فلسفهی افلاطون برای مردم عامی (قسمت اول)
اوریجن نویسنده ای پرکار بود ولی بسیاری از آثار او از بین رفته اند. بعضی از آثار او توسط ترجمه به دست ما رسیده است و در مواردی نیز به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی، جرح و تعدیل هایی در آنها وارد شده است.
مردم عادی وفلسفه افلاطونی
چکیده:
اوریجن نویسنده ای پرکار بود ولی بسیاری از آثار او از بین رفته اند. بعضی از آثار او توسط ترجمه به دست ما رسیده است و در مواردی نیز به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی، جرح و تعدیل هایی در آنها وارد شده است.
تعداد کلمات: 1303 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
اوریجن نویسنده ای پرکار بود ولی بسیاری از آثار او از بین رفته اند. بعضی از آثار او توسط ترجمه به دست ما رسیده است و در مواردی نیز به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی، جرح و تعدیل هایی در آنها وارد شده است.
تعداد کلمات: 1303 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
اوریجن در حدود سال ۱۸۵ میلادی از والدینی مسیحی در اسکندریه چشم به جهان گشود. در سال ۲۰۲ میلادی پدر او، لئونیداس شهید شده بود. اوریجن به پدرش نامه نوشت، او را تشجیع کرد تا استوار و ثابت قدم بماند و گفته می شود که خود او نیز در پی شهید شدن بود و اگر مادرش لباسهایش را پنهان نمی ساخت؛ او قطعا از منزل خارج شده و شهید می شد. او زندگی خود را در زهد و تقوا و مطالعه و نگارش سپری کرد. بنابر روایات، وقف و سرسپردگی او به زندگی روحانی اش چنان کامل بود که (متی ۱۲ : ۱۹) را کلمه به کلمه درک کرده بود و در عمل نیز آن را اجرا می کرد. اگرچه او بعدها چنین عملکردی را محکوم کرد. او در تمام زندگی اش به کلیسای کاتولیک وفادار ماند و توسط دمتریوس؟، اسقف اسکندریه، به ریاست یک مدرسه علوم دینی منصوب شد. مدرسهای که در آن اشخاصی که می خواستند تعمید بگیرند، تعلیم می دیدند. اما پس از مدت زمانی، وی از دمتریوس که سعی می کرد اقتدار خود را به عنوان اسقف گسترش دهد، سرخورده شد و به قیصریه در فلسطین رفت. وی در آنجا فعالیت خود را ادامه داد و بسیار مورد احترام بود. در دوران جفای دسیان ( ۲۵۱ - ۲۴۹ ) او به محبس افکنده شد و به امید اینکه او را وادار سازند تا ایمانش را انکار کند، تحت شکنجه های شدید قرار گرفت. اما او ایمانش را انکار نکرد و بالاخره از زندان آزاد شد. وی چند سال بعد بر اثر آسیب هایی که این شکنجه ها بر او وارد ساخته بود، چشم از جهان فروبست.
بیشتر بخوانید : نزدیکی و صمیمیت با خدا از راه رنج
اوریجن نویسنده ای پرکار بود ولی بسیاری از آثار او از بین رفته اند. بعضی از آثار او توسط ترجمه به دست ما رسیده است و در مواردی نیز به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی، جرح و تعدیل هایی در آنها وارد شده است. آثار اصلی او را می توان به چهار گروه عمده تقسیم کرد:
۱- آثار مربوط به کتاب مقدس. اوریجن متنی کامل از عهد عتیق را فراهم ساخت که دارای ستونهای موازی شامل متن عبری، متن عبری با توضیحات یونانی، و چهار ترجمه یونانی از متن عبری بود. او همچنین مقدار زیادی تفسیر (شرح و تفسیرهای محققانه و عمیق) و موعظه های عملی و بنا کننده و توضیحاتی بر قسمتهای مختلف کتاب مقدس، به نگارش در آورده است.
۲- اصول اولیه. این اثر نخستین تلاشی است که در کلیسای اولیه در جهت خلق الاهیاتی نظام مند به عمل آمده است. این اثر شامل چهار کتاب است که عبارتند از: در مورد خدا، جهان، اختیار، وکتب مقدسه.
۳- علیه سلسوس. این اثر پاسخ اوریجن به کتاب کلام حقیقی سلسوس است که یک اثر شدیدة ضد مسیحی بود و در حدود دهه ۷۰ قرن دوم میلادی به نگارش درآمده بود.
۴- آثار عملی. او کتب دعا و اندرزهایی در مورد شهادت را در این زمینه به نگارش درآورده است.
