آثار عظيم اعتقاد به امام زمان (عج)
روز ولادت حضرت مهدي موعود(ارواحنا فداه)، يک عيد حقيقي براي همه ي افراد بشر و آن کساني که ستمي کشيدند، رنجي بردند، دلي سوزاندند، اشکي ريختند و انتظاري کشيدند و کساني که با مشاهده ي ناملايمات در طول حيات خود و در هر نقطه يي از عالم - و حتي در هر نقطه يي از تاريخ - مصيبتي تحمل کرده اند، است. همه آنها در مثل چنين روزي و به ياد امروز، احساس شادماني و اميد و نشاط کرده اند.
اين ولادت بزرگ و اين حقيقت عظيم، متعلق به يک ملّت و يک زمان خاص نيست؛ بلکه متعلق به بشريت است. اين «ميثاق الله الذي أخذه و وکّده »، ميثاق خدا با انسان است. «وعد الله اذي ضمنه». اين، وعده ي خداست که تحقق آن را ضمانت کرده است. همه ي انسانهاي طول تاريخ، نسبت به اين پديده ي عظيم و شگفت آور، احساس نياز معنوي و قلبي کرده اند؛ چون تاريخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظه ي طلوع آن خورشيد جهانتاب، با ظلم و بدي و پليدي، آميخته بوده است. همه ي کساني که از ظلمي رنج برده اند -چه آنهايي که به خود آنها ظلم شده است و رنج برده اند و چه کساني که به ستمکشي ديگران نگاه کرده اند و رنج برده اند - با ياد ولادت اين منجي عظيم تاريخ و بشر، در دلشان اميدي به وجود مي آيد.
به همين خاطر، شما مي بينيد که اين حقيقت، مخصوص شيعه هم نيست؛ همه ي اديان و مذاهب، عقيده دارند که يک منجي و يک دست مقتدر الهي، درمقطعي از تاريخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور، معجزه گري خواهد کرد. فرقي که ما شيعه ها با ديگران و بقيه ي فرق اسلامي و غير اسلامي داريم، اين است که ما اين شخص عظيم و عزيز را مي شناسيم، اسمش را مي دانيم، تاريخ ولادتش را مي دانيم، پدران و مادر عزيزش را مي شناسيم و قضايايش را مي دانيم؛ ولي ديگران اينها را نمي دانند. آنها عقيده پيدا نکردند يا باخبر نشدند و نمي دانند؛ ولي ما مي دانيم، تفاوت اين جاست. به همين دليل است که توسلات شيعه، زنده تر و پرشورتر و با معناتر و با جهت تر است.
پس امروز، روز عيد واقعي است؛ يعني روز ولادت، براي همه ي بشر و تاريخ - حتي براي گذشتگان - عيد است. کساني که در دوران تاريک فرعونها و نمرودها و ابوجهلها و سلاطين ظالم، در فقر و ظلم و تبعيض سر کردند و مردند و رنج کشيدند و روي خوبي نديدند؛ امروز براي آنها هم عيد است. اگر روح آنها در عالم برزخ، از بعضي از تفضلاتي که پاره يي از ارواح برخوردارند، بهره مند باشد؛ يقيناً آنها هم مثل چنين روزي، شادي خواهند کرد. امروز، با بقيه ايام و اعياد، تفاوت دارد. واقعاً اگر ما امروز را «عيد الله الاکبر»» بناميم، مبالغه و گزاف نيست.
در قضيه ي ولادت آن بزرگوار و اعتقادي که به اين حقيقت است، اگرانسان در دو ناحيه و در دو جهت جستجو کند؛ آثار عظيمي را مشاهده مي کند.
اين، يک ميدان وسيعي است. هر کسي در باطن و قلب و دل و جان خود، با اين بزرگوار مرتبط باشد، بهره ي خودش را خواهد برد. البتّه، توجه به کانون نور، بايد توجّه حقيقي باشد. لقلقه ي زبان در اين زمينه، تأثير چنداني ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسل شد و معرفت کافي براي خود به وجود آورد؛ بهره ي خودش را خواهد برد. اين، يک ميدان فردي و تکامل شخصي و معنوي است.
