بررسی مکاتب تاریخ نگاری در تمدن اسلامی
سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار پورخلج (2)
منبع:راسخون
چکیده:
تاریخ نگاری به عنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن بسیار مهم است زیرا شناخت وجوه مختلف یک تمدن بدون توجه به نوع تاریخ نگار آن اصلا ممکن نیست. در تمدن اسلامی، تاریخ نگاری اسلامی دامنه گسترده ای دارد و از نظر زمانی و دوره ای، قدمتی به اندازه تاریخ اسلام دارد زیرا مسلمانان از دهه های نخستین اسلامی در این زیمنه تألیفاتی داشته اند. شناخت مکاتب تاریخ نگاری اسلامی در واقع شناخت زمینه ها، انگیزه ها، مواد تاریخی، دیدگاه ها و مصادر تاریخ نگاران آن مکتب است که به مورخ کمک می کند تا حقایق تاریخی را بهتر درک کند. در این مقاله سعی بر آن است که مکتب تاریخ نگاری مدینه را معرفی و دست آوردهای این مکتب را بررسی و تحلیل کرده و به معرفی سران تاریخ نگاری آن مکتب بپردازد.
کلید واژه: تاریخ، مورخ، مدینه، تألیف، تاریخ نگاری
بررسی مکاتب تاریخ نگاری در تمدن اسلامی (1)
مقدمه:
تحقیق درباره تاریخ نگاری اسلامی خاصه در قرون نخستین مسئله ای است که به دلیل پیچیدگی آن هنوز آن چنان که باید به آن پرداخته نشده است. گرچه از فحوای کتب تاریخی می توان کم و بیش و گاه به صورت ناقص به منابع آن دوره دست پیدا کرد ولی از آنجا که اصل آن منابع در دست نیست قلم فرسایی درباره نوع تاریخ نگاری آن ها بسیار سخت خواهد بود و همین امر باعث شده که قضاوت درباره آن آثار کار دشواری به نظر آید. مورخان در هر دوره ای با توجه به نیاز جامعه و همچنین شرایط حکومتی دست به تألیف می زدند و به این دلیل است که در هر دوره ای به دلیل شرایط مشابه محتوای تألیفات نیز از یک قاعده پیروی می کند.این که چرا مسلمانان به نگارش تاریخ دست زدند عوامل متعددی دارد. از جمله آن که اسلام خود دارای روح تاریخی و همچنین ریشه ها و اندیشه های تاریخی است. زیرا همه حوادث تاریخی نزد مسلمانان دارای اهمیت دینی است و این مطلب از فحوای بسیاری از آیات قرآن قابل برداشت است که خداوند انسان را به مطالعه سرگذشت پیشینیان دعوت کرده تا بتوانند حقایق عالم را درک کنند. قرآن در موارد متعددی با اشاره به این سرگذشت ها انسان را دعوت به تأمل درباره رفتار و کردار آن اقوام می کند و در آخر از او می خواهد که از سرگذشت این اقوام عبرت بگیرد. از همین روست که اکثر اندیشمندان فایده مطالعه تاریخ را عبرت اندوزی از آن بیان کرده اند. از دیگر عواملی که مسلمانان به نگارش تاریخ اهتمام ورزیدند ثبت زندگی نامه حضرت محمد (ص) و بزرگان دین اسلام بود. این جریان بر خلاف تصور عامه از زمان حضرت محمد (ص) شروع گردید (منتظرالقائم: 1384: 7) به گونه ای که قبایل تازه مسلمان دوست داشتند با آداب و رسوم دین اسلام و به خصوص زندگی پیامبر آن آشنا شوند و به همین دلیل بعضی از صحابه شروع به نگارش زندگی نامه و به خصوص شرح جنگ های کردند آن حضرت کردند که امروزه به این دسته از نوشته ها کتب «سیره» و «مغازی»گفته می شود. از بین کتب می توان به سیره ابن هشام و کتب ابان بن عثمان بن عفان اشاره کرد. فتوحات اسلامی نیز از دیگر عواملی بود که در دوران صدر اسلام به خصوص دوران خلافت خلیفه دوم و سوم، باعث نگارش تاریخ در بین مسلمانان شد. فتح سرزمین های اسلامی از دو جهت به رشد تاریخ نگاری کمک کرد یکی آن که مسلمانان به خصوص اعراب که در دوران جاهلیت جنگجویی را باعث تفاخر خود می دانستند این بار هم شروع به تألیف درباره فتوحات و افتخارات قبیله ای خود کردند ولی با این تفاوت که که این بار این جنگاوری تحت عنوان جهاد اسلامی مطرح می شد. دیگر این که به دلیل لین که در فقه اسلامی و تعیین جزیه و خراج برای شرح ها و همچنین تقسیم غنائم، چگونگی فتح شهرها و وسعت آن و افراد شرکت کننده در آن جنگ حائز اهمیت بود، مسلمانان شروع نگارش شرح این فتوحات کردند و کتاب هایی همچون «فتوح البلدان» «فتوح الشام» و غیره به همین دلیل تألیف شد.