اوریجن با فلسفه یونانی عمیقا آشنا بود. او نزد فلاسفه غیر مسیحی برجسته به تلمذ پرداخته بود. گروهی بر این باورند که او نزد آمونیوس ساکاس، یعنی بنیانگذار فلسفه نوافلاطونی، تعلیم گرفته است؛ اما در این مورد ظن و تردید وجود دارد. هنگامی که آثار ژوستین و سپس کلمنته و اوریجن را مطالعه میکنیم این گرایش متناقض را مشاهده می کنیم که از یک سو، عنادورزی و خصومت با فلسفه شدیدتر می شود و از سوی دیگر، جذب و وام گیری ایده های فلسفی در آثار این متفکران بیشتر می شود. مخصوصا آثار اوریجن رنگ و بو و صبغه فلسفی بیشتری دارد و راست دینی تفکر او از دوران وی تاکنون مورد بحث بوده است. در قرن چهارم، یک جنبش نیرومند ضد اوریجنی به وجود آمد و در قرن ششم، او به عنوان یک بدعتکار محکوم شد. با وجود این، او به تنهایی یکی از پدران الاهیات یونانی که بیشترین تأثیر را بر آن به جای گذاشته است، محسوب می شود.
اوریجن در حدود سال ۱۸۵ میلادی از والدینی مسیحی در اسکندریه چشم به جهان گشود. در سال ۲۰۲ میلادی پدر او، لئونیداس شهید شده بود. اوریجن به پدرش نامه نوشت، او را تشجیع کرد تا استوار و ثابت قدم بماند و گفته می شود که خود او نیز در پی شهید شدن بود و اگر مادرش لباسهایش را پنهان نمی ساخت؛ او قطعا از منزل خارج شده و شهید می شد. او زندگی خود را در زهد و تقوا و مطالعه و نگارش سپری کرد. بنابر روایات، وقف و سرسپردگی او به زندگی روحانی اش چنان کامل بود که را کلمه به کلمه درک کرده بود و در عمل نیز آن را اجرا می کرد.
هدف اوریجن چیزی به جز این نبود که یک مسیحی راست دین وفادار باقی بماند. بخش عمده ای از آثار او به شرح و بررسی کتاب مقدس مربوط می شود، اما در این مورد نیز در آثار وی مشکلاتی اساسی مشاهده می شود. اوریجن فکر می کرد که بدون توسل به تمثیل نمی توان کتاب مقدس را به درستی درک کرد. از نظر او بسیاری از قسمتهای عهد عتیق اگر کلمه به کلمه در نظر گرفته شود؛ غیر قابل فهم و باعث لغزش است. این قسمت ها به این منظور در کتاب مقدس وجود دارد تا ما نیاز به یافتن معنایی پنهان و عمیق تر را درک کنیم؛ استفاده از تمثیل، درک این معانی پنهان را ممکن می سازد. اوریجن روش تمثیلی برای درک کتاب مقدس را خودش به وجود نیاورد. این روش نخستین بار، از سوی یونانیان به کار گرفته شده بود. آنان سعی کرده بودند از حکایات نامطلوب مربوط به اعمال نامعقول خدایان یونانی، مطالبی مفید را استخراج کنند. این روش در قرن اول میلادی نیز توسط فیلو در مورد عهد عتیق به کار گرفته شد و هدف اولیه فیلم این بود که عهد عتیق را با تفکر یونانی پیوند دهد، اوریجن نیز رویکرد مشابهی داشت. تمثیل، او را قادر می ساخت تا هنگامی که درک تحت اللفظی متن، غیر قابل پذیرش به نظر می رسید؛ به شکلی تمثیلی آن را تفسیر کند و نیز کتاب مقدس را هماهنگ با تفکر یونانی تفسیر نماید. البته اوریجن آگاهانه در پی این هدف نبود. او بر این باور بود که صرفا در پی استخراج معنای حقیقی و معقول متن است. در مورد آن قسمت از آثار او که وی آگاهانه مبادرت به خلق آنها نکرده بود، این اتهام قرن چهارم تا حدی صادق است که: «فرهنگ یونانی او را نابینا کرده است.» یکی از مخالفان غیر مسیحی او، وی را متهم می سازد که «ایده های افلاطونی را در قالب اساطیر بیگانه بیان می کند.» یعنی فلسفه افلاطونی را در کتاب مقدس منعکس می بیند.