يکي از کارهايي که مي توانند انجام دهند، اين است که در اين مجموعه کوچک، هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کسي که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن که اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن که چند ساعتي بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است که کساني که در همين کشتي هستند، يقين داشته باشند و بدانند که در نزديکي آنها ساحلي وجود دارد. حالا اگر دور و يا نزديک است و چه قدر کار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نيست؛ امّا قطعاً ساحلي که در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد چه کار مي کنند؟ اينها تلاش مي کنند که خود را به آن ساحل برسانند. و اگر يک ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يک ساعت براي حرکت و تلاش صحيح و جهت دارد، استفاده خواهند کرد و فکرشان را روي هم خواهند ريخت و تلاششان را يکي خواهند کرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشي دارد. همين قدر که اميدي در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاي خود را جمع مي کند و کنار مي رود. اميد موجب مي شود انسان تلاش و حرکت کند، پيش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنيد ملتي در زير سلطه ي ظالمانه ي قدرت مسلطي، قرار دارد و هيچ اميدي هم ندارد. اين ملت مجبور است تسليم بشود. اگر تسليم نشد، کارهاي کور و بي جهتي انجام مي دهد؛ امّا اگر اين ملت وجماعت، اميدي در دلشان باشد و بدانند که عاقبت خوبي حتماً وجود دارد، اينها چه مي کنند؟طبيعي است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعي در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند کرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعي، مثل همان سرنشينان يک کشتي طوفان زده، هميشه گرفتار مشکلاتي از سوي قدرتمندان و ستمگران و قويدستان و مسلطين برامور انسانهاي مظلوم بوده است. اميد، موجب مي شود که انسان مبارزه کند و راه را باز نمايد و پيش برود. وقتي به شما مي گويند انتظار بکشيد، يعني اين وضعيتي که امروز شما را رنج مي دهد و دلتان را به درد مي آورد؛ ابدي نيست و تمام خواهد شد. ببينيد چه قدر انسان حيات و نشاط پيدا مي کند. اين، نقش اعتقاد به امام زمان (صلوات الله عليه و ارواحنا فداه)است. اين، نقش اعتقاد به مهدي موعود مي باشد. اين عقيده است که شيعه را تا امروز، ازآن همه پيچ و خمهاي عجيب و غريبي که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزّت و پرچم سربلندي اسلام و قرآن، در دست شما ملّت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا که چنين اعتقادي باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
اين آخوند هم بر طبق دل و ميل او، جوابي مي گويد و آن قلدر هم مأموريت مي دهد که برويد مسأله را حل و تمام کنيد و اين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد!! او مي گويد: اين کار آسان نيست و خيلي مشکلات دارد و بايد کمک کم کم و با مقدمات شروع کنيم. البتّه آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشياري علماي رباني و آگاهان اين کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه ي شوم را عملي کنند. در کشور ما، يک کودتاچي غاصب، از طرف دستگاه هاي قدرت استعماري مأموريت داشت که بيايد ايران را قبضه کند و کشور را دو دستي تحويل دشمن بدهد و براي آن که بتواند براين مردم مسلط بشود، يکي از مقدمات لازمش اين بود که عقيده به مهدي موعود (عج) را از ذهن مردم پاک کند.
آنها حضور اين بزرگوار را حس مي کنند و لو هنوز ظاهر نشده و غايب است. غيبت او، به احساس حضورش ضرري نمي زند. ظهور نکرده است؛ امّا هم در دلها و هم در متن زندگي ملّت حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟
شيعه ي خوب کسي است که اين حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط مي بخشد. اين ملّت بزرگ، بيش از همه چيز به همين اميد نياز دارد؛ ملّتي که در راه خدا و براي عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مي کند و افتخار طول تاريخ بشر و همه ي تاريخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنين ملّتي، بيشتر از همه چيز، به همين اميد درخشان احتياج دارد. آن اعتقاد، اين اميد را به او مي بخشد.
امام بزرگوار ما - به عنوان يک رهبر تمام عيار- بيشترين همت خود را به اميدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتي مردم اميدوارند، حرکت و تلاش مي کنند. در مقابل تلاش مردم، هيچ قدرتي نمي تواند مقاومت کند. فقط بايد مردم اميدوار باشند. امام بزرگوار، از همه ي وسايل الهي و ملکوتي و معنوي استفاده کرد و اين اميد را در مردم دميد و به برکت آن اميد، اين پيروزي بزرگ به دست آمد.