مکاتب تاریخ نگاری در تمدن اسلامی:
در واقع اندیشه های بنیادی پیدایش جریانی از دانش، که یک یا چند نفر آن را به ظهور می رسانند و به کوشش خود و شاگردانشان آن را نشر می دهند را مکتب گویند. مورخان اسلامی با توجه به خواستگاه مورخان و دوره زندگی آن ها که در نوع و شیوه تاریخ نگاری آن ها تأثیر داشته است، تاریخ نگاری اسلامی را به مکاتب مختلفی تقسیم کرده اند. در این تقسیم بندی که می توان آغاز آن را قرن دوم هجری دانست نگاه مورخان به مباحث تاریخی در خور توجه است و در واقع مکتب تاریخ نگاری هر مورخ را دید وی به مباحث تاریخی مشخص می کند. مکتب تاریخ نگاری مدینه را در واقع می توان از لحاظ زمانی اولین مکتب تاریخ نگاری اسلامی به شمار آورد.(سجادی: 1386: 47) زیرا این شهر اولین شهر حکومتی جهان اسلام به شمار می آید و حضرت رسول دین خود را از این شهر انتشار جهانی داد و به همین دلیل است که در این شهر اولین کتب تاریخی اسلامی در این تألیف شده است. چون انگیزه اولین مورخان این مکتب تألیف سیره و مغازی پیامبر اسلام بوده است و این را از فحوای احادیث تألیف کرده اند این مکتب را «مکتب سیره»، «مکتب مغاری» و «مکتب حدیث» هم نامیده اند به همین دلیل برای پی بردن به ویژگی های این مکتب باید با خصوصیات کتب سیره مغازی بیشتر آشنا شویم.سیره:
سیره درلغت به معنای سنت، روش، رفتار و حالت می باشد و در اصلاح مورخان اسلامی کتب مربوط به شرح حال، رفتار و گفتار و مواضع سیاسی بزرگان و ائمه دین به خصوص پیامبر اسلام را سیره می گویند. در واقع با توجه به اینکه قرآن کریم به مسلمانان توصیه کرده است که زندگی حضرت محمد (ص) را به عنوان «اُسوه حسنه» الگوی زندگی خود قرار دهند گروهی از یاران آن حضرت اقدام به جمع آوری گفتار و احوال و اعمال رسول خدا (ص) کردند به گونه ای که حضرت علی بن ابیطالب (ع) نخستین مجموعه حدیثی خود با املاء حضرت رسول الله (ص) و به خط مبارک خود نگاشت و در خطبه ها و نامه های خود به سخنان آن حضرت استشهاد کرده و سیره ایشان را بیان کرده است. (منتظرالقائم: 1384: 5). به دین گونه مجموعه ای از کتب توسط صحابه تحت عنوان سیره حضرت محمد (ص) تألیف شد. این شیوه بعد ها نیز همچنان مورد استفاده مورخان قرار گرفت به گونه ای که برای دیگر خلفا و بزرگان اسلامی نیز سیره های مختلفی نگارش شده است.مغازی:
به جنگ هایی که خود حضرت محمد (ص) در آن ها شرکت داشته را غزوه گویند که شرح چگونگی این جنگ ها و محل وقوع آن توسط صحابه و تابعین به نگارش درآمده که به این دسته از کتب مغازی گویند. «کتاب المغازی» تألیف محمد بن عمر بن واقد معروف به واقدی مورخ و محدث مشهور که بیش از بیست اثر در تاریخ اسلام از وی به جا مانده است (سجادی:1386: 111) را می توان از مهم ترین کتب مغازی دانست.ویژگی های مکتب تاریخ نگاری مدینه:
از علل اهمیت این مکتب آن است که شهر مدینه مرکز حکومت پیامبر اسلام و خلفای راشدین بوده و بیشتر اصحاب آن ها در این شهر زندگی می کردند از طرفی حضور ائمه اطهار و حلقه های درس آنان در این شهر باعث شد که مسلمانان برای شناخت بیشتر اسلام و احکام آن و آشنایی با سیره رسول الله (ص) و بزرگان صحابه بیش از پیش متوجه این شهر شوند. در واقع می توان گفت که نقش مهم این مکتب در پیدایش علم تاریخ در تمدن اسلامی است. ویژگی دیگر این مکتب آن است که سلسله سند رویات را مشخص می کند و در واقع به استقلال علم تاریخ از حدیث کمک کرد و محور عمده مورد پذیرش در این مکتب سیادت قبیله قریش می باشد. مورخان این مکتب سعی کردند با استفاده از علم جغرافیا زمان و مان وقوع حوادث تاریخی را بیان کنند و همچنین افراد مهم و تأثیر گذار در این حوادث را معرفی نمایند. مؤسسان این مکتب بیشتر قریشی و از موالیان بودند و فرزندان و نوادگان خلفا و مدعیان خلافت و اصحاب آن ها در آن تأثیر گزار بودند.سران مکتب تاریخ نگاری مدینه:
1 _ عبدالله بن عباس (م 78 ه.ق): ابن عباس را باید مؤسس اصلی مکتب تاریخ نگاری مدینه به شمار آورد. وی سیزده سال قبل از رحلت حضرت محمد در مکه به دنیا آمد. گرچه اکثر مطالبی که از او نقل شده توسط مورخان دوران عباسی به رشته تحریر در آمده و از این رو نمی توان به تمامی آن ها اعتماد کرد ولی تواتر روایات وی قابل اعتماد است. (آئینه وند: 1387: 319). عبدالله بن عباس سر انجام در سال 78 هجری قمری در طائف در گذشت.2_ أبان بن عثمان بن عفان (م 95 تا 105 ه.ق): وی فرزند خلیفه سوم عثمان بن عفان می باشد و از جمله تابعین به شمار می رود. او در ایام خلافت عبدالملک بن مروان والی مدینه بود (البلاذری: 1417: 617) از جمله فقهای مدینه به شمار می آید (منتظرالقائم:1384: 7؛ سجادی: 1386: 49) وی در جنگ جمل همراه عایشه علیه حضرت علی (ع) شرکت داشت.(الزرکلی: 1989: 27) وی جزء مغازی نگاران مکتب مدینه به شمار می آید که روایات وی در تاریخ نگاری این مکتب بسیار حائز اهمیت است.
3_ شرحبیل بن سعد (م 132 ه.ق): وی از آزاد شدگان انصار به شمار می رود و در مدینه زندگی می کرده و در رابطه با مغازی دارای تبحر بوده است (بیهقی: 1361: 112) وی ظاهرا از بدریون به شمار می آمده است و از زيد بنثابت و ابو هريره و ابو سعيد خدرى و گروه بسيارى از اصحاب پيامبر (ص) روايت كرده است (ابن سعد:1410: 419) ولی چون در اواخر عمر حافظه خود را از دست داده بود مورد وثوق بعضی از مغازی نویسان قرار نگرفت و به همین دلیل است که ابن اسحاق از وی روایتی نقل نکرده است.
