مشخصههای تاریخنگاری مسیحی
می توانیم از اوزیبیوس قیصریه ای، در سده سوم و اوایل سده ی چهارم مثال بیاوریم. او در وقایع نامه ی خود بر آن شد که یک تاریخ کلی تألیف کند که در آن همه ی حوادث بر حسب تاریخ وقوع شان در یک چارچوب واحد آورده شوند
نگاهی به تاریخنگاری مسیحی
چکیده:
مسیحیان اولیه آگاهانه همه ی این چهار عنصر را به اندیشه ی تاریخی وارد کردند، که می توانیم از اوزیبیوس قیصریه ای، در سده سوم و اوایل سده ی چهارم مثال بیاوریم. او در وقایع نامه ی خود بر آن شد که یک تاریخ کلی تألیف کند که در آن همه ی حوادث بر حسب تاریخ وقوع شان در یک چارچوب واحد آورده شوند
تعداد کلمات: 1259 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
مسیحیان اولیه آگاهانه همه ی این چهار عنصر را به اندیشه ی تاریخی وارد کردند، که می توانیم از اوزیبیوس قیصریه ای، در سده سوم و اوایل سده ی چهارم مثال بیاوریم. او در وقایع نامه ی خود بر آن شد که یک تاریخ کلی تألیف کند که در آن همه ی حوادث بر حسب تاریخ وقوع شان در یک چارچوب واحد آورده شوند
تعداد کلمات: 1259 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
برگردان: علی اکبر مهدیان
برگردان: علی اکبر مهدیان
هر تاریخی که طبق اصول مسیحی نوشته شود ضرورتا کلی، به موقع، مکاشفهای، و دوره ای شده خواهد بود.
ا. چنین تاریخی کلی، یا تاریخ جهان، خواهد بود که به خاستگاه انسان بازگشت میکند. در آن شرح داده خواهد شد که نژادهای گوناگون آدمی چگونه به وجود آمدند و در بخش های قابل سکونت زمین اسکان گزیدند. این تاریخ تاریخ ظهور و سقوط تمدنها و قدرت ها را بیان خواهد کرد. تاریخ فراگیر یونانی - رومی به این معنا کلی نیست، زیرا مرکز ثقلی جزئی گرایانه دارد. یونان یا روم مرکزی است که تاریخ گرد آن می چرخد. تاریخ کلی مسیحی یک انقلاب کپرنیکی را از سر گذرانده و بر اثر آن نفیس اندیشه ی چنین مرکز ثقلی از میان رفته است.
٢. این تاریخ حوادث را به تأثیرات عنایت خداوندی از پیش مقدر منسوب خواهد کرد، نه به خرد عاملان انسانی آنها. تاریخ یزدان سالارانهی خاور نزدیک به این معنا منسوب به عنایت خداوندی نیست، به این سبب که کلی نیست، بلکه جزئی گرایانه است. مورخ یزدان سالار به کردارهای یک جامعه ی خاص توجه دارد و خدایی که بر این کردارها ریاست می کند خدایی است که آن جامعه ی خاص برایش قومی برگزیده به شمار می آید. از سوی دیگر، تاریخ منسوب به عنایت خداوندی، با تاریخ به واقع در حکم نمایشی رفتار میکند که به قلم خدا نوشته شده است، ولی نمایشی که در آن هیچ شخصیتی شخصیت محبوب نویسنده نیست.
اوزیبیوس یکی از انبوه کسانی بود که می کوشیدند تا به تفصیل پیامدهای برداشت مسیحی از آدمی را ساخته و پرداخته کنند؛ و هنگامی که پی می بریم که روحانیان عالی مقامی چون جروم، آبروز و حتى آگوستین از تعالیم و ادبیات بت پرستی با تحقیر و دشمنی حرف می زنند، ضروری است به یاد آوریم که این تحقیر نه از فقدان آموزش یا بی اعتنایی سنجیده به دانش به معنای اخص کلمه، بلکه از شور و حرارتی ناشی می شود که این مردان با آن ایده آل جدید معرفت را پیگیری می کردند و بر خلاف روال رایج برای جهت گیری مجدد کل ساختار اندیشه آدمی جهد و تلاش می کردند.
