عرفان اسلامی (56) نعمت زمین
عرفان اسلامی (56) نعمت زمین
عرفان اسلامی (56) نعمت زمین
نويسنده: استاد حسین انصاریان
شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة
( الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّـمَرَاتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ... )( بقره : 22) .
اوست خدائى كه زمين را جهت زندگى براى شما گستراند و آسمان را برافراشت و از آسمان بر زمين آب جارى كرد ، پس به وسيله آن آب و زمين براى شما ميوه ها و اثمار و محصولات و نتايج زيادى روزى كرد .
اگر كسى بخواهد همين يك آيه را مو شكافى كند ، به اين معنى كه مسئله باران و كليه ميوه ها و سبزيجات و داروهائى كه به وسيله آن از زمين مى رويد توضيح دهد ، از چند هزار جلد كتاب قطور تجاوز مى كند .
قرآن مجيد كلى مسائل را ذكر مى كند ، تحقيق و كشف اسرار و رموز آن مسائل بر عهده خود انسان است .
وقتى انسان به كتب كه درباره زمين و خاك و كوه و معادن و كتبى كه درباره ميوه جات و سبزيجات و حبوبات و داروهاى گياهى نوشته شده مراجعه مى كند به جهان هاى بهت آور و اعجاب انگيزى بر مى خورد . و بى اختيار در برابر حضرت حق تعالى خود را مكلف و موظف مى بيند كه سر عبادت و پرستش به خاك بسايد .
با ارزش ترين و سودمندترين ماده زمين چيست ؟ شايد فكر كنيد طلا يا نقره يا فلز ديگرى باشد كه به صورت معادن وسيع موجود است ، محققاً اين فلزات بسيار مفيدند و ما بدون آنها در زحمت خواهيم افتاد ، اما بيشتر ثورت و منفعت ما در خاك است .
موجودات زنده براى بقاى خود به خاك احتياج دارند ، گياهان آب و مواد كانى را مستقيماً از خاك مى گيرند ، انسان و جانوران ديگر از گياهان تغذيه مى كنند ، غذاهائى كه به بدن ما مى رسد از خاك بدست مى آيد .
در طى هزاران سال ، كشاورزى يكى از صنايع اساسى انسان بود ، امروزه جمعيت زمين به سرعت زياد مى شود ، و بيش از همه به محصولات كشاورزى احتياج است نه فقط خوراكمان را از كشاورزى تهيه مى كنيم ، بلكه بعضى از مواد لازم براى تهيه البسه و دارو و ساختمان و بسيارى از چيزهاى مفيد ديگر هم از خاك بدست مى آيد .
نيروهاى طبيعى سنگ ها را خرد مى كنند ، جويبارها و يخچالهاى طبيعى اين ذرات را برداشته و به جاى ديگر مى برند ، تمام اين عوامل به تشكيل خاك كمك مى كنند ، و اين خاك براى حيات موجودات زنده منبعى از منافع مى گردد !!
خاك موجودات زنده بسيارى در بر دارد ، يك مشت خاك ممكن است شامل ميليون ها موجود ميكروسكبى به نام باكترى باشد ، بسيارى از باكترى ها براى رشد گياهان عالى تر مفيد است ، علاوه بر باكترى ها بسيارى از كپك ها و جلبك ها و انواع مختلف جانوران در خاك يافت مى شوند ، بسيارى از اين موجودات زنده خاك را متخلخل مى كنند و بدين طريق آن را براى رشد گياهان آماده تر مى كنند ، ضمناً به تغيير ذرات معدنى و كود كمك مى نمايند به قسمى كه آنها را قابل حل شدن در آب مى سازند .
اگر مقدارى خاك از زمين حاصل خيز برداريد ، چيز غير عادى در آن نخواهيد ديد ، ولى عده اى موجودات زنده در آن هست كه تعداد آنها احتمالا بيش از جمعتى تمام جهان است !!
بعضى دانشمندان كه در پى كشف داروهاى جديدند ، تكه اى از خاك را در يك لوله آزمايش وارد مى سازند و آب مقطر به آن اضافه مى كنند و آن را تكان مى دهند ، سپس قدرى از مخلوط در يك جعبه پترى (بشقاب مخصوصى است كه براى روياندن كولونى كپك ها و باكترى ها به كار مى رود) وارد مى سازند .
پس از آن كه كلنى كپك ها و باكترى ها رشد كردند فرآورده هاى شيميائى مخصوصى را كه براى از بين بردن يا متوقف ساختن رشد موجودات زيان آور تهيه كرده اند روى آنها اثر مى دهند .
پيدا كردن يك دارو با اين روش از مشتى خاك ، درست مانند پيدا كردن يك سوزن در يك دسته علف خشك است ، ولى با اين روش بود كه داروهاى معجزآسائى نظير پنى سيلين ، اورئومايسين و استرپتومايسين ، از بين برنده مولدهاى امراض انسانى كشف گرديد !!
بشر مدتى دراز است كه بر روى زمين زندگى مى كند ، يك چند نيازمنديهاى وى كم بود و خوراك و پوشاك و مسكن براى او كفايت مى كرد ، امروز احتياجات وى دم به دم افزون مى شود ، و او براى تأمين آنها چيزهاى تازه ابداع و اختراع مى كند و آنها را به مقادير زياد و زيادتر آماده مى سازد ، ما در دوران وفور نعمت زندگى مى كنيم و هزاران ماشين و وسائل فنى در اختيار خود داريم اما براى ساختن آنچه مورد نياز ما است به منابع دائمى مواد اوليه مانند فلزات ، زغال ، نفت و سنگ احتياج داريم تمام اين مواد را از قشر زمين بيرون مى آوريم .