4_ سعید بن مسیب مخزومی (م 94 ه.ق): وی از جمله فقهای سسبعه مدینه به شمار می آید که بسیاری از احادیث مورخان از وی روایت شده است. او در سال 93 هجری قمری در مدینه وفات یافت (تتوی: 1382: 1084) این سال را به دلیل اینکه بسیاری از فقها در آن وفات یافتند «سنه الفقهاء» نامیده اند. (هدایت: 1373: 41)
5_ عروه بن زبیر (م 194 ه.ق): وی نیز يكى از فقهاى هفتگانه مدينه به شمار می آید که نوه دخترى ابو بكر و راوى بلا فصل از عايشه است. از عروه در كلّيّه كتابهاى سيره و مغازى و كتابهاى تاريخ و صحاح و مسانيد، أخبار و احاديث فراوانى نقل كردهاند و در مغازى او را اولين كسى دانستهاند كه صاحب تألیف بوده است. در اين كه عروه اطّلاعات خود را در كتابى تحرير كرده و يا آنكه فقط آن را بصورت منظّم و مبوّبى به اشخاص املاء مىكرده است معلوم نيست. ولى درين شك نيست كه عبد الملك بن مروان (خليفه از 65 تا 86) از عروه درباره ابتداى اسلام پرسشهائى كرده و او در نامههائى كه در جواب عبد الملك نوشته از ابتداى نزول وحى و آغاز كار مسلمين در مكّه گفتگو نموده است و قسمتى از اين نامهها در تاريخ طبرى ضبط است (همدانی: 1373: 9؛ بلاذری: 1417: ج 9: 441-443)
6_ محمد بن مسلم شهاب زهری (م 124 ه.ق): او در سال پنجاه هشت هجری در مکه به دنیا آمد و در سال 124 هجری در وفات یافت (ابن اثیر: 1371: ج 9:166؛ مسعودی: 1374: ج 2:206). وى در سال 81 يا 82 ه. ق. از مدينه به دمشق رفته است. ابن حجر معتقد است كه زهرى از علماى برجسته است و مخصوصا در حديث در تمام شام و حجاز همتا نداشته است. از فراوانى اخبارى كه از او در سيره ابن اسحق و مغازى واقدى نقل شده، معلوم مىشود كه او از بزرگان علم سيره بوده است و چنين استنباط مىشود كه او نخستين كسى است، كه آنچه را تابعين از سيره نقل كردهاند جمعآورى كرده و دانستههاى خود را به آن افزوده است. پس از او، اخبار مربوط به سيره، به روش سيره ابن اسحق و موسى بن عقبه و واقدى جمعآورى شده است. حاجى خليفه هنگامى كه از مغازى صحبت مىكند، مىگويد از جمله كتابهاى مغازى، مغازى محمد بن مسلم زهرى است متأسفانه اين كتاب به دست ما نرسيده است، ولى از اهميت بسيار برخوردار است، زيرا نشان دهنده تحول بزرگى است كه زهرى در سيره نويسى به وجود آورده است. درباره اهميت اين كتاب نيازى به مبالغه نيست، زيرا اعتماد زيادى كه ابن اسحق و واقدى در كتابهاى خود نسبت به نقل مطالب آن كردهاند نمايشگر ارزش آن است. اضافه مىكنم كه ابن اسحق و موسى بن عقبه و مالك بن انس و ابو معشر و معمر بن راشد و محمد بن عبد الله بن ابى سبره همه شاگردان زهرى هستند و مطالب خود را از او گرفتهاند و سه نفر اخير از كسانى هستند كه منابع روايت واقدى به آنها بر مىگردد. (واقدی: 1369: 24)
7_ عبدالله بن ابی بکر بن حزم انصاری (م 130 تا 135 ه.ق): وی نیز از محدثان مکتب مدینه است. مدتی قاضی مدینه بود (یعقوبی: 1371: ج 2: 252) و در علم مغازی از مشاهیر دوران خود بود (ابن عناد: 1406: ج 2:90). وی را از جمله کسانی به شمار آورده اند که «حول نگاری» آغاز قرن دوم هجری را آغاز گر بوده است. (آئینه وند: 1387: 325).