٣. این تاریخ خود را به یافتن طرح قابل فهمی در مسیر کلی حوادث موظف خواهد کرد و در این طرح به خصوص به حیات تاریخی مسیح اهمیت زیادی خواهد داد، که به وضوح یکی از مهم ترین چهره های طرح است که سرنوشتش از پیش مقدر بوده است. کاری خواهد کرد که حکایتش گرد آن حادثه متبلور شود و با حوادث ماقبل آن به گونه ای رفتار خواهد کرد که به آن یا به تدارک آن منجر شوند و با حوادث ما بعد به گونه ای رفتار می کنند که گویی بسط پیامدهای آن هستند. بنابراین، تاریخ را در میلاد مسیح به دو بخش تقسیم خواهد کرد، که هر یک خصوصیت منحصر به فرد و خاص خود را داراست: اولی، با خصوصیتی آینده نگر، شامل تدارک کور برای رویدادی که هنوز فاش نشده است؛ دومی، با خصوصیتی واپس نگرانه و متکی بر این واقعیت که افشا هم اکنون صورت پذیرفته است. من تاریخی را که به این سان به دو دورهی ظلمت و روشنایی تقسیم شده است، تاریخ مکاشفه ای می خوانم.
۴. با تقسیم کردیم تاریخ به دو دوره، طبعا این تمایل پیدا خواهد شد که آن را باز هم به دوره های کوچک تر تقسیم کند و به این سان حوادث دیگری را برجسته کند که به اهمیت میلاد مسیح نیستند، ولی به سهم خود مهماند و هر چیزی بعد از آنها از نظر کیفی با آنچه قبلا بود متفاوت می شود. به این سان تاریخ به دوران ها با دوره هایی تقسیم می شود که هر یک مشخصات خاص خود را دارند، و هر یک با حادثه ای که در زبان فنی این نوع تاریخ نگاری دوران ساز خوانده می شود از دوره ی ماقبل متمایز می شود.
ا. چنین تاریخی کلی، یا تاریخ جهان، خواهد بود که به خاستگاه انسان بازگشت میکند. در آن شرح داده خواهد شد که نژادهای گوناگون آدمی چگونه به وجود آمدند و در بخش های قابل سکونت زمین اسکان گزیدند. این تاریخ تاریخ ظهور و سقوط تمدنها و قدرت ها را بیان خواهد کرد. تاریخ فراگیر یونانی - رومی به این معنا کلی نیست، زیرا مرکز ثقلی جزئی گرایانه دارد. یونان یا روم مرکزی است که تاریخ گرد آن می چرخد. تاریخ کلی مسیحی یک انقلاب کپرنیکی را از سر گذرانده و بر اثر آن نفیس اندیشه ی چنین مرکز ثقلی از میان رفته است.
٢. این تاریخ حوادث را به تأثیرات عنایت خداوندی از پیش مقدر منسوب خواهد کرد، نه به خرد عاملان انسانی آنها. تاریخ یزدان سالارانهی خاور نزدیک به این معنا منسوب به عنایت خداوندی نیست، به این سبب که کلی نیست، بلکه جزئی گرایانه است. مورخ یزدان سالار به کردارهای یک جامعه ی خاص توجه دارد و خدایی که بر این کردارها ریاست می کند خدایی است که آن جامعه ی خاص برایش قومی برگزیده به شمار می آید. از سوی دیگر، تاریخ منسوب به عنایت خداوندی، با تاریخ به واقع در حکم نمایشی رفتار میکند که به قلم خدا نوشته شده است، ولی نمایشی که در آن هیچ شخصیتی شخصیت محبوب نویسنده نیست.
اوزیبیوس یکی از انبوه کسانی بود که می کوشیدند تا به تفصیل پیامدهای برداشت مسیحی از آدمی را ساخته و پرداخته کنند؛ و هنگامی که پی می بریم که روحانیان عالی مقامی چون جروم، آبروز و حتى آگوستین از تعالیم و ادبیات بت پرستی با تحقیر و دشمنی حرف می زنند، ضروری است به یاد آوریم که این تحقیر نه از فقدان آموزش یا بی اعتنایی سنجیده به دانش به معنای اخص کلمه، بلکه از شور و حرارتی ناشی می شود که این مردان با آن ایده آل جدید معرفت را پیگیری می کردند و بر خلاف روال رایج برای جهت گیری مجدد کل ساختار اندیشه آدمی جهد و تلاش می کردند.
