فلسفه انقلاب از دیدگاه مارکسیسم
 
چکیده
این پژوهش به دنبال بررسـی دیـدگاه کـارل مـارکس ، بـه عنـوان جامعـه شـناس و فیلسوف سیاسی با توجه به شرایط زندگی او در ارتباط با مفهومی به نام انقلاب است. درنتیجه  به اندیشه های انقلابی او پرداخته و نظریه ای که در مورد انقلاب مطرح می کند.

تعداد کلمات: 1280 کلمه، تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

نویسنده: سمیه خلیلی
جنبه های عملی ( اندیشه های انقلابی) مارکس
یکی از سوالات اساسی که در مورد دیدگاه مارکس درباره انقلاب مطرح می شود این است که کدامیک از جنبش های هم عصر مارکس، متأثر از اندیشه انقلابی او ضصورت گرفته است؟ به عبارت دیگر چه انقلابی در طول زندگی و یا حتی بعد از مرگ مارکس اصول اولیه انقلابی او را سر لوحه حرکت خود قرار داده است؟ علی رغم اینکه مارکس، در زمینه جنبش های مردمی، نظریه پردازی هایی داشته، آیا خود جنبشی را رهبری کرده؟ کوشش برای یافتن پاسخ اینگونه سوالات بدون شناخت و بررسی جنبش های هم عصر مارکس کاری بیهوده و عبث است.

بر این اساس لازم است قبل از پرداختن به این پرسش ها قدری از جنبش های بزرگ قرن های هجدهم و نوزدهم، که بی شک برخی از آنها از بزرگترین انقلاب های تاریخ می باشند، یاد کنیم. از جمله این انقلاب ها که از اواخر قرن هجدهم که در اروپا به وقوع پیوست، انقلاب کشاورزی است. گر چه این را می دانیم که زمان به وقوع پیوستن انقلاب کشاورزی قبل از تولد و زندگی مارکس بوده، اما نتایج این تحول بزرگ تاریخی بر اندیشه های مارکس غیر قابل انکار است. با تحقق انقلاب کشاورزی و ماشینی شدن اکثر کارهای کشاورزی نیاز به نیروی انسانی کمتر شد. همین امر باعث هجوم دهقانان به شهر برای کسب شغل و پیشه جدید شد.این هجوم مستمر و طولانی مدت، باعث افزایش جمعیت، در اکثر شهرهای اروپایی از قبیل انگلستان و اسکاتلند و ... شد. (2)

رشد روز افزون جمعیت اکثر شهرهای اروپایی از یک طرف و پدیده صنعتی شدن که خود را در قالبی به نام انقلاب صنعتی نشان داد، از طرف دیگر باعث شد که سیل عظیمی از نیروهای کار غیر متخصص جذب کارخانه های بزرگ شوند. بروز اینگونه ناهنجاری ها مارکس و دیگر اندیشمندان اروپایی را وادار به عکس العمل جدی در مقابل نظام اقتصادی تازه متولد شده کرد. تولد اشکال جدیدی از اختلافات طبقاتی، فقر و تنگدستی از هم گسیختگی نظام های اجتماعی، از جمله نظام خانواده ، ارمغان شوم انقلاب صنعتی بود که متأسفانه دامنگیر جمعیت زیادی از مرد شده بود. انقلاب صنعتی هیچ رونقی را برای مردم عادی به همراه نداشت، همانطور که انقلاب کشاورزی از این مهم دور بود. تفاوت عمده در این دو تحول، پیدایش دیدگاه جدیدی در برخی از اندیشمندان بود که این بار برای فقر و بیچارگی مردم، دلیل و علتی قابل بررسی معرفی می کردند.
اندیشه انقلابی مارکس ، ابتدا از طریق مشاهده وضع اسف بار دهقانان تاکستان های روستای موزل و تصویب قانون مجازات دزدان چوب که هر دو حاکی از قدرت مالکیت خصوصی گروهی از فئودال های بزرگ بود ، پی ریزی شد. همین عوامل باعث شد که مارکس به نوشتن مقالاتی بر علیه دولت پروس، بپردازد. او با دیدن فقر و تنگدستی قشر عظیمی از مردم از یک سو با مقوله کار و کارگر آشنا شد و از طرف دیگر همواره در پی شناخت نیاز ها و اهداف آنان بود.
اندیشمندان دوره انقلاب صنعتی بر خلاف رمانتیک های دهه های قبل، فقر و بدبختی مردم را با دادن لعاب احساسی و هنری توجیه نکردند بلکه ریشه های فقر را شناختند و در معرفی این ریشه ها، کوشش های زیادی کردند. مارکس که در ابتدا خود یک رمانتیک[1] بود از جمله اندیشمندانی بود که مبارزه بر علیه فقر و بی عدالتی ناشی از انقلاب صنعتی را آغاز نمود.  (همان)

اندیشه انقلابی مارکس ، ابتدا از طریق مشاهده وضع اسف بار دهقانان تاکستان های روستای موزل و تصویب قانون مجازات دزدان چوب که هر دو حاکی از قدرت مالکیت خصوصی گروهی از فئودال های بزرگ بود ، پی ریزی شد. همین عوامل باعث شد که مارکس به نوشتن مقالاتی بر علیه دولت پروس، بپردازد. او با دیدن فقر و تنگدستی قشر عظیمی از مردم از یک سو با مقوله کار و کارگر آشنا شد و از طرف دیگر همواره در پی شناخت نیاز ها و اهداف آنان بود.( 1)

