آسیب شناسی معنویت گرایی (1)
آسیب شناسی معنویت گرایی (1)
آسیب شناسی معنویت گرایی (1)
اشاره
مقدمه
ملامحسن فيض كاشاني نيز كه به « تهذيب احيا » اقدام نمود تا زوايد آن را زدوده و انحرافات آن را به استقامت برگرداند در اين بخش كاملا از ابوحامد تبعيت كرده و هيچ حاشيه يا نقدي بر كلام غزالي نياورده و بدين وسيله همراهي كامل خود را با وي نشان داده است . فيض در اين باب صرفا به تلخيص اندكي بسنده كرده است . مثلا وقتي ابوحامد از برخي فقها گلايه مي كند كه چرا با گشاده دستي به تملك اموال بيت المال و تصرف بي جا در آن مي پردازند و تحت تاثير القاات شيطاني قرار مي گيرند فيض هم همان را بازگو كرده است :
« قال له الشيطان : هذامال لامالك له وهولمصالح المسلمين و انت امام المسلمين و عالمهم وبك قوام الدين ! افلايحل لك ان تاخذ قدرحاجتك فيغتر بهذاالتلبيس »
سپس ابوحامد وجود چنين عالماني را باعث ويراني دين و رويگرداني مردم از اسلام مي شمارد كه به جاي « امام الدين » بايد « دجال الدين » لقب گيرند. لذا مرگ آنان براي عالم اسلام سودمندتر از زندگيشان است و بالاخره مي گويد : آنچه در اين جا از غرور اين طايفه توضيح دادم اندكي از بسيار بود و ملامحسن هم رضايت منداته تكرار مي كند كه فساد اينگونه عالمان فاسد خارج از شماره است آنان كه به قدرت هاي شيطاني نزديك مي شوند و بجز دنياطلبي و رياست خواهي انگيزه اي ندارند :
ولعل الذين فسددينهم و اتسحلوا اموال السلاطين و رغبوافي طلب الدنيا و الاقبال علي الرياسه و الاعراض عن آلاخره بسببه اكثر من الذين زهدوا في الدنيا فهو علي التحقيق دجال الدين و قوام مذهب الشياطين لاامام الدين ... و لعل موت مثل هولا انفع للمسلمين من حياته و هويزعم انه قوام الدين و اصناف غرور اهل العلم في هذه الاعصار المتاخره خارجه عن الحصر ... (1 )
پس از فيض نيز موضوع اصناف مغرورين در متون اخلاقي جايگاه خود را حفظ كرده است . ملا مهدي نراقي در جامع السعادات ملا احمد نراقي در معراج السعاده و ملامحمد حسن قزويني در كشف الغطا باهمان سبك و سياق درباره اصناف مغرورين نوعي آسيب شناسي در قلمرو معنويت گرايان است . اگرچه در مغرورين كساني هم وجود دارند كه با زندگي معنوي رابطه اي ندارند ولي بهرحال همه مغروران توجيهات زيبا و فريبنده اي براي شيوه زندگي و نوع رفتار خود ذكر مي كنند تا از يك سو به تمايلات نفساني خود دست يافته و از سوي ديگر آن را پسنديده جلوه دهند :
الغرور هوسكون النفس الي مايوافق الهوي و يميل اليه الطبع عن شبهه من الشيطان (3 )
و چون كساني كه با مسائل ديني و لطايف عرفاني آشنا مي شوند براي توجيه رفتار خود و زيبانمائي آن « بهتر » و « بيشتر » مي توانند اقدام كنند لذا كردار نارواي ايشان در هاله اي از « قداست » قرار مي گيرد و ديگران را دچار اشتباه و بدفهمي مي كند. از اين رو موضوع اصناف مغروين علاوه بر آنكه به دليل نشان دادن لغزش گاهها براي سالكان و انسانهاي مشتاق كمال هشدار دهنده است به مريدان و مقلدان نيز تنبه مي بخشد و با نشان دادن علائم خطر و برملا كردن ادعاهاي كذب آنان را از اطمينان به مدعيان برحذر مي دارد و بازار فريب كاران را از رونق مي اندازد.