٣. این تاریخ خود را به یافتن طرح قابل فهمی در مسیر کلی حوادث موظف خواهد کرد و در این طرح به خصوص به حیات تاریخی مسیح اهمیت زیادی خواهد داد، که به وضوح یکی از مهم ترین چهره های طرح است که سرنوشتش از پیش مقدر بوده است. کاری خواهد کرد که حکایتش گرد آن حادثه متبلور شود و با حوادث ماقبل آن به گونه ای رفتار خواهد کرد که به آن یا به تدارک آن منجر شوند و با حوادث ما بعد به گونه ای رفتار می کنند که گویی بسط پیامدهای آن هستند. بنابراین، تاریخ را در میلاد مسیح به دو بخش تقسیم خواهد کرد، که هر یک خصوصیت منحصر به فرد و خاص خود را داراست: اولی، با خصوصیتی آینده نگر، شامل تدارک کور برای رویدادی که هنوز فاش نشده است؛ دومی، با خصوصیتی واپس نگرانه و متکی بر این واقعیت که افشا هم اکنون صورت پذیرفته است. من تاریخی را که به این سان به دو دورهی ظلمت و روشنایی تقسیم شده است، تاریخ مکاشفه ای می خوانم.
۴. با تقسیم کردیم تاریخ به دو دوره، طبعا این تمایل پیدا خواهد شد که آن را باز هم به دوره های کوچک تر تقسیم کند و به این سان حوادث دیگری را برجسته کند که به اهمیت میلاد مسیح نیستند، ولی به سهم خود مهماند و هر چیزی بعد از آنها از نظر کیفی با آنچه قبلا بود متفاوت می شود. به این سان تاریخ به دوران ها با دوره هایی تقسیم می شود که هر یک مشخصات خاص خود را دارند، و هر یک با حادثه ای که در زبان فنی این نوع تاریخ نگاری دوران ساز خوانده می شود از دوره ی ماقبل متمایز می شود.
بیشتر بخوانید: سودمندی روانشناسی برای تاریخ
در واقع، مسیحیان اولیه آگاهانه همه ی این چهار عنصر را به اندیشه ی تاریخی وارد کردند، که می توانیم از اوزیبیوس قیصریه ای، در سده سوم و اوایل سده ی چهارم مثال بیاوریم. او در وقایع نامه ی خود بر آن شد که یک تاریخ کلی تألیف کند که در آن همه ی حوادث بر حسب تاریخ وقوع شان در یک چارچوب واحد آورده شوند؛ نه این که حوادث یونان بر حسب تاریخ المپیاد، حوادث روم بر مأخذ تاریخ کنسول ها و غیره گاهشماری شود. این گرد آوری بود، ولی با گرد آوری های پژوهندگان بت پرست در زمان امپراتوری سابق تفاوت بسیار داشت، زیرا از قصد تازه ای ملهم بود؛ این قصد که نشان داده شود حوادثی که به این سان ضبط شده، طرحی را تشکل می دهند که میلاد مسیح در کانون آن قرار دارد. با در نظر داشتن همین هدف بود که اوزیبیوس کتاب دیگری، معروف به فراهم آوردن انجیل، تألیف کرد که در آن نشان داده شده است که تاریخ جهان قبل از مسیحیت را می توان فرایندی تلقی کرد که پایان یافتن آن در تجسد خدا طرح ریزی شده بود. دین یهود، فلسفه ی یونان و قانون روم دست به دست هم دادند تا زهدانی درست کنند که ظهور مسیحیت بتواند در آن ریشه بگیرد و تا سرحد بلوغ رشد کند. چنانچه مسیح در هر زمان دیگری متولد میشد، جهان توان دریافت او را نداشت.