بعد از پيروزي انقلاب هم، دشمنان اين ملّت، دايماً آيه ي يأس خواندند. مرتب مي گفتند و مي گويند: که شما نمي توانيد کشور را اداره کنيد!! مگر مي شود با امريکا درافتاد؟!مگر مي شود در مقابل دنياي مادّي مقاومت کرد؟!فايده يي ندارد، بايد تسليم شد و بايد قبول کرد!! هر جا پيروزي يي بود، آن را در راديوها و رسانه هاي جهاني کتمان کردند، نگفتند و يا عوضي گفتند! هرجا مختصر ناکامي يي بود، از کاه کوهي درست کردند! با همه ي اين تبليغات، مردم ما مأيوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگي مشغول شدند. تا امروز - به فضل پروردگار- مردم تلاش و مجاهدت کرده اند و اميدشان روز به روز بيشتر شده است؛ چون پيشرفت را مشاهده مي کنند.
اين ملّت، در اوّل انقلاب کجا قرار گرفته بود و امروز کجاست؟ آن روز، ما جز يک ويرانه در اختيار نداشتيم و اين کشور همه چيزش وابسته بود و بسياري از آنچه که از دوران رژيم گذشته باقي مانده بود؛ همراه با وابستگي و پايه هاي بي بنياد و سست بود. امروز، ملّت ما حرکت کرده، نيرومند شده، قدرت نظامي خود را سنجيده و قدرت سياسيش را مشاهده کرده است. ديده است که چه طور در مقابل دنياي ظلم و استکبار مي شود مقاومت کرد. سازندگي را تجربه کرده است. الان - به فضل پروردگار- براي هر کس که نگاه مي کند، در همه جاي کشور، تلاش سازندگي محسوس است.
معلوم است که اميد اين ملّت را نمي توانند از او بگيرند. حال دشمن به تلاشهاي مفتضح افتاده است اين که شما مي بينيد دستگاه سياسي امريکا، گيج گيج مي خورند و کارهاي نسنجيده انجام مي دهند و نمي دانند در مقابل ملّت و دولت ايران چه بکنند؛ براثر قدرت و اميد شماست. به خاطر عزم راسخ اين ملّت است که دشمن نمي داند در مقابل مردم ايران چه بايد بکند و کارهاي ابلهانه انجام مي دهد (1)
اين ولادت بزرگ و اين حقيقت عظيم، متعلق به يک ملّت و يک زمان خاص نيست؛ بلکه متعلق به بشريت است. اين «ميثاق الله الذي أخذه و وکّده »، ميثاق خدا با انسان است. «وعد الله اذي ضمنه». اين، وعده ي خداست که تحقق آن را ضمانت کرده است. همه ي انسانهاي طول تاريخ، نسبت به اين پديده ي عظيم و شگفت آور، احساس نياز معنوي و قلبي کرده اند؛ چون تاريخ، از اوّل تا امروز و از امروز تا لحظه ي طلوع آن خورشيد جهانتاب، با ظلم و بدي و پليدي، آميخته بوده است. همه ي کساني که از ظلمي رنج برده اند -چه آنهايي که به خود آنها ظلم شده است و رنج برده اند و چه کساني که به ستمکشي ديگران نگاه کرده اند و رنج برده اند - با ياد ولادت اين منجي عظيم تاريخ و بشر، در دلشان اميدي به وجود مي آيد.
به همين خاطر، شما مي بينيد که اين حقيقت، مخصوص شيعه هم نيست؛ همه ي اديان و مذاهب، عقيده دارند که يک منجي و يک دست مقتدر الهي، درمقطعي از تاريخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور، معجزه گري خواهد کرد. فرقي که ما شيعه ها با ديگران و بقيه ي فرق اسلامي و غير اسلامي داريم، اين است که ما اين شخص عظيم و عزيز را مي شناسيم، اسمش را مي دانيم، تاريخ ولادتش را مي دانيم، پدران و مادر عزيزش را مي شناسيم و قضايايش را مي دانيم؛ ولي ديگران اينها را نمي دانند. آنها عقيده پيدا نکردند يا باخبر نشدند و نمي دانند؛ ولي ما مي دانيم، تفاوت اين جاست. به همين دليل است که توسلات شيعه، زنده تر و پرشورتر و با معناتر و با جهت تر است.
پس امروز، روز عيد واقعي است؛ يعني روز ولادت، براي همه ي بشر و تاريخ - حتي براي گذشتگان - عيد است. کساني که در دوران تاريک فرعونها و نمرودها و ابوجهلها و سلاطين ظالم، در فقر و ظلم و تبعيض سر کردند و مردند و رنج کشيدند و روي خوبي نديدند؛ امروز براي آنها هم عيد است. اگر روح آنها در عالم برزخ، از بعضي از تفضلاتي که پاره يي از ارواح برخوردارند، بهره مند باشد؛ يقيناً آنها هم مثل چنين روزي، شادي خواهند کرد. امروز، با بقيه ايام و اعياد، تفاوت دارد. واقعاً اگر ما امروز را «عيد الله الاکبر»» بناميم، مبالغه و گزاف نيست.