8_ موسی بن عقبه (م 142 ه.ق): موسى بن عقبة بن أبى عيّاش از موالى آل زبير و شاگرد عروه و فقيه و محدّث نامى مدينه است كه در مغازى رسول الله (تخصّص داشته. وی از اصحاب امام صادق (ع) می باشد. ظاهرا بین سال های 55 تا 60 هجری در مدینه به دنیا آمده و در سال 141 هجری وفات یافته است وی از علقمة بن وقاص، و كُريب و عكرمة، و ابن المنكدر، و عبد الله بن دينار و دیگران روایت نقل کرده و بُكير بن عبد الله بن الاشج، و شعبة، و وهيب و محمد بن فُليح و افراد بسیاری دیگر از وی نقل روایت کرده اند. (سبحانی: 1418:ج1: 536) بنابر آنچه در طبقات ابن سعد آمده كتاب مغازى موسى بن عقبه شامل أسامى و اطّلاعاتى درباره كسانى بوده است كه در حوادث مهمّ زمان پيغمبر اكرم شركت جستهاند (ابن سعد: 1410: ج 3: 120) مانند مهاجرين حبشه و أصحاب بدر و غيره. موسى بن عقبه به تواريخ و قصص مربوط به قبل از اسلام توجّهى نداشته، با آنكه مغازى او كم حجم بوده و آن را أصحّ المغازى مىخواندهاند بسط انتشار كتاب ابن اسحاق را پيدا نكرده است و با وجود آنكه در بسيارى از مآخذ نام آن برده شده و تا قرن دهم هجرى در دسترس مؤلّفين بوده است اكنون جز منتخباتى از آن كه حاوى بيست حديث است چيزى بجاى نمانده.
خطيب بغدادى ابن منتخبات را روايت كرده و سلسله سند آن به برادرزاده موسى يعنى اسماعيل بن ابراهيم بن عقبه منتهى مىشود. منتخبات مزبور را در سال 1904 ميلادى چاپ كرده است. ولى در صحّت و اصالت احاديثى كه در آن آمده است ترديد كردهاند زيرا از طرفى با مطالبى كه در مغازى موسى ابن عقبه به شهادت طبقات ابن سعد وجود داشته و مربوط است به معرّفى اشخاصى كه در وقايع بزرگ حيات پيغمبر دخالت داشتهاند، سنخيّت ندارد و از طرف ديگر غالب آنها به طور ضمنى دلالت دارد بر بالا بردن مقام ابو بكر و ساير صحابه و كاستن مقام اهل البيت عليهم السّلام. (همدانی: 1377: 13)
9_ وهب بن منبه (م 114 ه.ق): وهب بن منبّه بن كامل بن سيج ابو عبد الله اليمانى الصّنعانى. کنیه اش ابو عبدالله بوده و در یمن زندگی می کرده و قاضى صنعا بوده است. وی اصلا ايرانى و از جمله ابناء بوده و از زهّاد و صاحبان مكارم اخلاقى به شمار مىآمد و در سال 110 هجری همزمان با حکومت هشام بن عبدالملک در شهر صنعا وفات یافته است (واقدی:1374:ج 6:70) آثار بسيارى به وهب نسبت دادهاند كه در منابع مختلفه به وجود آنها اشاره شده و يا از آنها نقل كردهاند. از آثار او دو فقره پاپيروس در شهر هايدلبرگ موجود است كه شامل 27 ورقه يا 52 صفحه و داراى تاريخ 229 هجرى است. ابن اوراق به علّت فرسودگى با مشقّت فراوان و بطور ناقص خوانده مىشود.
درباره اين اوراق و شرح احوال و آثار وهب، ژرژخورى كتابى به زبان آلمانى تهيه و انتشار داده است. اين كتاب شامل دو جزء است كه جزء اول آن حاوى متن عربى خوانده شده از اوراق پاپيروس و ترجمه آن به آلمانى و شرح احوال و آثار وهب و جزء دوم حاوى تصوير اوراق پاپيروس هايدلبرگ است.
متن عربى اوراق خوانده شده شامل دو قسمت از آثار وهب است:
اوّل حديث داود كه داراى تاريخ 229 است و در سند آن نام وهب ذكر نشده.
دوم مغازى رسول الله كه به چند واسطه به ابو إلياس مىرسد كه او از وهب روايت كرده، شامل قطعاتى از مغازى و بيشتر آن مربوط است به بيعت عقبه و هجرت پيغمبر به مدينه.