زمين گنجينه عظيمى است كه مقادير فوق العاده اى ثروت در گوشه و كنار آن نهفته است ، يكجا آهن دارد ، و جاى ديگر زغال ، و نفت ، و باز جاى ديگر آلومينيوم و ساير فلزات ، بشر وسائلى در اختيار دارد كه محصول زحمات مخترعين است كه با آنها مواد مختلف را از دل معدن بيرون مى كشد ، معدنچيان و دانشمندان و مخترعان و صنعتگران مواد خام را از زمين بيرون مى آورند و به صورت آنچه كه مورد نياز ماست در مى آورند(علم و زندگى : 133) .
( أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَاداً * وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً * وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً * وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً * وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً * وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً * وَبَنيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً * وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً * وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً * لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً * وَجَنَّات أَ لْفَافاً )( نبأ : 16 ـ 6) .
در اين آيات بسيار مهم ، قرآن مجيد به نعمت با عظمت زمين و قسمتى از نعمت ها كه در ارتباط با زمين است ، و نعمت هاى ديگر كه در تداوم حيات انسان نقش مهمى دارد اشاره كرده كه با استفاده از بعضى از تفاسير بخصوص تفسير نوين به توضيح مختصر هريك از آيات لازم است توجه كنيد .
قرآن مجيد مكرر از زمين نام برده و در هر مورد به مناسبت مقام صفتى و فائده اى از آن را بيان كرده است .
در ماده لفظ مهاد كه ابو الفتوح رازى «گسترده» و كشف الاسرار ميبدى «آرامگاه» ترجمه كرده اند كتب لغت سه معناى «تسويه» و «تسهيل» و «اصلاح» را آورده اند ، بنابراين لفظ مذكور به تنهائى ما را توجه مى دهد كه زمين هموار و استفاده از آن آسان ، و براى زندگى صالح است .
اگر به جاى تسويه و مسطح بودن قدم به قدم كوههاى بسيار بلند و دره هاى خيلى عميق بود و به جاى سهولت ، سطح زمين را سنگ هاى بسيار سخت پوشيده يا باتقلاق هائى گرفته بود كه با قدم نهادن در آن همه را در خود فرو مى برد و حفر چاه ها و كاريزها و ساختن خانه و امر زراعت در آن ممكن نمى شد و اگر به جاى صلاحيت قشر زمين مشتعل و داغ و يا به عكس بسيار سرد و پوشيده از يخ بود آيا نباتى و جانورى در آن موجود مى شد ؟
( أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَاداً ) .
جبال اوتاد زمين است ، اوتاد جمع وتد به معناى ميخ هاى بزرگ است ، گفته مى شود كه مركز زمين آتش مشتعل است كه گاهى از دهانه كوه هاى آتش فشان مقدار كمى از مواد گداخته درونى به سطح زمين پرتاب شده و شهرى عظيم مانند پمپى را نابود مى سازد ، روى اين كره آتش پوسته نازكى است البته نسبت به حجم زمين كه جانداران بر آن زندگى مى كنند ، در فاصله هاى كم يا زياد ، كوه ها قرار دارند كه هر قطعه اى از قشر زمين به آنها اتصال مى يابد ، اگر كوه ها تكيه گاهى براى اين قطعات مختلف نباشند يكسره سطح زمين در نتيجه فشار مواد منفجره از داخل در حركت و اضطراب مى افتد ، و گرفتار زلزله هاى ويران كننده و پى در پى مى شود ، پس خيمه سطح زمين را ميخ هاى محكم كوه ها آرام نگه مى دارند .
و نيز كسانى كه اندك اطلاعى از علم هواشناسى دارند ، مى دانند كه شدت بادها هنگامى كه به سطح زمين مى رسد به وسيله كوهها شكسته مى شود و گرنه همواره بادهاى بسيار شديد طوفانهاى عجيب ايجاد مى كرد و آرامش سكنه زمين را بر هم مى زد و درخت هاى بسيار بزرگ را از ريشه مى كند و جانوران را پرتاب كرده زندگى را بر همه زندگان نباتى و حيوانى دشوار بلكه محال مى ساخت ، پس به اين لحاظ نيز مى توانيم كوه ها را ميخ زمين بناميم كه موجب سكون و آرامش سطح زمين و اهل زمين هستند !!
( وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً ) .
و شما را جفت ، جفت آفريديم ، و اين جفت آفريده شدن انسان و همه موجودات از اعظم نعمت هاى الهى است ، و شما مى توانيد با اندك انديشه به اين معنى توجه كنيد كه اگر براى موجودى جفتى نباشد ، زندگى براى او چه سخت و گاهى غير قابل تحمل است !
قرآن مجيد در سوره حج آيه ششم ، شعرا آيه هفتم ، لقمان آيه دهم ، ق آيه هشتم ، رعد آيه چهارم ، الذاريات آيه پنجاهم به جفت بودن تمام موجودات عالم تصريح دارد .
بابيد به آنان كه كشف اين حقيقت بزرگ را به دانشمندان قرون اخير نسبت مى دهند گفت : كه اين مسئله از اكتشافات جديد و تازه نيست ، قرآن مجيد در هزار و چهارصد سال پيش اين معنى را بازگو كرده است .