در قضيه ي ولادت آن بزرگوار و اعتقادي که به اين حقيقت است، اگرانسان در دو ناحيه و در دو جهت جستجو کند؛ آثار عظيمي را مشاهده مي کند.
يک ـ تأثير در کمال فردي انسان
اين، يک ميدان وسيعي است. هر کسي در باطن و قلب و دل و جان خود، با اين بزرگوار مرتبط باشد، بهره ي خودش را خواهد برد. البتّه، توجه به کانون نور، بايد توجّه حقيقي باشد. لقلقه ي زبان در اين زمينه، تأثير چنداني ندارد. اگر انسان، روحاً متوجّه و متوسل شد و معرفت کافي براي خود به وجود آورد؛ بهره ي خودش را خواهد برد. اين، يک ميدان فردي و تکامل شخصي و معنوي است.
دو ـ تأثير در زندگي اجتماعي مردم
\
يکي از کارهايي که مي توانند انجام دهند، اين است که در اين مجموعه کوچک، هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کسي که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن که اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن که چند ساعتي بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است که کساني که در همين کشتي هستند، يقين داشته باشند و بدانند که در نزديکي آنها ساحلي وجود دارد. حالا اگر دور و يا نزديک است و چه قدر کار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نيست؛ امّا قطعاً ساحلي که در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد چه کار مي کنند؟ اينها تلاش مي کنند که خود را به آن ساحل برسانند. و اگر يک ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يک ساعت براي حرکت و تلاش صحيح و جهت دارد، استفاده خواهند کرد و فکرشان را روي هم خواهند ريخت و تلاششان را يکي خواهند کرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشي دارد. همين قدر که اميدي در دل انسان به وجود آمد، مرگ بالهاي خود را جمع مي کند و کنار مي رود. اميد موجب مي شود انسان تلاش و حرکت کند، پيش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنيد ملتي در زير سلطه ي ظالمانه ي قدرت مسلطي، قرار دارد و هيچ اميدي هم ندارد. اين ملت مجبور است تسليم بشود. اگر تسليم نشد، کارهاي کور و بي جهتي انجام مي دهد؛ امّا اگر اين ملت وجماعت، اميدي در دلشان باشد و بدانند که عاقبت خوبي حتماً وجود دارد، اينها چه مي کنند؟طبيعي است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعي در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند کرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعي، مثل همان سرنشينان يک کشتي طوفان زده، هميشه گرفتار مشکلاتي از سوي قدرتمندان و ستمگران و قويدستان و مسلطين برامور انسانهاي مظلوم بوده است. اميد، موجب مي شود که انسان مبارزه کند و راه را باز نمايد و پيش برود. وقتي به شما مي گويند انتظار بکشيد، يعني اين وضعيتي که امروز شما را رنج مي دهد و دلتان را به درد مي آورد؛ ابدي نيست و تمام خواهد شد. ببينيد چه قدر انسان حيات و نشاط پيدا مي کند. اين، نقش اعتقاد به امام زمان (صلوات الله عليه و ارواحنا فداه)است. اين، نقش اعتقاد به مهدي موعود مي باشد. اين عقيده است که شيعه را تا امروز، ازآن همه پيچ و خمهاي عجيب و غريبي که در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزّت و پرچم سربلندي اسلام و قرآن، در دست شما ملّت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا که چنين اعتقادي باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
نااميد کردن مردم، از اساسي ترين کارهاي استکبار
اين کار آسان نيست!
اين آخوند هم بر طبق دل و ميل او، جوابي مي گويد و آن قلدر هم مأموريت مي دهد که برويد مسأله را حل و تمام کنيد و اين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد!! او مي گويد: اين کار آسان نيست و خيلي مشکلات دارد و بايد کمک کم کم و با مقدمات شروع کنيم. البتّه آن مقدّمات به فضل پروردگار و با هشياري علماي رباني و آگاهان اين کشور، در آن دوران ناکام ماند و نتوانستند آن نقشه ي شوم را عملي کنند. در کشور ما، يک کودتاچي غاصب، از طرف دستگاه هاي قدرت استعماري مأموريت داشت که بيايد ايران را قبضه کند و کشور را دو دستي تحويل دشمن بدهد و براي آن که بتواند براين مردم مسلط بشود، يکي از مقدمات لازمش اين بود که عقيده به مهدي موعود (عج) را از ذهن مردم پاک کند.