مجموعا آثار وهب را به نظر ژرژخورى بطريق ذيل مىتوان دسته بندى كرد:
الف- آثار مربوط به منابع يهودى و مسيحى:
1) قصص الانبياء 2) كتاب اسرائيليات 3) ساير آثار:- زبور داود- حكمت وهب، حكمت لقمان، مواعظ وهب- كتاب القدر
ب- آثار اسلامى:
فتوح وهب مغازى رسول الله ج- آثار مربوط به عربستان جنوبى:كتاب الملوك المتوجّه محمّد بن اسحاق در مورد قصص الأنبياء چنانكه در كتاب سيره آمده است درباره آغاز مسيحيّت در نجران از آثار وهب استفاده كرده و از طريق اوست كه آثار وهب به تاريخ و تفسير طبرى راه يافته است. ابن اسحاق در مورد مغازى پيغمبر از وهب اسمى نبرده و به او استناد نكرده است.) همدانی: 1377: 15)
10_ سعید بن سعد بن عباده مخزومی (م): ابن دليم بن حارثه بن ابى خزيمة بن ثعلبة بن طريف بن خزرج بن ساعدة بن كعب بن خزرج. مادرش غزيّة دختر سعد بن خليفة بن اشرف بن ابى خزيمة بن ثعلبة بن طريف بن خزرج بن ساعدة بن كعب بن خزرج است. (واقدی:1374: ج 5:79) روایات وی بیشتر از طریق فرزندانش به خصوص شرحبیل و عبدالعزیز نقل شده است سعيد بن سعد محضر پيامبر را درك كرده و در برخى روايات آمده كه او از پيامبر روايت شنيده است. او مردى مورد اعتماد و كم حديث است. برخی از روایات وی در مسند احمد بن حنبل و تاریخ طبری آمده است.
11 _ عاصم بن عمر بن قتاده (م 120 ه.ق): وی نیز در علم سیره و مغازی شهره بود و از جابر بن عبدالله و انس بن مالک و دیگران روایت کرده است. جد وی «قتاده بن نعمان» از صحابه حضرت محمد (ص) بوده است.(ابن قتیبه: 1992: 446) زید بن اسلم و ابوالأسود و محمد بن اسحاق از او نقل روایت کرده اند. عمر بن عبدالعزیز او را امر کرد تا در مسجد اموی دمشق، مغازی و مناقب رسول خدا (ص) و اصحاب را برای مردم بیان کند. وی در سال 120 هجری قمری در مدینه وفات یافت.
12 _ ابو معشر سندی (م): ابو معشر از جمله موالى است كه به إسارت به مدينه برده شد و وی را نجيح نامیدند. او پس از مدّتى در سلك موالى أمّ موسى زوجه منصور خليفه و مادر مهدىّ و جعفر عبّاسى درامد و آزاد شد و پس از آنكه به بغداد رفت (160 هجرى) تا آخر حيات (170 هجرى) در آنجا ماند و با دربار خلفا رفت و آمد داشت. (همان) ابو معشر به عنوان «صاحب المغازى» مشهور است به گونه ای که واقدى در كتاب مغازى خود نام او را به عنوان يكى از راويان اخبار غزوات ذكر مىكند. طبرى روايات او را درباره قصص تورات و كليّه وقايع حيات رسول اكرم و خصوصا تعيين تاريخ آن وقايع نقل كرده است. ابن سعد نيز در مغازى و در شرح احوال اصحاب رسول الله به او استناد مىجويد
علاوه بر كتاب مغازى ابو معشر كه از آن جز رواياتى چند چيزى به جاى نمانده، وی اثر ديگرى داشته كه شامل تاريخ وقايع دوره خلفا از وفات پيغمبر اكرم تا سال 170 يعنى سال وفات خود او بوده است که متأسفانه در دست نیست. طبرى آخرين واقعهاى را كه از او نقل كرده مربوط است به وفات هادى خليفه كه در ربيع الأوّل سال 170 اتفاق افتاده است.
ابو معشر يكى از مورّخان بلند پايه وآگاه به شمار مىرود كه روایات او مورد استناد مورّخان بعدى بوده و در مغازى همواره سند اخبار خود را ذكر كرده ولى در فقط در تاريخ وقايع دوران خلفا سندی ارائه نکرده است.