يكى از فلاسفه بزرگ اروپا به نام مومنيه جفت بودن تمام موجودات را يكى از بهترين دلائل وجود حق دانسته آنجا كه مى گويد :
اگر ما فرض كنيم جهان آفرينش به طور خارق العاده كه عقل بشر به آن دسترسى ندارد ، بدون آفريننده با اختيار و اراده اى خلق شده و اتفاقات پى در پى منجر به وجود يافتن مردى گشته است ، آيا عقل اين را هم مى تواند بپذيرد كه باز هم تصادفات و اتفاقات موجود ديگرى را كه در ظاهر و صورت همانند او در تركيبات داخلى مقابل و مباين او باشد اينجاد نموده باشد ، تا نسل بشر باقى بماند و زمين آباد گردد ؟
آيا همين يك دليل به تنهائى كافى نيست تا ما بپذيريم كه هستى آفريننده اى مختار دارد كه كائنات را ابداع فرموده و گوناگون ساخته و قوا و غرائز و حواس و الهامات فطرى و ابزار و اندام متناسب به هر نوع عنايت فرموده تا به زندگى خويش ادامه دهند و به كمال لايق خود برسند .
( وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً ) .
مسئله خواب هم از نعمت هاى بزرگى است كه قدرتش براى همگان مجهول است ، لفظ سبات در آيه شريفه به معناى قطع است ، يعنى خواب را باعث قطع حواس از ادراك و احساس و تعطيل كار و فعاليت شما ساختيم تا با آن تجديد قوا نموده با نشاط و راحتى به كار بپردازيد .
به راستى خواب از نعمت هاى بزرگ پروردگار است و اگر نبود نيروها و اعصاب به سرعت فرسوده مى شد و از كار مى افتاد ، بدترين شكنجه اى كه بتوان براى كسى تصور كرد همين جلوگيرى از خواب است ، و نيز از فوائد معنوى و اخلاقى آن انقطاع از اين عالم است كه ما را به طور منظم و مستمر به ياد خواب ابدى و انقطاع كلى مى اندازد ، زيرا خواب برادر مرگ است .
به علاوه رؤياهاى صادقه كه برخى از آنها فوق العاده شگفت انگيز است وجود جهانى ديگر را براى آنها كه درك و دقت و انصاف دارند به روشنى اثبات مى نمايد ، چنان كه بسيارى از دانشمندان از طريق خواب هائى كه وقايع مدت ها بعد ، جزء به جزء در آنها ديده مى شود كتابها در اثبات روح و مابعد الطبيعه نوشته اند .
همچنين بيدار شدن از خواب ، برخاستن از گور را در قيامت به ياد مى آورد ، چنانكه نبى اسلام فرمود : همانطور كه مى خوابيد مى ميريد و همچنان كه بيدار مى شويد برانگيخته خواهيد شد !!
( وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً ) .
و به دنباله اين آيه به مسئله شب كه راستى از اعظم نعم الهى است اشاره رفته ، و مى فرمايد شب را براى شما لباس و پوشاننده قرار داديم .
همانطور كه مادرى دل سوز يا پدرى مهربان وقتى كودك بازى گوش را مى خواهد بخواباند تا سلامت و نشاطش محفوظ بماند ، و در بازى بيش از حد قوايش را به هدر ندهد ، رويش را با پتو يا لحافى مى پوشد ، پروردگار مهربان تر از مادر و پدر ، آدميزادگان و بسيارى از جانوران را با پوشاك نيلگون شب فرو مى پوشد تا از لهو و لعب زندگانى و تلاش معاش آنها بيش از حد لزوم جلوگيرى كند .
اگر شب نبود انسان اين موجود حريص و شايد بسيارى از جانوران ديگر نيز از استراحت و خواب خوددارى نموده به سرعت فرسوده و ناتوان مى گشتند ، و نيز نعمت شب پوشاكى است كه گياه و حيوان را از گرماى سوزان روز محافظت مى كند ،
( وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً ) .
به دنبال مسئله شب به نعمت روز اشاره مى كند ، شمردن منافع روز احتياج به شرح و بسط مفصل دارد ، و اين جزوه استعداد برگرداندن توضيح روز را ندارد .
پس از بيان روز به نعمت با عظمت آسمانهاى هفتگانه اشاره مى كند مى فرمايد : و هفت آسمان را بالاى سر شما استوار ساختيم .
براى درك منافع آسمان لازم است به كتب هيئت ، كتب نجومى ، و مجلات ارزنده علمى مراجعه كنيد ، تا بر شما معلوم گردد چگونه مانند ماهى دريا غرق در نعمت حق هستيد .
اگر حوصله بررسى و مطالعه كتب علمى در اين زمينه را نداريد به كتاب مختصر ولى فوق العاده ارزنده «خدا در طبيعت» نوشته كاميل فلاماريون و پاورقيهاى ارزنده آن مراجعه كنيد تا از طريق اكتشافات علمى پى به نعمت با عظمت آسمانها ببريد و از طرفى به كتاب پر قيمت و معجزه آساى «هيئت در اسلام» نوشته فيلسوف و علاّمه بزرگ مرحوم هبة الدين شهرستانى رجوع نمائيد تا مسئله آسمانها و زمين به طور مفصل از طريق وحى بر شما روشن شود !!
( وَبَنيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً ) .
پس از بيان خلقت آسمانها به نعمت پر قيمت و حيات بخش خورشيد اشاره مى كند و آن را به عنوان سراج وهاج معرفى مى نمايد .
وهج به معنى فروزندگى و به عبارت ديگر نور و حرارت دادن است ، در آيه شريفه مى فرمايد : و چراغى با فروغ و گرمى ساختيم ، بعد از بيان آماده شدن مسكن و سقف آن اينك چراغى در سقف قرار مى دهد تا به زندگى همگان گرما و روشنى بخشد .