اوزیبیوس یکی از انبوه کسانی بود که می کوشیدند تا به تفصیل پیامدهای برداشت مسیحی از آدمی را ساخته و پرداخته کنند؛ و هنگامی که پی می بریم که روحانیان عالی مقامی چون جروم، آبروز و حتى آگوستین از تعالیم و ادبیات بت پرستی با تحقیر و دشمنی حرف می زنند، ضروری است به یاد آوریم که این تحقیر نه از فقدان آموزش یا بی اعتنایی سنجیده به دانش به معنای اخص کلمه، بلکه از شور و حرارتی ناشی می شود که این مردان با آن ایده آل جدید معرفت را پیگیری می کردند و بر خلاف روال رایج برای جهت گیری مجدد کل ساختار اندیشه آدمی جهد و تلاش می کردند. در مورد تاریخ، تنها چیزی که در این جا مورد توجه ماست این است که این جهت گیری مجدد نه تنها در آن زمان توفیق یافت بلکه میراث خود را به عنوان غنی سازی دائمی اندیشه ی تاریخی باقی گذاشت.
حوادث روم بر مأخذ تاریخ کنسول ها و غیره گاهشماری شود. این گرد آوری بود، ولی با گرد آوری های پژوهندگان بت پرست در زمان امپراتوری سابق تفاوت بسیار داشت، زیرا از قصد تازه ای ملهم بود؛ این قصد که نشان داده شود حوادثی که به این سان ضبط شده، طرحی را تشکل می دهند که میلاد مسیح در کانون آن قرار دارد. با در نظر داشتن همین هدف بود که اوزیبیوس کتاب دیگری، معروف به فراهم آوردن انجیل، تألیف کرد که در آن نشان داده شده است که تاریخ جهان قبل از مسیحیت را می توان فرایندی تلقی کرد که پایان یافتن آن در تجسد خدا طرح ریزی شده بود. دین یهود، فلسفه ی یونان و قانون روم دست به دست هم دادند تا زهدانی درست کنند که ظهور مسیحیت بتواند در آن ریشه بگیرد و تا سرحد بلوغ رشد کند. چنانچه مسیح در هر زمان دیگری متولد میشد، جهان توان دریافت او را نداشت.
مفهوم تاریخ به عنوان تاریخ جهان در کل، که در آن مبارزاتی مانند پیکار یونان با ایران یا روم با قرطاجنه بی طرفانه و با توجه به ثمرهی مبارزه از دیدگاه آیندگان، نه از دیدگاه پیروزی یکی از طرفین مبارزه، بررسی می شد، امری عادی شد. مظهر این نظریه ی رستگاری عام" به کار گرفتن یک چارچوب وقایع نگاری واحد برای همه ی حوادث تاریخی است. وقایع نگاری واحد جهانی، که ایزیڈر اشبیلی در قرن هفتم آن را ابداع کرد و عالیجناب بید در قرن هشتم آن را رواج داد، با تعیین تاریخ هر چیزی بر مبنای قبل یا بعد میلاد مسیح، نشان میدهد که این یا آن ایده از کجا آمده است.
ایده ی عنایت الهی همگانی شد. مثلا در کتابهای درسی مدارس به ما می آموزند که در قرن هجدهم انگلیسی ها در یک نوبه ی پریشان خاطری یک امپراتوری را فتح کردند؛ یعنی کاری کردند که برای ما که اکنون به عقب و به آن می نگریم یک نقشه به نظر می رسد، در صورتی که در آن زمان چنین نقشه ای در ذهن آنان وجود نداشته است.
ایدهی آخرالزمانی همگانی شد، هر چند که مورخان – حتی مورخان مارکسیست که آینده را لحظه ی آخرالزمانی میدانند - لحظه ی آخرالزمانی خود را برای همه ی زمانها مقرر داشتند: رنسانس، اختراع چاپ، نهضت علمی قرن هفدهم، روشنگری قرن هجدهم، انقلاب فرانسه، نهضت لیبرالی قرن نوزدهم. اندیشه ی حوادث دوران ساز، و همراه آن تقسیم تاریخ به دوره هایی هر یک با خصوصیت ویژهی خود، همگانی شد. این عناصر، که در اندیشه ی تاریخی جدید این همه آشنایند، یکسره از تاریخ نگاری یونانی - رومی غایب بودند و مسیحیان اولیه آنها را آگاهانه و به زحمت زیاد فراهم آوردند.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
اوزیبیوس یکی از انبوه کسانی بود که می کوشیدند تا به تفصیل پیامدهای برداشت مسیحی از آدمی را ساخته و پرداخته کنند؛ و هنگامی که پی می بریم که روحانیان عالی مقامی چون جروم، آبروز و حتى آگوستین از تعالیم و ادبیات بت پرستی با تحقیر و دشمنی حرف می زنند، ضروری است به یاد آوریم که این تحقیر نه از فقدان آموزش یا بی اعتنایی سنجیده به دانش به معنای اخص کلمه، بلکه از شور و حرارتی ناشی می شود که این مردان با آن ایده آل جدید معرفت را پیگیری می کردند و بر خلاف روال رایج برای جهت گیری مجدد کل ساختار اندیشه آدمی جهد و تلاش می کردند. در مورد تاریخ، تنها چیزی که در این جا مورد توجه ماست این است که این جهت گیری مجدد نه تنها در آن زمان توفیق یافت بلکه میراث خود را به عنوان غنی سازی دائمی اندیشه ی تاریخی باقی گذاشت.