13_ معمر بن راشد بصری (م 154 ه.ق): كنيه او ابو عروة و وابسته قبيله ازد است. كنيه پدرش، راشد ابو عمرو و برده آزاد كرده و وابسته ازد بوده است. معمر از مردم بصره و شیعه است كه از آن شهر كوچ كرده و ساكن يمن شده است. (همدانی: 1377: 17) هنگامى كه معمر از بصره مىرفت ايوب او را بدرقه كرد و سفره و توشهدانى براى او فراهم ساخت. معمر مردى بردبار و خردمند و جوانمرد بود. در سال فوت وی دو تاریخ گفته اند. بعضی سال وفات وی را صد و پنجاه و بعضی صد و پنجاه هجری گفته اند.
14 _ ابو روح یزید بن رومان اسدی مدنی (م 130 ه.ق): برده آزاد كرده و وابسته خاندان زبير بن عوّام بن خويلد است كه به سال يكصد و سى درگذشته است. او از صالح بن خوّات و جز او روايت كرده و مردى دانشمند و پر حديث بوده به گونه ای که اکثر مورخان روایات او را مورد اعتماد می دانسته اند. (واقدی:1374:ج 6:210 )
15 _ محمد بن اسحاق (م 152 ه.ق): ابو عبد الله محمّد بن إسحاق بن يسار از موالى است كه در مدينه ظاهرا به سال 85 هجرى متولّد شده و در بین سال های 150 تا 153 هجری در بغداد وفات یافت و در قبرستان «خیزران» دفن گردید. ابن اسحاق دوران كودكى و مقدارى از ايام جوانى خود را در مدينه گذراند و در سال 115 به اسكندريه رفت و در آنجا از اساتيد فن حديث و تاريخ آن شهر و كشور مصر چون: عبيد الله بن مغيرة، و يزيد بن حبيب، و عبيد الله بن ابى جعفر، و قاسم بن قزمان و غيره استفادههاى زيادى كرد، و سپس به كوفه، و جزيرة، و رى، و حيرة، و بغداد مسافرت كرد و چون به بغداد رسيد به ديدار منصور عباسى (خليفه وقت) رفت، و همان ملاقات سبب توقف او در بغداد شد. (ابن هشام: 1375: 3) محمّد بن إسحاق جوانى خويش را در مدينه به جمع آورى و سماع اخبار مكتوب و غير مكتوب گذراند و در آغاز قرن دوّم هجرى از نمايندگان بزرگ نسل دوم حوزه علمى مدينه يعنى ابن شهاب زهرى (124 ه) و عاصم بن عمر بن قتاده (بين 119 و 129 ه) و عبد الله بن أبى بكر بن محمّد مدنى (130 يا 135) علم آموخت و كتاب مغازى عروة بن الزّبير را به وسيله شاگردش يزيد بن رومان (متوفى در 129 يا 130) و كتاب مغازى عبد الله بن كعب (97 يا 98) را به وسيله شخصى كه نامش مشخّص نيست استماع كرد. محمّد بن أبى محمّد نامى او را در تفسير قرآن راهنمائى كرد و شخص ديگرى به نام مغيرة بن أبى لبيد داستان هاى عهد عتيق وهب بن منبّه را براى او روايت كرد. محمّد بن اسحاق تنها به استماع سخنان اساتيد نامى خود اكتفا نكرد و در يك تلاش دائم كوشيد تا به شخصه احاديث و أخبار را از زبان راويان مشهور و كسانى كه با اصحاب و تابعين نزديك پيغمبر ارتباط داشتند و توانسته بودند معلوماتى را به دست آورند بشنود و جمع آورى كند. شاهد اين مدّعى آنست كه عدّه راويانى كه ابن اسحاق از ايشان نقل خبر كرده است در سيره ابن هشام به تنهائى در حدود يكصد نفر است با آنكه در موارد بسيارى از ذكر راوى خود اجتناب مىورزد و اخبار را با عباراتى مانند چنانكه شنيدهام و يا بنابر آنچه به من خبر دادهاند و از قول شخصى كه مورد اتّهام نيست و غيره، شروع مىنمايد. اگر كسان ديگرى را كه ابن اسحاق از ايشان نقل خبر كرده است و در كتاب سيره ابن هشام اسم آنان ذكر نشده و نام ايشان در كتابها و منابع ديگر اعمّ از روايات مربوط به سيره و تاريخ و روايات مربوط به احكام و سنن آمده است به شمار آوريم رجال سند ابن اسحاق از يكصد نفر نيز تجاوز خواهد كرد. در اثر اين كوششها محمّد بن اسحاق نه تنها در علم تاريخ و اخبار مربوط به وقايع و قصص و مغازى شهرت يافت و مشهور زمان به شمار آمد بلكه در روايت أحاديث مربوط به احكام و سنن، ثقه و صاحب رأى شد و مورد اعتماد همگان گرديد. گرچه كتاب سنن او مفقود شده است، برخى از روايات او را در كتابها و مجموعههاى حديث مىتوان يافت (همدانی: 1377:4). پس از محمّد بن اسحاق، عبد الملك بن هشام (كه اين كتاب به نام او به سيره ابن هشام معروف شده) کتاب وی را جمع آورى و تهذيب كرد.