اوریجن تفکر خود را از سنت رسولان می آغازد که آن را به عنوان ملاک راست دینی می پذیرد. رسولان آموزه های خاصی را با عباراتی قابل فهم برای همه ایمانداران بیان داشتند. اوریجن این آموزه ها را فهرست می کند. این آموزه ها باید همچون بنیانی برای الاهیات مورد پذیرش قرار گیرند. اما یک مسیحی روحانی و اندیشمند می تواند به ماورای این آموزه ها برود منتها، تا آنجا که نتیجه گیری ها و تصمیم هایش با این آموزه ها تضاد پیدا نکنند. این برخورد پذیرا نسبت به اندیشه پردازی، پیروی از دیدگاه کلمنت است و در تقابل شدید با دیدگاه های ایرنیوس * و ترتولیان قرار می گیرد. همانگونه که در مورد کلمنت نیز چنین بود، بنیان اندیشه پردازی اوریجن مسیحیت است؛ اما نتیجه گیری ها و یافته های بعدی او به سوی فلسفه یونانی گرایش دارد. این امر به روشنی در آموزه او در مورد نجات دیده میشود. اوریجن شرح می دهد که چگونه عیسی مسیح برای گناهان ما روی صلیب جان سپرد و ما را از شر شیطان فدیه داد. اما این تعلیمی است که ویژه اشخاص عادی است؛ یعنی، برای کسانی که بیش از این نمی توانند درک کنند. علاقه اصلی اوریجن در جای دیگری نهفته است. از نظر او جوهر نجات، تبدیل یافتن به صورت خداست؛ یعنی با ژرف اندیشی و تعمق در خدا به سوى الوهیت و خداوارگی گذر کرد. روح انسان باید در حال تغییر به سوی ساحت هستی لا یتغیر تعالی یابد. کلمه خدا ظاهر شد تا ما را قادر به چنین کاری سازد. یک مسیحی معرفت جو به ورای عیسای زمینی و به سوی کلمه جاودانی می نگرد و با ژرف اندیشی و تعمق در او، به نجات و رستگاری نائل می شود. این دریافت ویژه از نجات، دریافتی کاملا یونانی است و بیشتر باگنوستیسیسم اشتراک نظر دارد تا با مسیحیت کتاب مقدس.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
۱- آثار مربوط به کتاب مقدس. اوریجن متنی کامل از عهد عتیق را فراهم ساخت که دارای ستونهای موازی شامل متن عبری، متن عبری با توضیحات یونانی، و چهار ترجمه یونانی از متن عبری بود. او همچنین مقدار زیادی تفسیر (شرح و تفسیرهای محققانه و عمیق) و موعظه های عملی و بنا کننده و توضیحاتی بر قسمتهای مختلف کتاب مقدس، به نگارش در آورده است.
۲- اصول اولیه. این اثر نخستین تلاشی است که در کلیسای اولیه در جهت خلق الاهیاتی نظام مند به عمل آمده است. این اثر شامل چهار کتاب است که عبارتند از: در مورد خدا، جهان، اختیار، وکتب مقدسه.
۳- علیه سلسوس. این اثر پاسخ اوریجن به کتاب کلام حقیقی سلسوس است که یک اثر شدیدة ضد مسیحی بود و در حدود دهه ۷۰ قرن دوم میلادی به نگارش درآمده بود.
۴- آثار عملی. او کتب دعا و اندرزهایی در مورد شهادت را در این زمینه به نگارش درآورده است.
اوریجن با فلسفه یونانی عمیقا آشنا بود. او نزد فلاسفه غیر مسیحی برجسته به تلمذ پرداخته بود. گروهی بر این باورند که او نزد آمونیوس ساکاس، یعنی بنیانگذار فلسفه نوافلاطونی، تعلیم گرفته است؛ اما در این مورد ظن و تردید وجود دارد. هنگامی که آثار ژوستین و سپس کلمنته و اوریجن را مطالعه میکنیم این گرایش متناقض را مشاهده می کنیم که از یک سو، عنادورزی و خصومت با فلسفه شدیدتر می شود و از سوی دیگر، جذب و وام گیری ایده های فلسفی در آثار این متفکران بیشتر می شود. مخصوصا آثار اوریجن رنگ و بو و صبغه فلسفی بیشتری دارد و راست دینی تفکر او از دوران وی تاکنون مورد بحث بوده است. در قرن چهارم، یک جنبش نیرومند ضد اوریجنی به وجود آمد و در قرن ششم، او به عنوان یک بدعتکار محکوم شد. با وجود این، او به تنهایی یکی از پدران الاهیات یونانی که بیشترین تأثیر را بر آن به جای گذاشته است، محسوب می شود.
اوریجن در حدود سال ۱۸۵ میلادی از والدینی مسیحی در اسکندریه چشم به جهان گشود. در سال ۲۰۲ میلادی پدر او، لئونیداس شهید شده بود. اوریجن به پدرش نامه نوشت، او را تشجیع کرد تا استوار و ثابت قدم بماند و گفته می شود که خود او نیز در پی شهید شدن بود و اگر مادرش لباسهایش را پنهان نمی ساخت؛ او قطعا از منزل خارج شده و شهید می شد. او زندگی خود را در زهد و تقوا و مطالعه و نگارش سپری کرد. بنابر روایات، وقف و سرسپردگی او به زندگی روحانی اش چنان کامل بود که را کلمه به کلمه درک کرده بود و در عمل نیز آن را اجرا می کرد.