حوادث روم بر مأخذ تاریخ کنسول ها و غیره گاهشماری شود. این گرد آوری بود، ولی با گرد آوری های پژوهندگان بت پرست در زمان امپراتوری سابق تفاوت بسیار داشت، زیرا از قصد تازه ای ملهم بود؛ این قصد که نشان داده شود حوادثی که به این سان ضبط شده، طرحی را تشکل می دهند که میلاد مسیح در کانون آن قرار دارد. با در نظر داشتن همین هدف بود که اوزیبیوس کتاب دیگری، معروف به فراهم آوردن انجیل، تألیف کرد که در آن نشان داده شده است که تاریخ جهان قبل از مسیحیت را می توان فرایندی تلقی کرد که پایان یافتن آن در تجسد خدا طرح ریزی شده بود. دین یهود، فلسفه ی یونان و قانون روم دست به دست هم دادند تا زهدانی درست کنند که ظهور مسیحیت بتواند در آن ریشه بگیرد و تا سرحد بلوغ رشد کند. چنانچه مسیح در هر زمان دیگری متولد میشد، جهان توان دریافت او را نداشت.
مفهوم تاریخ به عنوان تاریخ جهان در کل، که در آن مبارزاتی مانند پیکار یونان با ایران یا روم با قرطاجنه بی طرفانه و با توجه به ثمرهی مبارزه از دیدگاه آیندگان، نه از دیدگاه پیروزی یکی از طرفین مبارزه، بررسی می شد، امری عادی شد. مظهر این نظریه ی رستگاری عام" به کار گرفتن یک چارچوب وقایع نگاری واحد برای همه ی حوادث تاریخی است. وقایع نگاری واحد جهانی، که ایزیڈر اشبیلی در قرن هفتم آن را ابداع کرد و عالیجناب بید در قرن هشتم آن را رواج داد، با تعیین تاریخ هر چیزی بر مبنای قبل یا بعد میلاد مسیح، نشان میدهد که این یا آن ایده از کجا آمده است.
ایده ی عنایت الهی همگانی شد. مثلا در کتابهای درسی مدارس به ما می آموزند که در قرن هجدهم انگلیسی ها در یک نوبه ی پریشان خاطری یک امپراتوری را فتح کردند؛ یعنی کاری کردند که برای ما که اکنون به عقب و به آن می نگریم یک نقشه به نظر می رسد، در صورتی که در آن زمان چنین نقشه ای در ذهن آنان وجود نداشته است.
ایدهی آخرالزمانی همگانی شد، هر چند که مورخان – حتی مورخان مارکسیست که آینده را لحظه ی آخرالزمانی میدانند - لحظه ی آخرالزمانی خود را برای همه ی زمانها مقرر داشتند: رنسانس، اختراع چاپ، نهضت علمی قرن هفدهم، روشنگری قرن هجدهم، انقلاب فرانسه، نهضت لیبرالی قرن نوزدهم. اندیشه ی حوادث دوران ساز، و همراه آن تقسیم تاریخ به دوره هایی هر یک با خصوصیت ویژهی خود، همگانی شد. این عناصر، که در اندیشه ی تاریخی جدید این همه آشنایند، یکسره از تاریخ نگاری یونانی - رومی غایب بودند و مسیحیان اولیه آنها را آگاهانه و به زحمت زیاد فراهم آوردند.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
بررسی مکاتب تاریخ نگاری
مکتب تاریخ نگاری شام
تاریخ اندیشه
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}