در چنين فضائي كه پرتوي بصيرت و آگاهي عموم مردم را فرا مي گيرد حناي دروغگويان عرفان و يا فقه رنگ مي بازد. مثلا ملااحمد نراقي كه خود از مجتهدان پرآوازه است و در اثبات لزوم تصدي امور حسبيه توسط فقها پيشقدم است با كمال صراحت و بدون اغماض نقاب از چهره مدعيان برمي دارد و رسوائي آنان را برملا مي سازد :
فرقه اي هستند كه پاي بر مسند حكومت شرع نهاده و خود را مفتي يا قاضي يا صدر يا شيخ الاسلام ناميده فرمان پادشاه ظالمي را مستمسك حكم الهي نموده و از شرايط حكم و فتوي بي خبر و از اوصاف حكم شرعي در ايشان خبري نيست مال و عرض مسلمانان از ايشان در فرياد و احكام شريعت سيدالمرسلين از ايشان برباد است :
مفتي بخورد مال يتيمان شهر و باز
بيچــاره نــاله از كمي اشتهــا كنــد
و بالجمله اصناف مغرورين اهل علم در امثال اين اعصار بسيار است و تلبيس و تدليس بعضي از ايشان بجائي منتهي شده كه وجود ايشان ضرر اسلام و مسلمين و موجب خرابي دين مبين است . (4 )
ملامهدي نراقي هم كه علاوه بر تبحر در حكمت و فقه خود از مربيان بزرگ اخلاق و پيشكسوتان وادي عرفان است با نقد مدعيان عرفان و تصوف « اكثر » آنان را « دروغگوياني » مي داند كه صرفا با ابزارهاي ظاهري از قبيل لباس و اذكار خود را به شكل « عارفان واقعي » جلوه مي دهند در حالي كه بهره اي از حقيقت ندارند آنان گمان كرده اند كه با اين گونه صورت سازي و ظاهرنمايي مي توانند به جائي برسند!!
ان اكثرالمتلبسين بلباس العارفين ـ مع كذبهم فيما يدعونه و نقصانهم في طريق السلوك و جهلهم بحقيقه الامر و عدم قطعهم جل المقامات ـ يتشبهون بالصادقين من العرفاني زيهم و هيئتهم و آدابهم و مراسمهم و الفاظهم ظانين انهم بهذا التشبه يصلون الي مراتبهم فهيهات هيهات !(5 )
كمترين تاثير اين گونه افشاگري ها آن است كه مشتاقان به معنويت و مبتديان در سيروسلوك را از اعتماد به مدعيان برحذر مي دارد و عينك خوش بيني و زودباوري را از چشمان آنها برداشته و ايشان را براي مقاومت در برابر شيادان آماده مي سازد. روشن است كه اگر « اكثريت » يك جماعت را « فريب كاران » تشكيل دهند و در يك صنف غلبه با فاسدان باشد بايد « اصاله الفساد » را جايگزين اصاله الصحه كرد در برخورد با افراد آن صنف نبايد احتياط را از دست داد. به فرموده اميرالمومنين : خوش گماني در شرايط غلبه فساد خود را به خطر افكندن و خويش را فريب دادن است :
اذا استولي الفساد علي الزمان و اهله فاحسن رجل الظن برجل فقد غرر . (6 )
خطر شيادان
نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد » (7 )
اگرچه اينگونه هشدارها بر دقت و مراقبت تازه واردان مي افزايد و تا اندازه اي آنها را به خطرات و آسيب ها متوجه مي كند ولي چگونه مي توان انتظار داشت كه يك فرد عامي كه نه بهره اي از معارف عميق عقلي و نقلي دارد و نه حظي از لطايف عرفاني دارد بتواند مربي واقعي را از ميان انبوه مدعيان دروغگو تشخيص دهد
دشواري اين كار وقتي بيشتر آشكار مي شود كه بدانيم : فريب كاراني كه در مسير « اين راه » قرار دارند از فريب كاران در راههاي ديگر « بيشتر » و « مخفي تر » اند. در رساله علامه بحرالعلوم پس از آنكه اين فقيه عارف اخذ احكام فقهي از فقها را كاري ساده مي شمارد اشاره مي كند كه دزدان اين مسير « اندك » و « ظاهر » اند ولي دزدان راه سيروسلوك معنوي و تهذيب نفس « پنهان » و از « شماره خارج » اند و لذا شناختن آنها « بسيار سخت » است . (8 )
بسياري از افراد كم اطلاع و ساده لوح در انتخاب مربي به ظواهر مدعيان و آراستگي صوري آنان اكتفا نموده و به راحتي اطمينان پيدا مي كنند. ولي در نزد كساني كه آشنائي بيشتر و اطلاع كامل تري از وضع مدعيان و فريب كاري آنان دارند هرگز « ظاهر » علامت و نشانه « باطن » آنها نيست و چه بسا نفس خبيثي كه با ظاهري فريبنده در ميان مريدان ظاهر مي شود و ايمان آنها را تباه مي سازد تعبير گوياي بهاري آن است كه « حرفه » را با « معرفت » نبايد اشتباه گرفت و آنان كه عرفان را دكان خود قرار داده و از آن ارتزاق مي كنند نبايد عارف شمرده شوند : « الحرقه غيرالمعرفه » (9 )
