مبارک امام را برای هواداران مورد اعتماد حضرتش به اثبات رسانند[4].

2. جلوگیری از فرقه‌گرایی و آماده‌سازی مردم برای پذیرش غیبت:
فعالیت‌های سفیران نیز این هدف را دنبال می‌کرد که جماعت امامیه را از انشعابات بیش‌تر با اثبات امامت پسر امام عسکری(ع) حفظ کنند. برای رسیدن به این هدف، آنان آن دسته از گفتارهای پیامبر6 و ائمه: را که دلالت دارد بر این‌که مجموعۀ امامان به دوازده ختم می‌شود و آخرین آن‌ها غیبت خواهد کرد، به کار می‌گرفتند[5].

3. اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی(عج):
نایبان چهارگانه وظیفۀ دیگری را به نام امام انجام می‌دادند. آنان وجوهاتی را که امامیه پیش از این به ائمه: می‌پرداختند، دریافت و جمع‌آوری می‌کردند. طبق مآخذ امامیه، همۀ این نایبان در وصول وجوهات دست به اعجازهایی می‌زدند تا پیروان و هواداران شیعی، حقانیت ایشان را باور کنند[6].

نواب خاص، هرکدام در دوران سفارت خودشان، اموال متعلق به امام را از مردم می‌گرفتند و به امام می‌رساندند.
4. پاسخ‌گویی به پرسش‌های فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی:
یکی از مهم‌ترین وظایف نواب این بود که سئوالات را از شیعیان می‌گرفتند و به امام می‌رساندند و جواب را دریافت کرده و به مردم برمی‌گرداندند؛ برای مثال می‌توان به سؤالاتی که اسحاق بن یعقوب از محمد بن عثمان درخواست می‌کند و توقیعی با خط امام زمان(عج) برای ایشان صادر می‌شود، اشاره کرد. [7]

به نظر می‌رسد در تمام دوران چهار سفیر، از این نوع سؤالات بوده و نواب سؤالاتی را به امام می‌رساندند و جواب دریافت می‌کردند و از این طریق مشکلات شیعیان را حل می‌‌نمودند. توقیعات زیادی هم در این زمینه از امام(عج) صادر شده است.

5. مبارزه با مدعیان دروغین نیابت و وکلای خائن؛

6. سازماندهی و سرپرستی سازمان وکالت:
سیاست تعیین وکیل، به منظور ادارۀ امور نواحی مختلف و ایجاد رابطه میان شیعیان و امامان، حداقل از زمان امام کاظم(ع) به این سو معمول بود. پس از آغاز غیبت، تماس مستقیم وکلا با امام قطع شد و به جای آن، محور ارتباط، نایب خاصی شد که آن حضرت تعیین فرموده بود. مناطق شیعه‌نشین تا حدی مشخص بود و بنا به ضرورت، در هر منطقه وکیلی تعیین می‌شد؛ چنان‌که گاهی تعدادی از آن‌ها که در مناطق کوچک‌تری انجام وظیفه می‌کردند، تحت سرپرستی وکیل دیگری قرار می‌گرفتند که پیش از غیبت از طرف امام وقت و در زمان غیبت به وسیلۀ نایب خاص برای آنان تعیین می‌شد. این وکلا، اموالی را که بابت وجوه شرعی از مردم می‌گرفتند به طریق گوناگون پیش نایب خاص در بغداد می‌فرستادند و آن‌ها نیز وجوه رسیده را طبق دستور حضرت ولی‌عصر(عج) در موارد معیّن مصرف می‌کردند.

در مواردی امکان داشت برخی از وکلا به ملاقات امام زمان(عج) شرفیاب شوند. چنان‌که محمد بن احمد قطّان، از وکلای ابوجعفر، نایب دوم، به ملاقات آن حضرت نائل شد.[8] ولی این ملاقات‌های بسیار نادر، به هیچ وجه به معنای ارتباط مستقیم آنان با امام نبود، بلکه معمولاً با اشراف نایب خاص انجام می‌گرفت. به روایت احمد بن مقیل قمی، ابوجعفر دَه وکیل در بغداد داشت که نزدیک‌ترین آن‌ها به وی، حسین بن روح بود که بعدها به عنوان نایب سوم از جانب حضرت ولیّ‌‌عصر(عج) تعیین شد.

در ضمن وکلایی در اهواز، سامراء، مصر، حجاز، یمن و نیز در مناطقی از ایران مانند خراسان، ری، قم و... بودند که اخبار آن‌ها به‌طور جسته‌و‌گریخته دربارۀ مسائل و موضوعات دیگری در کتاب الغیبة طوسی و کمال الدین صدوق آمده است[9].

 
پی نوشت:
[1]. صحاح، ج1، نرم افزار دانشنامه اسلامی. ص288 (به نقل از: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه:، محمدرضا جباری).

[2]. خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی،نشر دلیل ما، قم، 1388 ص46.

[3]. «العمری وابنه ثقتان، فما ادبا الیک فعنی یؤدّیان وما قالا لک فعنی یقولان» (الغیبة، شیخ طوسی، ص360، ح322).

[4]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، حسین جاسم، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، نشر امیرکبیر، 1385، ص139 - 140.

[5]. همان، ص140.

[6]. همان.

[7]. کمال الدین، محمدبن علی بن بابویه، نشر مسجد مقدس جمکران، قم، 1381 ج2، باب45، ص237.

[8]. همان، ج1، ص442.

[9]. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، نشر انصاریان، قم، چاپ یازدهم ص588 - 589.