او با دیدن وضعیت اجتماعی آلمان به این نتیجه رسید که تنها انقلاب اجتماعی است که می تواند تغییر سیاسی و بنیادی در آلمان ایجاد کند. اما نباید فراموش کرد که عوامل متعددی در ساختن یک چهره انقلابی و بین المللی از مارکس دخیل بوده اند که عبارتند از:
1. جنایت سرمایه داری
2. مسخ شدن اصول انقلاب فرانسه توسط صاحبان سرمایه
3. فراموش شدن اصل برابری و برادری
4. محدود شدن آزادی به آزادی سرمایه داران
5. محرومیت اکثریت مردم از حق مشارکت در سرنوشت خود.(2)

تبعید مارکس به پاریس از سوی دولت پروس، باعث شد که با آلمان هایی که در اتحادیه عدالت حضور داشتند آشنا شود. تماس او با این اتحادیه و انجمن های کمونیستی فرانسوی در پاریس، اولین تجربه او از یک جنبش سازمان یافته کارگری بود و دقیقا همین نگاه او به موضوع کارگر بود که از او یک انقلابی ساخت.

مارکس در سال 1844 با انگلس یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین دوستانش آشنا شد و همراه با او به بیان نظریات متعددی در زمینه رهایی کارگران از سلطه سرمایه داری پرداخت. از مهمترین این دیدگاهها می توان به این گفته آنان اشاره داشت که می گفتند: « کمونیسم، علم شرایط رهایی پرولتاریاست.» آنها با نفوذی که بر اتحادیه کمونیست داشتند، رفته رفته به جایگاه ویژه ای در آن رسیدند و همین امر باعث شد که مأموریت تدوین اصول  این اتحادیه به آنها داده شود و به این ترتیب مانیفست حزب کمونیست در سال 1848 توسط مارکس تهیه شد.

همزمان با نوشتن این بیانیه انقلاب ها و جنبش هایی در اروپا صورت گرفتکه مهمرین ویژگی اکثر این جنبش ها، مبارزه میان کارگر و سرمایه دار بود نه دهقان و فئودال. (همان)
کار و کارگر محوری ترین اصل دیدگاه مارکس بود. او در تمام سال های زندگی خود با نوشتن مقالات و کتاب های بسیاری، سعی در تبیین این موضوع داشت. مسئله کار و ازخود بیگانگی، شیوه های تولید و مبارزه طبقاتی، بحث زیر بنا و روبنا، سرمایه داری، کار و ارزش آن، ارزش اضافی و استثمار و دهها نظریه دیگر، حاصل تفکر مارکس درباب موضوع کار و کارگر بوده است. به این ترتیب خط مشی کلی مارکس، نجات طبقه کارگر از سلطه و استثمار بورژوازی (سرمایه داری) و تبدیل این طبقه به یک دیکتاتوری بزرگ و جهانی و همیشگی بود.

مارکس در تقابل با انقلاب صنعتی به یاری انسان محصور در تمدن ماشینی شتافت و کوشید تا در هیاهوی ثروت اندوزی نظام سرمایه داری به نیروهای تولید ثروت ( کارگران) نیز نیم نگاهی داشته باشند. همین نگاه او به مقوله کار و کارگر، رویکرد انقلابی او را نشان می دهد.
به این معنی که در تمام عمر خود کوشش کرد تا روزنه هایی برای نجات این طبقه بیابد. برداشت از نظریه های مارکس، برای تحقق اهداف جنبش های کارگری و دهقانی انقلاب روسیه به رهبری لنین شاید از مهمترین جلوه های عملی اندیشه های مارکس باشد، هر چند آنچه در نهایت لنین به عنوان یک انقلابی مطرح کرد، همه آن چیزی نبود که مارکس به آن معتقد بود.

مارکس جز ارائه مجموعه ای از نظریات انقلابی و مبارزات سیاسی علیه نظام سرمایه داری موجود در طول زندگی هیچ انقلابی را  رهبری و به سرانجام نرساند. مردی که اعتقاداتش در یک کلام معطوف به عمل انقلابی بود. تقریبا تمام وقت خود را در کتابخانه ها گذراند و دلیل اینکه در زنگی شیفته انقلاب می شود در واقع واکنش روح شاعرانه اوست که از مکتب رمانتیسم در او شکل گرفته و می خواهد به نظام موجود پشت پا بزند . شاید به همین دلیل در هیچ منبعی از او به عنوان یک انقلابی یاد نشده است بلکه همواره از او به عنوان یک تئوریسین انقلابی نام می برند. تئوریسینی که ایده هایش گاهی مورد حمله منتقدینش قرار گرفته یا گاهی همین ایده ها سرمشق حرکت یک گروه انقلابی قرار گرفته است.

 


[1] . رمانتیسم مکتبی بود که برای فرار از برخی واقعیت ها احساس را بکار می گرفت

منابع
1. کالینیکوس، الکس، اندیشه های انقلابی مارکس، ترجمه پرویز بابایی، تهران ، نشر قطره، 1382
2. رحیمی، مصطفی، مارکس و سایه هایش، تهران، نشر هرمس، 1383
3. کولاکوفسکی، لشک، جریان های اصلی مارکسیسم، ترجمه عباس میلانی، تهران نشر آگاه