شيخ محمد بهاري در « اصناف مغرورين » به معرفي گروهي عارف نما كه با رفتارهاي صوري و حركات منافقانه درصدد جذب مشتري اند مي پردازد و مي گويد : « طايفه اي خود را عارف مي دانند و از عرفان اكتفا كرده اند به پوشاك و خفض الصوت و سرپائين انداختن و آه سرد كشيدن و شبيه گريه بجا آوردن سيما اگر بشود كلامي در عشق و محبت و توحيد و فقر بدون فهميدن معناي آنها گفتن » (10 )
و كساني كه وسوسه بيشتري داشته و در انتخاب مرشد و مربي به اينگونه ظواهر اكتفا نمي كنند ملاك اعتماد به استاد را مشاهده كارهاي خارق العاده از وي قرار مي دهند و به محض ديدن كارهايي از اين نوع بدون قيد و شرط خود را تسليم وي مي كنند ولي آيا واقعا قدرت بر انجام خوارق عادات دليل بر صفاي باطن و طهارت ضمير است از نظر بهاري و ديگر مشايخ دين مكتب تربيتي پاسخ به اين سئوال منفي است ! زيرا براي افراد منحرف در فرقه هاي مختلف اين امكان وجود دارد كه در اثر برخي رياضت ها به كسب برخي توانائيهاي روحي و قدرت هاي نفساني نائل شوند و در اثر آن به كارهاي شگفت آور و خارق العاده دست بزنند.
از اين رو مهم تر از رفتارهاي خارق العاده تقيدات شرعي مربيان است كه بدون آن هيچ كار خارق العاده اي نمي تواند با ارزش تلقي شده و نشان دهنده ارتقاي معنوي سالك باشد. از بايزيد بسطامي نقل شده است كه مي گفت : اگر ديديد فردي داراي چنان كرامتي است كه در آسمان بالا مي رود مبادا به او اعتماد كرده و فريبش را بخوريد بلكه قبل از هر چيز او را با رعايت حدود الهي و احكام شرع بيازمائيد :
لونظرتم الي رجل اعطي من الكرامات حتي يرفع في الهوا فلا تغتروا به حتي تنظرواكيف تجدونه عندالامر و النهي و حفظ الحدود و ادا الشريعه (11 )
از جمله آگاهيهاي ضروري براي سالك بويژه كساني كه درصدد يافتن استاد و مربي هستند اين است كه هيچ ملازمه اي بين انجام كارهاي خارق العاده و با حقانيت عقيده شخص و درست بودن راه او وجود ندارد. علامه طباطبائي طي يك بحث فلسفي در تفسيرالميزان به بررسي عقلي توانائيهاي انسان در انجام كارهاي خارق العاده پرداخته و با اشار به نمونه هايي از اين قبيل كه توسط هندوها انجام مي شود توضيح مي دهد كه : نفوذ اراده انسان در اشيا و پديده هاي ديگر هر چند يك واقعيت انكارناپذير است ولي دليل بر كمال روحاني و تكامل معنوي شخص به حساب نمي آيد. زيرا اين « اراده نافذ » مي تواند ناشي از « قوت نفساني » باشد كه اساسا اينگونه قدرت با قدرت انبيا و اولياي الهي كه به اتكاي عبوديت و بندگي خدا در آنان تحقق مي يابد و هيچ گونه شائبه نفسانيت و انانيت در آن وجود ندارد متفاوت است . كلام دقيق و عميق علامه چنين است :
ان صاحب هذه الاراده الموئره ربما يعتمد في اراته علي قوه نفسه و ثبات انيته كغالب اصحاب الرياضات في ارادتهم فتكون لامحاله محدوده القوه مقيده الاثر عندالمريد و في الخارج و ربما يعتمد فيه علي ربه كالانبيا الاوليا من اصحاب العبوديه لله وارباب اليقين بالله فهم لايريدون شيئا الالربهم و بربهم و هذه الاراده طاهره لااستقلال للنفس التي تطلع هذه الاراده منها بوجه و تم تتلون بشي من الوان الميول النفسانيه و لااتكا بها الاعلي الحق فهي اراده ربانيه غيرمحدوده ولامقيده (12 )
گذشته از اين تفاوت جوهري اين تذكر نيز در صحف عرفانيه ديده مي شود كه گاه به دست يك مدعي كارهاي خارق العاده انجام مي شود و اينگونه توانائيها مصداق « استدراج » است . يعني فردي كه در سراشيبي سقوط قرار گرفته و دائما به سوي انحطاط پيش مي رود مورد « برخي نعمت ها » قرار مي گيرد تا بيشتر و زودتر به نقطه پايان رسيده و سرنوشت شومش قطعي شود :
الاستدراج : اظهار الآيات و خوارق العادات علي يد السالك مع سوء الادب و مخالفه آداب الطريقه (13 )
براين اساس چگونه مي توان به صرف ديدن خوارق عادات در برابر شيخ و مرشد سر تسليم فرود آورد و كلام او را بدون چون وچرا پذيرفت !