هزاران موجبات فراهم آمده تا ما از نور زيبا و حيات بخش و مفرح خورشيد بهره مند شويم .
اگر فاصله زمين تا خورشيد زيادتر يا كمتر از آنچه هست مى بود و اگر حركت زمين كندتر يا تندتر مى شد و اگر ... و بالاخره اگر به جاى خورشد ، ديگرى از اين ستارگان فراوان قرار مى گرفت زندگى حيوان و نبات و انسان محال مى شد چه در ميان ميليون ها ستاره تنها و تنها خورشيد ما است كه براى ايجاد حيات مناسب مى باشد !!
( وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً ) .
آنگاه اشاره به نعمت با عظمت باران كرده مى گويد : و از آب افشارها (ابرها و بادها) آبى سخت ريزان فرو فرستاديم .
( وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً ) .
عصر به معنى فشردن است ، مثل كسى كه جامه اى را مى فشارد و از آن آب مى ريزد به اين مناسبت ابرها را معصرات ناميد ، و لفظ ثج به معناى پى در پى و به شدت ريختن است .
بعد از آن كه مسكن و سقف و همسر و وسيله آسايش چون شب و وسيله معاش چون روز و نور را برايمان فراهم فرمود ، با نزول باران خوراكمان را آماده مى سازد ، از ابرها آبى سخت ريزان فرو فرستاديم ، نياز جانداران به آب پيش تر و بيش تر از همه چيز است ولى باران علاوه بر تأمين آب آشاميدنى موجب تهيه ديگر خوراك است از قبيل آنچه در دو آيه بعد مى فرمايد :
آنچه از زمين مى رويد يا تنه دارد يا ندارد ، و آنچه تنه ندارد يا دانه اش قابل استفاده است يا خودش ، اولى اشجار و دومى حبوبات و سومى بقولات است و همه اينها در دو آيه كوتاه جمع است :
( لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً * وَجَنَّات أَ لْفَافاً ) .
لفظ جنت به معنى باغى است بسيار آباد و لف هم به معناى پيچيده است و اين لف صفت درخت هاست ، يعنى باغ ها و بوستانهائى كه درختانش از كثرت فراوانى به يكديگر پيچيده اند !!
اين است رحمت واسعه الهى و لطف بيش از حد حضرت حق نسبت به بندگان تا كه در برابر اين همه نعمت سپاس گذارى كند و چه كسى ناسپاسى كرده و كفران بورزد ، ولى به قول قرآن در نزديك به هزار آيه روزى براى رسيدگى به پاداش و كيفر عموم مردم عالم هست و در بپا شدن آن روز شك و ترديدى وجود ندارد .
چطور مى توان در اين جزوه كوچك به نعمت هائى كه حضرت دوست فرموده : اگر بخواهيد بشماريد از عهده شمردن آن عاجزيد اشاره كرد ؟ بيائيد مقدارى از اوقات خود را صرف كتبى كه درباره نعمت هاى درونى و برونى ، ظاهرى و باطنى ، مادى و معنوى ، دنيائى و آخرتى نوشته شده صرف كنيم ; بيائيد بخصوص در نعمت هاى معنوى ، كه عبارت است از وجود انبياء ، وحى ، كتب آسمانى و بخصوص قرآن ، ائمه ، عقل ، روح ، وجدان ، فطرت ، الهامات ، خوشنودى حق ، حسنات اخلاقى و بالاخره بهشت فكر كنيم ، و هميشه به ياد داشته باشيم كه اين نعمت ها از خداست و بايد به دستور حضرت او اين نعمت را مصرف كنيم .
ما تاكنون به شناخت نعمت ها و صاحب نعمت ها اقدام نكرده ايم ، معرفت ما نسبت به نعمت ها و خالق و معطى آن بسيار بسيار كم است ، از اين جهت ما در مصرف نعمت ها در بسيارى از اوقات دچار گناه و معصيت شده ايم ، هم اكنون با مطالعه اين صفحات بيائيد از حضرت حق عذر خواسته و به پيشگاه وجود مقدس او رو آورده و از حضرتش به طور جدى توفيق توبه بخواهيم و در محضر آن جناب چنانچه اين فقير بال و پر شكسته و گنهكار دل خسته به عنوان مناجات عرض ادب كرده عرض ادب كنيم :
يا رب بنواز اين گدا را *** محروم مكن تو بى نوا را
اى نور دل سياه عاصى *** از نامه من بشو معاصى
رحمى تو بر اين غريب خسته *** اين خسته زار دل شكسته
ازديده من سرشك جارى است *** سرمايه من اميد و زارى است
اى روشنى دو ديده دل *** اى بر دل من غم تو حاصل
اى خاك درت سراى جانم *** از ياد تو زنده شد روانم
از لطف و كرم بگير دستم *** از باده عشق كن تو مستم
اى عضشق تو مايه دل و جان *** از عشق روان و دل بسوزان
در رحمت خود بده پناهم *** رحمى بنما به سوز و آهم
گر آتش آه من فروزد *** يكجا همه هستيم به سوزد
لطفى به اسير كوى خود كن *** روى دل من به سوى خود كن
محتاج تو در كجا كند رو *** محروم شود رود بهر سو
من در غم تو كشيده ام رنج *** در مخزن دل غم تو شد گنج
اى محور عشق قلب مسكين *** عشق تو مراست دين و آئين
منبع: http://erfan.ir
/خ
نعمت زمين
( الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّـمَرَاتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ... )( بقره : 22) .