نتیجه:
مکتب تاریخ نگاری مدینه، نخستین مکتبی است که توسط صحابه و تابعین حضرت محمد (ص) ایجاد گردید و هدف از آن در ابتدا آشنایی تازه مسلمانان با زندگانی حضرت رسول به عنوان پیشوای دینی، برای آشنایی بیشتر با اسلام بود ولی در ادامه مؤسسین این مکتب با گسترش دامنه این روش به پرورش این نوع تاریخ نگاری پرداختند به گونه ای که کتب «سیره» و «مغازی» دست آورد این مکتب است. از طرفی دیگر در این مکتب به صورت غیر محسوسی علم حدیث رشد کرد به گونه ای که در دوره های بعد قابلیت این را یافت که «علم حدیث» به صورت علمی مستقل به شمار آید. نکته دیگری که در این مقاله قابل مشاهده است آن است که حضور موالی و موالی زادگان ایرانی در تدوین این مکتب بسیار چشمگیر است و می طلبد که پژوهشی جداگانه در این زمینه صورت گیرد تا ریشه ها و دست آورد های این حضور بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.پينوشتها:
1- دانشجوی دکتری تاریخ اسلام و پژوهشگر قطب مطالعات فرهنگ و تمدن شیعه در عصر صفوی
2-مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
کتابنامه
ابن اثير، عز الدين على (1371)، تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 9: ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى.
ابن سعد، محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (1410)، الطبقات الكبرى، ج 5 و ج 3: تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت: دار الكتب العلمية.
ابن عماد، شهاب الدين ابو الفلاح عبد الحي بن احمد العكري الحنبلي الدمشقي (1406)، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، ج 2: تحقيق الأرناؤوط، دمشق - بيروت، دار ابن كثير.
ابن قتيبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم (1992)، المعارف، تحقيق ثروت عكاشة، القاهرة، الهيئة المصرية العامة للكتاب
ابن هشام؛ زندگانى محمد پيامبر اسلام (1375)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى.
آئینه وند، صادق (1387). علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
البلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر (1417)، انساب الأشراف، ج 5، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر.
بيهقى، ابو بكر احمد بن حسين (1361)، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 1، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى.
تتوى، قاضى احمد و آصف خان قزوينى (1382)، تاريخ الفيی، تصحیح غلام رضا طباطبايى مجد تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
الزركلى، خير الدين (1989)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، بيروت، دار العلم للملايين.
سبحانى، شيخ جعفر (1418)؛ موسوعة طبقات الفقهاء ج 1: قم: مؤسسه امام صادق.
سجادی،سید صادق و هادی عالم زاده (1386) تاریخ نگاری در اسلام؛ تهران: سازمان مطالعه و تمدن کتب علوم انسانی دانشگاهی (سمت).
مسعودي، أبو الحسن على بن الحسين (1374)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى.
منتظرالقائم، اصغر (1384)؛ تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
واقدى، محمد بن سعد (1374)، طبقات: ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه.
واقدى، محمد بن عمر (1369)، مغازى (تاريخ جنگهاى پيامبر (ص))، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاه.
هدايت، رضا قلى خان (1373)،فهرس التواريخ، تصحیح عبد الحسين نوايى و مير هاشم محدث، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى ومطالعات فرهنگى.
همدانى، رفيع الدين اسحاق بن محمد قاضى ابرقوه (1377)، سيرت رسول الله،، تحقيق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى.
يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (1371)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}