هدف اوریجن چیزی به جز این نبود که یک مسیحی راست دین وفادار باقی بماند. بخش عمده ای از آثار او به شرح و بررسی کتاب مقدس مربوط می شود، اما در این مورد نیز در آثار وی مشکلاتی اساسی مشاهده می شود. اوریجن فکر می کرد که بدون توسل به تمثیل نمی توان کتاب مقدس را به درستی درک کرد. از نظر او بسیاری از قسمتهای عهد عتیق اگر کلمه به کلمه در نظر گرفته شود؛ غیر قابل فهم و باعث لغزش است. این قسمت ها به این منظور در کتاب مقدس وجود دارد تا ما نیاز به یافتن معنایی پنهان و عمیق تر را درک کنیم؛ استفاده از تمثیل، درک این معانی پنهان را ممکن می سازد. اوریجن روش تمثیلی برای درک کتاب مقدس را خودش به وجود نیاورد. این روش نخستین بار، از سوی یونانیان به کار گرفته شده بود. آنان سعی کرده بودند از حکایات نامطلوب مربوط به اعمال نامعقول خدایان یونانی، مطالبی مفید را استخراج کنند. این روش در قرن اول میلادی نیز توسط فیلو در مورد عهد عتیق به کار گرفته شد و هدف اولیه فیلم این بود که عهد عتیق را با تفکر یونانی پیوند دهد، اوریجن نیز رویکرد مشابهی داشت. تمثیل، او را قادر می ساخت تا هنگامی که درک تحت اللفظی متن، غیر قابل پذیرش به نظر می رسید؛ به شکلی تمثیلی آن را تفسیر کند و نیز کتاب مقدس را هماهنگ با تفکر یونانی تفسیر نماید. البته اوریجن آگاهانه در پی این هدف نبود. او بر این باور بود که صرفا در پی استخراج معنای حقیقی و معقول متن است. در مورد آن قسمت از آثار او که وی آگاهانه مبادرت به خلق آنها نکرده بود، این اتهام قرن چهارم تا حدی صادق است که: «فرهنگ یونانی او را نابینا کرده است.» یکی از مخالفان غیر مسیحی او، وی را متهم می سازد که «ایده های افلاطونی را در قالب اساطیر بیگانه بیان می کند.» یعنی فلسفه افلاطونی را در کتاب مقدس منعکس می بیند.
اوریجن تفکر خود را از سنت رسولان می آغازد که آن را به عنوان ملاک راست دینی می پذیرد. رسولان آموزه های خاصی را با عباراتی قابل فهم برای همه ایمانداران بیان داشتند. اوریجن این آموزه ها را فهرست می کند. این آموزه ها باید همچون بنیانی برای الاهیات مورد پذیرش قرار گیرند. اما یک مسیحی روحانی و اندیشمند می تواند به ماورای این آموزه ها برود منتها، تا آنجا که نتیجه گیری ها و تصمیم هایش با این آموزه ها تضاد پیدا نکنند. این برخورد پذیرا نسبت به اندیشه پردازی، پیروی از دیدگاه کلمنت است و در تقابل شدید با دیدگاه های ایرنیوس * و ترتولیان قرار می گیرد. همانگونه که در مورد کلمنت نیز چنین بود، بنیان اندیشه پردازی اوریجن مسیحیت است؛ اما نتیجه گیری ها و یافته های بعدی او به سوی فلسفه یونانی گرایش دارد. این امر به روشنی در آموزه او در مورد نجات دیده میشود. اوریجن شرح می دهد که چگونه عیسی مسیح برای گناهان ما روی صلیب جان سپرد و ما را از شر شیطان فدیه داد. اما این تعلیمی است که ویژه اشخاص عادی است؛ یعنی، برای کسانی که بیش از این نمی توانند درک کنند. علاقه اصلی اوریجن در جای دیگری نهفته است. از نظر او جوهر نجات، تبدیل یافتن به صورت خداست؛ یعنی با ژرف اندیشی و تعمق در خدا به سوى الوهیت و خداوارگی گذر کرد. روح انسان باید در حال تغییر به سوی ساحت هستی لا یتغیر تعالی یابد. کلمه خدا ظاهر شد تا ما را قادر به چنین کاری سازد. یک مسیحی معرفت جو به ورای عیسای زمینی و به سوی کلمه جاودانی می نگرد و با ژرف اندیشی و تعمق در او، به نجات و رستگاری نائل می شود. این دریافت ویژه از نجات، دریافتی کاملا یونانی است و بیشتر باگنوستیسیسم اشتراک نظر دارد تا با مسیحیت کتاب مقدس.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
بیشتر بخوانید :
مسیحیان و روزگار جدید
عیسی مسیح، الگوی حقیقی و مشترک میان اسلام و مسیحیت
مسیح پیامبر، الگویی برای گفتوگوی اسلام و مسیحیت
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}