اوست خدائى كه زمين را جهت زندگى براى شما گستراند و آسمان را برافراشت و از آسمان بر زمين آب جارى كرد ، پس به وسيله آن آب و زمين براى شما ميوه ها و اثمار و محصولات و نتايج زيادى روزى كرد .
اگر كسى بخواهد همين يك آيه را مو شكافى كند ، به اين معنى كه مسئله باران و كليه ميوه ها و سبزيجات و داروهائى كه به وسيله آن از زمين مى رويد توضيح دهد ، از چند هزار جلد كتاب قطور تجاوز مى كند .
قرآن مجيد كلى مسائل را ذكر مى كند ، تحقيق و كشف اسرار و رموز آن مسائل بر عهده خود انسان است .
وقتى انسان به كتب كه درباره زمين و خاك و كوه و معادن و كتبى كه درباره ميوه جات و سبزيجات و حبوبات و داروهاى گياهى نوشته شده مراجعه مى كند به جهان هاى بهت آور و اعجاب انگيزى بر مى خورد . و بى اختيار در برابر حضرت حق تعالى خود را مكلف و موظف مى بيند كه سر عبادت و پرستش به خاك بسايد .
با ارزش ترين و سودمندترين ماده زمين چيست ؟ شايد فكر كنيد طلا يا نقره يا فلز ديگرى باشد كه به صورت معادن وسيع موجود است ، محققاً اين فلزات بسيار مفيدند و ما بدون آنها در زحمت خواهيم افتاد ، اما بيشتر ثورت و منفعت ما در خاك است .
موجودات زنده براى بقاى خود به خاك احتياج دارند ، گياهان آب و مواد كانى را مستقيماً از خاك مى گيرند ، انسان و جانوران ديگر از گياهان تغذيه مى كنند ، غذاهائى كه به بدن ما مى رسد از خاك بدست مى آيد .
در طى هزاران سال ، كشاورزى يكى از صنايع اساسى انسان بود ، امروزه جمعيت زمين به سرعت زياد مى شود ، و بيش از همه به محصولات كشاورزى احتياج است نه فقط خوراكمان را از كشاورزى تهيه مى كنيم ، بلكه بعضى از مواد لازم براى تهيه البسه و دارو و ساختمان و بسيارى از چيزهاى مفيد ديگر هم از خاك بدست مى آيد .
نيروهاى طبيعى سنگ ها را خرد مى كنند ، جويبارها و يخچالهاى طبيعى اين ذرات را برداشته و به جاى ديگر مى برند ، تمام اين عوامل به تشكيل خاك كمك مى كنند ، و اين خاك براى حيات موجودات زنده منبعى از منافع مى گردد !!
خاك موجودات زنده بسيارى در بر دارد ، يك مشت خاك ممكن است شامل ميليون ها موجود ميكروسكبى به نام باكترى باشد ، بسيارى از باكترى ها براى رشد گياهان عالى تر مفيد است ، علاوه بر باكترى ها بسيارى از كپك ها و جلبك ها و انواع مختلف جانوران در خاك يافت مى شوند ، بسيارى از اين موجودات زنده خاك را متخلخل مى كنند و بدين طريق آن را براى رشد گياهان آماده تر مى كنند ، ضمناً به تغيير ذرات معدنى و كود كمك مى نمايند به قسمى كه آنها را قابل حل شدن در آب مى سازند .
اگر مقدارى خاك از زمين حاصل خيز برداريد ، چيز غير عادى در آن نخواهيد ديد ، ولى عده اى موجودات زنده در آن هست كه تعداد آنها احتمالا بيش از جمعتى تمام جهان است !!
بعضى دانشمندان كه در پى كشف داروهاى جديدند ، تكه اى از خاك را در يك لوله آزمايش وارد مى سازند و آب مقطر به آن اضافه مى كنند و آن را تكان مى دهند ، سپس قدرى از مخلوط در يك جعبه پترى (بشقاب مخصوصى است كه براى روياندن كولونى كپك ها و باكترى ها به كار مى رود) وارد مى سازند .
پس از آن كه كلنى كپك ها و باكترى ها رشد كردند فرآورده هاى شيميائى مخصوصى را كه براى از بين بردن يا متوقف ساختن رشد موجودات زيان آور تهيه كرده اند روى آنها اثر مى دهند .
پيدا كردن يك دارو با اين روش از مشتى خاك ، درست مانند پيدا كردن يك سوزن در يك دسته علف خشك است ، ولى با اين روش بود كه داروهاى معجزآسائى نظير پنى سيلين ، اورئومايسين و استرپتومايسين ، از بين برنده مولدهاى امراض انسانى كشف گرديد !!
بشر مدتى دراز است كه بر روى زمين زندگى مى كند ، يك چند نيازمنديهاى وى كم بود و خوراك و پوشاك و مسكن براى او كفايت مى كرد ، امروز احتياجات وى دم به دم افزون مى شود ، و او براى تأمين آنها چيزهاى تازه ابداع و اختراع مى كند و آنها را به مقادير زياد و زيادتر آماده مى سازد ، ما در دوران وفور نعمت زندگى مى كنيم و هزاران ماشين و وسائل فنى در اختيار خود داريم اما براى ساختن آنچه مورد نياز ما است به منابع دائمى مواد اوليه مانند فلزات ، زغال ، نفت و سنگ احتياج داريم تمام اين مواد را از قشر زمين بيرون مى آوريم .