البته اين نكته هم قابل تامل و بررسي است كه آيا اولياي واقعي الهي كه از قدرت فوق العاده اي برخوردارند در مسائل عادي و پيش پا افتاده و براي اغراض شخصي خود از آن استفاده مي كنند و يا ادب عبوديت در ترك اين گونه رفتارهاست ابن عربي در اثر معروفش فصوص الحكم به نفوذ همت عارف و تاثير اراده او اشاره مي كند و مي گويد : « معرفت » عارف را از « اراده تصرف » داشتن در موجودات « باز مي دارد » : ان المعرفه لاتترك للهمه تصرفا . (14 ) پس چگونه است كه مدعيان هر روز به كارهاي خارق العاده مشغول بوده و دائما مريدان خود را با اين روش سرگرم و مشغول مي كنند !
شيخ محمد بهاري از زاويه ديگري هم نگاه بدبينانه اي به اينگونه ادعاها دارد او مي گويد اين مدعيان ادعاي انجام كارهايي را دارند كه انبياي الهي هم نداشته اند!! از نظر بهاري خوارق عادات در گذشته توسط انبياي الهي براي هدايت مردم و رفع تحير آنان انجام مي شده است والا در شرايط عادي نمي توان بي حساب و كتاب به چنين كارهايي اعتماد داشت و به عنوان « كرامت » بر آنها صحه گذاشت بهاري در اصناف مغرورين با اشاره به ادعاهاي بزرگي كه توسط عارف نمايان صورت مي گيرد مي گويد : « مدعيا لنفسه من خوارق العادات چيزهايي را كه لم يدع لنفسه احدمن الانبيا و الاوليا چه اينكه مظنون اين است كه خوارق مختص بوده به جهت انبيا سلف نه اينكه همه جور تصرف براي همه ميسور بوده . بيش از اين از اخبار مستفاد نمي شود. و با وجود اين اين شخص قشري از قشور خود را هنوز طي نكرده منشا ندارد اين ادعاها به جز جهل . (15 )
در عبارت فوق جمله اول همان مطلبي است كه عينا در كتاب هاي قبل از بهاري هم ديده مي شود : « ربما ادعي بعضهم غايه المعرفه واليقين ... مدعيا لنفسه من خوارق العادات مالم يدعه احد من الانبيا والاوليا » (16 ) ولي جملات بعد كه به محدوديت كرامات براي اولياي الهي اشاره دارد و آن را مستفاد از « روايات » مي داند از نكات ويژه اي است كه توسط بهاري مطرح شده و شايسته تحقيق و بررسي مستقل و همه جانبه مي باشد.
پی نوشت ها :
1 ـ غزالي احياالعلوم ج 3 ص 363
2 ـ فيض كاشاني المحجه البيضا ج 6 ص 315
3 ـ فيض كاشاني الحقايق ص 194
4 ـ ملااحمد نراقي معراج السعاده ص 54
5 ـ ملامهدي نراقي جامع السعادات ج 2 ص 182
6 ـ سيدرضي نهج البلاغه كلمات قصار 114
7 ـ شيخ محمد بهاري تذكره المتقين ص 103
8 ـ مهدي بحرالعلوم سيروسلوك ص 128
9 ـ شيخ محمد بهاري تذكره المتقين ص 103
10 ـ همان ص 82
11 ـ ابونعيم الاصفهاني حليه الاوليا ج 10 ص 40
12 ـ علامه طباطبائي الميزان
13 ـ قيصري شرح فصوص الحكم با تحقيق سيدجلال الدين آشتياني ص 247
14 ـ قيصري شرح فصوص الحكم طبع شيرازي ص 291
15 ـ شيخ محمد بهاري تذكره المتقين ص 84
16 ـ ملامحمدحسن قزويني كشف الغطا ص 329
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}