شيعه کسي است که حضور حضرت را حس کند
آنها حضور اين بزرگوار را حس مي کنند و لو هنوز ظاهر نشده و غايب است. غيبت او، به احساس حضورش ضرري نمي زند. ظهور نکرده است؛ امّا هم در دلها و هم در متن زندگي ملّت حضور دارد. مگر مي شود حضور نداشته باشد؟
شيعه ي خوب کسي است که اين حضور را حس کند و خود را در حضور او احساس نمايد. اين، به انسان اميد و نشاط مي بخشد. اين ملّت بزرگ، بيش از همه چيز به همين اميد نياز دارد؛ ملّتي که در راه خدا و براي عظمت اسلام، مجاهدت و مبارزه مي کند و افتخار طول تاريخ بشر و همه ي تاريخ اسلام شده و پرچم اسلام را در زمان ما به اهتزاز در آورده است. چنين ملّتي، بيشتر از همه چيز، به همين اميد درخشان احتياج دارد. آن اعتقاد، اين اميد را به او مي بخشد.
اميد اين ملّت را نمي توان از آنها گرفت
امام بزرگوار ما - به عنوان يک رهبر تمام عيار- بيشترين همت خود را به اميدوار نگاه داشتن مردم گماشته بود. وقتي مردم اميدوارند، حرکت و تلاش مي کنند. در مقابل تلاش مردم، هيچ قدرتي نمي تواند مقاومت کند. فقط بايد مردم اميدوار باشند. امام بزرگوار، از همه ي وسايل الهي و ملکوتي و معنوي استفاده کرد و اين اميد را در مردم دميد و به برکت آن اميد، اين پيروزي بزرگ به دست آمد.
بعد از پيروزي انقلاب هم، دشمنان اين ملّت، دايماً آيه ي يأس خواندند. مرتب مي گفتند و مي گويند: که شما نمي توانيد کشور را اداره کنيد!! مگر مي شود با امريکا درافتاد؟!مگر مي شود در مقابل دنياي مادّي مقاومت کرد؟!فايده يي ندارد، بايد تسليم شد و بايد قبول کرد!! هر جا پيروزي يي بود، آن را در راديوها و رسانه هاي جهاني کتمان کردند، نگفتند و يا عوضي گفتند! هرجا مختصر ناکامي يي بود، از کاه کوهي درست کردند! با همه ي اين تبليغات، مردم ما مأيوس نشدند. جنگ را گذراندند، بعد از جنگ را پشت سر گذاشتند و به سازندگي مشغول شدند. تا امروز - به فضل پروردگار- مردم تلاش و مجاهدت کرده اند و اميدشان روز به روز بيشتر شده است؛ چون پيشرفت را مشاهده مي کنند.
اين ملّت، در اوّل انقلاب کجا قرار گرفته بود و امروز کجاست؟ آن روز، ما جز يک ويرانه در اختيار نداشتيم و اين کشور همه چيزش وابسته بود و بسياري از آنچه که از دوران رژيم گذشته باقي مانده بود؛ همراه با وابستگي و پايه هاي بي بنياد و سست بود. امروز، ملّت ما حرکت کرده، نيرومند شده، قدرت نظامي خود را سنجيده و قدرت سياسيش را مشاهده کرده است. ديده است که چه طور در مقابل دنياي ظلم و استکبار مي شود مقاومت کرد. سازندگي را تجربه کرده است. الان - به فضل پروردگار- براي هر کس که نگاه مي کند، در همه جاي کشور، تلاش سازندگي محسوس است.
معلوم است که اميد اين ملّت را نمي توانند از او بگيرند. حال دشمن به تلاشهاي مفتضح افتاده است اين که شما مي بينيد دستگاه سياسي امريکا، گيج گيج مي خورند و کارهاي نسنجيده انجام مي دهند و نمي دانند در مقابل ملّت و دولت ايران چه بکنند؛ براثر قدرت و اميد شماست. به خاطر عزم راسخ اين ملّت است که دشمن نمي داند در مقابل مردم ايران چه بايد بکند و کارهاي ابلهانه انجام مي دهد (1)
پينوشتها:
1-ديدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه شعبان، 1374/10/17.
منبع :
شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383
/ج