زمين گنجينه عظيمى است كه مقادير فوق العاده اى ثروت در گوشه و كنار آن نهفته است ، يكجا آهن دارد ، و جاى ديگر زغال ، و نفت ، و باز جاى ديگر آلومينيوم و ساير فلزات ، بشر وسائلى در اختيار دارد كه محصول زحمات مخترعين است كه با آنها مواد مختلف را از دل معدن بيرون مى كشد ، معدنچيان و دانشمندان و مخترعان و صنعتگران مواد خام را از زمين بيرون مى آورند و به صورت آنچه كه مورد نياز ماست در مى آورند(علم و زندگى : 133) .
( أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَاداً * وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً * وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً * وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً * وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً * وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً * وَبَنيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً * وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً * وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً * لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً * وَجَنَّات أَ لْفَافاً )( نبأ : 16 ـ 6) .
در اين آيات بسيار مهم ، قرآن مجيد به نعمت با عظمت زمين و قسمتى از نعمت ها كه در ارتباط با زمين است ، و نعمت هاى ديگر كه در تداوم حيات انسان نقش مهمى دارد اشاره كرده كه با استفاده از بعضى از تفاسير بخصوص تفسير نوين به توضيح مختصر هريك از آيات لازم است توجه كنيد .
قرآن مجيد مكرر از زمين نام برده و در هر مورد به مناسبت مقام صفتى و فائده اى از آن را بيان كرده است .
در ماده لفظ مهاد كه ابو الفتوح رازى «گسترده» و كشف الاسرار ميبدى «آرامگاه» ترجمه كرده اند كتب لغت سه معناى «تسويه» و «تسهيل» و «اصلاح» را آورده اند ، بنابراين لفظ مذكور به تنهائى ما را توجه مى دهد كه زمين هموار و استفاده از آن آسان ، و براى زندگى صالح است .
اگر به جاى تسويه و مسطح بودن قدم به قدم كوههاى بسيار بلند و دره هاى خيلى عميق بود و به جاى سهولت ، سطح زمين را سنگ هاى بسيار سخت پوشيده يا باتقلاق هائى گرفته بود كه با قدم نهادن در آن همه را در خود فرو مى برد و حفر چاه ها و كاريزها و ساختن خانه و امر زراعت در آن ممكن نمى شد و اگر به جاى صلاحيت قشر زمين مشتعل و داغ و يا به عكس بسيار سرد و پوشيده از يخ بود آيا نباتى و جانورى در آن موجود مى شد ؟
( أَلَمْ نَجْعَلِ الأَرْضَ مِهَاداً ) .
جبال اوتاد زمين است ، اوتاد جمع وتد به معناى ميخ هاى بزرگ است ، گفته مى شود كه مركز زمين آتش مشتعل است كه گاهى از دهانه كوه هاى آتش فشان مقدار كمى از مواد گداخته درونى به سطح زمين پرتاب شده و شهرى عظيم مانند پمپى را نابود مى سازد ، روى اين كره آتش پوسته نازكى است البته نسبت به حجم زمين كه جانداران بر آن زندگى مى كنند ، در فاصله هاى كم يا زياد ، كوه ها قرار دارند كه هر قطعه اى از قشر زمين به آنها اتصال مى يابد ، اگر كوه ها تكيه گاهى براى اين قطعات مختلف نباشند يكسره سطح زمين در نتيجه فشار مواد منفجره از داخل در حركت و اضطراب مى افتد ، و گرفتار زلزله هاى ويران كننده و پى در پى مى شود ، پس خيمه سطح زمين را ميخ هاى محكم كوه ها آرام نگه مى دارند .
و نيز كسانى كه اندك اطلاعى از علم هواشناسى دارند ، مى دانند كه شدت بادها هنگامى كه به سطح زمين مى رسد به وسيله كوهها شكسته مى شود و گرنه همواره بادهاى بسيار شديد طوفانهاى عجيب ايجاد مى كرد و آرامش سكنه زمين را بر هم مى زد و درخت هاى بسيار بزرگ را از ريشه مى كند و جانوران را پرتاب كرده زندگى را بر همه زندگان نباتى و حيوانى دشوار بلكه محال مى ساخت ، پس به اين لحاظ نيز مى توانيم كوه ها را ميخ زمين بناميم كه موجب سكون و آرامش سطح زمين و اهل زمين هستند !!
( وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً ) .
و شما را جفت ، جفت آفريديم ، و اين جفت آفريده شدن انسان و همه موجودات از اعظم نعمت هاى الهى است ، و شما مى توانيد با اندك انديشه به اين معنى توجه كنيد كه اگر براى موجودى جفتى نباشد ، زندگى براى او چه سخت و گاهى غير قابل تحمل است !
قرآن مجيد در سوره حج آيه ششم ، شعرا آيه هفتم ، لقمان آيه دهم ، ق آيه هشتم ، رعد آيه چهارم ، الذاريات آيه پنجاهم به جفت بودن تمام موجودات عالم تصريح دارد .
بابيد به آنان كه كشف اين حقيقت بزرگ را به دانشمندان قرون اخير نسبت مى دهند گفت : كه اين مسئله از اكتشافات جديد و تازه نيست ، قرآن مجيد در هزار و چهارصد سال پيش اين معنى را بازگو كرده است .
يكى از فلاسفه بزرگ اروپا به نام مومنيه جفت بودن تمام موجودات را يكى از بهترين دلائل وجود حق دانسته آنجا كه مى گويد :
اگر ما فرض كنيم جهان آفرينش به طور خارق العاده كه عقل بشر به آن دسترسى ندارد ، بدون آفريننده با اختيار و اراده اى خلق شده و اتفاقات پى در پى منجر به وجود يافتن مردى گشته است ، آيا عقل اين را هم مى تواند بپذيرد كه باز هم تصادفات و اتفاقات موجود ديگرى را كه در ظاهر و صورت همانند او در تركيبات داخلى مقابل و مباين او باشد اينجاد نموده باشد ، تا نسل بشر باقى بماند و زمين آباد گردد ؟
آيا همين يك دليل به تنهائى كافى نيست تا ما بپذيريم كه هستى آفريننده اى مختار دارد كه كائنات را ابداع فرموده و گوناگون ساخته و قوا و غرائز و حواس و الهامات فطرى و ابزار و اندام متناسب به هر نوع عنايت فرموده تا به زندگى خويش ادامه دهند و به كمال لايق خود برسند .
( وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجاً ) .
مسئله خواب هم از نعمت هاى بزرگى است كه قدرتش براى همگان مجهول است ، لفظ سبات در آيه شريفه به معناى قطع است ، يعنى خواب را باعث قطع حواس از ادراك و احساس و تعطيل كار و فعاليت شما ساختيم تا با آن تجديد قوا نموده با نشاط و راحتى به كار بپردازيد .
به راستى خواب از نعمت هاى بزرگ پروردگار است و اگر نبود نيروها و اعصاب به سرعت فرسوده مى شد و از كار مى افتاد ، بدترين شكنجه اى كه بتوان براى كسى تصور كرد همين جلوگيرى از خواب است ، و نيز از فوائد معنوى و اخلاقى آن انقطاع از اين عالم است كه ما را به طور منظم و مستمر به ياد خواب ابدى و انقطاع كلى مى اندازد ، زيرا خواب برادر مرگ است .
به علاوه رؤياهاى صادقه كه برخى از آنها فوق العاده شگفت انگيز است وجود جهانى ديگر را براى آنها كه درك و دقت و انصاف دارند به روشنى اثبات مى نمايد ، چنان كه بسيارى از دانشمندان از طريق خواب هائى كه وقايع مدت ها بعد ، جزء به جزء در آنها ديده مى شود كتابها در اثبات روح و مابعد الطبيعه نوشته اند .
همچنين بيدار شدن از خواب ، برخاستن از گور را در قيامت به ياد مى آورد ، چنانكه نبى اسلام فرمود : همانطور كه مى خوابيد مى ميريد و همچنان كه بيدار مى شويد برانگيخته خواهيد شد !!
( وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتاً ) .
و به دنباله اين آيه به مسئله شب كه راستى از اعظم نعم الهى است اشاره رفته ، و مى فرمايد شب را براى شما لباس و پوشاننده قرار داديم .
همانطور كه مادرى دل سوز يا پدرى مهربان وقتى كودك بازى گوش را مى خواهد بخواباند تا سلامت و نشاطش محفوظ بماند ، و در بازى بيش از حد قوايش را به هدر ندهد ، رويش را با پتو يا لحافى مى پوشد ، پروردگار مهربان تر از مادر و پدر ، آدميزادگان و بسيارى از جانوران را با پوشاك نيلگون شب فرو مى پوشد تا از لهو و لعب زندگانى و تلاش معاش آنها بيش از حد لزوم جلوگيرى كند .
اگر شب نبود انسان اين موجود حريص و شايد بسيارى از جانوران ديگر نيز از استراحت و خواب خوددارى نموده به سرعت فرسوده و ناتوان مى گشتند ، و نيز نعمت شب پوشاكى است كه گياه و حيوان را از گرماى سوزان روز محافظت مى كند ،
( وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً ) .
به دنبال مسئله شب به نعمت روز اشاره مى كند ، شمردن منافع روز احتياج به شرح و بسط مفصل دارد ، و اين جزوه استعداد برگرداندن توضيح روز را ندارد .
پس از بيان روز به نعمت با عظمت آسمانهاى هفتگانه اشاره مى كند مى فرمايد : و هفت آسمان را بالاى سر شما استوار ساختيم .
براى درك منافع آسمان لازم است به كتب هيئت ، كتب نجومى ، و مجلات ارزنده علمى مراجعه كنيد ، تا بر شما معلوم گردد چگونه مانند ماهى دريا غرق در نعمت حق هستيد .
اگر حوصله بررسى و مطالعه كتب علمى در اين زمينه را نداريد به كتاب مختصر ولى فوق العاده ارزنده «خدا در طبيعت» نوشته كاميل فلاماريون و پاورقيهاى ارزنده آن مراجعه كنيد تا از طريق اكتشافات علمى پى به نعمت با عظمت آسمانها ببريد و از طرفى به كتاب پر قيمت و معجزه آساى «هيئت در اسلام» نوشته فيلسوف و علاّمه بزرگ مرحوم هبة الدين شهرستانى رجوع نمائيد تا مسئله آسمانها و زمين به طور مفصل از طريق وحى بر شما روشن شود !!
( وَبَنيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً ) .
پس از بيان خلقت آسمانها به نعمت پر قيمت و حيات بخش خورشيد اشاره مى كند و آن را به عنوان سراج وهاج معرفى مى نمايد .
وهج به معنى فروزندگى و به عبارت ديگر نور و حرارت دادن است ، در آيه شريفه مى فرمايد : و چراغى با فروغ و گرمى ساختيم ، بعد از بيان آماده شدن مسكن و سقف آن اينك چراغى در سقف قرار مى دهد تا به زندگى همگان گرما و روشنى بخشد .
هزاران موجبات فراهم آمده تا ما از نور زيبا و حيات بخش و مفرح خورشيد بهره مند شويم .
اگر فاصله زمين تا خورشيد زيادتر يا كمتر از آنچه هست مى بود و اگر حركت زمين كندتر يا تندتر مى شد و اگر ... و بالاخره اگر به جاى خورشد ، ديگرى از اين ستارگان فراوان قرار مى گرفت زندگى حيوان و نبات و انسان محال مى شد چه در ميان ميليون ها ستاره تنها و تنها خورشيد ما است كه براى ايجاد حيات مناسب مى باشد !!
( وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً ) .
آنگاه اشاره به نعمت با عظمت باران كرده مى گويد : و از آب افشارها (ابرها و بادها) آبى سخت ريزان فرو فرستاديم .
( وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً ) .
عصر به معنى فشردن است ، مثل كسى كه جامه اى را مى فشارد و از آن آب مى ريزد به اين مناسبت ابرها را معصرات ناميد ، و لفظ ثج به معناى پى در پى و به شدت ريختن است .
بعد از آن كه مسكن و سقف و همسر و وسيله آسايش چون شب و وسيله معاش چون روز و نور را برايمان فراهم فرمود ، با نزول باران خوراكمان را آماده مى سازد ، از ابرها آبى سخت ريزان فرو فرستاديم ، نياز جانداران به آب پيش تر و بيش تر از همه چيز است ولى باران علاوه بر تأمين آب آشاميدنى موجب تهيه ديگر خوراك است از قبيل آنچه در دو آيه بعد مى فرمايد :
آنچه از زمين مى رويد يا تنه دارد يا ندارد ، و آنچه تنه ندارد يا دانه اش قابل استفاده است يا خودش ، اولى اشجار و دومى حبوبات و سومى بقولات است و همه اينها در دو آيه كوتاه جمع است :
( لِنُخْرِجَ بِهِ حَبّاً وَنَبَاتاً * وَجَنَّات أَ لْفَافاً ) .
لفظ جنت به معنى باغى است بسيار آباد و لف هم به معناى پيچيده است و اين لف صفت درخت هاست ، يعنى باغ ها و بوستانهائى كه درختانش از كثرت فراوانى به يكديگر پيچيده اند !!
اين است رحمت واسعه الهى و لطف بيش از حد حضرت حق نسبت به بندگان تا كه در برابر اين همه نعمت سپاس گذارى كند و چه كسى ناسپاسى كرده و كفران بورزد ، ولى به قول قرآن در نزديك به هزار آيه روزى براى رسيدگى به پاداش و كيفر عموم مردم عالم هست و در بپا شدن آن روز شك و ترديدى وجود ندارد .
چطور مى توان در اين جزوه كوچك به نعمت هائى كه حضرت دوست فرموده : اگر بخواهيد بشماريد از عهده شمردن آن عاجزيد اشاره كرد ؟ بيائيد مقدارى از اوقات خود را صرف كتبى كه درباره نعمت هاى درونى و برونى ، ظاهرى و باطنى ، مادى و معنوى ، دنيائى و آخرتى نوشته شده صرف كنيم ; بيائيد بخصوص در نعمت هاى معنوى ، كه عبارت است از وجود انبياء ، وحى ، كتب آسمانى و بخصوص قرآن ، ائمه ، عقل ، روح ، وجدان ، فطرت ، الهامات ، خوشنودى حق ، حسنات اخلاقى و بالاخره بهشت فكر كنيم ، و هميشه به ياد داشته باشيم كه اين نعمت ها از خداست و بايد به دستور حضرت او اين نعمت را مصرف كنيم .
ما تاكنون به شناخت نعمت ها و صاحب نعمت ها اقدام نكرده ايم ، معرفت ما نسبت به نعمت ها و خالق و معطى آن بسيار بسيار كم است ، از اين جهت ما در مصرف نعمت ها در بسيارى از اوقات دچار گناه و معصيت شده ايم ، هم اكنون با مطالعه اين صفحات بيائيد از حضرت حق عذر خواسته و به پيشگاه وجود مقدس او رو آورده و از حضرتش به طور جدى توفيق توبه بخواهيم و در محضر آن جناب چنانچه اين فقير بال و پر شكسته و گنهكار دل خسته به عنوان مناجات عرض ادب كرده عرض ادب كنيم :
يا رب بنواز اين گدا را *** محروم مكن تو بى نوا را
اى نور دل سياه عاصى *** از نامه من بشو معاصى
رحمى تو بر اين غريب خسته *** اين خسته زار دل شكسته
ازديده من سرشك جارى است *** سرمايه من اميد و زارى است
اى روشنى دو ديده دل *** اى بر دل من غم تو حاصل
اى خاك درت سراى جانم *** از ياد تو زنده شد روانم
از لطف و كرم بگير دستم *** از باده عشق كن تو مستم
اى عضشق تو مايه دل و جان *** از عشق روان و دل بسوزان
در رحمت خود بده پناهم *** رحمى بنما به سوز و آهم
گر آتش آه من فروزد *** يكجا همه هستيم به سوزد
لطفى به اسير كوى خود كن *** روى دل من به سوى خود كن
محتاج تو در كجا كند رو *** محروم شود رود بهر سو
من در غم تو كشيده ام رنج *** در مخزن دل غم تو شد گنج
اى محور عشق قلب مسكين *** عشق تو مراست دين و آئين
منبع: http://erfan.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}